گزارشی از تاثیرات اقتصادی نمایشگاههای استانی کتاب بر بدنه نشر
گیرنده شناخته نمیشود
نمایشگاههای استانی کتاب یکی از بزرگترین پارادوکسهای اقتصاد نشر ایران است. واقعیتی که هم باید از آن خوشحال بود و هم نمیتوان به سادگی چشم بر مضرات و زخمهایی که بر بدنه نحیف نشر در ایران میزند، بست.
نمایشگاههای استانی کتاب یکی از بزرگترین پارادوکسهای اقتصاد نشر ایران است. واقعیتی که هم باید از آن خوشحال بود و هم نمیتوان به سادگی چشم بر مضرات و زخمهایی که بر بدنه نحیف نشر در ایران میزند، بست.
نمایشگاههای کتاب استانی را شاید بتوان از نخستین میراثهای فرهنگی دولت اصولگرای محمود احمدینژاد و مدیریت محسن پرویز بر معاونت فرهنگی وزارت ارشاد دانست. در زمانهای که پرویز بهزعم خود در یک جراحی عمیق اقتصادی بر بدنه معاونت فرهنگی وزارت ارشاد، موضوع حذف یارانه کاغذ و توزیع آن را به طریقههای مختلف در میان مخاطبان به پیش برد، برپایی نمایشگاههای کتاب استانی به عنوان یک راهکار برای رساندن این یارانه به دست مصرفکننده به جای تولیدکننده مطرح شد.
ماجرا از این قرار بود که دلالبازی در بازار کاغذ و ظهور بیامان ناشران ریز و درشتی که با سودای دریافت و فروش کاغذ دولتی سعی در دریافت مجوز نشر داشتند و نیز بازار داغ و پرسود خرید دولتی کاغذ و فروش آن در بازار مدیران وقت را به این نتیجه رساند که این یارانه را به هر شکل قطع و در نهایت مبلغ نقدی آن را به دست مصرفکننده برسانند. غافل از اینکه در یک نگاه بالادستی حذف یارانه کاغذ در واقع برداشتن یک تعهد تکلیفی از دوش وزارت ارشاد و تبدیل آن به یک تعهد ترجیحی بود. به عبارت سادهتر یارانه کاغذ به ناشران را نمیشود نپرداخت اما یارانه مخاطب را میشود به انحای مختلف کاست و احیاناً بودجهاش را به نحو دیگری مصرف کرد.
بر هر شکل نمایشگاههای استانی کتاب با نیت توزیع بخشی از یارانه خرید کتاب و محصولات فرهنگی و نیز کمک به توزیع سیستم ضعیف و ناقص توزیع کتاب در سراسر کشور و نیز کمک به ناشران کشور برای فروش بیشتر آثارشان با تولیگری موسسه نمایشگاههای فرهنگی پایهگذاری شد. بر اساس یک روال معمول در این نمایشگاهها ناشران موظف به ارائه تخفیفی مشخص هستند که بخشی از آن تکلیفی است و بخشی نیز اختیاری و در مقابل وزارت ارشاد نیز با توزیع بن خرید کتاب میان افراد حاضر در نمایشگاه به نوعی یارانه را به میان مخاطبانش میرساند.
در گذر سالهای متعدد از برگزاری این نمایشگاهها اما اتفاق دیگری نیز رخ داده است و آن نابودی تدریجی مویرگهای محدود تغذیه و توزیع کتاب در استانهای مختلف کشور است. به عبارت سادهتر با وجود پذیرش سهم کم خرید کتاب در سبد کالای خانوار ایرانی به ویژه در استانها در کنار معدود بودن مراکز عرضه کتاب در شهرستانها و نیز میزان کم خرید کتاب توسط مخاطبان، سرمایهگذاری برای تقویت مویرگهای اقتصادی خرید کتاب به صورت مداوم توسط این شبکه مویرگی نحیف جای خود را به تزریقهای مقطعی و سالانه از طریق این نمایشگاهها داده است. نتیجهاش نیز تا به حال این بوده که سهم اندک کتاب در سبد کالای سالانه مخاطبان از این نمایشگاهها تامین و فروشندگان جزء و موزعان کتاب در استانها نیز روز به روز نحیفتر شدهاند.
امیرمسعود شهرامنیا مدیرعامل موسسه نمایشگاههای فرهنگی ایران که خود مجری این نمایشگاهها نیز به شمار میرود در این زمینه با اذعان به واقعیتهای اقتصادی این نمایشگاه و لطمههای آن به بدنه نحیف اقتصاد کتابفروشی در ایران میگوید: برخی ناشران و کتابفروشیها با برگزاری نمایشگاه کتاب در استانهای کشور مخالف هستند زیرا به چرخه اقتصادی آنها ضرر وارد میکند. از سوی دیگر ناشران مهم و عمده انگیزه چندانی برای شرکت در این نمایشگاهها ندارند و دیگر ناشران نیز تلاش میکنند با واگذاری آثار خود به نمایندگیهای نشر در این نمایشگاهها حضور یابند. غرفههای کوچک و کمبود فضا نیز یکی از دغدغهها و مسائل ناشران برای حضور در نمایشگاههای استانی است.
به گفته شهرامنیا فشردگی کار در برگزاری نمایشگاههای استانی موجب میشد ناشران آثار جدید خود را به نمایشگاه کتاب نیاورند و کتابهای در انبار مانده را در نمایشگاههای استانی در معرض دید مخاطبان قرار دهند. این موارد و مشکلات دیگر موجب شد نسبت به برگزاری هر چه بهتر این نمایشگاهها تصمیمی عاجل اتخاذ شود و جلسات کارشناسی در موسسه نمایشگاههای فرهنگی ایران برگزار شد.
شاید همین مساله است که سیدعباس صالحی معاون فرهنگی متفکر و موقر این روزهای وزارت ارشاد را به این صرافت انداخته است که این نمایشگاهها و برگزاری آن به جای تصدیگری دولت باید به بخش خصوصی واگذار شود.
صالحی در این زمینه میگوید: نگاه ما این است که کارها بر عهده بخش خصوصی باشد و همچنان بر واگذاری هر چه بیشتر امور به بخش خصوصی تاکید داریم. باید ریلگذاری واگذاری حداکثری اتفاق بیفتد و با همین نگاه هم بیست و هفتمین نمایشگاه کتاب تهران برگزار شد. نمایشگاههای کتاب استانی موانعی در پیش دارند که برخی از آنها در کوتاهمدت قابل حل هستند و به همین منظور تصمیم گرفته شد با حضور تشکلهای نشر نقاط ضعف و قوت نمایشگاههای استانی مورد بازبینی قرار گیرد.
با وجود این کماکان پژوهشی قابل ذکر و قابل توجه در مورد مزایا و معایب این نمایشگاهها در کشور صورت نگرفته است. از سویی برخی ناشران حاضر در نمایشگاه که موفق به فروش خوب آثار خود شدهاند به این مساله اذعان دارند که در موقعیت اقتصادی ضعیف فعلیشان ناچار از حضور در این نمایشگاه و فروش نسبی آثارشان ولو با تخفیف هستند تا لااقل سرمایه آنها بازتامین شود. در مقابل ناشرانی نیز که به صورت سنتی مجرای کتابفروشی را به جای این دست نمایشگاهها میپسندند از مضرات برگزاری آن سخن میگویند. مدیران دولتی نیز بالطبع به دلیل خلق یک کارنامه پرطمطراق برای اجرای برنامههای فرهنگی سالانهشان به طور معمول حرفی جز تایید این رویداد ندارند.
مجید رهبانی سردبیر ماهنامه «جهان کتاب» در این باره با تاکید بر نبود پژوهشی جامع در مورد تاثیرات اقتصادی و اجتماعی این نمایشگاهها میگوید: یکی از نقاط منفی نمایشگاههای استانی، به ظاهر آسیبی است که به سازوکارِ طبیعیِ فروشِ کتاب میزند. کتابفروشیهای مراکز استان و شهرستانها اغلب از این نمایشگاهها گلهمندند. چون باعث افت شدید فروش آنها (حتی برای چند ماه) میشود. اگر چنین ادعایی صحت داشته باشد، باید دستکم در چگونگی برگزاری نمایشگاههای استانی بازبینی کرد. چرا که در روال عادی چرخه نشر اخلال ایجاد میکنند و به شبکه توزیع و فروش کتاب آسیب میرسانند. کتابفروشی در ایران به خودی خود کسب و کار پرسودی نیست و برای همین کمتر شاهد رشد و توسعه آن هستیم. ممکن است نمایشگاههای استانی این وضعیت را تشدید کنند. او همچنین به موضوع تغییر نگرش مخاطبان در زمان حضور در این نمایشگاهها اشاره داشته و میگوید:
نکته دیگری که با مطالب پیشگفته مربوط است، درصد زیاد تخفیف در نمایشگاههای استانی است. تا جایی که من اطلاع دارم این تخفیف تا 40 درصد هم میرسد؛ یعنی 20 درصد سهم ناشر است و 20 درصد بقیه را وزارت ارشاد میپردازد. چنین تخفیف بالایی اگرچه بازدیدکنندگان را به خرید بیشتر تشویق میکند، ولی آثار منفی جدی هم دارد. نخست آنکه نمایشگاه با کتابفروشیها رقابتی نابرابر ایجاد میکند که به زیان کتابفروشان است. دوم، این تصور اشتباه را در ذهن خریداران کتاب به وجود میآورد که ناشران افرادی گرانفروشاند و قیمت کتابها در اصل خیلی کمتر از آن رقمی است که رویشان درج شده است! این باعث نوعی از «بیاعتمادی به کتاب» و نشر کشور خواهد شد که بدون پیامد نیست.
با این همه تجربه برگزاری نمایشگاههای کتاب استانی تجربهای است که لااقل به گواهی بازدیدها و حاضران برای مخاطبان جذاب است. مخاطبانی که گاه در فرصتهای چند روزه این نمایشگاه با سرعت کتابی را خوانده و درباره آن با ناشر و نویسندهاش به تبادل نظر میپردازند. اما مساله اصلی شاید همان حکایت قدیمی است که یک بیمار بیشتر از هر چیز به غذاهایی علاقه دارد که به هر شکل برای سلامت او مناسب نیست.
تجربه نشان داده جامعه جوان ایرانی این روزها به هر شکل نیاز اقتصادی و فرهنگی خود را تامین خواهد کرد و این حقیقت میتواند فرصت و تهدیدی توامان برای ساماندهی به شبکههایی باشد که این نیازها را تامین میکنند. باید دید خرد جمعی دولتی مدیریت فرهنگی در ایران در نهایت کماکان به تزریقهای مقطعی نمایشگاهی دلخوش خواهد ماند یا به فکر اصلاح شبکههای توزیع دائمی میافتد.
دیدگاه تان را بنویسید