تاریخ انتشار:
چه زمانی رشد اقتصادی محسوس خواهد بود؟
احساس رونق
رشد اقتصادی، میتواند تغییر متوسط در زندگی مردم یک کشور را نشان دهد. رشد اقتصادی که از رشد تولید ناخالص داخلی کشور به دست میآید، به بهترین شکل تغییر در سطح رفاه عمومی را نشان میدهد. اما پرسش این است که آیا رشد اقتصادی بلافاصله در زندگی عامه مردم نمایانگر میشود؟ یا تنها بخشی از مردم از آن سود میبرند؟ آیا اگر امروز اعلام شده است که نرخ رشد اقتصادی ایران در سهماهه اول سال نسبت به فصل اول سال قبل ۶/۴ درصد رشد داشته است، این رشد به میزانی هست که مردم آن را احساس کنند؟
رشد اقتصادی، میتواند تغییر متوسط در زندگی مردم یک کشور را نشان دهد. رشد اقتصادی که از رشد تولید ناخالص داخلی کشور به دست میآید، به بهترین شکل تغییر در سطح رفاه عمومی را نشان میدهد. اما پرسش این است که آیا رشد اقتصادی بلافاصله در زندگی عامه مردم نمایانگر میشود؟ یا تنها بخشی از مردم از آن سود میبرند؟ آیا اگر امروز اعلام شده است که نرخ رشد اقتصادی ایران در سهماهه اول سال نسبت به فصل اول سال قبل 6/4 درصد رشد داشته است، این رشد به میزانی هست که مردم آن را احساس کنند؟
رشد مداوم و رفاه
رشد اقتصادی زمانی میتواند به بهترین شکل اثرش را بر حیات مردم یک کشور گذارد که نه به صورت واقعهای یکتا، که به شکلی مداوم و ممتد وجود داشته باشد. در این حالت است که رشد نیازمند سرمایهگذاری و افزون شدن همواره تولید ناخالص داخلی است و از این رو، برای تحقق آن، نه یک بخش خاص که تمام بخشهای اقتصاد درگیر خواهند شد. بنابراین، به سختی میتوان باور کرد که کسر قابل توجهی از شهروندان یک جامعه در زمانی که رشد اقتصادی مداوم آن هم در سطوح 4، 5 درصد و بالاتر از آن است، نتوانند آثار این رشد را در زندگی خصوصی خود درک کنند. حتی اگر رشد اقتصادی ناشی از گروهها و صنایع پیشران باشد، بقای آن برای مدت زمان طولانی بدون تردید همه بخشهای اقتصاد را فرا میگیرد و در نتیجه شهروندان کل جامعه به عینه میتوانند تغییر را در زندگی شخصی خود ببینند. اما اگر تنها برای یکی، دو فصل یا نهایتاً یک سال، تولید ناخالص داخلی رشد مطلوبی داشته باشد، اما پس از آن رشد افت کند، احتمالاً سهم عموم از این رشد آنقدر ناچیز است که این رشد برایشان بیمعنی خواهد بود. از این رو، تضمین پیوند رشد اقتصادی به احساس رفاه توسط شهروندان آن است که رشد اقتصادی در سطحی
میانی اما مداوم شکل گیرد. بیتردید هر چه سطح رشد بالاتر باشد، این احساس ملموستر است، زیرا ذهن انسان میتواند وضعیت خود را با کوتاهترین زمان قبلی بهتر مقایسه کند و در نتیجه، رشد اقتصادی بالا که میتواند تغییر چشمگیری را در کوتاهترین زمان ممکن ایجاد کند، بدون شک برای مردم ملموستر است.
احساس تغییر
احساس امر درونی (Subjective) است. شاید حتی رفاه فردی افزوده شود اما او نتواند این افزایش رفاه را احساس کند. همواره بین احساس و واقعیت بیرونی تورش و اختلاف وجود دارد و حتی این امکان وجود دارد که فرد برداشتی کاملاً مخالف واقعیت را در ذهن داشته باشد. بنابراین حتی در صورتی که آمار نشان دهد، رشد اقتصادی به طور ملموسی بر رفاه متوسط مردم اثر گذاشته، شاید شهروندان چنین احساسی نداشته باشند. از سوی دیگر، با افزایش رفاه، خواستههای افراد نیز از زندگی بالاتر میرود و نرسیدن به اهداف جدید میتواند نوعی سرخوردگی را برای آنان ایجاد کند و از این رو، آنان بهرغم افزایش رفاه خود، احساسی معکوس داشته باشند. از اینروست که تضمین کاملی وجود ندارد که رشد اقتصادی باعث تغییر احساس شهروندان نسبت به سطح رفاهشان شود، به خصوص در دورههای اولیهای که رشد اقتصادی ایجاد شده و آمار نشان میدهد، رفاه عمومی افزایش یافته است.
افزایش مصرف
نکتهای که در مورد رشد اقتصادی فعلی باید در نظر گرفت آن است که این رشد 6/4درصدی تنها زمانی میتواند بر رفاه مردم موثر واقع شود و آنان آن را احساس کنند، که مصرف مردم رشد یابد. اما مصرف فرد تنها زمانی افزوده میشود که او بداند درآمد دائمی او افزایش یافته است. این همان نکته میلتون فریدمن در نظریه مصرفش است که به خاطر آن برنده نوبل اقتصاد شد. نکته اینجاست که درآمد گذرا، مصرف فرد را تغییر نمیدهد و تنها زمانی که فرد بداند، درآمد دائمی او رشد یافته، مصرف بیشتری خواهد داشت. رشد اقتصادی کنونی، از آنجا که برای یک فصل ایجاد شده، اگر بر روی درآمد افراد هم موثر بوده باشد، چون درآمدی زودگذر است، بر مصرف موثر نبوده و درنتیجه رفاه افراد تغییر نمیکند. از این رو، شاید اصلاً این بحث منطقی نباشد که بخواهیم رشد اقتصادی حاصلشده در یک فصل، توسط شهروندان احساس شود. این رشد تنها به یک درآمد بسیار گذرا تبدیل شده است و به مصرفی دامن نزده که برای شهروندان ایجاد رفاه کرده و آنان در زندگی خویش آن را لمس کنند. بنابراین دور از ذهن نیست که مردم از خود بپرسند آیا این رشد اقتصادی صحیح است یا خیر؟ حقیقت این است که آمار زودتر و کاراتر از
احساس شهروندان میتواند تغییر در اقتصاد را گزارش کند. البته این بدان معنا نیست که در بلندمدت همواره میتواند انحراف بزرگی بین آمار و برداشتی که کارشناسان از اقتصاد دارند وجود داشته باشد. رشد اقتصادی 4، 5درصدی در بلندمدت چنان رفاه شهروندان را دستخوش تغییر میکند که برای آنان محسوس خواهد بود. اکنون اگر میخواهیم رشد اقتصادی را مردم دریابند، بهتر است تا مدتی به جای احساس شدن آن توسط شهروندان بدین بیندیشیم که چگونه میتوان این رشد اقتصادی را پایدار نگه داشت. اقتصاد ایران اکنون در حال مبارزه با عمیقترین رکود خود است و این رشد فصلی به تنهایی نمیتواند به معنای خروج کامل از رکود باشد. مانند آنکه فردی در درون چاه عمیقی گیر کند و برای خروج از آن تلاش میکند و وقتی نیمی از راه را بالا آمده، بدین میاندیشد که دیگر وقت رهایی رسیده اما چاه آنقدر عمیق است که فرد به دهانه آن نرسیده خسته شده و چهبسا بار دیگر سقوط کند. رکود عمیق به شکلی است که نمیتوان دلخوش به رشد مثبت یک فصل بود. چاه رکود میتواند ما را بار دیگر به سوی خود کشاند. نیاز اقتصاد ایران، روند بهبود قوی و پایدار است و سیاستگذار بیشتر باید ذهن خود را معطوف
بدین امر کند، خودبهخود در پی این روند، وضعیت اقتصادی و سطح رفاه عمومی به حدی خواهد رسید که مردم نیز این رشد اقتصادی را تصدیق کنند.
دیدگاه تان را بنویسید