تاریخ انتشار:
شرحی بر علل کامیابی روزنامه دنیای اقتصاد
روزنامه صبح مشتریان
اواخر قرن نوزدهم میلادی بود. بانکها جای صرافیها را گرفته بودند و بنگاهداران، به جای اشکال سنتی دادوستد به بازارهای سهام گرویده بودند. بانک و بورس، که از سدهها پیش از شکلگیری بازار سهام نیویورک(۱۸۸۹ میلادی) در سراسر جهان وجود داشتهاند، در سالهای پایانی قرن ۱۹ معنا و کارویژه و تاثیرگذاری تازهای یافتند
1-اواخر قرن نوزدهم میلادی بود. بانکها جای صرافیها را گرفته بودند و بنگاهداران، به جای اشکال سنتی دادوستد به بازارهای سهام گرویده بودند. بانک و بورس، که از سدهها پیش از شکلگیری بازار سهام نیویورک (1889 میلادی) در سراسر جهان وجود داشتهاند، در سالهای پایانی قرن 19 معنا و کارویژه و تاثیرگذاری تازهای یافتند. صدای پای دگرگونی شنیده میشد و فعالان بازار هر یک به طریقی میخواستند در نظم پیشرو جای پای مناسبی پیدا کنند. نبض اقتصاد ایالاتمتحده که دیری بود همگان دریافته بودند، قدرت آینده است و بهزودی جای امپراتوریهای بریتانیا و اتریش و پروس و روسیه و فرانسه را میگیرد در والاستریت میتپید و صنعتگران و بازرگانان و بانکداران جهان چشم از آن برنمیداشتند.
در لابهلای همهمه بزرگ اواخر قرن نوزدهم سه فعال اقتصادی آمریکایی در کنار بنگاهداری خود کشف بزرگی کردند و به ابداعی درخشان دست زدند: «چارلز داو»، «ادوارد جونز» و «چارلز برگسترسر» به این نکته مهم پی بردند که اطلاعات فعالانی که در تالارهای سهام مشغول دادوستد هستند همسنگ نیست و برخی از معاملهگران به خاطر داشتن اطلاعات بیشتر برنده بازار میشوند و شمار بیشتری به علت نداشتن اطلاعات کافی، بازنده این میدان میشوند. پس «اطلاعات کالایی پرقیمت است که میتوان آن را همانند کالاهای دیگر فروخت». نتیجه این کشف، چاپ جزوه خبری کوچکی حاوی اطلاعات خیابان والاستریت و تالارهای سهام آن بود. این جزوه بینام که به شیوه دستی توزیع میشد، بهسرعت نگاهها را بهسوی خود جلب کرد و ناشرانش بر تعداد صفحات آن افزودند و انتشارش را روزانه و منظم کردند و بر پیشانی آن نوشتند: «نامه عصر برای مشتریان». همین جزوه بعدها شد روزنامه «والاستریت ژورنال» که امروزه ارگان بازار سهام آمریکا به شمار میرود و از تلفیق بخش دوم نام دو تن از بنیانگذاران آن یعنی «چارلز داو» و «ادوارد جونز» نام مشهورترین شاخص بازار سهام جهان شکل گرفت: داو جونز.
2- اوایل دهه 1380 خورشیدی بود. ایرانیان با پشت سر گذاشتن دورهای پنجساله، که وجه غالب آن سیاست بود به دورانی پاگذاشته بودند که در آن کالای سیاست از سکه افتاده بود. بازیگران عرصه قدرت سیاسی بهتدریج میدان را به بازیگران عرصه اقتصاد واگذار میکردند و ایرانیان بهتبع تحولاتی که در اقتصاد جهانی و ترکیب کالاها و خدمات و ایضاً تغییر در شیوه زندگی خودشان رخ داده بود، به مسائل اقتصادی علاقه بیشتری نشان میدادند. اما هنوز آثار اعمال سیاستمداران باقی بود. همچنان ثروت و سرمایه نکوهش میشد، دولت شاهکلید حل همه معضلات انگاشته میشد، بنگاهها مدافع سیاستهای حمایتی و تقویتهای تعرفهای بودند، مردم عادی و حتی پارهای کارشناسان گرانی و تورم را یکی میپنداشتند، پارهای الفاظ اقتصادی مذموم شمرده میشدند و حتی صاحبان جایگاههای عرضه بنزین برای توصیف وضع حقوقی مالی که متعلق به خودشان بود به جای لفظ «خصوصی» از لفظ جایگزین و نادرست «اختصاصی» استفاده میکردند و بعضاً هنوز هم همین کار را میکنند.
با توجه به این ملاحظات میتوان گفت بدرقه سیاست و استقبال از اقتصاد در ایران آغاز دهه 1380 خورشیدی شباهت چندانی به وقایع اواخر قرن 19 میلادی در آمریکا نداشت؛ آنجا هیاهوی آشکار برای شکوفا کردن اقتصاد بود و اینجا همهمهای مضمر برای خارج کردن اقتصاد از غربت آغاز شده بود. اما فارغ از این تفاوت شکلی، اینجا هم گوهری کمیاب و ذیقیمت از نظرها پنهان مانده بود. در عصر انفجار اطلاعات و فراوانی دادهها و رواج اینترنت، دیگر کسی منتظر خبر به مفهومی که بنیانگذاران «نامه عصر به مشتریان» کشف کرده بودند نبود. اینجا فعالان اقتصادی میخواستند راز کامیابی همتایان پرقدرت خود را در کشورهای صنعتی بدانند. پرسش در باب چیستی وقایع نبود که پاسخ آن را در خبرها بجویند. خبر به وفور یافت میشد و بلکه فراوانی آن موجب سردرگمی هم میشد. پرسش در باب «چگونگی» بود که پاسخش نیازمند گزینش خبرهای معدود از میان سیل خبرها، تالیف دادهها و استنتاج از آنها بود. ابداعی که در روزنامه دنیای اقتصاد رخ داد، در واقع نوعی گزینش و بازپروری خبر به منظور مفهومسازی در باب اسلوبهای نظری و قالبهای عملی برای فعالان بازار بود. وجه نخست این مفهومسازی، دستهبندی
مخاطبان به سه گروه «فعالان اقتصادی، صاحبنظران اقتصادی و سیاستگذاران» بود. وجه دوم مفهومسازی، تعریف نسبت هر یک از اجزای این مثلث با دو ضلع دیگر و ایضاً نسبت این منظومه سهوجهی با جامعه بود. از درون همین مفهومسازیها و دستهبندیها بود که واقعیتی مهم رخ نمایاند: درباره مفاهیم اقتصادی درک مشترک وجود ندارد و بسیاری از مناقشهها میان سیاستگذاران و فعالان بازار به خاطر تعاریف متفاوت از مضامین مشترک است. روزنامه دنیای اقتصاد با توجه به همین موضوع کوشید به کمک صاحبنظران خود و استادان اقتصاد، بین سیاستگذاران و فعالان بازار پلی برقرار کند که این دو ضلع اصلی اقتصاد کشور، در زمینه مفاهیم بنیادی مانند منافع ملی، نظریه و عمل اقتصادی، مزایا و معایب انتخاب روشهای متفاوت اقتصادی، نیروهای معطوف به رونق و رکود در اقتصاد و نهایتاً روشهای منطقی سیاستگذاری اقتصادی و بنگاهداری اقتصادی به زبانی کمابیش مشترک دست یابند.
نتیجه این شد که روزنامه به جای اینکه مطابق روال روزنامهنگاری اقتصادی آن زمان، صرفاً ناقل وقایع و اظهارنظرها باشد، به بازپروری اندیشههای اقتصادی، ایضاح مفهوم اقتصاد خصوصی، بازتعریف رابطه دولت و بخش خصوصی، بازنگری در شیوههای بنگاهداری و سرانجام تبیین منافع مشترک همه کنشگران اقتصادی اعم از سیاستگذاران و فعالان اقتصادی و حاصل اجتماعی آنکه تامین منافع همگانی است، متمرکز شود.
حال که 12 سال از آغاز این تحولات در اقتصاد و روزنامهنگاری اقتصادی ایران میگذرد، با قدری اطمینان میتوان گفت: تقبیح پیشین اقتصاد و توسعه اقتصادی، اندکاندک جای خود را به تکریم اقتصاد و کارآفرینی داده است و حتی واژگانی نظیر اقتصاد آزاد و بخش خصوصی و سرمایه و پول و بانک و بورس و نظایر اینها که پیشتر، مذموم شمرده میشدند به ادبیات رسمی راه یافتهاند و دیگر کسی ابایی ندارد از آنها دفاع کند - مگر اینکه به جای لفظ اقتصاد آزاد، از الفاظ جایگزین مانند اقتصاد رقابتی، به جای وام از تسهیلات، به جای نرخ بهره از نرخ تسهیلات و کارمزد، به جای اوراق قرضه از اوراق مشارکت، به جای بازار آتی از پیشفروش و نظایر اینها استفاده شود.
نسبت دادن همه این تحولات به روزنامه دنیای اقتصاد، واقعبینانه نیست؛ زیرا وداع گفتن ایرانیان با گذشته و اعتنای جدیتر به اقتصاد متعارف جهانی علل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی فراوانی دارد که تنها وجهی از آن به این روزنامه مربوط میشود. چیزی که به روزنامه دنیای اقتصاد مربوط میشود و در راه طیشده دهه گذشته بسیار مهم و تعیین کننده بوده، تمهیدات نظری لازم برای فعالیتهایی است که جبر روزگار، ایرانیان را به گزینش آن وادار کرده است. این راه طیشده میتوانست در اثر فقدان مبانی نظری و مفاهیم استوار، بر بستری از آزمون و خطا و در قالب منازعهای سهمگین بین تصمیمسازان و سیاستگذاران و فعالان بازار شکل بگیرد. حال آنکه آنچه تاکنون رخ داده مبتنی بر مفاهمهای معطوف به مصالحه و درک مشترک از نیازهای کشور بوده است و سهم روزنامه دنیای اقتصاد در این زمینه انکارناپذیر است. پاداشی که این روزنامه بابت ابداع خود دریافت کرده، اعتماد گسترده مخاطبانش در گروههای سهگانه سیاستگذاران، صاحبنظران و فعالان اقتصادی است. از این حیث، میتوان با نوعی شبیهسازی میان روزنامه والاستریت ژورنال بهعنوان نشریهای که راز شکوفاییاش درک مفهوم خبر بود و
روزنامه دنیای اقتصاد که راز کامیابیاش درک مهمترین مساله زمانه خودش یعنی پل زدن بین دولت و بازار به مدد نظریه اقتصادی بود، همان آنکه اولی «نامه عصر مشتریان» خوانده میشد، دومی را «روزنامه صبح مشتریان» نامید.
دیدگاه تان را بنویسید