تاریخ انتشار:
مسعود کرباسیان از بازرگانی ایران در ۱۰ ماه اخیر میگوید
فاصله از غرب، نزدیکی به شرق
مسعود کرباسیان چهرهای شناختهشده در فضای تجارت کشور است.
مسعود کرباسیان چهرهای شناختهشده در فضای تجارت کشور است. او از سه سال پس از انقلاب تا سه سال پیش در حوزههای معاونت وزارتخانههای صنایع سنگین، اقتصاد، بازرگانی و نفت مشغول بود و مدتی نیز ریاست سازمان گمرک را بر عهده داشت. کرباسیان معتقد است هنوز نتایج تصمیماتی که در سال جاری گرفته شده خود را نشان نداده است و برای قضاوت در مورد آنها باید نگاه به آینده معطوف شود. او در این گفتوگو با اشاره به چرخش نگاه ایران به آسیا، تغییرات رخ داده در حوزههای بازرگانی خارجی کشور و ترکیب کالاهای صادراتی و وارداتی در 10 ماه نخست امسال را بررسی کرده است.
آمارهای 10ماهه تجارت ایران چه تصویر کلی میتواند از وضعیت بازرگانی کشور در حال حاضر به ما بدهد؟
این آمارها نشان میدهد اولاً شرکای تجاریمان دارد تغییر میکند. ضمن اینکه ما در واردات داریم به سمت کالاهایی میرویم که عمدتاً کالاهای اساسی و کالاهای واسطهای است و سهم کالاهای مصرفی دارد به شدت کاهش پیدا میکند. همچنین جهتگیری قارهایمان هم در واردات عوض شده است، ضمن اینکه ارزش کالاهایمان هم خصوصاً در کالاهای صادراتی تغییر کرده است. نکته دیگر اینکه مانند گذشته عدم تراز تجارت خارجی هم وجود دارد. در نهایت نیز باید بگذاریم که چند ماه دیگر بگذرد تا بتوان یک شمای کلی ارائه داد، چون سیاستهای اخیر و خصوصاً سیاستهای انقباضی، همچنین لیستبندی و محدودیت صادرات و الزام به برگشتن ارز صادرات، خود را تا یک مدت دیگر نشان میدهد.
این سیاستها از چه مقطعی آغاز شد؟ ممکن است مروری بر سیاستهای محدودکننده صادرات که فرمودید ارائه دهید؟
تقریباً از ماه تیر شروع شد که در ارائه ارز مرجع توقف حاصل شد. سپس ارز مرکز مبادلات مطرح شد و بعداً کمکم لیستبندی آغاز شد که به چه گروههای دهگانهای ارز میدهند. دو، سه ماه بعد از آن بحث محدودیت اقلام صادراتی و عوارض کالاهای صادراتی و الزام به برگشت ارز صادراتی مطرح شد. اینها خودش را به هر حال با یک تاخیر زمانی نشان میدهد. من فکر میکنم باید نگاهمان را به آینده این تصمیمات و نه به این 10ماهه معطوف کنیم.
یکی از تفاوتهایی که آمارهای جدید با آمارهای سال قبل کرده، تغییر شرکای تجاری ایران بوده است. به عنوان مثال بالا آمدن کشور سوئیس را شاهد بودیم. حضور این کشور اروپایی در صدر جدول شرکای تجاری ایران چه معنایی دارد؟
در آماری که اعلام میشود، نوع کالای مورد مبادله با هر کشور اعلام نمیشود. در نتیجه دقیق نمیشود گفت چه کالایی از سوئیس آمده است. ولی سهم اروپا عمدتاً کاهش پیدا کرده است. یک احتمال وجود دارد که خرید ما از سایر کشورها، اسنادش و کار تجاریاش عمدتاً در سوئیس انجام شده باشد.
وضعیت سایر شرکای تجاری فعلی کشور گویای چیست و چه پیامی دارد؟
عمدتاً نگاه به آسیا دارد انجام میشود.92درصد مبادلات ما با آسیا دارد انجام میشود که رقم قابل توجهی است. یعنی عمدتاً داریم به سمت کشورهایی میرویم که از ما نفت میخرند و دارند شرکای تجاری ما میشوند. در واردات عمدهشان آسیایی هستند، یعنی چین، کره، هند و این کشورها. در صادرات هم جهتگیری عمدتاً سمت همسایگان شده است که ما از مزیت راه در خصوص اینها برخورداریم و تولیدات ما جوابگوی نیاز آنها هست. فکر میکنم این با شدت بیشتری رشد پیدا میکند؛ به این معنا که دایره جغرافیایی تجارت خارجی ما دارد محدودتر میشود. یعنی توسعه تجارت ما هم از لحاظ تنوع کالایی و هم کشوری دارد محدود میشود.
در مورد ترکیب کالاها در واردات، آمار نشان میدهد سهم کالاهای اساسی و واسطهای دارد بیشتر میشود و سهم کالاهای مصرفی کم میشود. جهتگیری هم که اعلام شده بود تقریباً همین بود و هنوز هم روی آن تاکید میشود. به نظر شما چقدر این جهتگیری متحقق شده و چقدر باید این گونه میشد؟
وقتی محدودیت منابع ارزی اتفاق میافتد، این یک الزام است که ما محدودیتهایی ایجاد کنیم. ولی توسعه تجارت قطعاً به توسعه اقتصادی منجر میشود. کشوری نبوده که اقتصاد بسته داشته باشد و توسعه هم پیدا کرده باشد. بالاخره در این چند ساله میزان واردات به حدود 60 تا 70 میلیارد دلار رسیده بود و متناسب این رشد هم بخش خدمات و حمل و نقل ما رشد داشت. وقتی یک دفعه این اقتصاد خودش را منقبض کند، آن بخش دچار مشکل جدی میشود و باید فکری هم به حال آنها انجام داد. ضمن اینکه برخی از کالاها وجود دارند که ممکن است آنها را در گروه کالاهای مصرفی قرار داده باشیم، ولی کالاهایی بوده که مورد نیاز مردم بوده است یا به نحوی در چند سال اخیر در الگوی مصرف مردم جایگزین شده است. حالا اگر آنها وارد نشود ممکن است از راه قاچاق وارد بشود. اولویتبندی کالاها بر اساس نیازها و منابع ارزی و توانمان حرف درستی است، اینکه کالاهای اساسی باید با قیمت مناسب و معقول به دست مردم برسد، چون آنها در سبد خانوار خصوصاً در سبد خانوار دهکهای پایین جامعه سهم عمدهای دارند. بحث تولید و اشتغال و آوردن مواد اولیه برای صادرات میماند که آن هم اولویت بعدی ماست، یعنی کالاهای واسطهای و سرمایهای که به هر حال برای جبران استهلاک هم این کار را انجام میدهیم. میماند کالاهای مصرفی که باید برای آن فکری کرد، یعنی نمیشود آن را نادیده گرفت و گفت نیاز جامعه نیست. ضمن اینکه همه آن را هم ما نمیتوانیم تولید کنیم. یعنی با توجه به روند چندساله اقتصاد ایران، این کالاها به هر حال در سبد مصرفی خانوار جایگاهی پیدا کرده و قطع یکباره آنها میتواند قاچاق این کالاها را دامن بزند.
آمار وضعیت تراز تجاری ایران در 10 ماه نشان میدهد میزان آن در سال 90، منفی 14 میلیارد دلار بوده و در 10ماهه امسال به منفی 8/5 رسیده است. میشود این را مثبت تلقی کرد؟
امیدواریم که به این سو برویم و این کسری از بین برود. ولی باید اثرات محدودیتها بر بخش صادراتی را هم ببینیم که بعضی از اقلام ما را محدود میکند. خصوصاً ما برخی از اقلام را داریم مانند پتروشیمیکه الان بحث این است که برای صادرات مابهالتفاوت نهادهها بین ارز مبادلاتی و مرجع بدهند که طبعاً بر صادرات ما تاثیر میگذارد. ما امیدواریم صادرات رشد خود را ادامه دهد و با کاهش واردات، این شکاف در تراز تجاری ممکن است کوچکتر شود.
با توجه به مواردی که فرمودید چه کالاهایی صادراتشان محدود میشود؟
چند گروه کالا تحت تاثیر قرار گرفته و میگیرد. برخی از اقلام مانند آرد، برنج و شکر که با ارز مرجع بود که مشخصاً صادراتشان ممنوع شد و طبعاً صادرات از ناحیه آنها کاهش پیدا میکند. بعضی از اقلام صادراتی هم که نهادهشان قبلاً با ارز مرجع بود ولی ارز حاصله را با نرخ آزاد به دست میآوردند حالا به خاطر اینکه ارز مبادلاتی تعلق میگیرد، مقداری سود آنها کمتر شده و اثر میگذارد. سوم اینکه تحریمها هم در بحث صادرات ما مثلاً در میعانات وجود دارد. وقتی برای گاز و نفت اعلام شد، این را هم پوشش میدهد. به هر حال محدودیتها جدی است. باید صادرات تسهیل شود تا آثار منفی را جبران کند. واردات ما خودبهخود کاهش پیدا میکند و باید صادرات را رشد دهیم.
حساب سرمایه را چطور میشود در این معادلات وارد کرد و وضعیت تراز تجاری را با توجه به آن نگاه کرد؟
باید بخش خدمات خصوصاً ترانزیت را جدا کنیم. ترانزیت و توریسم یک امر جدی است. خدمات مانند ترانزیت برای کشور ما یک منبع درآمدی خیلی جدی است. اینها مطلوبیتشان مانند سوآپ است و از بین نمیرود. در مورد توریسم هم، فکر میکنم کمتر کشوری چنین موهبتی با یک چنین ظرفیتی داشته باشد. خصوصاً اینکه نوع توریسم ممکن است فرق کند. دو سه تا بحث در توریسم ما وجود دارد. یکی توریسم زیارتی ماست و زمینه زیارتی ما خیلی متفاوتتر از سایرین است. در کشور ما به این موارد خیلی اهمیت داده میشود و یک جور مزیت وجود دارد. دوم بحث توریسم سلامت است که به امکانات بهداشتی مربوط میشود. بحث دانشجو هم وجود دارد که به ظرفیت دانشگاهها ارتباط دارد. همه اینها هست. نکته مهم مدیریت بر منابعی است که ما با توجه به شرایط میتوانیم به کار بگیریم.
ارزش هر تن کالای وارداتی حدوداً 18 درصد کاهش یافته است. چه تغییری در ترکیب بازرگانی کشور موجب این تغییر شده است؟
ما امسال کالاهای اساسی بیشتری وارد کردهایم. این کالاها اقلام حجیمی هستند و وزن بالایی دارند. کالاهای وارداتی ما گندم، کنجاله، ذرت و برنج و ... بوده است که اینها عملاً ارزش کمتری دارد و هر کیلویش ارزش کمتری در مقایسه با کالاهای دیگر دارد.
میانگین ارزش هر تن کالای صادراتی هم 5/5 درصد کاهش پیدا کرده است. این را چگونه میشود تفسیر کرد؟
هم ارزش کالای صادراتی ما تغییر یافته است و هم تا حدی ترکیب مواد خاممان در صادرات بیشتر از مواد ساختهشدهمان بوده است. یعنی کالاهای واسطهای خودمان بیشتر بوده است. اینها ارزش کمتری دارند. نمیشود جامعه تولیدش کاهش پیدا کند، ولی صادرات تولیدش افزایش داشته باشد.
حالا از لحاظ رویکردی که ما داریم به سمتش میرویم کاهش کلاً در تجارت مثبت تلقی میشود یا منفی؟
با توجه به آمار ارائهشده، از کل اقلام واردات ما 72 درصد آن کالاهای واسطهای و مواد اولیه و 17 درصد آن کالاهای سرمایهای است. با این حساب آیا میتوان گفت کاهش واردات ما در این اقلام مثبت بوده است؟ این طور نیست. این در شرایطی است که تولید ما قبلاً با 10 درصد بهای ارز مرجع، با نرخ 1200 تومان، گشایش اعتبار میکرد و باقی موقع تحویل داده میشد. اما الان با بیش از 100 درصد ارز مبادلاتی این کار صورت میگیرد.
در برخی از موارد 120 درصد هم اعلام شده است.
آن 120 درصد ممکن است 20 درصد آن از سوی بانکها و به منظور ضمانت انجام شده باشد. اگر آن شخص نزد بانکها معتبر باشد، این میتواند به صورت چک گرفته شود. به هر حال ارقام مختلفی مطرح شده است. چون از بعضیها چک گرفته میشود و به بعضیها میگویند نقد بسپارید، به همین دلیل من به طور کلی گفتم بیش از 100 درصد قیمت خرید را اینها باید با نرخ ارز جدید پول بسپارند. خود تولید داخلی هم توان نقدینگیاش کاهش پیدا میکند. بنابراین با توجه به آن 72 درصد و آن 17 درصد که مجموع آن 89 درصد میشود، میشود چنین نتیجه گرفت که تقریباً 90 درصد از واردات ما به کالاهای واسطهای و مواد اولیه و کالاهای سرمایهای اختصاص مییابد و از این نوع کالاها تشکیل شده است. حال با توجه به این ترکیب، اگر واردات ما کاهش پیدا کرده باشد، من فکر میکنم این اتفاق چندان مطلوب نیست، هر چند در جهت مثبت شدن تراز تجاری کشور بوده است. علاوه بر این من به توسعه تجارت معتقدم و روی آن تاکید میکنم. یعنی هر چیزی که بتواند اقتصاد ما را گسترش دهد و تجارت ما را افزایش دهد، امر مطلوبی است. ما باید از صندوق ذخیره ارزیمان فعالتر استفاده میکردیم و طوری مدیریت میکردیم که بخشی از منابع ارزی نفتمان برای واردات نمیرفت. ما تورم را نباید از قِبَل واردات کنترل میکردیم. واردات کالاهای مصرفی را باید با یک مکانیسم تعرفهای، نه ساز و کارهای غیرتعرفهای، کنترل میکردیم. هر چقدر تولید با تسهیلات و خصوصاً تسهیلات ریالی میتوانست انجام گیرد، هم رقابتپذیرتر میشد و هم میتوانست با صادرات، ارزآور شود و به کشور کمک کند.
سرفصل صادرات را میتوان به سه گروه کلی میعانات گازی، محصولات پتروشیمی و سایر کالاها دستهبندی کرد. یک موضوع این بود که سهم میعانات گازی و محصولات پتروشیمی از کل صادرات کم شده بود. موضوع دیگر اینکه برای سایر کالاها، علاوه بر اینکه سهم آنها زیاد شده بود، ارزش آنها هم بیشتر شده بود. یعنی با صادرات بیشتر مواجه شده بود. آیا این را میتوان نشانه تغییر در وضعیت تجاری و مزیتهای بازرگانی کشور به شمار آورد؟
مقداری از تغییر صادرات میعانات گازی و پتروشیمی ناشی از محدودیتهای صدور آن است و بخشی هم ممکن است به خاطر مساله تحریمها باشد. همچنین پیش از این مابهالتفاوت زیادی بین ارز مرجع خوراک آنها و ارز آزاد فروش آنها بود که عملاً یک تفاوت ریالی زیادی وجود داشت. با سیاستهایی که گذاشته شد و عوارضی که دارد گرفته میشود، احتمالاً صادرات آنها دچار کاهش شده است. خصوصاً اینکه باید توجه کرد در این زمینه قاچاق رشدی پیدا نکند. چون مابهالتفاوت ارزش بین دو طرف مرز جذابیت قاچاق را افزایش میدهد.
در مورد سایر کالاها چطور؟
یک بخشی به خاطر این است که تورم جهانی در جایی که وجود دارد تاثیر گذاشته است، هم اینکه عمدتاً ترکیبش به سمت کالاهایی رفته که ارزش بیشتر دارد. برخی از آنها را هم با ارز مرجع اجازه نمیدهند، اما حالا با ورود موقت در حال انجام است. البته قیمت فروش هم در این موارد در حال افزایش است. چون قبلاً فرض کنید بیسکویتی که صادر میشد، با آرد دولتی و با ارز مرجع تولید میشد. حالا باید آرد را از طریق ورود موقت یا ارز حاصل از صادرات تهیه کند. در نتیجه هزینههایش هم افزایش پیدا میکند.
گفته میشد و انتظار بر این بود که با افزایش نرخ ارز، مخصوصاً در مواد اولیه یا مواد غذایی و چیزهایی که ارزش افزوده خاصی ندارند، با صادرات و مازاد تجاری روبهرو میشویم. این واقع شده است؟
آن در شرایطی است که ما تورم داخلی نداشته باشیم. وضعیت اقتصاد ما نشان داد که این زیاد تغییر پیدا نمیکند. به لحاظ ظرفیتهای خالی به کار گرفته شده و مشکلات نقدینگی تولید، ما در حال حاضر توان تولیدی بالا برای صادرات نداریم که جایگزین شود. قدرت انعطاف ما هم محدود است. یک نسخه را نمیشود برای همه کشورها پیچید، چون وقتی شما افزایش نرخ ارز را در شرایط بدون انعطاف داشته باشید، واحدها دیگر نمیتوانند خودشان را سریعاً تطبیق دهند و تولید صادراتی کنند. ضمن اینکه تورم داخلی جامعه و نیاز ما به نحوی بود که خریدار داخلی زیادی وجود داشت. این مساله منجر به این شد که دامنه افزایش قیمتها در داخل طوری باشد که جذابیت صادرات از بین برود. این کاهش نرخ ارز عمدتاً واردات ما را محدود کرده است، اما بر صادرات ما آنچنان تاثیر نگذاشته است. به طور کلی افزایش نرخ ارز در کنار تورم داخلی توان تولیدکننده داخلی را تضعیف کرده و قدرت صادراتی او را تا حدی گرفته است.
اگر بخواهیم تصویری کلی از اثر تغییرات ارزی بر مبادلات بدهیم، چه میتوان گفت؟
ما یک مقدار حرکت کردهایم به این سمت که به جای محدودیتهای تعرفهای، محدودیتهای غیرتعرفهای جایگزین کنیم. مثلاً تفکیک چندنرخی ارز ایجاد میکنیم، دستهبندی کالاها را میکنیم. این محدودیت به خاطر بحثهای ارزی ماست. محدودیتهای ارزی، تجارت خارجی ما را متاثر کرده است. از آن طرف هم محدودیت منابع ریالی ما تاثیر گذاشته است. ممکن است ارز باشد اما ریال نباشد و اینکه بازار تا چه حد کشش داشته باشد. همه اینها مانند یک سیکل میتواند تاثیر گذاشته باشد.
در همین فهرست کشورهای طرف مبادله، بیشترین افزایش صادرات به کشور عراق صورت گرفته بود. چشمانداز بازرگانی خارجی با این کشور به چه صورتی است؟
صادرات غیرنفتی ما به کشورهای همسایه، رشد عمدهای داشته و تکیهگاه ماست. این نشان میدهد باید توجه زیادی به همسایگانمان داشته باشیم. دوم اینکه ترازمان با این کشورها خیلی مثبت است. نفت و اقلامی مثل آرد و نان و عمدتاً هم اقلامی که ارزش افزوده صنعتی در کشور دارند وارد میکنند. این کشورها صادرات چندانی هم به ما ندارند. برای همین باید یک توجه جدی شود. علاوه بر این حفظ بازارهای سنتی هم از اهمیت خیلی جدی برخوردار است. همان طور که در بازار نیز میگویند نگه داشتن مشتری از پیدا کردن مشتری جدید خیلی مهمتر است. نباید بازارهای خودمان را به همین راحتی واگذار کنیم. بازار جدید به دست آوردن خوب است، تنوع و گستردگی بازار امری درست است، اما به شرطی که منجر به حذف بازار دیگری نشود.
آمارهای 10ماهه تجارت ایران چه تصویر کلی میتواند از وضعیت بازرگانی کشور در حال حاضر به ما بدهد؟
این آمارها نشان میدهد اولاً شرکای تجاریمان دارد تغییر میکند. ضمن اینکه ما در واردات داریم به سمت کالاهایی میرویم که عمدتاً کالاهای اساسی و کالاهای واسطهای است و سهم کالاهای مصرفی دارد به شدت کاهش پیدا میکند. همچنین جهتگیری قارهایمان هم در واردات عوض شده است، ضمن اینکه ارزش کالاهایمان هم خصوصاً در کالاهای صادراتی تغییر کرده است. نکته دیگر اینکه مانند گذشته عدم تراز تجارت خارجی هم وجود دارد. در نهایت نیز باید بگذاریم که چند ماه دیگر بگذرد تا بتوان یک شمای کلی ارائه داد، چون سیاستهای اخیر و خصوصاً سیاستهای انقباضی، همچنین لیستبندی و محدودیت صادرات و الزام به برگشتن ارز صادرات، خود را تا یک مدت دیگر نشان میدهد.
این سیاستها از چه مقطعی آغاز شد؟ ممکن است مروری بر سیاستهای محدودکننده صادرات که فرمودید ارائه دهید؟
تقریباً از ماه تیر شروع شد که در ارائه ارز مرجع توقف حاصل شد. سپس ارز مرکز مبادلات مطرح شد و بعداً کمکم لیستبندی آغاز شد که به چه گروههای دهگانهای ارز میدهند. دو، سه ماه بعد از آن بحث محدودیت اقلام صادراتی و عوارض کالاهای صادراتی و الزام به برگشت ارز صادراتی مطرح شد. اینها خودش را به هر حال با یک تاخیر زمانی نشان میدهد. من فکر میکنم باید نگاهمان را به آینده این تصمیمات و نه به این 10ماهه معطوف کنیم.
یکی از تفاوتهایی که آمارهای جدید با آمارهای سال قبل کرده، تغییر شرکای تجاری ایران بوده است. به عنوان مثال بالا آمدن کشور سوئیس را شاهد بودیم. حضور این کشور اروپایی در صدر جدول شرکای تجاری ایران چه معنایی دارد؟
در آماری که اعلام میشود، نوع کالای مورد مبادله با هر کشور اعلام نمیشود. در نتیجه دقیق نمیشود گفت چه کالایی از سوئیس آمده است. ولی سهم اروپا عمدتاً کاهش پیدا کرده است. یک احتمال وجود دارد که خرید ما از سایر کشورها، اسنادش و کار تجاریاش عمدتاً در سوئیس انجام شده باشد.
وضعیت سایر شرکای تجاری فعلی کشور گویای چیست و چه پیامی دارد؟
عمدتاً نگاه به آسیا دارد انجام میشود.92درصد مبادلات ما با آسیا دارد انجام میشود که رقم قابل توجهی است. یعنی عمدتاً داریم به سمت کشورهایی میرویم که از ما نفت میخرند و دارند شرکای تجاری ما میشوند. در واردات عمدهشان آسیایی هستند، یعنی چین، کره، هند و این کشورها. در صادرات هم جهتگیری عمدتاً سمت همسایگان شده است که ما از مزیت راه در خصوص اینها برخورداریم و تولیدات ما جوابگوی نیاز آنها هست. فکر میکنم این با شدت بیشتری رشد پیدا میکند؛ به این معنا که دایره جغرافیایی تجارت خارجی ما دارد محدودتر میشود. یعنی توسعه تجارت ما هم از لحاظ تنوع کالایی و هم کشوری دارد محدود میشود.
در مورد ترکیب کالاها در واردات، آمار نشان میدهد سهم کالاهای اساسی و واسطهای دارد بیشتر میشود و سهم کالاهای مصرفی کم میشود. جهتگیری هم که اعلام شده بود تقریباً همین بود و هنوز هم روی آن تاکید میشود. به نظر شما چقدر این جهتگیری متحقق شده و چقدر باید این گونه میشد؟
وقتی محدودیت منابع ارزی اتفاق میافتد، این یک الزام است که ما محدودیتهایی ایجاد کنیم. ولی توسعه تجارت قطعاً به توسعه اقتصادی منجر میشود. کشوری نبوده که اقتصاد بسته داشته باشد و توسعه هم پیدا کرده باشد. بالاخره در این چند ساله میزان واردات به حدود 60 تا 70 میلیارد دلار رسیده بود و متناسب این رشد هم بخش خدمات و حمل و نقل ما رشد داشت. وقتی یک دفعه این اقتصاد خودش را منقبض کند، آن بخش دچار مشکل جدی میشود و باید فکری هم به حال آنها انجام داد. ضمن اینکه برخی از کالاها وجود دارند که ممکن است آنها را در گروه کالاهای مصرفی قرار داده باشیم، ولی کالاهایی بوده که مورد نیاز مردم بوده است یا به نحوی در چند سال اخیر در الگوی مصرف مردم جایگزین شده است. حالا اگر آنها وارد نشود ممکن است از راه قاچاق وارد بشود. اولویتبندی کالاها بر اساس نیازها و منابع ارزی و توانمان حرف درستی است، اینکه کالاهای اساسی باید با قیمت مناسب و معقول به دست مردم برسد، چون آنها در سبد خانوار خصوصاً در سبد خانوار دهکهای پایین جامعه سهم عمدهای دارند. بحث تولید و اشتغال و آوردن مواد اولیه برای صادرات میماند که آن هم اولویت بعدی ماست، یعنی کالاهای واسطهای و سرمایهای که به هر حال برای جبران استهلاک هم این کار را انجام میدهیم. میماند کالاهای مصرفی که باید برای آن فکری کرد، یعنی نمیشود آن را نادیده گرفت و گفت نیاز جامعه نیست. ضمن اینکه همه آن را هم ما نمیتوانیم تولید کنیم. یعنی با توجه به روند چندساله اقتصاد ایران، این کالاها به هر حال در سبد مصرفی خانوار جایگاهی پیدا کرده و قطع یکباره آنها میتواند قاچاق این کالاها را دامن بزند.
آمار وضعیت تراز تجاری ایران در 10 ماه نشان میدهد میزان آن در سال 90، منفی 14 میلیارد دلار بوده و در 10ماهه امسال به منفی 8/5 رسیده است. میشود این را مثبت تلقی کرد؟
امیدواریم که به این سو برویم و این کسری از بین برود. ولی باید اثرات محدودیتها بر بخش صادراتی را هم ببینیم که بعضی از اقلام ما را محدود میکند. خصوصاً ما برخی از اقلام را داریم مانند پتروشیمیکه الان بحث این است که برای صادرات مابهالتفاوت نهادهها بین ارز مبادلاتی و مرجع بدهند که طبعاً بر صادرات ما تاثیر میگذارد. ما امیدواریم صادرات رشد خود را ادامه دهد و با کاهش واردات، این شکاف در تراز تجاری ممکن است کوچکتر شود.
با توجه به مواردی که فرمودید چه کالاهایی صادراتشان محدود میشود؟
چند گروه کالا تحت تاثیر قرار گرفته و میگیرد. برخی از اقلام مانند آرد، برنج و شکر که با ارز مرجع بود که مشخصاً صادراتشان ممنوع شد و طبعاً صادرات از ناحیه آنها کاهش پیدا میکند. بعضی از اقلام صادراتی هم که نهادهشان قبلاً با ارز مرجع بود ولی ارز حاصله را با نرخ آزاد به دست میآوردند حالا به خاطر اینکه ارز مبادلاتی تعلق میگیرد، مقداری سود آنها کمتر شده و اثر میگذارد. سوم اینکه تحریمها هم در بحث صادرات ما مثلاً در میعانات وجود دارد. وقتی برای گاز و نفت اعلام شد، این را هم پوشش میدهد. به هر حال محدودیتها جدی است. باید صادرات تسهیل شود تا آثار منفی را جبران کند. واردات ما خودبهخود کاهش پیدا میکند و باید صادرات را رشد دهیم.
حساب سرمایه را چطور میشود در این معادلات وارد کرد و وضعیت تراز تجاری را با توجه به آن نگاه کرد؟
باید بخش خدمات خصوصاً ترانزیت را جدا کنیم. ترانزیت و توریسم یک امر جدی است. خدمات مانند ترانزیت برای کشور ما یک منبع درآمدی خیلی جدی است. اینها مطلوبیتشان مانند سوآپ است و از بین نمیرود. در مورد توریسم هم، فکر میکنم کمتر کشوری چنین موهبتی با یک چنین ظرفیتی داشته باشد. خصوصاً اینکه نوع توریسم ممکن است فرق کند. دو سه تا بحث در توریسم ما وجود دارد. یکی توریسم زیارتی ماست و زمینه زیارتی ما خیلی متفاوتتر از سایرین است. در کشور ما به این موارد خیلی اهمیت داده میشود و یک جور مزیت وجود دارد. دوم بحث توریسم سلامت است که به امکانات بهداشتی مربوط میشود. بحث دانشجو هم وجود دارد که به ظرفیت دانشگاهها ارتباط دارد. همه اینها هست. نکته مهم مدیریت بر منابعی است که ما با توجه به شرایط میتوانیم به کار بگیریم.
ارزش هر تن کالای وارداتی حدوداً 18 درصد کاهش یافته است. چه تغییری در ترکیب بازرگانی کشور موجب این تغییر شده است؟
ما امسال کالاهای اساسی بیشتری وارد کردهایم. این کالاها اقلام حجیمی هستند و وزن بالایی دارند. کالاهای وارداتی ما گندم، کنجاله، ذرت و برنج و ... بوده است که اینها عملاً ارزش کمتری دارد و هر کیلویش ارزش کمتری در مقایسه با کالاهای دیگر دارد.
میانگین ارزش هر تن کالای صادراتی هم 5/5 درصد کاهش پیدا کرده است. این را چگونه میشود تفسیر کرد؟
هم ارزش کالای صادراتی ما تغییر یافته است و هم تا حدی ترکیب مواد خاممان در صادرات بیشتر از مواد ساختهشدهمان بوده است. یعنی کالاهای واسطهای خودمان بیشتر بوده است. اینها ارزش کمتری دارند. نمیشود جامعه تولیدش کاهش پیدا کند، ولی صادرات تولیدش افزایش داشته باشد.
حالا از لحاظ رویکردی که ما داریم به سمتش میرویم کاهش کلاً در تجارت مثبت تلقی میشود یا منفی؟
با توجه به آمار ارائهشده، از کل اقلام واردات ما 72 درصد آن کالاهای واسطهای و مواد اولیه و 17 درصد آن کالاهای سرمایهای است. با این حساب آیا میتوان گفت کاهش واردات ما در این اقلام مثبت بوده است؟ این طور نیست. این در شرایطی است که تولید ما قبلاً با 10 درصد بهای ارز مرجع، با نرخ 1200 تومان، گشایش اعتبار میکرد و باقی موقع تحویل داده میشد. اما الان با بیش از 100 درصد ارز مبادلاتی این کار صورت میگیرد.
در برخی از موارد 120 درصد هم اعلام شده است.
آن 120 درصد ممکن است 20 درصد آن از سوی بانکها و به منظور ضمانت انجام شده باشد. اگر آن شخص نزد بانکها معتبر باشد، این میتواند به صورت چک گرفته شود. به هر حال ارقام مختلفی مطرح شده است. چون از بعضیها چک گرفته میشود و به بعضیها میگویند نقد بسپارید، به همین دلیل من به طور کلی گفتم بیش از 100 درصد قیمت خرید را اینها باید با نرخ ارز جدید پول بسپارند. خود تولید داخلی هم توان نقدینگیاش کاهش پیدا میکند. بنابراین با توجه به آن 72 درصد و آن 17 درصد که مجموع آن 89 درصد میشود، میشود چنین نتیجه گرفت که تقریباً 90 درصد از واردات ما به کالاهای واسطهای و مواد اولیه و کالاهای سرمایهای اختصاص مییابد و از این نوع کالاها تشکیل شده است. حال با توجه به این ترکیب، اگر واردات ما کاهش پیدا کرده باشد، من فکر میکنم این اتفاق چندان مطلوب نیست، هر چند در جهت مثبت شدن تراز تجاری کشور بوده است. علاوه بر این من به توسعه تجارت معتقدم و روی آن تاکید میکنم. یعنی هر چیزی که بتواند اقتصاد ما را گسترش دهد و تجارت ما را افزایش دهد، امر مطلوبی است. ما باید از صندوق ذخیره ارزیمان فعالتر استفاده میکردیم و طوری مدیریت میکردیم که بخشی از منابع ارزی نفتمان برای واردات نمیرفت. ما تورم را نباید از قِبَل واردات کنترل میکردیم. واردات کالاهای مصرفی را باید با یک مکانیسم تعرفهای، نه ساز و کارهای غیرتعرفهای، کنترل میکردیم. هر چقدر تولید با تسهیلات و خصوصاً تسهیلات ریالی میتوانست انجام گیرد، هم رقابتپذیرتر میشد و هم میتوانست با صادرات، ارزآور شود و به کشور کمک کند.
سرفصل صادرات را میتوان به سه گروه کلی میعانات گازی، محصولات پتروشیمی و سایر کالاها دستهبندی کرد. یک موضوع این بود که سهم میعانات گازی و محصولات پتروشیمی از کل صادرات کم شده بود. موضوع دیگر اینکه برای سایر کالاها، علاوه بر اینکه سهم آنها زیاد شده بود، ارزش آنها هم بیشتر شده بود. یعنی با صادرات بیشتر مواجه شده بود. آیا این را میتوان نشانه تغییر در وضعیت تجاری و مزیتهای بازرگانی کشور به شمار آورد؟
مقداری از تغییر صادرات میعانات گازی و پتروشیمی ناشی از محدودیتهای صدور آن است و بخشی هم ممکن است به خاطر مساله تحریمها باشد. همچنین پیش از این مابهالتفاوت زیادی بین ارز مرجع خوراک آنها و ارز آزاد فروش آنها بود که عملاً یک تفاوت ریالی زیادی وجود داشت. با سیاستهایی که گذاشته شد و عوارضی که دارد گرفته میشود، احتمالاً صادرات آنها دچار کاهش شده است. خصوصاً اینکه باید توجه کرد در این زمینه قاچاق رشدی پیدا نکند. چون مابهالتفاوت ارزش بین دو طرف مرز جذابیت قاچاق را افزایش میدهد.
در مورد سایر کالاها چطور؟
یک بخشی به خاطر این است که تورم جهانی در جایی که وجود دارد تاثیر گذاشته است، هم اینکه عمدتاً ترکیبش به سمت کالاهایی رفته که ارزش بیشتر دارد. برخی از آنها را هم با ارز مرجع اجازه نمیدهند، اما حالا با ورود موقت در حال انجام است. البته قیمت فروش هم در این موارد در حال افزایش است. چون قبلاً فرض کنید بیسکویتی که صادر میشد، با آرد دولتی و با ارز مرجع تولید میشد. حالا باید آرد را از طریق ورود موقت یا ارز حاصل از صادرات تهیه کند. در نتیجه هزینههایش هم افزایش پیدا میکند.
گفته میشد و انتظار بر این بود که با افزایش نرخ ارز، مخصوصاً در مواد اولیه یا مواد غذایی و چیزهایی که ارزش افزوده خاصی ندارند، با صادرات و مازاد تجاری روبهرو میشویم. این واقع شده است؟
آن در شرایطی است که ما تورم داخلی نداشته باشیم. وضعیت اقتصاد ما نشان داد که این زیاد تغییر پیدا نمیکند. به لحاظ ظرفیتهای خالی به کار گرفته شده و مشکلات نقدینگی تولید، ما در حال حاضر توان تولیدی بالا برای صادرات نداریم که جایگزین شود. قدرت انعطاف ما هم محدود است. یک نسخه را نمیشود برای همه کشورها پیچید، چون وقتی شما افزایش نرخ ارز را در شرایط بدون انعطاف داشته باشید، واحدها دیگر نمیتوانند خودشان را سریعاً تطبیق دهند و تولید صادراتی کنند. ضمن اینکه تورم داخلی جامعه و نیاز ما به نحوی بود که خریدار داخلی زیادی وجود داشت. این مساله منجر به این شد که دامنه افزایش قیمتها در داخل طوری باشد که جذابیت صادرات از بین برود. این کاهش نرخ ارز عمدتاً واردات ما را محدود کرده است، اما بر صادرات ما آنچنان تاثیر نگذاشته است. به طور کلی افزایش نرخ ارز در کنار تورم داخلی توان تولیدکننده داخلی را تضعیف کرده و قدرت صادراتی او را تا حدی گرفته است.
اگر بخواهیم تصویری کلی از اثر تغییرات ارزی بر مبادلات بدهیم، چه میتوان گفت؟
ما یک مقدار حرکت کردهایم به این سمت که به جای محدودیتهای تعرفهای، محدودیتهای غیرتعرفهای جایگزین کنیم. مثلاً تفکیک چندنرخی ارز ایجاد میکنیم، دستهبندی کالاها را میکنیم. این محدودیت به خاطر بحثهای ارزی ماست. محدودیتهای ارزی، تجارت خارجی ما را متاثر کرده است. از آن طرف هم محدودیت منابع ریالی ما تاثیر گذاشته است. ممکن است ارز باشد اما ریال نباشد و اینکه بازار تا چه حد کشش داشته باشد. همه اینها مانند یک سیکل میتواند تاثیر گذاشته باشد.
در همین فهرست کشورهای طرف مبادله، بیشترین افزایش صادرات به کشور عراق صورت گرفته بود. چشمانداز بازرگانی خارجی با این کشور به چه صورتی است؟
صادرات غیرنفتی ما به کشورهای همسایه، رشد عمدهای داشته و تکیهگاه ماست. این نشان میدهد باید توجه زیادی به همسایگانمان داشته باشیم. دوم اینکه ترازمان با این کشورها خیلی مثبت است. نفت و اقلامی مثل آرد و نان و عمدتاً هم اقلامی که ارزش افزوده صنعتی در کشور دارند وارد میکنند. این کشورها صادرات چندانی هم به ما ندارند. برای همین باید یک توجه جدی شود. علاوه بر این حفظ بازارهای سنتی هم از اهمیت خیلی جدی برخوردار است. همان طور که در بازار نیز میگویند نگه داشتن مشتری از پیدا کردن مشتری جدید خیلی مهمتر است. نباید بازارهای خودمان را به همین راحتی واگذار کنیم. بازار جدید به دست آوردن خوب است، تنوع و گستردگی بازار امری درست است، اما به شرطی که منجر به حذف بازار دیگری نشود.
دیدگاه تان را بنویسید