تاریخ انتشار:
محمدحسن عرفانیان از دلایل راهاندازی مجدد فولاد مبارکه پس از انقلاب میگوید
به دنبال منفعت اقتصادی نبودیم
محمدحسن عرفانیان میگوید: هیچگاه در فولاد مبارکه نه من، نه همکارانم صرفاً این نگاه را نداشتیم که توجیه اقتصادی داشته باشد و صرفاً باید دو تا سه میلیون تن ورق تولید کند و تحویل بازار دهد که اینها هم بود ولی بسیار جامعتر نگاه کردیم.
وقتی سخن از گذشته اولین کارخانه صنعتی ایران بعد از انقلاب به میان میآید ناخودآگاه به یاد محمدحسن عرفانیان میافتیم. مردی که در اوایل انقلاب شرکت فولاد مبارکه را به شکل امروزی پایهگذاری کرد و سالهای بسیاری در جهت رشد و اعتلای صنعت فولاد در شرکت فولاد مبارکه اصفهان گذراند. به بهانه سالروز تاسیس این کارخانه صنعتی بزرگ کشور با او پیرامون ضرورت راهاندازی مجدد فولاد مبارکه پس از انقلاب و نقش صنعت فولاد در توسعه و رشد اقتصادی به گفتوگو پرداختیم.
آقای عرفانیان شما بارها طی گفتوگوهای مختلف در رسانهها از چگونگی راهاندازی مجدد شرکت فولاد مبارکه پس از انقلاب گفتهاید. اما هیچگاه به این موضوع پرداخته نشد که چرا در آن مقطع این نیاز وجود داشت که دوباره در روند راهاندازی این کارخانه بازنگری شود و به شکل دیگری فعالیت کند. با توجه به این امر چرا در اوایل انقلاب راهاندازی مجدد فولاد مبارکه در دستور کار قرار گرفت؟
پروژه فولاد مبارکه از دیماه سال 60 که من وارد آن شدم مجدداً راهاندازی شد. اگر شرایط سال 60 را در نظر بگیریم همه با یک نگاه انقلابی بر مسندها مینشستند. خوب است این نگاه انقلابی را تشریح کنم تا جامعه امروز چراییهای به وجود آمده را درک و با شرایط امروز مقایسه کند. انقلابی نگاه کردن به معنی شخم زدن گذشته است. البته شاید فکر کنیم شخم زدن به معنی خراب کردن و از بین بردن است که البته منظور من این نیست. آن زمان این کار به معنی زیرورو کردن و شفاف کردن بود. تا اگر ناخالصیهایی در لایههای زیر هست آشکار شود و پنهانها را شفاف کند. در زمان شاه، هدف از ساخت طرح فولاد برای رسیدن به دروازههای تمدن بزرگ مطرح بود. صرف نظر از اینکه این دروازههای تمدن بزرگ درست بود یا نه و آیا به آن میرسیدیم یا خیر، باید گفت فولاد شاخصه دستیابی به این هدف بود و از آنجا اهمیت داشت که از سوی شخص محمدرضاشاه مدیریت میشد چرا که این موارد تحت مدیریت شاه دستیابی به تمدن بزرگ را امکانپذیر میکرد. این شاخصهها شامل فولاد، نیرو، پتروشیمی، نفت و صنایع نظامی بودند و اتفاقاً داستان تورم هم تحت تاثیر و با فشار آوردن برای رسیدن به این موارد به
وجود آمد کمااینکه در سال 53 بشکه نفت از سه دلار به 12 دلار رسید بهطوری که هویدا در آن سال میگفت من نمیدانم با این همه پول در بودجه چه کار کنم. اما در سال 55 مجبور شدند پروژههای فولادی را با وام ادامه دهند زیرا هزینهها بالا رفته بود. فولاد به عنوان یکی از شاخصههای مهم برای پیشرفت مورد توجه قرار گرفت. بعد از انقلاب دیگر بحث رسیدن به دروازه تمدن بزرگ مطرح نبود پس باید یک هدف قدرت و ظرفیتی که در فولاد هست چه بوده است که شاه مستقیماً خود آن را به دست گرفت و مثلاً خودروسازی را به دست نگرفت و به بخش خصوصی سپرد. آن خصوصیت را ما مطالعه کردیم و به این رسیدیم که در دنیا از صنعت فولاد به عنوان مقولههایی برای رسیدن به رشد پایدار و صنعتی شدن استفاده میکنند.
ویژگی منحصر بهفرد صنعت فولاد چیست که از آن به عنوان عامل رشد پایدار نام میبرید؟
اگر فرآیند صنعت فولاد را نگاه کنید تمام تکنولوژیها در آن بهکار رفته و صنایع پاییندستی و بالادستی آن بسیار زیاد است، بهطوری که با صنعت فولاد طبق مطالعات انجامشده میتوان به سه هزار صنعت دست یافت. به علت اینکه فولاد مصرف بالایی در تمام وجوه زندگی شهری و روستایی دارد بنابراین بین توسعه و صنعت فولاد رابطه مستقیم وجود دارد. به همین دلیل چین سالانه 25 میلیون تن به ظرفیت فولاد خود اضافه کرد و تحت تاثیر این پیشرفت، سایر صنایع این کشور رشد کرد و البته این کشور توانست رشد 9درصدی خود را کنترل و حفظ کند. در حالی که ما نتوانستیم هیچ سالی رشد پایدار داشته باشیم. یک سال پنج درصد مثبت بودیم و سال دیگر پنج درصد منفی و بسیار نوسان داشتیم. برای همین در برخی سالها در بعضی از رشتههای صنعتی فشار ایجاد میشود و در برخی دیگر کمبودهایی وجود دارد و نمیتوان همگام و همزمان همه برنامهها را پیش برد.
هیچگاه در فولاد مبارکه نه من، نه همکارانم صرفاً این نگاه را نداشتیم که توجیه اقتصادی داشته باشد و صرفاً باید دو تا سه میلیون تن ورق تولید کند و تحویل بازار دهد که اینها هم بود ولی بسیار جامعتر نگاه کردیم.
اما صنعت فولاد و آهن برای ما از جهت دیگری هم دارای اهمیت فراوان است. نکتهای که ما خودمان به این نتیجه رسیدیم که باید به آن بپردازیم استناد به آیه قرآن است. خداوند در قرآن میگوید ما پیامبران را با کتابهایشان فرستادیم برای اقامه قسط و در آهن یک خاصیتی است. اگر با دید تخصصی به این آیه نگاه کنید میفهمید که آهن ابزاری برای اقامه قسط است. حالا در طبیعت میبینید که آهن در زندگی انسان بسیار مهم است، اگر مقدار آن در بدن انسان و حیوان و گیاه بالا یا پایین برود مشکلآفرین خواهد بود. بخش عمدهای از وزن کره زمین هم آهن است و تعادل زمین هم به وجود آهن بستگی دارد. ما با یک نگاه انقلابی گفتیم باید صنعت فولاد را به گونهای پیش ببریم که ابزار اجرای قسط شود و بنابراین راهاندازی پروژهای به نام فولاد مبارکه در نزدیکی اصفهان نباید تنها برای تولید دو میلیون تن فولاد و فروش و سودآوری اقتصادی مدنظر باشد. بلکه ما فکر کردیم از این ابزار برای اقامه قسط در کل کشور استفاده کنیم. پس نیاز بود پایلوتی را اجرا و در جامعه آزمایش میکردیم و میفهمیدیم چگونه آهن نقش ابزاری برای اجرای قسط بازی میکند و از این مرکز تحقیقات بهره میبردیم
تا مزیتها و روشهای لازم را استنباط و در کشور پیاده کنیم. من در فولاد مبارکه پیادهسازی این وظیفه را آغاز کردم.
یعنی سودآوری این صنعت و نگاه به آن، به عنوان یک بنگاه اقتصادی برای شما مهم نیست؟
هیچگاه در فولاد مبارکه نه من و نه همکارانم صرفاً این نگاه را نداشتیم که توجیه اقتصادی داشته باشد و صرفاً باید دو تا سه میلیون تن ورق تولید کند و تحویل بازار دهد که اینها هم بود ولی بسیار جامعتر نگاه کردیم. این نگاه انقلابی باعث شده است که فولاد مبارکه با وجود اینکه یکسری انحرافات داشته و نقش خود را بهدرستی ایفا نکرده اما تا امروز توانسته این صنعت را سرآمد جامعه کند و این به دلیل همین نگاه است.
راهاندازی صنعت فولاد پیش از انقلاب با کمک خارجیها ممکن شد. در این مسیر قراردادهایی نیز بسته شد که اجرای آن با وقوع انقلاب به تعویق افتاد. با توجه به اینکه اهداف شما با آنچه در زمان شاه در نظر گرفته شده بود، تفاوت داشت آیا پس از انقلاب اسلامی همان قراردادها اجراشد؟
من کاری ندارم که آن نگاه قبل از انقلاب میتوانست به هدف برسد و آیا مفید بوده است یا خیر؟ اما آنچه من میتوانم بگویم نتیجه آن قراردادی که برای فولاد مبارکه قبل از انقلاب، با شرکت ایتالیایی بسته بودند نمیتوانست یک کارخانه یکپارچه باشد تا بتوان از آن ورق تولید کرد. این قرارداد آنقدر نقص داشت که ما در حقیقت مدتهای زیادی به اصلاح و تکمیل آن پرداختیم و سه موضوع اساسی را در آن حل کردیم. اولین موضوع اساسی این بود که با 32 کارخانه گسسته از هم قرارداد بسته بودند اما پیوند مورد نیاز را ما برقرار کردیم. همچنین برای این کارخانه قطعه یدکی در نظر نگرفته بودند. ضمن اینکه برخی خطوط آن مثل خط احیا و کارخانه خنککننده شمش و برخی موارد مثل تصفیهخانهها در قرارداد دیده نشده بود که اصلاح آنها هزینه ما را بالا برد و نیز زمان اجرای کار را به تعویق انداخت. ما یک نگرانی جدی داشتیم که بعد از نصب این کارخانه رسیدن به ظرفیت مورد نظر از سوی ایرانیها ممکن نباشد. که در حقیقت اگر از سوی خارجیها راهاندازی میشد طرح ما ابتر میماند که البته این موضوع را نیز حل کردیم. در اثر این شخمی که به قرارداد زدیم تا نقایص را برطرف کنیم به
دانشی دست یافتیم که ساختاری ایرانی را در کنار فولاد مبارکه ایجاد کنیم که با کمک هر دو بخشهای خصوصی و دولتی بتواند در ایران کارساز باشد و این صنعت را در وجوه زندگی در تمام نقاط ایران وارد کند تا بتوان به هدف اقامه قسط یا همان عدالت اجتماعی و بحث اشتغال رسید. موضوع زیرساختها هم اهمیت فراوان دارد. اینکه فولاد به شکل راهآهن یا هر امکان دیگری در تمام کشور گسترده شود برای ما بسیار مهم بوده و هست. پس تشکیل شرکتهای اقماری تحت تاثیر این نگاه شکل گرفته است. پروژه فولاد نیشابور هم برای توسعه این ساختار بوده است. و در حال حاضر در حال توسعه این صنعت در کشور هستیم اما متاسفانه مشکلی که وجود دارد این است که به جای استفاده از فاینانس برای توسعه این بخش، از ورود و حضور خارجیها استفاده میکنیم که به هیچ وجه مورد نظر این پروژه نبوده است و این از انحرافهایی است که معتقدم ایجاد شده است.
از سال ۶۳ بر اساس پایلوت ایجادشده در فولاد مبارکه دو مقوله مهم را دنبال کردیم، که متاسفانه ابتر ماند. الان فولاد در نظام اقتصاد مالی کشور ما دیگر به عنوان عاملی برای صنعتی شدن کشور و توسعه زیرساخت مطرح نیست بلکه به عنوان یک بنگاه اقتصادی مطرح است.
به عقیده شما صنعت فولاد شکلگرفته در این سالها توانست برای اقامه قسط که مد نظر شما بوده است مفید باشد؟
فولاد مبارکه دارای یک نعمتها و نقمتهایی بود که بهصورت شعاری از ابتدا مطرح کردیم. اعتقاد داشتیم که این صنعت ابزار اعتلای فرهنگ است. علاوه بر آن هم، چون آهن است ابزار اقامه قسط نیز هست، پس به عنوان نعمت دیده میشود اما با وجود اینکه این تکنولوژی از غرب وارد شده و در آن ابزار اعتلای فرهنگ غرب وجود دارد پس اگر این صنعت را بدون مراقبت و تغییر دقیقاً همان را که وارد شده است پیادهسازی کنیم، تبدیل به ابزاری برای اعتلای فرهنگ غرب در کشور میشود. اتفاقی که در نقاط مختلف کشور افتاده است و ما حالا با ناهنجاریهای اجتماعی روبهرو شدهایم که بین حاکمیت و دولت و نیز بین حوزه و دانشگاه این چالش خود را نشان میدهد. تحت عنوان «طرح تحول» پروژهای را تعریف کردیم که 100 استاد دانشگاه و دانشجو به مدت سه سال بهکار گرفته شدند که نتیجه آن 24 جلد کتاب شد و از این میان 19 جلد کتاب، مطالعات در چهار استان اصفهان، یزد، چهارمحال و بختیاری و کهگیلویه و بویراحمد است. تاثیرات فولاد مبارکه بر این استانها نشان میدهد نعمتهای فولاد مبارکه در این استانها چیست و چگونه میتوان آن را تکثیر کرد. و اینکه چگونه میتوان نقمتهای فولاد مبارکه
را از بین برد. اما متاسفانه این مطالعات به جای استفاده در توسعه کشور تنها به عنوان پایاننامههای دانشجویی مورد استفاده قرار میگیرد و در خود فولاد مبارکه هم خاک میخورد.
در حال حاضر طرحهایی برای جابهجایی صنایع فولاد در کشور مطرح است تا به این ترتیب به اقتصاد مناطق مختلف کمک شود. برای رسیدن به این طرح مطالعه شده است؟ و آیا شما با آن موافق هستید؟
از سال 63 بر اساس پایلوت ایجادشده در فولاد مبارکه دو مقوله مهم را دنبال کردیم، که متاسفانه ابتر ماند. یکی اینکه ما باید طرح جامع فولاد را استخراج کنیم. بنابراین از همان سال در وزارت صنایع وقت تحت عنوان شرکت جامع فلزات تا حدود 10 سال برای تبیین «طرح جامع فولاد» بودجههایی تخصیص داده شد، که متاسفانه هیچ وقت به چنین نتیجهای نرسیدیم. چیزی که امروز به دست آمده است نشاتگرفته از آن مطالعات نیست بلکه نتیجه مطالعات دیگری است که پاسخگوی نیازهای ما نبوده و نخواهد بود. الان فولاد در نظام اقتصاد مالی کشور ما دیگر به عنوان عاملی برای صنعتی شدن کشور و توسعه زیرساخت مطرح نیست بلکه به عنوان یک بنگاه اقتصادی مطرح است و بنابراین با این نگاه مطرح کردند که کارخانهها باید به کنار دریا منتقل شوند، یا باید به سواحل شمالی کشور بروند یا کنار آبهای جنوبی ایران. به زعم مدافعان این طرح پس باید همه زیرساختها به این مناطق منتقل شوند تا با این کار مشکل اشتغال این مناطق حل شود. اما ما نزدیک به 70 هزار روستا در مناطق مختلف کشور داریم، در صورت اجرای این طرح شهرهای مرکزی کشور چه تکلیفی پیدا میکنند؟ زیرا با اجرایی شدن این هدف صنایع
جنبی فولاد باید نزدیک به کارخانهها باشد پس باید به توزیع صنعت توجه داشته باشیم. اگر بحث ما زیرساختها و صنعتی شدن کشور و ایجاد اشتغال و رفاه اجتماعی است، باید این صنعت را به تناسب در کشور توزیع کنیم. صنایع مشتقه از فولاد مثل راه آهن و برق و گاز... قابلیت انتقال دارند اما اشتغال قابلیت جابهجایی ندارد و ما نمیتوانیم همه مردم را ببریم کنار دریا ساکن کنیم تا مشغول به کار شوند. پس یکی از موارد مورد نظر برای استفاده از طرح جامع فولاد طرح توزیع بود که به نتیجه نرسید و طرح جامع فولاد فعلی این قابلیت را ندارد. بعد از جنگ جهانی دوم، وضع اقتصادی ایتالیا بحرانی بود. بزرگترین شرکت فولاد اروپا با نام تارانتو را در سیسیل ایجاد کردند که اقتصاد جنوب این کشور هم بارور شود. زیرا در آن زمان این منطقه به دلیل وجود مافیا و فقر، شرایطی عقبافتاده داشت. برای کمک به پیشبرد این طرح تمام جادههای برونشهری جنوب رم به سمت سیسیل را رایگان کردند یعنی عوارض را حذف کردند تا سرمایهگذاریها از شمال ایتالیا و از شهرهای ثروتمندی همچون میلان به جنوب منتقل شود و با این تدبیر مسائل اقتصادی جنوب این کشور جنگزده در حوزههای مختلفی چون
اشتغال را حل کردند. اما شرایط ایتالیا به گونهای بود که در شمال آن صنایع دیگر کارکرد مناسبی دارند و با این انتقال سرمایه مشکل اشتغال در قسمت شمالی این کشور ایجاد نشد.
اگر فرآیند صنعت فولاد را نگاه کنید تمام تکنولوژیها در آن بهکار رفته و صنایع پاییندستی و بالادستی آن بسیار زیاد است بهطوری که با صنعت فولاد طبق مطالعات انجامشده میتوان به سه هزار صنعت دست یافت. به علت اینکه فولاد مصرف بالایی در تمام وجوه زندگی شهری و روستایی دارد. بنابراین بین توسعه و صنعت فولاد رابطه مستقیم وجود دارد.
در ایجاد چنین طرحهایی به تجربه دیگر کشورها هم توجه میشود؟
کشور ما اگر بخواهد صنعتی شود باید بفهمیم فرآیند صنعتی شدن چگونه است. در این مسیر علم باید به تکنولوژی تبدیل شود، تکنولوژی باید تبدیل به پایلوت و سپس نمونهسازی شود و این دستاورد به صنعت تبدیل شود. در حقیقت علم از دانشگاه به جامعه میآید و تجربه از جامعه به دانشگاه میرود. در این فرآیند باید ساختاری بسازیم که ارتباط جامعه و صنعت با دانشگاه به صورت رفت و برگشتی برقرار شود. بر اساس مطالعاتی که فولاد مبارکه با استفاده از پایگاههای خود در کشورهای ژاپن و ایتالیا داشته است، در نتیجه این مطالعات به این نتیجه رسیدیم که در ژاپن و ایتالیا شهرکهای تحقیقاتی در کنار دانشگاههای خود ایجاد کردند تا صرفاً علم به تکنولوژی تبدیل شود و با توجه به نتایج به دستآمده برای نمونهسازی و تولید انبوه در هر صنف از صنایع مرکز تحقیقاتی ایجاد کنند. ما اولین مرکز را در کنار دانشگاه اصفهان برای شکل دادن شهرک تحقیقاتی ایجاد کردیم، که هیات امنای آن از مدیرعامل فولاد مبارکه، مدیرعامل ذوب آهن، استاندار اصفهان و رئیس دانشگاه صنعتی اصفهان تشکیل شد. در خود فولاد مبارکه هم یک هسته تحقیقاتی ایجاد کردیم اما از آنجا که این شهرک تحقیقاتی وارد مسیر
دیگری مثل ورود شرکتهای دانشبنیان برای تولید محصول شد به هدف خود نرسیدیم. اعتقاد دارم شهرکهای تحقیقاتی نباید تولید محصول داشته باشند زیرا اینگونه به شرکتهای تجاری تبدیل میشوند. مخترع بیزینسمن نیست، و این میتواند همه بودجهها را به هدر بدهد. در این صورت به جای تحقیق و اختراع گرفتار بیمه و مالیات و دیگر مسائل اقتصاد مالی میشوند. این هم یک نمونه است که بهصورت ابتر باقی ماند و موفق نشد. بخش خصوصی ما هنوز نتوانسته است بهطور صحیح وارد این حوزه شود.
با توجه به وضعیتی که در حال حاضر صنعت فولاد در ایران و جهان دارد همچنان فکر میکنید که فولاد مزیت نسبی بالایی دارد و میتواند زمینههای رشد اقتصادیمان را فراهم کند؟
کشورهای غیرصنعتی که خواستند صنعتی شوند همین راه را پیش گرفتند و تمرکز بر صنایع استراتژیک چون فولاد را در کانون توجه قرار دادند. اگرچه در حال حاضر در دنیا شرکتهای دانشبنیان بیشتر مورد توجه هستند اما به این نکته توجه کنیم؛ شرکتهای دانشبنیان، شرکتهای خدماتی هستند. در کشوری خدمات میتواند به بیش از 70 درصد برسد که آن کشور صنعتی شده باشد. در کشوری که صنعتی نیست و تولید نداریم خدمات معنا ندارد. خدمات باید به تولید، ارزش افزوده و سرعت بدهد و بهرهبرداری از تولید را بالا ببرد. باید اول کشور را صنعتی کنیم و بعد برای ارتقای صنعت و رفاه و زیرساختها باید سراغ شرکتهای دانشبنیان برویم. نمیخواهم نقش این شرکتها را تخطئه کنم ولی اعتقاد دارم هنوز زیرساختهای ما برای ورود شرکتهای دانشبنیان به این صنعت آماده نیست. بنابراین این شرکتها حتی اگر بتوانند به دانشی دست پیدا کنند متقاضی ندارند. جامعهای که 80 میلیون نفر آن یارانهبگیر هستند، تقاضایی در حد نیازهای حداقلی زندگی خود را دارد. از آنجا که اقتصاد ما مالی است، و ریال ارزش ذاتی پیدا کرده است لذا به قول امام (ره) مردم پولشان را به بانکها میدهند و خود در خانه به
استراحت میپردازند و بنابراین دیگر قدرت بازو و مغز دارای ارزش نیست؛ گرفتاریای که امروز از آن به عنوان رکود تورمی و اقتصاد مالی نام میبریم. جهتگیری ریال به سرمایهگذاری در صنایع فولاد و صنایع جنبی آن تنها راه نجات مملکت از تورم رکودی است که در قرآن از آن به نام زقوم و حمیم که خوراک و نوشابه جهنمیان است نام برده شده است.
دیدگاه تان را بنویسید