تاریخ انتشار:
میزگردی با حضور محمدحسن عرفانیان، رسول خلیفه سلطانی و رضا شهرستانی
دولت بازی را به هم نزد
صنعت فولاد در دوره پساتحریم
محمدحسن عرفانیان، بنیانگذار شرکت فولاد مبارکه، رضا شهرستانی فعال بخش خصوصی صنعت فولاد و رسول خلیفهسلطانی، دبیر انجمن فولاد ایران سه چهره شاخص این صنعت هستند که در میزگرد تجارت فردا به بحثو بررسی وضعیت صنعت فولاد در ایران پرداختهاند. این میزگرد حول سه محور برگزار شد.
ساعت 7:30 صبح روز دوشنبه (28 بهمن 92) قرار را نهایی میکنیم. برگزاری چهارمین همایش فولاد و معدن بیشتر اهالی این صنعت را به خود مشغول کرده و تا بعد از همایش به سختی میتوان جمعی از آنان را به مجله دعوت کرد تا در میزگرد صنعت فولاد شرکت کنند. با این حال صبح دوشنبه تنها فرصت خالی سه تن از فعالان این صنعت است که میپذیرند در میزگرد حاضر شوند. محمدحسن عرفانیان، بنیانگذار شرکت فولاد مبارکه، رضا شهرستانی فعال بخش خصوصی صنعت فولاد و رسول خلیفهسلطانی، دبیر انجمن فولاد ایران سه چهره شاخص این صنعت هستند که در میزگرد تجارت فردا به بحث و بررسی وضعیت صنعت فولاد در ایران پرداختهاند. این میزگرد حول سه محور برگزار شد. اول اینکه چرا با داشتن منابع غنی سنگآهن و انرژی فراوان ایران هنوز نتوانسته در صنعت فولاد رشد کند و حتی به تامین نیازهای داخلی خود بپردازد. دوم هم با توجه به توافق ژنو و گشایشهای بینالمللی چه درهایی به روی این صنعت باز شده و در نهایت هم با توجه به آغاز فاز دوم هدفمندی و تجربه فاز اول چه فرصتها و تهدیدهایی پیش روی صنعت فولاد ایران قرار گرفته است. سعی شد در این میزگرد به عوامل توسعهنیافتگی صنعت
فولاد ایران پرداخته شود و حاضران به این پرسش پاسخ دهند که با توجه به سند چشمانداز 1404 آیا ایران توانایی رسیدن به ظرفیت تولید 55 میلیون تنی در نظر گرفته شده را دارد یا خیر. آیا با توجه به اینکه از سال 44 تاکنون که صنعت فولاد در ایران پایهگذاری شده و در عرض حدود نیم قرن به تولید 15 میلیون تن فولاد خام رسیدهایم میتوانیم تا سال 1404 ظرفیت فولادمان را به حدود سه برابر افزایش دهیم یا خیر؟
بحثی که میخواهیم شروع کنیم در ارتباط با وضعیت صنعت فولاد، در حال و آینده است. درباره گذشته این صنعت بسیار صحبت شده است. سوال اصلی اینجاست که چرا با وجود این همه ذخایر عظیم معدنی، ذخایر گاز و حتی زغالسنگ،که داریم نتوانستهایم در صنعت فولاد به توسعه دست یابیم و کشور را در این آلیاژ استراتژیک به خودکفایی برسانیم. چه موانعی بر سر راه توسعه صنعت فولاد در سالهای اخیر بوده است؟
محمدحسن عرفانیان: اجازه بدهید از یک نگاه کلی به این موضوع بپردازیم تا به پاسخ سوال برسیم. بدون شناسایی فلسفه، هر کاری کنیم نتیجه عکس میشود و امکان اینکه به نتایج مورد نظر دست پیدا کنیم شدنی نیست. زمانی که از فلسفه چیزی آگاه باشیم، سقفی که در حقیقت برای آن قائل شدهایم همان است که در ذات فلسفه برایش تعریف کردهایم. به خاطر همین است که امروز با تجربهای 30ساله بعد از انقلاب تاکنون به این نتیجه رسیدهایم که از ابزارهایی که در دست حکومت برای دستیابی به توسعه صنعت است درست استفاده نمیکنیم. چون ما فلسفه مدیریتمان صحیح نیست بنابراین فلسفه پول را نمیشناسیم، فلسفه بانک مرکزی را نمیشناسیم و نتیجهاش این میشود که به پول ارزش ذاتی داده میشود در حالی که پول یک کاغذ است و ارزش ذاتی ندارد بلکه دارای ارزش اعتباری است. در ایران متاسفانه همه ارزش ذاتی کار، در بهره است. اصلاً فلسفه صنعت چیست؟ در دنیا همواره اصل فلسفه صنعت این بوده است که ابزار اعتلای فرهنگ باشد، نهاینکه تنها بعد اقتصادی را اعتلا دهد. چرا که با ارتقای صنعت در زندگی و استفاده از تکنولوژی، سبک زندگی هر فردی هم متفاوت
میشود. ما کلمه صنعت را به فولاد اضافه کردهایم و بنابراین سطح انتظار و استفاده از آن را کاهش دادهایم. یعنی استفادهای که از آن میتوانستیم داشته باشیم را نکردهایم. متاسفانه در «صنعت فولاد» بهعلاوه اعتلای فرهنگ، دو روندی که دنیا در استفاده از صنعت فولاد داشته است را هم انجام ندادهایم. اگر به کشورهای صنعتی نگاه کنید متوجه میشوید که همه این کار را به صورت مساوی انجام دادهاند البته صرف نظر از ایدئولوژیشان. اروپا، چین، ژاپن و هند و کره از جمله کشورهایی هستند که از فولاد در دو مدل استفاده کردهاند، اول صنعتی شدن، دوم رشد پایدار. چرا از اول انقلاب تاکنون دولتها نتوانستهاند رشد پایدار را تجربه کنند؟ چرا چین با 5/1 میلیارد جمعیت رشد پایدار دارد؟ چرا این کشور با این همه جمعیت، رشد را میتواند افزایش دهد؟ زیرا در این حیطه یک ابزار قوی دارد و این ابزار را در کنار هم چیدمان کرده است و هم به صنعتی شدن دست یافته و هم رشد پایدار. زمانی که صنعت فولاد به عنوان تنها گزینه صنعتی شدن یا رشد پایدار انتخاب میشود، آیا درست است که اعتلای فرهنگ را در توجیه اقتصادی نیاوریم؟ صنعت فولادی که در کشور از آن برخوردار شدیم، ناشی
از احداث فولاد مبارکه است وگرنه ما با فولاد آشنا نبودیم. در ایران وقتی میگویند فولاد توجیه اقتصادی دارد با آوردن چهارتا عدد این را میخواهند ثابت کنند، متاسفانه این سرنوشتی است که صنعت فولاد به آن مبتلا شده است. در واقع همانطور که به یک کارخانه پفکنمکی نگاه میکنیم همان طور هم به صنعت فولادمان نگاه میکنیم. این فاجعهای برای اقتصادمان است. زمانی که فولاد مبارکه را در اصفهان میساختیم در حقیقت سبک زندگی را در این شهر به وسیله کار در عرصه فولاد تغییر دادیم. سبک زندگی بر رفتار آنها تاثیر گذاشته بود. ماشینشان عوض شده بود، مدل حرفزدنشان حتی راه رفتنشان هم تغییر کرده بود. امروزه نوع نگاه و جهانبینی این آدمها نسبت به سبک زندگی متفاوت است. در هر صورت من آن زمان متهم شدم که چرا سبک زندگی مردم را عوض کردهام. در دفاع از خود گفتم سبک زندگی که به وجود آمده است از دل کار در این صنعت است. در قرآن هم از آهن به عنوان یک ابزار اقامه قسط یاد شده و معتقدم در کشورمان آهن در صنعتی بهکار رود که مردم را به سبک زندگی قرآنی نزدیک کند. در صورت استفاده نابجا و بیتدبیری نتیجه این میشود که 400 هزار تن امروز در فولاد
مبارکه جنس تلنبار شود و بانک هم قصد داشته باشد همه این اجناس را توقیف کند.
رسول خلیفهسلطانی: جناب عرفانیان به نکات بسیار خوبی اشاره کردند که لزوم شناسایی فلسفه توسعه است. ایران در صنعت فولاد میتواند با یک نقش ارگانیک به توسعه صنعتی و اقتصادی برسد. بین سالهای 1353 تا 1355 تئوریسین توسعه اقتصادی ایران، فردی به نام هیریشمن اهل آرژانتین بوده که یک مدل توسعه اقتصادی را ارائه کرد که الان هم در کتاب توسعه اقتصادی مطرح است. چون آرژانتین صنایع معدنی و تا حدودی صنایع نفت و گاز جزو مزیتهایشان بود، مدلی تعریف کرد که نفت و پتروشیمی، صنایع معدنی و در راساش فولاد، دو شاهبال توسعه اقتصادی در آرژانتین باشد. ظاهراً هیریشمن به ایران آمد و همین مدل را در ایران برای توسعه اقتصادی تعریف کرد. الان که دقت میکنیم میبینیم در اقتصاد ایران با همه مطالعاتی که چندین بار پس از انقلاب هم صورت گرفته نفت، پتروشیمی و صنایع معدنی را به عنوان مزیتهای اصلی اقتصادی معرفی کردهاند. در صورتی که نمیتوان گفت در صنعت آیتی یا الکترونیک یا زمینههای دیگری مزیت ویژهای داریم که در دنیا با رقابتهای غیرمحلی و بینالمللی میتوانیم بفروشیم و مبادله کنیم. اما در مورد اجناسی که در
اطرافمان است و در ایران موجود است کسی دیگر رقابت نمیکند زیرا همه مواد اولیه اجناس محلی است. برخی کالاها در خود ایران ساخته میشود تا وارد شود، در واقع برای رقابت بین کشورها اقتصادی ایجاد نمیکند. بهتر است درباره آن کالایی حرف بزنیم که بتوان برایش رقابت کرد. به هر جهت مزیتمان در ایران کالاهایی مانند نفت و پتروشیمی و دیگر مواد معدنی و محصولات معدنی است که در دنیا بتوانیم بفروشیم. البته در صنایع کشاورزی و صنایع غذایی هم مزیتهایی داریم که وارد نمیشوم، چون بحث گستردهای است. ولی صنعت فولاد صنعتی است که به ازای هر شغلی که در کارخانه ایجاد میشود چند هزار شغل دیگر کنار آن شکل میگیرد.
عرفانیان: با صحبت آقای خلیفهسلطانی موافقم. طبق مطالعات دانشگاه اصفهان صنعت فولاد سه هزار شغل ایجاد میکند. ببینید در صنعت فولاد به ازای هر شغلی که در خودش به وجود میآید سه هزار شغل در صنایع وابسته به آن به وجود میآید. اما ضریب اشتغال در این صنعت 43 درصد است.
شهرستانی: پرسش اساسی امروز صنعت فولاد ایران این است که در شرایط فعلی چگونه میتوانیم به ظرفیت ۵۵ میلیون تنی فولاد که دولت در نظر گرفته تا سال ۱۴۰۴ به آن برسد، برسیم. سیاستهای کلی درازمدت ما بر این است که فولاد مصرفی ما در داخل به حدود ۴۵ میلیون تن برسد و ۱۰ میلیون تن هم برای صادرات در نظر گرفته شود. تا سال ۱۴۰۴، حدود ۱۲ سال بیشتر فرصت نداریم و باید همه توان کشور را در جهت ایجاد این ظرفیت ۵۵ میلیون تنی به کار بگیریم که در این راه توسعه روابط با سایر کشورها میتواند کمک بسیاری به ما کند.
خلیفهسلطانی: بله، همین ضریب شغلی بسیار مهم است و این ویژگی خوب صنعت فولاد است. اما اتفاقی که در ایران در حال رخ دادن است این است که ما در تولید فولاد یعنی از اکتشاف، استخراج، تولید کنسانتره، تولید گندله، تولید آهن اسفنجی، فولادسازی، ریختهگری، نورد گرم، نورد سرد و کارهای پوششی روی ورق یک زنجیره داریم. چون ما تکنولوژیمان هم در ایران بر اساس گاز طراحی شده، این زنجیرهمان طولانیتر است. حالا اگر فرض کنید زغالکک شو به اندازه کافی داشتیم و در مسیر تولید فولاد از کوره بلند هم حجم زیاد تولیدی داشتیم در نتیجه آن زنجیره کوتاهتر بود. یعنی در کوره بلند مسیر تولید فولاد از چدن و فولادسازی بود که در این صورت زنجیره کوتاهتر تعریف میشد و سنگآهن که به کوره بلند هدایت میشود، همان جا و در همان کارخانه از سنگآهن به چدن و بعد به فولاد میرسید. ولی در روش گازی یا روش احیای مستقیم این چند حلقه در کارخانجات مختلفی که حلقههای یک زنجیره میشوند، شکل میگیرد. در حال حاضر مشکلی که ما در ایران با آن روبهرو هستیم، این است که یک مسیری را شروع کردیم که این مسیر از سه کارخانه ذوبآهن، فولاد
مبارکه و فولاد خوزستان نشأت گرفته است. این سه بودند که رسالت توسعه فولاد کشور را بر عهده گرفتند و هر چه سرمایهگذاری کردیم یک سرمایهگذاری بنگاهی نبوده بلکه یک سرمایهگذاری بر روی بخش فولاد کشور بوده است. ولی این سرمایهگذاریهای قبلی الان به کجا سرازیر میشود؟ در طول تاریخچه صنعت فولاد، اکنون این صنعت در یک وضعیت جهشی قرار گرفته است که سرمایهگذاریهای قبلی به آنجا سرازیر میشود. در این مرحله جهشی امیدواریم به حداقل 30 میلیون تن تولید فولاد برسیم.
چه زمانی به این 30 میلیون تن تولید فولاد خواهیم رسید؟
خلیفهسلطانی: ظرف همین چند سال آینده. ببینید اگر امروز شاهد تاخیر و تعلل در این موضوع هستیم برای این است که هفت، هشت حلقه در زنجیره، خواهناخواه باید با هم هماهنگ باشند. این هماهنگی خودش تا به حال یک تجربه بوده و تاکنون چنین تجربههایی نداشتهایم. نوردهایمان جلو هستند، فولادسازیهایمان عقب بودند که اکنون جلو افتادند، آهن اسفنجیمان هم به تناسب اینها. تقریباً با هم هماهنگ پیش میروند. ولی در گندلهسازی و تولید کنسانتره به شدت دچار بحران خواهیم شد. چند سالی طول خواهد کشید که بحرانمان را در بحث گندلهسازی و کنسانتره و استخراج و اکتشاف معادن سنگآهن طی کنیم. الان کشور با این بحران دست و پنجه نرم میکند.
سنگآهنی که تولید میکنیم کفاف تولید فولادمان را میدهد؟
خلیفهسلطانی: خیر، کفاف نمیدهد. به شدت با کمبود مواجه هستیم. میتوان گفت در حد یک بحران.
عرفانیان: به نظر می رسد یک مدیریت واحدی در این خصوص وجود ندارد.
خلیفهسلطانی: بله، حلقههایی که در این زنجیره وجود دارد نیاز به مدیریت واحد دارند. بهتر است بگویم فولادیها کار خودشان را کردهاند و اینجا معدنیها هستند که عقب افتادهاند. فولادیها در این روند جلوتر بودند و تاریخچهشان به خیلی سال پیش برمیگردد. البته نه اینکه معدنیها همراه نبودند ولی همواره فولادیها چون صنعتیتر بودند و به بازار نزدیکتر بودند و از طرفی حجم فعالیتشان، بزرگیشان، اندازهشان مناسبتر بوده است، جلوتر افتادهاند. معدنیها یک اشتباه بزرگی که کردهاند این بوده است که الگوی بهتری به غیر از الگوی فولادیها پیدا نکردند، کار خود را رها کردند و فولادساز شدهاند.
عرفانیان: این مساله به مدیریت دولت بستگی دارد و مملکت ساختن خود هنر است. الان یزد به وسیله همین صنعت برای خود یک ایران مستقل شده، کرمان هم همینطور. سنگان هم وضعیتش فردا همین است.
منظور این است که نگاه استانی و منطقهای به ذخایر معدنی باید از بین برود و مثلاً کرمانیها نگویند چرا ما سنگآهن بدهیم و اصفهانیها فولادش را بسازند؟ خودمان میرویم به دنبال ساخت کارخانه و فولاد را با اتکا به این ذخایر میسازیم. حالا این وسط چه مشکلی برای فولاد خوزستان، ذوبآهن یا مبارکه پیش میآید مهم نیست!
عرفانیان: بله، چنین اتفاقی متاسفانه افتاده و چنین تفکری نیز وجود دارد، فردا ممکن است چنین اتفاقاتی هم برای صنعت مس رخ دهد چون هم در کرمان و هم آذربایجان معادن مس داریم.
خلیفهسلطانی: همان طور که آقای عرفانیان گفتند با وضعیت خوبی روبهرو نیستیم و این وضعیت را باید مدیریت کرد تا بخش معدنی از عقبافتادگی خارج شود. فعالان عرصه معدن باید اکتشاف کنند چون در مقوله اکتشاف به شدت عقب افتادهاند. اکتشاف، استخراج، کنسانتره و گندلهسازی چهار حلقهای است که به شدت نیاز به توجه دارد. اگر بتوانیم این را مدیریت کنیم، توسعه اقتصادیمان در کشور معجزه خواهد کرد.
آقای شهرستانی با توجه به اینکه تا اینجای بحث به دلایل توسعهنیافتگی و اینکه چه عواملی باعث این توسعهنیافتگی شده اشاره شد، حلقه مفقوده این بحث به نظر شما کجاست؟ نظرتان در خصوص دلایل توسعهنیافتگی صنعت فولاد چیست؟
رضا شهرستانی: برای هر کار بزرگی باید کار گروهی انجام شود. در دهه 1960 کندی گفت که ما انسان را به ماه میفرستیم و بعد از 10 سال این اتفاق افتاد در صورتی که حدود سه رئیسجمهور عوض شد. اما در هر حال این کار انجام شد. بنابر این اهداف بلندمدتی که در ابتدا در نظر گرفتند، تمام دولتمردان هم برنامهشان بر این بود که این اقدام صورت گیرد. اما در ایران چنین نیست.
عرفانیان: دیوار چین هم یک مثال دیگر است، صد نسل و صد امپراتور آمدند و رفتند اما در عرض سه هزار سال بنا شد.
شهرستانی: بله، مثال خوبی را آقای عرفانیان زدند. همه در یک جهت حرکت کردند. مهمترین عامل این است که چون اهدافمان کارهای ظریفی دارد، در زمان خود باید این ریزهکاریها طبق اهداف بلندمدتی که در نظر گرفتیم، انجام شود. معضلاتی را هم که در این حین پیش بیاید در زمان خود برطرف کنیم. به نظر من بهتر است طوری عمل کنیم که معضل را حل کنیم وگرنه هدف را گم میکنیم. متاسفانه ما در ایران میبینیم که این افراط و تفریط بسیار رخ میدهد و حتی آن را در همه کارهایمان میبینیم تا جایی که آن اهداف بلندمدت را اصلاً فراموش میکنیم و به سمت و سوی دیگری میرویم. این معضل اساسی و کلی ماست. یکی از مشکلات دیگر این است که در کارهای تکنفره ایرانیها خیلی حرف برای گفتن دارند، مانند کشتی، تکواندو، شطرنج و غیره اما در کار گروهی کمتر کار میکنند. این زنجیرهای که آقای خلیفه سلطانی اشاره کردند واقعاً با یک برنامهریزی طوری میتوان آنها را پیش برد که مانند دو امدادی هر دوندهای بخشی را بدود و چوب را به نفر بعدی بسپارد. با هم هماهنگ شوند و سرعتشان را به همدیگر انتقال دهند تا این زنجیره قطع نشود.
بنابراین اگر در نظر داریم برنامهای اجرا کنیم، دولت باید چون در راس کار سیاستهای کلی را بنا میگذارد، طوری برنامهریزی کند که افراد تشویق شوند در آن اهداف بلندمدت نقش داشته باشند تا به هدف دست یابند. نکته دیگری که متاسفانه در ایران صورت نگرفته و در خارج اتفاق افتاده است، این است که در دهه 1980، بهترین کاری که انسان میتوانست بکند الگوبرداری از دیگرانی بود که موفق بودند. در دهه 1980 که خانم تاچر روی کار آمد، اقتصاد انگلستان وضع خوبی نداشت. رکود بود و مردم در خانههایی فرسوده زندگی میکردند چون همه مملکت برای ملکه بود. تمامی شرکتها هم ورشکسته شده بودند، مثلاً شرکت بریتیش تلکام یک میلیارد پوند در سال زیان میداد. اما دولت به مجلس پیشنهاد داد ما تمام این شرکتها را خصوصی میکنیم، خانهها را هم با 20 درصد قیمت به مردم واگذار میکنیم. خیلی افراد اعتراض کردند و گفتند این کاری که شما میکنید خیانتی بزرگ است. چرا ما باید 20 درصد قیمت را بدهیم؟ ما هزینههایی داریم و غیره و ذالک، گفت من سال آینده میآیم به شما جواب میدهم. سال بعد که آمد گفت بریتیش تلکام را به یک پوند فروختم چون یک میلیارد زیان میداد فقط ما 500
میلیون پوند از آن مالیات دریافت کردیم. آیا من به این مملکت خیانت کردم؟ ولی ما چه کردیم؟ بعد از پیروزی انقلاب آمدیم تمام کارخانهها را دولتی کردیم. به نظر من دولت باید نظارت کند و بر روی مالیاتش تمرکز کند. ولی دولت اصل 44 را نوشت. بگذارید با یک مثال برایتان شرح دهم، میگویند یک نفر میخواست مسیحی شود، پدر روحانی به او گفت اگر بخواهی مسیحی شوی چند شرط دارد. گفت چه شرطی؟ پدر روحانی گفت باید هر یکشنبه بیایی کلیسا و دیگر گوشت نخوری، مرغ نخوری، خلاصه آب را گرفت و به رویش پاشید و گفت که تو دیگر راجو نیستی حالا دیوید هستی! آن شخص یک هفته آمد و هفته دوم هم آمد ولی هفته سوم نیامد، کشیش رفت خانهاش که ببیند چرا نیامده، متوجه شد که مرغ را گذاشته و میگوید تو دیگر مرغ نیستی بادنجانی! تو دیگر گوشت نیستی خیاری! متاسفانه یک چنین کاری دولت با بخش خصوصی ما انجام میدهد. این دو دستگی که به وجود آمده خود بخش دولتی از رانتهایی استفاده میکنند. تا زمانی که این رانتخواریها باشد و یک رقابت سالم نباشد نمیتوان توسعهای آفرید. چرا که با تزریق رانت، انگار دارید به فردی مرفین تزریق میکنید و نباید توقع داشت این فرد ورزشکار شود و
تحرک کند. نکته بعدی این است که اگر قرار است مبنی بر سیاستهای کلی در برنامه پنجم توسعه، 55 میلیون تن تولید کنیم، باید بیاییم به قیمت روز و تکنولوژی نوین همراه با امکاناتی که در مملکتمان موجود است پیش برویم. ما اگر زغال ککشو نداریم نمیتوانیم استفاده کنیم و باید تدبیری برای این اندیشید، از سویی ما الان برای کشاورزیمان آب کافی نداریم باید از تکنولوژی استفاده کنیم تا آب صرف نکنیم. مثلاً میآییم یک کارخانه فولادی را که میلیونها مترمکعب آب مصرف میکند در بیابان میسازیم، بعد میبینیم مشکل آب داریم میگوییم چه کار کنیم؟ در واقع نیامدیم یک برنامهریزی را که به مرور انجام شود ادامه دهیم، آمدیم یک طرح هشتگانه بزرگ را انتخاب کردیم که آنقدر معضلات بزرگی از لحاظ انتقال مواد، برقرسانی و آبرسانی دارد که عملی نمیشود. منتها اگر مانند کشور چین که از ابتدا برای تولید خود برنامهریزی کردند عمل میکردیم همینطور به مرور زمان تولیدمان را ارتقا میدادیم. از نظر توسعه ما باید ببینیم دیگران چه بودند، چه کردند و ما چه بودیم و الان آنها چه هستند و ما چه شدهایم. اینجا مایه تاسف است که ببینیم ترکیهای که هیچ انرژی ندارد حتی
سنگآهن، الان بالغ بر 30 میلیون تن فولاد تولید میکند. قراضهاش را از آن طرف با هزینه هنگفتی میآورد و تولیدی که میکند را میتواند به خود ما بفروشد و ما نمیتوانیم رقابت کنیم. در صورتی که ما از ایران 24 میلیون تن سنگآهن صادر میکنیم، از آن طرف 6 تا 9 میلیون تن فولاد وارد میکنیم. در صورتی که میتوانیم با برنامهریزی صحیح این حجم را تبدیل کنیم به همان اشتغالزایی که دوستان اشاره کردند.
عرفانیان: بهتر است دولت و حکومت برنامه و اهدافش را زیر سقف تحریم برنامهریزی کند. زیرا این بحثسادهای است که اگر گروهی که آن طرف توافق ژنو هستند بدانند که ما توسعهمان یا اداره مملکتمان به شرطی شدنی است که تحریم برداشته شود، باهوش نیستند که تحریم را بردارند. آنها به شرطی تحریم را برمیدارند که متوجه شوند ما در سایه فقر و تحریم هم زنده هستیم. بنابراین تمام برنامههای ما باید زیر سقف تحریم انجام شود و اگر دولت رسماً بخواهد با فرض برداشتن سقف تحریم برنامهریزی کند حتماً به شکست منجر خواهد شد.
برخی معتقدند دولت نهم و دهم سرعت ما را در رسیدن به توسعه کم کرد و با تعریف پروژههایی چون طرح های هشتگانه فولاد به این عقب افتادگی دامن زد. حال که دولت تدبیر و امید روی کار آمده و با توجه به اتفاقی که در روابط بینالمللیمان افتاد و توافق ژنو صورت گرفت، چقدر به آینده صنعت فولاد خوشبین هستید؟ آیا بهبود این روابط تاثیری در صنعت فولاد میگذارد؟
عرفانیان: من صرفنظر از اینکه در توافق ژنو چه اتفاقی خواهد افتاد، میتوانم به عنوان نظر شخصیام بگویم بهتر است دولت و حکومت برنامه و اهدافش را زیر سقف تحریم برنامهریزی کند. زیرا این بحث سادهای است که اگر گروهی که آن طرف توافق ژنو هستند بدانند که ما توسعهمان یا اداره مملکتمان به شرطی شدنی است که تحریم برداشته شود، باهوش نیستند که تحریم را بردارند. آنها به شرطی تحریم را برمیدارند که متوجه شوند ما در سایه فقر و تحریم هم زنده هستیم. بنابراین تمام برنامههای ما باید زیر سقف تحریم انجام شود و اگر دولت رسماً بخواهد با فرض برداشتن سقف تحریم برنامهریزی کند حتماً به شکست منجر خواهد شد و حتماً صورت مساله غلط را حل کردهاند. نکته دیگر هم این است که متاسفانه اقتصاددانان در ایران هنوز برنامهای برای اینکه با توجه به تحریم چه کار میتوان کرد تدوین نکردهاند. بنابراین محور اصلی برنامهریزی باید زیر سقف تحریمها باشد. در این صورت است که دریچه باز شدن تحریم را میبندیم و هزاران دریچه برایمان پیدا خواهد شد. حکومتها در همه دنیا و به خصوص کشورهای صنعتی به قضیه برنامهریزی با دقت توجه
دارند که متاسفانه ما به آن توجه نداریم. نمیتوان گفت چون من مسوول جزیره فولاد مبارکه هستم یا وزیر مسکناش فقط مسوول فولاد مبارکه یا مسکن هستم. از سویی بانک مرکزی نمیتواند خودش را مستقل از این قضیه بداند. اگر جایی پرتقال گران میشود، بانک مرکزی مسوول است که نتوانسته گردونه این بازار را درست بچرخاند. بند دوم اساسنامه بانک مرکزی نوشته است حفظ ارزش پول. یعنی حفظ رابطه بین کالاها. زمانی که یک سرمایهای تبدیل به آهن میشود مالکیتها اعتباری است چون دیگر برای من نیست، در واقع نوبت ماست. به یاد دارم کوچک که بودم با پدربزرگم در مشهد به باغی رفتیم تا توت بخوریم. یک پیرمرد آنجا نشسته بود گفتم پدرجان ما میخواهیم اینجا توت بخوریم این باغ برای شماست؟ گفت نه نوبت ماست! پس زمانی که کارخانه فولاد مبارکه برای من میشود، نوبت من است. کارخانه فولاد است، 200 هزار شغل دارد و در اطراف این کارخانه درآمدزایی میکنند. بنابراین وقتی آمدید این را گرفتید باید به شخصی بدهید تا آن 200 هزار شغل را بچرخاند.
آقای خلیفه سلطانی شما چطور؟ چقدر توافق ژنو و بهبود روابط بینالملل در صنعت فولاد تاثیرگذار است؟
خلیفهسلطانی: معتقدم با خروج از تحریم، هم تهدید و هم فرصت در صنعت فولاد داریم. یعنی در حقیقت یک فرصت پیش روی صادرات یک تهدید پیش روی واردات. با توجه به اینکه الان به شرایط نسبتاً خوب خودکفایی در تولید انواع فولاد نزدیک شدهایم، در واقع میتوانیم نیاز داخلیمان را تامین کنیم. البته همچنان در برخی فولادها وابسته به وارداتیم اما در کل به خودکفایی نزدیک شدهایم. چون بالاخره روزی به خودکفایی خواهیم رسید، در آستانه خروج از تحریم، یک مقدار پول در این شش ماه آزاد میشود و فرصتی برای گشایش السیها به وجود میآید. ممکن است مانند گذشته در سالهای اول، یک هجوم واردات فولاد به سمت ایران اتفاق بیفتد چون فولاد جزو کالاهایی است که واردات آن از همه چیز آسانتر است. کالایی خرابشدنی نیست و به راحتی جابهجا میشود. بنابراین تهدید پیش روی صنعت فولاد ایران پس از توافقنامه ژنو، واردات است. اگر قرار باشد واردات به صورت سنگین انجام شود، صنعت فولاد کشور به شدت زمینگیر خواهد شد. البته این یک روی سکه است و روی دیگر آن فرصتی است که برای صادرات محصولات ما به وجود میآید. در حقیقت با توجه به اینکه
تحریمها سبک شده است میتوانیم در این شش ماه بخشی از مازاد محصولات فولادی خود را به دیگر کشورها صادر کنیم.
پس آقای خلیفهسلطانی شما بهبود روابط بینالملل را برای «صنعت فولاد» هم فرصت میدانید و هم تهدید تلقی میکنید. آقای شهرستانی نظر شما در این خصوص چیست؟
شهرستانی: به نظر من این موضوع خیلی مهمی است. باید از این فرصت استفاده کنیم و راه را برای توسعه صنعت فولاد و صادرات انواع محصولات فولادی باز کنیم. پرسش اساسی امروز صنعت فولاد ایران این است که در شرایط فعلی چگونه میتوانیم به ظرفیت 55 میلیون تنی فولاد که دولت در نظر گرفته تا سال 1404 به آن برسد، برسیم. سیاستهای کلی درازمدت ما بر این است که فولاد مصرفی ما در داخل به حدود 45 میلیون تن برسد و 10 میلیون تن هم برای صادرات در نظر گرفته شود. تا سال 1404، حدود 12 سال بیشتر فرصت نداریم و باید همه توان کشور را در جهت ایجاد این ظرفیت 55 میلیون تنی به کار بگیریم که در این راه توسعه روابط با سایر کشورها میتواند کمک بسیاری به ما کند. شما چین را در نظر بگیرید، با اینکه بزرگترین تولیدکننده فولاد در جهان است، در سال 2008 که میخواست المپیک را برگزار کند و کمبود شدید فولاد داشتند، صادرات خود را قطع نکردند و کمبود خود را از طریق واردات جبران کردند. اما در کشور ما تا صادرکننده مشتری خودش را در دیگر کشورها پیدا میکند، ناگهان او را موظف میکنند که در ابتدا نیاز بازار داخلی را تامین کند و آنگاه
به صادرات بیندیشد. در دولت قبل کلی داد زدیم که وضعیت صنعت فولاد بحرانی است اما متاسفانه گوش شنوایی وجود نداشت. حدود دو ماه پیش در وزارت صنعت جلسهای برگزار شد و گفتند کارخانههای فولاد میتوانند تا خردادماه محصولات خود را صادر کنند. بنده صریحاً با این تصمیم مخالفت کردم و گفتم اگر قرار است فقط تا خرداد این کار صورت گیرد پس بهتر است اصلاً سراغش نرویم. همه گفتند چرا؟ گفتم نگاه ما به صادرات باید عوض شود. صادرکننده باید با دنیا رقابت کند و شرط برد در این بازار شناسایی خریدار است که زمانبر است و باید اعتمادسازیها انجام شود. من صادرکننده اگر بخواهم صادرات پیوسته را در پیش بگیرم نمیتوانم بعد از خرداد به مشتریهای خارجی بگویم متاسفیم، صادرات ممنوع شده و نمیتوانیم کالا صادر کنیم. این کار در صادرات قابل قبول نیست باعث خواهد شد اعتماد مشتریان را از بین ببریم. همین الان ایران، در ذهن سرمایهگذاران عراقی که کشور همسایه ماست به اندازه کافی بدنام شده است. تجار عراقی نمیتوانند روی ایرانیها سرمایهگذاری کنند. یک روز کالا میدهند یک روز نمیدهند. یک روز کیفیتشان خوب است و یک روز بد. بنابراین اگر هدفمان این است که
صادرکننده فولاد شویم، باید روی توسعه فولاد متمرکز شویم. این کار دور از دسترس نیست و میتوان با توجه به مواد اولیه و انرژی فراوان و همچنین منابع انسانی خوب این صنعت را در کشور توسعه داد و بخشی از بار صادرات را به دوش آن گذاشت. ما باید روحیه کار گروهی را در خود تقویت کنیم تا در گرو این روحیه بتوانیم کارهای بزرگی انجام دهیم اما متاسفانه در این کار کمتر موفقیت کسب کردهایم و در کارهایی چون خاتمکاری، قالیبافی و... موفقتر عمل کردهایم.
خلیفهسلطانی: معتقدم با خروج از تحریم، هم تهدید و هم فرصت در صنعت فولاد داریم. یعنی در حقیقت یک فرصت پیش روی صادرات یک تهدید پیش روی واردات. در آستانه خروج از تحریم، یک مقدار پول در این شش ماه آزاد میشود و فرصتی برای گشایش السیها به وجود میآید. ممکن است مانند گذشته در سالهای اول، یک هجوم واردات فولاد به سمت ایران اتفاق بیفتد چون فولاد جزو کالاهایی است که واردات آن از همه چیز آسانتر است. کالایی خرابشدنی نیست و به راحتی جابهجا میشود. بنابراین تهدید پیش روی صنعت فولاد ایران پس از توافقنامه ژنو، واردات است.
اگر اجازه دهید بحث سومی را مطرح کنیم و به فاز دوم هدفمندی بپردازیم. اگر قرار باشد فاز دوم هدفمندی اجرا شود، آیا صنعت فولاد آمادگی آن را دارد؟ به هر حال تجربه فاز اول هدفمندی پیش روی ماست. با توجه به این تجربه، صنعت فولاد میتواند در این فاز از پس افزایش قیمتها برآید؟
خلیفهسلطانی: با توجه به اینکه به لحاظ ذخایر زغالسنگ کک شو، در مضیقه هستیم در دهههای گذشته تکنولوژی تولید فولادمان را بر پایه مصرف گاز طراحی کردهایم چرا که تصور بر این بوده گاز ارزان مزیتی برای تولید فولاد بوده و در حقیقت تکنولوژی تولید فولاد بر اساس احیای مستقیم، یا با استفاده از گاز تعریف شده است. حالا که این استراتژی برای تولید فولاد تعیین شده است، نمیتوانیم بازی را به هم بزنیم. باید افزایش قیمت گاز برای فولاد، در اندازههایی باشد که این بخش تولید را با مشکل مواجه نکنیم. در حقیقت تعریف استراتژی فروش گاز به صنعت فولاد را اینطور تعریف کردهاند که شما در این صنعت سرمایهگذاری کنید، ما گاز ارزان به شما میدهیم. دولتمردان در سالهای قبل به صاحبان صنایع گفتهاند، همیشه معلوم نیست بتوانیم به خارج گاز بفروشیم، بنابراین باید صنایعی را در کشور توسعه دهیم که اگر گاز را نتوانستیم صادر کنیم، این گاز مازاد را بتوانند مصرف کنند. با توجه به این موضوع کشور به سراغ صنایعی مثل پتروشیمی، فولاد و امثال آن رفت و کارخانههای زیادی تاسیس شد. پس نباید نظم بازی را به هم بزنیم. وقتی برای فولاد
برنامهریزی میکنیم، در قیمتگذاری گاز باید چند قدم عقبتر در قیمت حرکت کنیم.
آقای شهرستانی نظر شما به عنوان یک تولیدکننده بخش خصوصی در این باره چیست؟
شهرستانی: اصلاح قیمت انرژی سیاستی است که دولت و مجلس آن را جدی گرفتهاند و باید همه صنایع آن را بپذیرند. بیشتر کشورهای صاحب صنعت فولاد از یارانه انرژی بیبهرهاند اما محصولی را به تولید میرسانند که در بازارهای جهانی قابل رقابت است. چطور ترکیه، کره و ژاپن که گاز و سنگ آهن ندارند میتوانند تولیدکننده فولاد باشند اما ما با گاز ارزان هم نتوانستهایم به لحاظ کمی همپای آنان رشد کنیم. آنها چطور میتوانند با انرژی گران تولید کنند و ما نمیتوانیم؟ معتقدم فاز دوم باید اجرا شود تا آنهایی که میتوانند در این وادی بمانند، به ادامه تولید بپردازند. قرار نیست ذخایر خدادادی را تلف کنیم بلکه باید به فکر نسل آینده هم باشیم و از این ذخایر بهترین استفاده را کنیم. تجربه نشان داده تا چیزی نیاز نباشد مردم به دنبالش نمیروند. در صنعت فولاد هم وضع به همین شکل است و تا احساس نیاز به بهینهسازی مصرف انرژی نشود، کارخانههای ما به سمت اصلاح خطوط تولید خود نخواهند رفت. اما بحث مهم روش اجرای اصلاح قیمتهاست که باید مثل همین قانون ارزش افزوده که افزایش سالانه آن مشخص است، قیمت حاملهای انرژی نیز به صورت
پلکانی افزایش یابد تا تولیدکننده بتواند بر این اساس برای خود برنامهریزی کند.با این روش من تولیدکننده هم میتوانم در عرض مثلاً پنج سال خطوط تولید خود را اصلاح کنم و خود را با قیمتهای جدید وفق دهم.
چندی پیش آقای دکتر نیلی، مشاور اقتصادی رئیسجمهور در فراخوانی از صاحبان صنایع و اندیشمندان خواستند صنعتی را به دولت معرفی کنند که بتواند تا پایان سال آینده کشور را به رشد اقتصادی سهدرصدی برساند. یکی از صنایعی که پیشنهاد شده صنعت فولاد است. به نظر شما آیا این صنعت با توجه به آغاز فاز دوم هدفمندی این توانایی را دارد؟
خلیفهسلطانی: صنعت فولاد در صورتی میتواند به ارتقای رشد اقتصادی کمک کند که زنجیره تولید آن از اکتشاف تا فولاد خام با هم در نظر گرفته شود. متاسفانه این زنجیره در حال حاضر وجود ندارد و مشکلات زیادی را به وجود آورده است. در بخش معدن ما با کمبودهایی در عرصه اکتشاف مواجه هستیم و نتوانستهایم ذخایر جدیدی را مورد شناسایی قرار دهیم. اگر به دنبال رشد اقتصادی سهدرصدی آن هم از سمت صنعت فولاد هستیم نیازمند یکپارچگی در این زنجیرهایم. وضع نباید به گونهای باشد که معدنساز خود را بزند و کارخانههای فولاد هم راه خود را طی کنند.
شهرستانی: به نظرم بهتر است دولت برای رسیدن به رشد اقتصادی سهدرصدی سیاستهای کلیاش را تغییر دهد وگرنه رشد منفیمان مثبت نمیشود. اشتباه دولت این بود که نرخ بهرههای بانکی را بالا برد و سرمایه در گردش را از دست مردم گرفتند و در بانکها گذاشتند. اگر سیاست را تغییر بدهند دوباره این سرمایهها به بازار برمیگردد. از سویی یک بودجه مازادی برای بودجه عمرانی کنار بگذارند چون میزان فعلی بودجه عمرانی ناچیز است. بیشترین مصرف فولاد ما در کارهای عمرانی و زیرساختهایی مثل پلها، سدها و... است. پس اگر میخواهیم رشدمان بالا برود باید در میزان بودجه عمرانی تجدید نظر کنیم که با توجه به تصویب این بودجه در مجلس عملاً چنین پیشنهادی محقق نخواهد شد. من چشمم آب نمیخورد رشد اقتصادی بالایی را در سال آینده داشته باشیم و به نظرم میآید که سال آینده هم مثل امسال رشدی منفی را تجربه کنیم مگر اینکه خود دولت، در برخی سیاستهایش در سال آینده، تجدید نظر کند. هر سه قوه باید درگیر توسعه شوند و از آن دفاع کنند وگرنه اگر قرار باشد هر کس ساز خود را بزند به جایی نخواهیم رسید. ما بین 9 تا 11 درصد منابع دنیا را در
کشورمان داریم در حالی که فقط یک درصد جمعیت جهان در ایران زندگی میکنند پس در چنین شرایطی به نظر میرسد باید وضع زندگی مردم خیلی بهتر از این باشد.
دیدگاه تان را بنویسید