تاریخ انتشار:
برای اولین بار خطر مسائل سیاسی بیشتر از تنشهای اقتصادی است
سیاست جلوتر از اقتصاد
سالها فشار اقتصادی که به دلیل سیاست نادرست اقتصادی در آمریکا بر اقتصاد دنیا تحمیل شد زمینه را برای بحرانهای مالی زیادی در جهان فراهم کرد و حتی مشکلات سیاسی و اجتماعی را هم به همراه آورد.
سالها فشار اقتصادی که به دلیل سیاست نادرست اقتصادی در آمریکا بر اقتصاد دنیا تحمیل شد زمینه را برای بحرانهای مالی زیادی در جهان فراهم کرد و حتی مشکلات سیاسی و اجتماعی را هم به همراه آورد. مهاجرتهای زیاد و بیبرنامه، درگیریهای بین کشوری و داخلی و مخالفتهای اجتماعی به دلیل افزایش بیکاری و تورم و مشکلات اقتصادی همه در نتیجه بحران اقتصادی دنیا ایجاد شد.
مجمع جهانی اقتصاد بر این باور است برآیند این بحرانهای مالی را میتوان در افزایش تنشهای سیاسی در سال ۲۰۱۶ میلادی و تصمیمگیریهای متفاوت مردمی دید که تنها و تنها خواستار تغییر صدای سیاسی کشورشان بودند. آنها در این رایگیریها اعلام کردند مخالف سیاستهای موجود هستند و تصمیماتی اتخاذ کردند که ممکن است آینده تیرهتری برای آنها ایجاد کند. در دنیای غرب مهمترین تحولات سیاسی سال گذشته رای مردم بریتانیا به خروج این کشور از اتحادیه اروپا بود و بعد از آن هم تصمیم جنجالی مردم آمریکا برای انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیسجمهور آمریکا به عنوان مهمترین حادثه سیاسی سال معرفی شد. البته تحولات سیاسی دیگری هم در اروپا اتفاق افتاد که در مقایسه با برگزیت تاثیر کمتری داشت ولی بازهم نمیتوان از بزرگی و اثرگذاری آنها غافل بود. این تحولات تنها شامل دنیای غرب نیست بلکه در کشورهای برزیل و فیلیپین و ترکیه هم تحولات سیاسی مخرب اتفاق افتاد و مردم تغییرات بزرگی را تجربه کردند.
بررسی گزارشهای ریسک جهانی که هرساله از سوی مجمع جهانی اقتصاد تهیه میشود نشان داد در هر دورهای یک عامل زمینهساز ایجاد بیثباتی در جهان شده است مثلاً در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ حرکت کشورهای غربی در خلاف مسیر جهانی شدن باعث شد تا خطرات بزرگی در فضای اقتصادی و سیاسی دنیا ایجاد شود و در سال ۲۰۱۱ هم شکست در مدیریت اصولی و صحیح کشورها و تفاوت زیاد در ساختار اقتصادی کشورها زمینهساز افزایش ریسک در دنیا شد. عامل ایجادکننده ریسک در سال ۲۰۱۴ نگرانیهای اجتماعی شامل شکسته شدن ساختارهای اجتماعی، از بین رفتن اعتماد به موسسات، فقدان قدرت مدیریت و تداوم نابرابریهای جنسیتی بود. اما در سال جاری بیش از مسائل اقتصادی، تحولات سیاسی و زیستمحیطی به عنوان خطرات اصلی دنیا معرفی شده است و این خطرات بعد از انتخابات در آمریکا بیش از پیش افزایش یافت. مجمع جهانی اقتصاد که هرساله گزارش ریسک جهانی را منتشر میکند پنج چالش بزرگ را اینطور معرفی میکند:
۱- تقویت قدرت تفکر بلندمدت در بازار سرمایهداری به منظور ارزیابیهای دقیقتر و تصمیمگیریهای اقتصادیتر
۲- تقویت نرخ رشد اقتصادی از طریق تقویت عوامل افزایشدهنده نرخ رشد
۳- درک اهمیت شناسایی دقیق هویت افراد و مشارکت فعال و تاثیرگذار آنها در جوامع سیاسی
۴- کاهش ریسکهای اقتصادی و شناسایی فرصتهایی که برای زمینهسازی در ایجاد انقلاب چهارم صنعتی در دنیا اهمیت دارد.
۵- تقویت سیستمهای مشارکت اقتصادی و سیاسی جهانی
در حالت کلی میتوان ریسکها و چالشهای جهانی را در پنج دسته مجزا قرار داد که این پنج دسته عبارتند از دسته مسائل اقتصادی، ژئوپولتیک، تکنولوژی، اجتماعی و در نهایت زیستمحیطی. در این مقاله به تشریح ریسکهای معرفیشده در هر دسته میپردازیم.
اقتصاد: رشد و اصلاحات
با وجود اینکه طی 10 سال اخیر سطح رفاه و صلح جهانی ارتقا یافته است ولی در بسیاری از کشورها بهخصوص کشورهای صنعتی بحران مالی سال ۲۰۰۸ و تداوم مشکلات ناشی از آن باعث شد سیاستمداران پوپولیست که مخالف جهانیسازی هستند روی کار بیایند. با وجود اینکه ضعف نرخ رشد اقتصادی عامل اصلی بحرانهای اخیر در اقتصاد دنیاست ولی نمیتوان انتظار داشت بیشتر شدن نرخ رشد اقتصادی دنیا زمینه را برای اصلاح ساختار سیاسی دنیا فراهم کند بلکه نیاز به اصلاحات زیرساختی وجود دارد.
برای تداوم روند توسعه اقتصادی در دنیا باید به چند مساله مهم توجه داشت که اصلیترین آنها افزایش سطح درآمد و کاهش پراکندگی در توزیع ثروت در دنیاست. از طرف دیگر کنترل تغییرات جوی در دنیا مساله دیگری است که باید مد نظر قرار گیرد زیرا این تغییرات میتواند فرصتهای شغلی زیادی را از بین ببرد و به دنبال آن بحرانهای اجتماعی زیادی را به وجود آورد.
حال سوال اینجاست؛ برای اینکه بتوانیم رشد را دوباره به اقتصاد بازگردانیم چه راهی در اختیار داریم یا چگونه میتوانیم اصلاحات زیرساختی در اقتصاد ایجاد کنیم؟
مجمع جهانی اقتصاد نوشت، پیدا کردن راهی مناسب که زمینه را برای افزایش نرخ رشد اقتصادی فراهم کند بسیار دشوار است زیرا در دنیای امروز مسائل اقتصادی و اجتماعی درهمتنیده هستند. از طرف دیگر دنیای سیاست هم به این پیچیدگیها اضافه میکند و بیثباتی اقتصادی را به همراه میآورد. بنابراین برطرف شدن مشکلات دنیا و کاهش ریسکها را نمیتوان تنها در چارچوب حل مسائل سیاسی یا اقتصادی دانست زیرا در دنیای امروز ریسکهای جهانی به هم مرتبط هستند و این ارتباط تنگاتنگ باعث شده است تا هر روز بیشتر از روز قبل حل کردن مشکلات جهان دشوار شود.
بررسیهای انجامشده از سوی مجمع جهانی اقتصاد نشان میدهد ریسکهای مهم اقتصادی و اجتماعی ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. به عنوان مثال نرخ بالای بیکاری حقیقی و بیکاری پنهان میتواند زمینهساز بیثباتیهای اجتماعی شود. بنابراین ریشه یک بحران بزرگ و مهم اجتماعی مشکلات اقتصادی در کشور است و با برطرف کردن این مشکل میتوان شرایط اجتماعی را هم بهبود بخشید. از طرف دیگر مهاجرت غیرداوطلبانه در مقیاس وسیع که یک بحران بزرگ اجتماعی است، در نتیجه فروپاشی دولت و بحرانهای مرتبط با این فروپاشی ایجاد میشود. از دیگر ریسکهایی که با هم ارتباط دارند میتوان به شکست در کنترل تغییرات زیستمحیطی و بحران آب اشاره کرد. بررسیها نشان داده است تغییرات زیستمحیطی در سالهای اخیر زمینهساز افزایش دمای هوا و به دنبال آن کاهش بارشها شده است که بحران کمبود آب و خشکسالی را هم به همراه آورده است. دیگر ریسکهای مرتبط با هم را میتوان شکست در کنترل اوضاع داخلی کشور از سوی دولت و به دنبال آن بیثباتی در اوضاع اقتصادی و اجتماعی دانست. دو ریسک مرتبط دیگر هم جنگها و درگیریهای داخلی و بینکشوری است که زمینهساز افزایش مهاجرت غیرداوطلبانه
میشود.
اجتماع: بازسازی جوامع
در دو تحول سیاسی مهم سال ۲۰۱۶ میلادی هویت و فرهنگ افراد ساکن در بریتانیا و آمریکا بسیار تاثیرگذار بود. در این دوره جهتگیریهای گروههای مختلف در کشورها زمینه را برای جهتگیریهای سیاسی فراهم کرد و این جهتگیریها که به قطبی شدن فضای سیاسی در دنیای غرب انجامید تا آنجا پیش رفت که بالغ بر ۳۱ درصد از افراد مورد مطالعه از این مساله به عنوان یک معضل بزرگ برای اقتصاد دنیا نام ببرند. 14 درصد از افراد صاحبنظری که در تهیه این گزارش مشارکت داشتند اعلام کردند جهتگیریهای ملیتی طی 10 سال اخیر در دنیا رشد کرده است. به این معنا که 10 سال قبل مردم به منافع کشوری که در آن زندگی میکردند اهمیت میدادند و بر مبنای همین منافع در فعالیتهای سیاسی مشارکت میکردند در حالی که هماکنون منافع ملی کشور خود را در تصمیمگیریهای سیاسی کشور میزبانشان دخیل میکنند. در این سالها ما شاهد این هستیم که مردم متعلق به یک قوم خاص، عکسالعملهای متفاوتی در مواجهه با شرایط مختلف از خود نشان میدهند و دانشمندان علوم اجتماعی از این حرکتها به عنوان حرکتهای ناشی از فرهنگ و هویت یکسان نام میبرند. رونالد اینگلهارت پژوهشگر علوم سیاسی بر این
باور است دیدگاههای پوپولیستی که باعث برگزیت و انتخاب دونالد ترامپ در آمریکا شد بیشتر از نابرابری درآمدی تحت تاثیر مولفههای دموگرافیکی و فرهنگی بود. در واقع این افراد مسن با تحصیلات اندک بودند که حس کردند در کشور خودشان کمتر از آنچه انتظار دارند مورد توجه قرار گرفتهاند و همین مساله زمینه را برای عکسالعملهای غیرمتعارف در آنها فراهم کرد. عکسالعملهایی که باعث شد مردم به تغییر زیربنایی تمامی اصولی که کشورشان را ساخته بود رای دهند و به عواقب و نتایج این سیاست توجهی نکنند.
مرکز مطالعاتی پیو در گزارشی که بعد از انتخاب ترامپ در آمریکا تهیه کرد، نوشت: ۷۲ درصد از طرفداران ترامپ خود را به عنوان افراد سنتی در آمریکا معرفی کردند در حالی که تنها ۳۱ درصد از طرفداران هیلاری کلینتون خود را افراد سنتی آمریکایی میدانند. از طرف دیگر ۵۹ درصد از طرفداران ترامپ صداقت و وظیفهشناسی را اصلیترین ارزش خود معرفی کردند در حالی که ۳۵ درصد از طرفداران کلینتون خود را به این صورت توصیف میکردند.۷۲ درصد از طرفداران ترامپ و ۴۹ درصد از طرفداران کلینتون خود را یک آمریکایی معمولی میدانستند در حالی که تنها پنج درصد از طرفداران ترامپ و ۳۸ درصد از طرفداران کلینتون از خود به عنوان یک فمینیست یا طرفدار حقوق زنان یاد میکردند.
به نظر میرسد احزاب سیاسی در آمریکا و اروپا ارتباط خود را با بدنه اصلی جامعه از دست دادهاند. پیتر مایر پژوهشگر علوم سیاسی میگوید: قطع شدن اتصال احزاب سیاسی با بدنه اصلی جامعه سبب میشود تا ساختار جامعه دموکراتیک در آمریکا بهتدریج تخریب شود. از این پس کمتر رای مردم در تصمیمگیریهای سیاسی اهمیت دارد و این آرای الکترال است که نتیجه انتخابات در آمریکا را مشخص میکند. او این نظریه را در سال ۲۰۱۳ بیان کرد و در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ کاملاً مصداق نظریهاش را مشاهده کرد.
این پژوهشگر علوم سیاسی در مورد دلیل موفقیت ترامپ و برگزیت میگوید: سه عامل در این دو حادثه مهم سیاسی مشترک بود. اول اینکه افرادی روی کار آمدند که در دنیای سیاست کمتر شناخته شده بودند یا فعالیت حزبی چندانی نداشتند، دوم اینکه این افراد توانستند رایدهندگان سنتی را جذب فرآیند انتخابات کنند و در نهایت از ابزار تقویت هویت ملی و غرور ملی استفاده کردند.
در این دو حادثه مهم سیاسی افراد مسن حضوری بسیار پررنگ داشتند. افرادی که در جریان دیگر رقابتهای انتخاباتی کمتر به منافع خود اهمیت میدادند و تصمیمگیری در مورد آینده انتخابات را به نسل جوان موکول میکردند.
تکنولوژی: مدیریت اختلالات
شواهد نشان میدهد تغییرات تکنولوژیک نسبت به جهانیسازی تفسیر بهتری در مورد افول فعالیتهای صنعتی و نابود شدن بازار کار ارائه میدهد. در سالهای اخیر پیشرفتهای تکنولوژیک تاثیر زیادی در بازار کار کشورهای صنعتی داشت زیرا نیازهای بازار را تغییر داد. اکنون در اغلب صنایع تکنولوژی جایگزین انسان شده است و نظارت بر عملکرد تجهیزات تکنولوژیک به عنوان اصلیترین وظیفه انسان معرفی شده است. در دنیای امروز تولید، جابهجایی، ارتباطات، انرژی و دیگر سیستمها با سرعت زیادی تغییر میکند و این تغییر در جهت تغییر الگوهای اشتغال و روابط اجتماعی است.
مایکل هیکس اقتصاددان آمریکایی میگوید: در فاصله سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۷ میلادی ۸۶ درصد از فرصتهای شغلی در حوزه تولید از بین رفته است که اصلیترین دلیل آن افزایش بهرهوری تولید به دنبال استفاده از تکنولوژی بود. در این بازه زمانی تنها ۱۴ درصد از فرصتهای شغلی از بینرفته در آمریکا به دلیل وارد کردن بخشی از نیازهای کشور از تولیدکنندگان خارجی بوده است.
پیشرفتهای تکنولوژیک و عرضه انواع روباتها در سالهای اخیر هم تهدیدی جدی برای مشاغل آمریکایی است. برآوردها نشان میدهد ۴۷ درصد از مشاغل آمریکایی به دلیل اتوماسیون در معرض نابودی قرار دارند در حالی که این نرخ در میان کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاریهای اقتصادی برابر با ۱۰ درصد است. در سال ۲۰۱۵ موسسه مطالعاتی مککینزی اعلام کرد ۴۵ درصد از فعالیتهایی که کارگران امروزه انجام میدهند تا سال ۲۰۲۰ از سوی روباتها و با کمک تکنولوژی انجام میشود. مجمع جهانی اقتصاد در گزارش خود به روند پیشرفت تکنولوژی در دنیا اشاره کرد و نوشت: در طول تاریخ با پیشرفت تکنولوژی فرصتهای شغلی زیادی از بین رفت و فرصتهای تازهای ایجاد شد. در فاصله سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۷ میلادی در نتیجه پیشرفت تکنولوژی و استفاده از آن در فعالیتهای اقتصادی سهم کار در درآمد ملی دنیا ۸۰ درصد تنزل یافته است. البته باید در نظر داشت این آمارها بیشتر در مورد کشورهای صنعتی است زیرا هماکنون بالغ بر چهار میلیارد نفر از جمعیت کره زمین به اینترنت دسترسی ندارند و 2 /1 میلیارد نفر حتی نمیتوانند از انرژی برق استفاده کنند.
اما شرایط کنونی دنیا متفاوت از قبل است. پیشرفت تکنولوژی با سرعت بیشتری انجام میشود و برای اینکه با این پیشرفت همراه شد باید مهارتهای متناسب را کسب کرد. از طرف دیگر از بین رفتن فرصتهای شغلی زیاد در نتیجه این پیشرفت تکنولوژیک میتواند زمینه را برای بحرانهای اجتماعی زیادی فراهم کند و بر چالشهای مدیریتی بیفزاید. مدیریت این چالشهای تازه موضوع تازهای است که در دنیای امروزی مشاهده میشود و از نظر مجمع جهانی اقتصاد از بزرگترین ریسکهای سال ۲۰۱۷ است.
ژئوپولتیک: تقویت همکاریهای منطقهای
در شرایطی که کشورها از پایبندی به تعهدات بینالمللی سر باز میزنند و این کار با روی کار آمدن ترامپ در آمریکا و خروجش از پیمانهای تجارت جهانی شدت گرفت، انتظار میرود همکاری دولتهای جهانی در مسائل منطقهای و بینالمللی هر روز کمرنگتر شود و این مساله ریسکهای ژئوپولتیک را بیشتر کند. در پاسخ به از بین رفتن اعتبار توافقهای بینالمللی در جهان و پشت پا زدن قدرتهای بزرگ اقتصادی از مسوولیتپذیری در مسائل جهانی، قدرتهای کوچک منطقهای برای تصاحب سهم بیشتری از دنیا وارد میدان میشوند و احتمال تلاش برای افزایش سطح تسلیحات نظامی و حتی سایبری در قدرتهای کوچکتر منطقهای بیشتر میشود و زمینه بزرگتری برای تنش فراهم میشود.
بررسی تحولات سال ۲۰۱۶ نشان داد تامین امنیت بینالمللی نیازمند تعهدات تازه جهانی و افزایش سرمایهگذاری در جهت ایجاد فضایی امنتر است. با تشدید فشارهای تکنولوژیک و دموگرافیک و زیستمحیطی خطر شکستهای سیستمی و ایجاد رقابت بین قدرتهای جهانی برای سهمخواهی در دنیا بیشتر میشود و این مساله باعث ایجاد سیستمی بسیار شکننده و پرخطر در دنیا میشود. سیستمی که میتواند دنیا را به سمت تکرار بحرانهای بزرگ امنیتی در سطح بینالملل بکشاند.
محیط زیست: تلاش برای حل مسائل زیستمحیطی
در سال جاری مسائل جوی و زیستمحیطی از اصلیترین ریسکهای دنیا هستند. بررسی جداول نشان میدهد تحولات آب و هوایی شدید، تغییرات جوی و بحران آب از مهمترین ریسکهای دنیا در سال جاری هستند و مدیریت نادرست مسائل زیستمحیطی میتواند دنیا را به سمت تنشهای بسیار زیاد و مشکلات اقتصادی بیشتر هدایت کند. به عنوان مثال بحران آب میتواند تنشهای ژئوپولتیک را در دنیا افزایش دهد و ریسکهای اجتماعی را بیشتر کند. این بحران زمینهساز درگیریهای منطقهای و کشوری میشود و مهاجرتهای غیرداوطلبانه و در سطح وسیع را ایجاد میکند. این مهاجرتها در مقیاس بالا خود زمینهساز شکنندهتر شدن اوضاع ژئوپولتیک در کشورهای میزبان میشود. در سال گذشته و به همت مقامات کشورهای صنعتی برای حل این بحران تلاش زیادی شد و پیمانهای زیادی هم در دنیا منعقد شد ولی امضای این تعهدات در دوره ریاست جمهوری ترامپ در هالهای از ابهام قرار گرفته است زیرا او اعلام کرده است مشکلات زیستمحیطی و جوی را باور ندارد و حتی اگر وجود داشته باشد به آمریکا صدمهای وارد نمیکند. به همین دلیل برای همکاری با کشورهای دیگر برای مقابله با تعهدات زیستمحیطی تمایلی ندارد و
هزینهای هم برای مقابله با انتشار کربن نمیپردازد و مانع از توسعه صنعت نفت و گاز به منظور مقابله با افزایش سطح آلایندهها در دنیا نخواهد شد. درواقع او اولین گام را برای غیرمتعهد شدن به این پیمانهای جهانی در زمینه مسائل زیستمحیطی برداشته است و باید انتظار داشت کشورهای دیگر از قبیل چین که در سالهای اخیر در میان اصلیترین و بزرگترین تولیدکنندگان گازهای آلاینده در جهان بوده است هم از این پیمانها کنار برود و محیط زیست دنیا هر روز بیشتر از روز قبل تخریب شود.
دیدگاه تان را بنویسید