تاریخ انتشار:
از دیدگاه اقتصادی چرا دونالد ترامپ انتخاب شد؟
برنده قواعد بازی ناعادلانه
در یک اقتصاد نوین، دولت قواعد بازی را ترسیم و اجرا میکند. قوانین رقابت، ورشکستگی و قانون تجارت از سوی دولتها تهیه میشود و دولت همچنین منابع را اهدا میکند و به وسیله مالیات و هزینههای اجتماعی، سهم درآمد ناشی از بازار را تعدیل میکند.
نابرابری در آمریکا یک اتفاق نبوده، بلکه ایجاد شده است. نیروهای بازار دارای نقش بودند. این نابرابری فقط محصول بازار نبوده، بلکه سیاستهای دولت نیز نقش داشته است. به عبارت دیگر سیاستهای دولت است که نیروهای بازار را شکل میدهد. سیاستهایی که دولت اجرا میکند و سیاستهایی که دولت اجرا نمیکند. دولت قدرت جابهجایی پول از طبقات بالا به طبقات پایین را دارد. از این رو نابرابری همان اندازه که نتیجه نیروهای اقتصادی است نتیجه فرآیندهای سیاسی نیز است. در یک اقتصاد نوین، دولت قواعد بازی را ترسیم و اجرا میکند. قوانین رقابت، ورشکستگی و قانون تجارت از سوی دولتها تهیه میشود و دولت همچنین منابع را اهدا میکند و به وسیله مالیات و هزینههای اجتماعی، سهم درآمد ناشی از بازار را تعدیل میکند. در نهایت و برای مثال دولت پویایی ثروت را با مالیات بستن بر ارث و فراهم آوردن آموزش رایگان جبران میکند.
ژوزف استیگلیتز، اقتصاددان نوبلیست میگوید زمانی بازارها به خوبی عمل میکنند که بازده شخصی افراد با بازده اجتماعی برابر باشد. به دلیل وجود پیامدهای خارجی و عدم تقارن اطلاعات چنین فرضی غلط است و دولتها نیز نتوانستهاند این شکستهای بازار را اصلاح کنند. نویسنده کتاب «بهای نابرابری» با ایدههای مترقی خود در این کتاب ارزشمند، دموکراسی در معرض خطر این کشور را پیشبینی کرده است. در فصل پنجم این کتاب با عنوان «دموکراسی در معرض خطر» نسبت به آینده اقتصادی و دموکراسی این کشور هشدار داده و فرآیند ناصحیح حاکم بر اقتصاد و سیاست این کشور را به چالش کشیده است. به گفته این اقتصاددان برجسته بازارها با قوانین، آییننامهها و دستورالعملها شکل میگیرند و هر کدام از آنها پیامدهای توزیعی دارند و شیوههایی که اقتصاد آمریکا بر مبنای آن شکل گرفته به سود قشر بالادست جامعه و به ضرر بقیه عمل کرده است.
زمین ناهموار بازی در آمریکا
پیشبینیهای نویسنده کتاب بهای نابرابری نشان داد که نحوه چینش قواعد بازی (قوانین، مقررات، دستورالعملها و آییننامهها) و به خصوص نهادهای مالی دارای اشکالات جدی در این کشور است. سیستم مبتنی بر قیمتها در حال حاضر یکی از اصول بنیادی هر اقتصادی است و بهترین راهی است (حداقل تا زمان کشف ایدهای بهتر) که در آن باید در یک زمین بازی هموار و بر اساس قواعد عادلانه عاملین اقتصادی در آن به رقابت بپردازند و هر کس سهم خود را مبتنی بر نظریه ارزش تولید نهایی نهاده1 یا بهرهوری خود از اقتصاد برداشت کند. موضوعی که در کشور آمریکا رخ داد و برای هر کشوری ممکن است پیش آید این است که طبق گفته استیگلیتز، قواعد بازی در آمریکا مدتهاست که زمین بازی را ناهموار و ناعادلانه کرده است و دیگر نظریه بهرهوری نهایی در این زمین بازی کار نمیکند و در نتیجه منفعت فردی در راستای منفعت اجتماعی نیست.
عدهای با استفاده از قدرت و نفوذ خود قوانین و مقررات را به گونهای شکل دادهاند که در راستای منافع بلندمدت این کشور نبوده است و با تسخیر رسانهها، روزنامهها، مجلات و قدرت چانهزنی خود طرز فکر خود را به جامعه تحمیل کردهاند و اجازه ندادهاند صدای نارضایتی 99 درصد مردم شنیده شود. با این حال اگرچه بازارها در بطن هر اقتصاد موفقی حضور دارند ولی بازارهای رهاشده در یک زمین بازی ناهموار و قواعد بازی ناعادلانه از کارایی لازم برخوردار نخواهند بود. ترامپ با استفاده از نارضایتی 99 درصد مردم و سوار شدن بر موج این نارضایتی که به واسطه قواعد بازی ناعادلانه این کشور ایجاد شده بود توانست از رقیب خود پیشی بگیرد و بر انتخابات پیروز شود.
خبری از «رانت شومپیتری» نیست
نکته دیگر این است که سیستم مبتنی بر قیمتها و بازار در فضای اقتصاد رقابتی اگرچه دارای مزایای زیادی است ولی همواره اگر بر مبنای قواعد ناعادلانهای طراحی شود و زمین بازی ناهموار باشد نظریه بهرهوری نهایی کار نخواهد کرد. این نظریه در اقتصاد میگوید که عوامل اقتصادی بر حسب ارزش تولید نهایی سهم خود را از اقتصاد برمیدارند، به شرطی که زمین بازی هموار و قواعد وضعشده عادلانه باشد. به گفته شومپیتر آن چیزی که سیستم اقتصاد بازار را به جلو حرکت میدهد فرآیند تخریب خلاق2 یا اصطلاحاً رانت شومپیتری است؛ یعنی ایدهای، ایده دیگر را از بازار خارج میکند و رانت و سودی که به واسطه این ایده و ابتکار حاصل میشود سیستم بازار، خلاقیت، افزایش انگیزهها، کاهش قیمتها و افزایش کیفیت محصول و بازدهی فزاینده نسبت به مقیاس را ایجاد خواهد کرد. چراکه طبق اندیشههای پل رومر دانش، خلاقیت و ایدهها مشمول بازدهی فزاینده نسبت به مقیاس3 است و این روند به افزایش کارایی سیستم اقتصاد بازار و مبتنی بر قیمتها در فضای اقتصاد رقابتی کمک خواهد کرد و در واقع طبق گفته شومپیتر نیروی پیشران این نوع سیستم اقتصادی است. در حال حاضر به گواه صاحبنظران این
کشور مدتهاست که از رانت شومپیتری در این کشور خبری نیست و زمین بازی ناهموار و قواعد ناعادلانه بازی انگیزه ایجاد فناوریهای جدید را کاهش داده است.
ایده پیکتی
مطلب بعدی این است که اقتصاددانانی مثل توماس پیکتی اعتقاد دارند برای مهار نابرابری اقتصادی و جلوگیری از حاکمیت سرمایه باید مالیات تصاعدی بر سرمایه وضع کرد. نکته اینجاست که اگر قواعد بازی عادلانه چیده شده باشد و عاملین اقتصادی در شرایطی که حداقلی از امکانات تخصیص و توزیع شده، به رقابت بپردازند، به گفته خیلی از اقتصاددانان شاید ایده پیکتی به فرار سرمایه و کاهش انگیزهها منجر شود.
ولی اگر در جامعهای که قواعد بازی ناعادلانه است و در یک شرایط نابرابر عدهای بر حسب رانت و نه از روی شایستگی صاحب ثروت شدهاند ایده پیکتی میتواند بخشی از نارضایتی 99درصدیها را پاسخ دهد و تخریب انگیزهها در این صورت اشکالی ندارد و اتفاقاً علامتدهی درستی از سوی حاکمیت به عاملین اقتصادی است، چون اساساً نظریه بهرهوری نهایی در این شرایط کار نکرده که انگیزه و ایدهای نیز بر مبنای آن خلق شده باشد و هرچه بوده صرفاً رانت و رانتجویی در یک مسابقه نابرابر بوده است و ترامپ با هوشیاری تمام سوار بر این نارضایتی 99درصدیها به اهداف خود رسید.
توصیه هموار کردن زمین بازی
بنابراین یا باید طبق ایده پیکتی مالیات تصاعدی بر سرمایه وضع کرد یا بهتر است بگوییم مالیات تصاعدی بر رانت بست یا اینکه راه جایگزین بهتر به نظر نگارنده این است که طبق نظریات استیگلیتز زمین بازی را هموار کرد و قوانین و مقررات را به گونهای در یک اقتصاد رقابتی وضع کرد که به نفع عموم جامعه باشد.
در این صورت بر اساس نظریه ارزش تولید نهایی، هرکس سهم خود را از اقتصاد برمیدارد و نیازی به بستن مالیاتهای تصاعدی بر سرمایه و صاحبان ثروت نیست، چون رقابت در فضای عادلانه شکل گرفته است و هرچه هست سهمی است که عوامل تولید بر اساس شایستگی کسب کردهاند. بنابراین سیاستگذاران اقتصادی در ایران نیز باید بر اساس منافع ملی و نه بخشی جهتدهی صحیحی به عوامل و بازیگران موثر در اقتصاد بدهند و قوانین و مقررات را به گونهای ساماندهی و وضع کنند که همواره منافع ملی و بلندمدت کشور در نظر گرفته شود و همه عوامل اقتصادی حس کنند که نقشی در اقتصاد دارند. قواعد عادلانه و زمین بازی هموار و اصل بسیار کلیدی شایستهسالاری، همواره انگیزه مشارکت فعال در اقتصاد ملی را به طور مضاعفی تقویت خواهد کرد.
پینوشتها:
1- Value of marginal product of factor
2- Creative Destruction
3- Increasing returns to scale
دیدگاه تان را بنویسید