تهدید محلهمحوری با شکلگیری تجمعهای مسکونی
هویت گمگشته
بر اساس نظر مازلو و تقسیمبندی نیازهای بشری، وی پنج نوع خواسته را شناسایی میکند
بر اساس نظر مازلو و تقسیمبندی نیازهای بشری، وی پنج نوع خواسته را شناسایی میکند؛ 1ـ نیازهای فیزیولوژیک 2ـ ایمنی 3ـ تعلقپذیری و عشق 4ـ نیاز به احترام 5ـ نیاز به خودشکوفایی. بر اساس این تئوری تا نیازهای اولیه برآورده نشود انسان نمیتواند به نیازهای بعدی به طور مطلوب دست یابد؛ یکی از نیازهای بسیار حیاتی احتیاج به سرپناه است؛ حتی انسانهای اولیه هم اشکالی از سرپناه در انطباق با محیط را طراحی کرده و برای حفاظت خویش و زیستنی بهتر؛ از ابزارهای موجود بیشترین استفاده را میکردند. بشر امروز هم با توجه به افزایش و رشد جمعیت و کمبود مکانهای مسکونی، از تمام ظرفیتها برای برآورد نیازهای فیزیولوژیک خود استفاده میکند. توسعه شهرها و افزایش جمعیت شهرها که بخش عمدهای ناشی از مهاجرت روستاییان بوده کمبود زمین و مشکلات اقتصادی مردم، ساخت واحدهای مسکونی بزرگ و اصطلاحاً ویلایی را کاهش داده است و موجب گرایش انسانها به آپارتماننشینی و مجتمعهای مسکونی شده است؛ از طرفی دولتها هم برای اینکه به شهروندان خود خدماتی ارائه دهند، یکی از وظایف خود را در همین راستا تعریف کرده و مردم هم توقع دارند، دولتها برای ساخت و خرید خانه به
آنها مساعدت رسانند، در ایران ما نیز پروژههای گوناگونی جهت انجام این مهم انجام شده است که یکی از طرحهای در حال انجام در کشورمان ساخت مسکن مهر برای افراد کمبضاعت و ضعیف در دولتهای نهم و دهم دولت آقای احمدینژاد بوده است؛ پیرامون انجام این پروژه نظرهای زیادی مطرح شده است، برخی به جنبههای اقتصادی آن تاکید داشته و مطلوبیت و عدم مطلوبیت آن را بررسی کردهاند، برخی بر مسائل اجتماعی ایجادشده آن تاکید دارند و برخی به مفید بودن آن برای طبقات پایین جامعه اشاره داشتهاند. این مقاله سعی دارد مسکن مهر را از منظری دیگر مورد بررسی قرار داده و آن هم تاثیر سازههای ساختهشده بر هویت مصرفکنندگان آن است، و اینکه مسکن مهر تا چه حد میتواند هویتهای جمعی را تقویت کند. به عبارتی ما گذشتهمان را با کمک آنچه محیط ما را تشکیل میدهد به یاد میآوریم. حافظه فردی به یک اجتماع عاطفی بستگی دارد. فراموشی بیش از آنکه نتیجه پدیده فرسودگی فرد باشد، نتیجه بریدگی او از گروهی است که به آن تعلق داشته است. به قول هالبواکس «جریان پیوسته تفکر که از گذشته تنها آنچه را هنوز زنده است و قابلیت زیستن دارد، حفظ میکند» (فیالکوف، 1383: 39).
در اینجا سعی میشود ملاحظاتی که پیرامون مباحث هویت و مسکن مهر وجود دارد ارائه شود؛
ـ یکی از بزرگترین ایراداتی که میتوان به مسکن مهر وارد کرد؛ احداث مجتمعهای مسکونی در بافتهای اجتماعی نامعلوم و عمدتاً خارج از شهر بوده و مناطق حاشیهای به وجود آمده سبب میشود میان محل سکونت و ساکنان آن ارتباطی برقرار نشود، ساختمانهای تهیه شده یکنواخت بوده، و به عبارتی یکنواختی حاکم بر آن نامانوس بودن آن را به ذهن متبادر میکند، به عبارتی ساختمانهای یک شکل و اصطلاحاً بیروح فقط برای اسکان ساخته شده است نه توجه به ابعاد مختلف انسان. با نگاهی به کالبد و ظاهر یکسان شهرکهای مسکونی متوجه میشویم به عناصر زیباییشناسی اهتمامی نشده است و به عبارتی اصل بر این بوده که خانوادهها در محلهای شبهپادگان اسکان گزینند.
ـ نکته دیگر عدم توجه به بعد محتوای این پروژه شامل جمعیتها، فرهنگ شهر یا شهروندان و غفلت از نژاد و قومیتهای گوناگون است. خانههای ساختهشده میبایست، به عناصر و نمادهای هویتی توجه کند؛ چون محیطهای مسکونی غالباً پر از نمادهای هویتی هستند که شامل سطح اعتقادات، تزیینات، وسایل نقلیه و رنگها و ویژگیهای فیزیکی وضعیتهای فراوان دیگر است (پوردیهیمی و نورتقانی، 1392). خانهای که در شمال ساخته میشود حتماً میبایست با مناطق کویری متفاوت باشد.
ـ محلهها همیشه پیونددهنده بین افراد و شهر بودهاند، با شکلگیری تجمعهای مسکونی، خاصاً تداوم این امر در مسکن مهر، ما عملاً مفهومی به نام محله نخواهیم داشت و اگر محله نباشد یک بخش قابل توجهی از هویتها شکل نخواهد گرفت، یکی از مفاهیم پیونددهنده مکان و هویت، محله است که موجب احساس تعلق اجتماعی میشود و فقدان مکانهای بیهویت، باعث بالا رفتن بسیاری از جرائم، فسادهای اجتماعی و نابسامانیها خواهد شد. همچنین جمع شدن عدهای از افراد و خانوادهها که عمدتاً از طبقات پایین اجتماعی بوده و بدون هیچ شناخت کنار یکدیگر قرار میگیرند و آن هم موجب ضرورت اسکان بیهنجاریهای ذهنی و فرهنگی خواهد شد. هویت در شهر به واسطه شریک شدن در «خاطرات عمومی» ساکنان و شهروندان یک شهر شکل میگیرد و تقویت میشود، این افرادی که با پیشینه متفاوت خانوادگی کنار یکدیگر قرار میگیرند در کجا چنین امری را تجربه کردهاند؟ قابل
پیشبینی است که بسیاری از ساکنان حتی ممکن است دچار بحران هویت نیز شوند، چرا که از ریشه کنده شده و به جایی آمدهاند که هیچ تعلق خاطر و وابستگی به آن ندارند، و فقط به دنبال سرپناهی
بودهاند که زمینهساز آن «دیگری» بوده است.
ـ پس از جنگ جهانی دوم در فرانسه شومبارت دولوو به بحث جامعهشناسی شهر و مطالعه زندگی طبقه کارگر در شهر میپردازد. جامعهشناسی شهری شومبارت به مساله نیازها و تمایلات جمعیت کارگری از لحاظ مسکن، رفاه، شرایط زندگی و حمل و نقل میپردازد. او نیازهای الزامی را از نیازهای آرمانی متمایز میکند. نیازهای الزامی نیازهای حیاتی هستند، اما نیازهای آرمانی به تمهیداتی مادی یا غیرمادی مربوطند که در پرتو آنها گروههای اجتماعی میتوانند هویت گروهیشان را حفظ کنند (مثلاً نیاز به مکانهای معاشرت مثل پارک، سینما، تئاتر، ورزشگاه و ...) (فیالکوف، 1383: 43).حال سوال پیش میآید که برای افزایش تعاملات اجتماعی و شکلگیری هویت، تا چه اندازه در پروژه مسکن مهر به چنین اموری توجه شده است، وجود پارکها و سینما میتواند به نزدیکتر شدن افراد کمک کند، ذهنیت جمعی را تقویت کند و باعث تقویت آسایش ذهنی و روحی ساکنان شود.
ـ در اکثر نقاط دنیا گوناگونی انواع مسکن و توزیعشان در شهر بارزترین نشانههای جدایی گروههای اجتماعی است. در ایران و خصوصاً در شهرهای بزرگ و کلانشهر نیز محلههای اعیاننشین از محلهای که تجمع افراد ضعیف است، جدا میشوند، و معمولاً نوع مشکلاتی که برای شاغلان مناطق پایین بسیار زیاد است، یکی از آنها کمبود شبکههای حمل و نقل و دوری محل زندگی از محل کار است، دوری محل سکونت از محل کار باعث کاهش کیفیت زندگی در ساکنان شده و کاهش کیفیت زندگی منجر به زوال سرمایه اجتماعی میشود، زیرا ساکنان مجبورند، ساعات قابل توجهی را در مسیر رفت و برگشت از خانه به محل کار طی کنند، و با فقدان زیرساختهای حمل و نقل مناسب مانند مترو و قطارهای درونشهری، و با در نظر گرفتن عدم تناسب مکان ساخت سکونتگاهها و شغل ساکنان موجود و آتی مسکن مهر میتوان پیشبینی کرد که مشکلات زندگی در این راستا بسیار زیاد خواهد بود، بدین ترتیب ازهمگسیختگی ناشی از این موضوع بر هویت اجتماعی ساکنان اثر گذاشته و باعث میشود، افراد مانند بسیاری از کلانشهرها در کنار خانواده نبوده و خانواده هم تحتالشعاع قرار گیرد.
ـ یکی دیگر از بحثهای موجود در مسکن مهر عدم توجه به سبک اسلامی معماری در مجتمعهای مسکن مهر است. در همین راستا استاندار اصفهان جناب آقای ذاکری طی مصاحبهای با ذکر این نکته که اصفهان دارای 200 هزار مسکن مهر است و در کشور رتبه نخست را دارد، اما مسکن مهر اصفهان فاقد هویت اسلامی است، بر این امر صحه گذاشته است. یکی از ایرادهای وارده بر این مجتمعهای مسکونی عدم انطباق معماری و هنر اسلامی با سازههای ساختهشده است و همان طور که قبلاً ذکر شد ساختمانهای متحدالشکل ساختهشده در سراسر کشور هر بیننده را متعجب میکند. چندین ویژگی میبایست در شکلگیری شهر یا یک مجتمع اسلامی در نظر قرار گیرد: در طراحی یک مجتمع میبایست به توزیع نژادی، قومی و دینی یک منطقه توجه شود، حتی در نامگذاری آن مجتمع نیز باید این موضوع مد نظر قرار گیرد، فراهمسازی و ایجاد زمینههایی برای مشارکت ساکنان محله یا مجتمع، تا بتوانند در مدیریت مجتمع نقش فعالی داشته باشند، شکلگیری میادینی جهت کنار هم قرار گرفتن ساکنان، وجود مساجد و تکایا برای برگزاری آیینهای اجتماعی و مذهبی و وجود بازار که نقش تعیینکنندهای در معماری اسلامی داشته است، یک مجتمع تجاری
متمرکز، نمیتواند تامینکننده این هدف باشد، تعدد بازارها، هویت یک محله، شهر یا یک مجتمع مسکونی بزرگ است، استفاده از عناصر طراحی و تزیینی معماری اسلامی با رنگهای شاد و مفرح متمایزکننده مناطق اسلامی از سایر مناطق است، بدین ترتیب با در نظر گرفتن بافت دینی و قومیتی ساکنان این مجتمعها این بخش از هویت مغفول مانده و موجب سردرگمی خواهد شد؛ توجه به جنبههای مادی فرهنگ تقویتکننده بعد غیرمادی آن است، کجسلیقگی طراحان این بناها باعث میشود بسیاری از ساکنان این هدف را در دیگر جاها جستوجو کرده و از محله خود اقناع نشوند.
دیدگاه تان را بنویسید