تاریخ انتشار:
محمدمهدی بهکیش از مزایای همپیوندی با اقتصاد جهانی میگوید
تعامل اقتصادی مصونیت میآورد
دکتر محمدمهدی بهکیش، اقتصاددان و مدرس دانشگاه میگوید: «اگر اوایل انقلاب شرکتهای خارجی این اجازه را مییافتند و در استانهای غربی و جنوبی سرمایهگذاریهای خارجی صورت گرفته بود، به طور قطع عراق جرات نمیکرد به این حریم وارد شود و به آن صدمه برساند.» او معتقد است آنچه پیوند میان اقتصاد ایران و اقتصاد جهان را در دنیای امروز مستحکم میکند، سرمایهگذاری مستقیم خارجی است. بهکیش در این گفتوگو با رویکردی آیندهنگرانه به تحولات احتمالی اقتصاد جهانی پرداخت و این را هم گفت که ایران ناچار است در سالهای نه چندان دور به درآمد حاصل از صادرات تکیه کند. این اقتصاددان مهمترین الزام پیوند با اقتصاد جهانی را «رقابتپذیری» برشمرد.
دکتر محمدمهدی بهکیش، اقتصاددان و مدرس دانشگاه میگوید: «اگر اوایل انقلاب شرکتهای خارجی این اجازه را مییافتند و در استانهای غربی و جنوبی سرمایهگذاریهای خارجی صورت گرفته بود، به طور قطع عراق جرات نمیکرد به این حریم وارد شود و به آن صدمه برساند.» او معتقد است آنچه پیوند میان اقتصاد ایران و اقتصاد جهان را در دنیای امروز مستحکم میکند، سرمایهگذاری مستقیم خارجی است. بهکیش در این گفتوگو با رویکردی آیندهنگرانه به تحولات احتمالی اقتصاد جهانی پرداخت و این را هم گفت که ایران ناچار است در سالهای نه چندان دور به درآمد حاصل از صادرات تکیه کند. این اقتصاددان مهمترین الزام پیوند با اقتصاد جهانی را «رقابتپذیری» برشمرد.
آقای روحانی در سفری که به استان چهارمحال و بختیاری داشته، سخنانی در باب اهمیت پیوستن به اقتصاد جهانی ایراد کرده است؛ سخنانی با این مضمون که چنانچه پیوند اقتصاد ایران با اقتصاد جهانی مستحکم شود، دولتهای غربی نمیتوانند به ایران آسیب برسانند و تحریم کنند. آیا همپیوندی با سایر اقتصادها امنیت اقتصادی ایران را تامین میکند؟
بله، همانطور که رئیسجمهوری نیز اشاره کردهاند، پیوستن به اقتصاد جهانی مصونیت میآورد. البته اقتصاد ایران در حال حاضر به صورت محدود با اقتصادهای جهان در ارتباط است. به این ترتیب که به یکسری از کشورها صادرات صورت میگیرد و از برخی کشورها نیز کالا وارد میشود. بنابراین با بخشی از اقتصاد جهانی ارتباط وجود دارد. اما آنچه مورد نظر آقای روحانی است، این است که پیوند اقتصاد ایران با اقتصاد جهانی مستحکم شود. یعنی گستردهتر و نهادینه شود و البته با کشورهایی که با آنها ارتباطی وجود ندارد، ارتباط برقرار شود. آنچه پیوند میان اقتصادها را در دنیای امروز مستحکمتر میکند، سرمایهگذاری مستقیم خارجی است. من همواره گفتهام که اگر اوایل انقلاب شرکتهای خارجی این اجازه را مییافتند که در اطراف ایران سرمایهگذاری کنند، به طور قطع حمله به ایران صورت نمیگرفت. وجود مایملک خارجیها در خاک هر کشوری از تعرض به این املاک جلوگیری میکند. فرض کنید اگر در استانهای غربی و جنوبی سرمایهگذاریهای خارجی صورت گرفته بود، عراق جرات نمیکرد به این حریم وارد شود و به آن صدمه برساند. البته در مناطقی از جهان با وجود سرمایهگذاری مستقیم خارجی،
تعارضاتی صورت گرفته است. اما دنیای امروز دنیای تعامل و شراکت در فعالیتهای اقتصادی است. تاکید رئیسجمهوری نیز این است که به این فرهنگ جدید اقتصادی بپیوندیم و این اقتصاد را از حالت ایزوله خارج کنیم. خروج از انزوا، نهتنها به حفظ منافع ملی کمک میکند، بلکه درآمد بیشتری را نیز برای کشور به همراه میآورد. در ابتدای انقلاب سوابق تاریخی ناخوشایندی که از دورههای پیشتر به ویژه دوره قاجاریه باقی مانده بود، مالکیت و شراکت خارجیها را در ایران محدود میساخت. بر اساس قانون سرمایهگذاری خارجی، شرکتهای خارجی میتوانستند به طور 100 درصد مالک یک بنگاه باشند. اما این قانون جز در مواردی محدود، اجرایی نشد. در واقع با رویهای که سازمان سرمایهگذاری خارجی در پیش گرفت، بیش از 49 درصد سهم شرکتها به خارجیها تعلق نگرفت. بنابراین بوروکراسی و دیدگاهی که مسوولان در زمینه سرمایهگذاری خارجی و مالکیت خارجیها و به طور کلی فعالیت آنها در داخل کشور دارند محدودکننده بوده است تا مبادا اتفاقات دوره قاجار تکرار شود.
شما از سرمایهگذاری مستقیم خارجی به عنوان یک الزام برای پیوستن به بازارها و اقتصاد جهانی یاد میکنید. دولت یازدهم و شخص رئیسجمهوری نیز نسبت به تقویت پیوندهای اقتصادی تاکید دارند. سرمایهگذاران خارجی هم البته در ماههای نخست آغاز به کار دولت یازدهم، ظاهراً پیام تعامل و همکاری را از رفتار و گفتار دولتمردان ایران دریافت کردند و در آن مقطع ما شاهد ورود هیاتهای تجاری خارجی به کشور بودیم. اما چرا رفتهرفته تب این آمدورفتها فروکش کرد یا به مرحله امضای قرارداد نرسید. آیا میتوان اینگونه نتیجه گرفت که ایران هنوز برای همراه شدن با دیگر اقتصادها مهیا نیست؟
برای ما سرمایه مهم است. از آن جهت که همراه با آن دانش، تکنولوژی، نظم وارد کشور شده و امکان فتح بازارهای جدید فراهم میشود. آنها میخواهند بدانند آیا دولت ایران به تعهدات خود پایبند بماند؟ سرمایهگذاران خارجی باید به این اطمینان برسند که ایرانیها فرهنگ عمومی تجارت را پذیرفتهاند.
ببینید در آن مقطع، فضایی باز شد و این احساس به وجود آمد که ایران قرار است با دنیا تعامل کند. یعنی هم از سوی ایران و هم از سوی غرب، تحرکاتی صورت گرفت که نشان میدهد مشکلات در حال حل شدن است. ایران بازار بزرگی است و علاقهمندان به این بازار بسیار زیاد هستند. سرمایهگذاران به ایران آمدند تا ببینند بازاری که سالها از آن دور بودهاند دارای چه شرایطی است. وضعیت تجاری، صنعتی و اجتماعی آن چگونه است. آنها آمدند تا در ابتدا برداشتی از وضعیت ایران داشته باشند. من تصور میکنم آنها در حال تصمیمگیری هستند البته در حال حاضر تحریمها مانع تصمیمگیری در این رابطه میشود؛ چرا که آنها به واسطه این تحریمها نمیتوانند با ایران قراردادی علنی منعقد سازند. البته تفاهمنامههایی به امضا رسیده است. اما هیچ کدام نمیتواند تا چهار ماه آینده به منصه ظهور برسد. اگر در مذاکرات آینده، دست کم 50 درصد هم توافق صورت گیرد، مهم است. در روند رفع تحریمها، چنانچه انتقال پول از طریق سوئیفت آزاد شود و تحریم صادرات نفت نیز برداشته شود، سرمایهگذاران خارجی به کشور میآیند و فعالیتهای خود را در ابتدا با صادرات آغاز میکنند. چرا که ریسک کمتری
دارد. آنها به محض ورود، سرمایه خود را وارد ایران نمیکنند. تبلیغات علیه ایران چنان گسترده بوده است که حتی یک شهروند اروپایی کالایی را که نام ایران بر آن باشد خریداری نمیکند. من با فعالان اقتصادی بسیاری در ارتباط هستم که وقتی با آنها ملاقات میکنم، میگویند قصد داشتیم به اتفاق همسر راهی ایران شویم، اما همسرهایشان به دلیل ترس از شرایط اجتماعی ایران، در آخرین لحظه از این سفر انصراف میدهند. آنها تصور میکنند که حتی در خیابانهای ایران نیز نمیتوانند راه بروند. با این تصور طبیعی است که کسی در حال حاضر سرمایه خود را به ایران نمیآورد. اما برای ما سرمایه مهم است. از آن جهت که همراه با آن دانش، تکنولوژی، نظم وارد کشور شده و امکان فتح بازارهای جدید فراهم میشود. آنها میخواهند بدانند آیا دولت ایران نیز میتواند مانند سایر دولتها در تعامل با سایر کشورها باشد و البته به تعهدات خود پایبند بماند؟ سرمایهگذاران خارجی باید به این اطمینان برسند که ایرانیها فرهنگ عمومی تجارت را پذیرفتهاند.
البته آنگونه که از سخنان مسوولان و سیاستگذاران استنباط میشود، اکنون تردیدی در تسهیل شرایط سرمایهگذاری یا در اصل پیوستن به اقتصاد جهان وجود ندارد. سوال این است که چگونه باید به این روند بپیوندیم؟
اگر قرار است کشوری در تعاملات بینالمللی موفقیتهایی را کسب کند، در گام نخست باید مبادله با همسایگان خود را تقویت کند. به دلیل قرابت فرهنگی، امکان ارتباط دو کشور همسایه بیشتر است. میان دو کشور همسایه، انتقال تکنولوژی، سرمایه و نیروی کار نیز با سهولت بیشتری انجام میگیرد. اما از سال 1353 به این سو، ایران به دلیل برخورداری از درآمد نفت، کمتر به پتانسیل کشورهای همسایه خود توجه نشان داده و درآمدهای حاصل از فروش نفت را صرف خرید تکنولوژیهای گران از کشورهای اروپایی کرده است. در این سالها صادرات اهمیتی نداشته است. برای مثال گرانترین تکنولوژی از آلمان وارد میشد اما صادراتی به این کشور صورت نمیگرفت. در واقع جز در مواردی معدود، ارتباط ایران با اروپا معمولاً یکطرفه بود. ما خریدار کالا بودیم و البته مقداری هم خشکبار صادر میکردیم. به همین دلیل، پایه تکنولوژی ما در ایران، اروپایی است. اما پس از انقلاب و اعمال تحریم علیه ایران، داد و ستد با همسایگان، افزایش بیشتری پیدا کرد. آنگونه که مبادلات ایران با ترکیه و عراق زمانی افزایش یافت که تحریمها جدیتر شد. با وجود این اما شاید ایران، تنها کشوری باشد که به عضویت هیچ
پیمان منطقهای جز سازمان اکو درنیامده است.
در این صورت آیا میتوان بخشی از شوکپذیری اقتصاد ایران را به این عامل نسبت داد؟ برخی اقتصاددانان معتقدند اگر تاثیرپذیری اقتصاد ایران از تحولات سیاسی، اقتصادی و بینالمللی بالاست به این دلیل است که از پیمانهای تجاری و منطقهای یا ترتیبات ارزی بینالمللی دوری گزیده است.
این یک واقعیت است که ما بنگاهها را در بازار رقابتی رها نکردیم. نتیجه آنکه، این اقتصاد و بنگاههایش با نوسان نرخ ارز یا نوسان بهره بانکی با شوک مواجه میشود. حال اگر ایران، پیوندهای منطقهای قدرتمندی برقرار کرده بود، این ارتباطات مانند فنر، اقتصاد ایران را در برابر فشارها، منعطف میساخت. در سالهای اخیر امارات تقریباً دروازههای خود را به روی ایران بست، حال اگر ایران با چند کشور پیمانهای منطقهای قوی داشت، ایجاد این محدودیت از جانب امارات دیگر نگرانی ایجاد نمیکرد. وقتی بازارهای پیش روی یک کشور بزرگتر میشود، امکان اینکه این کشور از نظر اقتصادی خود را متعادل نگه دارد، بیشتر است. البته من فکر میکنم به دلیل محدود شدن سهم نفت و گاز در اقتصاد ایران اقبال به صادرات بیشتر شود.
منظورتان این است که به دلیل کاهش درآمدهای نفتی، ایران به سوی صادرات گرایش پیدا خواهد کرد؟
اتفاقی که در حال رخ دادن است، این است که سهم نفت در اقتصاد ایران رو به کاهش است. به این دلیل که اقتصاد کشور در حال بزرگ شدن است و تولید و صادرات نفت نیز کاهش یافته. یعنی حتی اگر تحریمها نیز برداشته شود، به نظر میرسد، به تولید و صادرات نفت به میزانی که در دهه 1350 صورت میگرفت دست نخواهیم یافت. از سوی دیگر عرضه نفت در جهان نیز در حال افزایش است. بنابراین نقش نفت و گاز در اقتصاد ایران کمرنگ میشود و این امید وجود دارد که در آینده، روی صادرات تکیه بیشتری داشته باشیم. منتها اکنون بخش اعظم کالاهای صادراتی ایران، فرآوردههای نفتی است که قیمت تمامشده آن پایین است. در حالی که برای افزایش اشتغال باید تعداد بنگاههای تولیدی و غیرنفتی افزایش پیدا کند. امیدوارم درآمدهای نفتی ایران تا حدی اضافه نشود که از این هدف دور شویم. با پیشبینی این شرایط میتوان با برنامهریزی پیش رفت و از ب بسمالله آغاز کرد. یعنی باید این موضوع مورد بررسی قرار گیرد که کدام کشورها پتانسیل برقراری مبادله پایدار را دارا هستند. ایران از دوره پیش از انقلاب دارای نوعی الگوی تجاری بوده است که بر اساس این الگو، اروپا و آمریکا در اولویت بودهاند. پس
از انقلاب، جنگ ایران و عراق در گرفت و فضا محدودتر شد و اکنون بخش اعظم مبادلات با کشورهای اطراف و چین صورت میگیرد. اینکه پس از افزایش تعاملات بینالمللی، ایران باز هم به سمت اروپاییها متمایل میشود، تا حدودی ممکن است. اما باید کشورهایی را به عنوان شریک تجاری زیر نظر بگیریم و با آنها قراردادهای منطقهای منعقد کنیم که بتوانیم هم به آنها صادرات داشته باشیم و هم کالاهایی را از آنها خریداری کنیم. از این منظر، کشور هند، یک نمونه حائز اهمیت است. هند کشوری است که به نفت و گاز ایران به شدت نیاز دارد. از طرفی در 10 سال آینده عرضه نفت و گاز چنان رو به افزایش خواهد گذاشت که ایران دیگر به راحتی نمیتواند در این زمینه صادرات داشته باشد. بنابراین ضرورت دارد ایران اکنون با کشوری مانند هند وارد یک پیمان منطقهای شود تا پالایشگاههای این کشور بر اساس نفت ایران کالیبره شود. به هر روی تغییر مشخصات فنی پالایشگاهها هزینهبر است و این کشور و سایر شرکای تجاری در بلندمدت مصرفکننده نفت ایران خواهند بود. این راهبرد در بازار بلبشوی نفت که تا پنج سال دیگر پدید میآید امنیت ایجاد میکند. از آنسو هند نیز محصولات بسیاری دارد که
میتواند به ایران بفروشد. ایران در آینده دیگر نمیتواند خریدار تکنولوژی گران کشورهای اروپایی باشد؛ تکنولوژیهایی که البته کاربرد چندانی هم در ایران نمیتوانند داشته باشند. ما باید به سراغ تکنولوژیهایی برویم که نیروی کار بیشتری را به اشتغال میگیرند. در واقع ایران میتواند خریدار تکنولوژیهای با قیمت متوسط از هند و چین باشد یا تکنولوژی را از کشورهای جنوب اروپا نظیر اسپانیا خریداری کند که ارزانتر است. بنابراین لازم است با کشورهای همسایه اتحادیه منطقهای تشکیل دهیم و تعرفهها را در مبادله با این کشورها به صفر برسانیم. البته ممکن است در این میان برخی صنایع آسیب ببینند؛ آنهایی که فاقد مزیت هستند. در چنین شرایطی قانون ورشکستگی باید به اجرا درآید. منتها در شرایطی که دولت دست و پای بنگاهها را باز کرده باشد. چرا که خونی که در شریانهای اقتصاد در جریان است، تمیز میشود. در این صورت میتوانیم برای پیوستن به سازمان تجارت جهانی نیز مهیا شویم.
همپیوندی با بازارهای جهانی چه آسیبهایی را ممکن است در پی داشته باشد؟
در اقتصاد اصطلاحی وجود دارد که میگوید هیچ چیزی مجانی نیست. در هر بخشی از اقتصاد که اصلاحاتی ایجاد میشود، به طور حتم هزینهها و آسیبهایی را نیز به همراه خواهد داشت.
این هزینه را چه کسی میپردازد؟
آنچه بدیهی به نظر میرسد این است که اقتصاد ایران در این آزادسازی، هزینههایی مانند ورشکستگی یا تعطیلی بنگاهها را متحمل میشود. یعنی اگر این ورشکستگی که در فرآیند جهانی شدن رخ داده است، ناشی از محدودیتهای دولتی باشد، این ناعادلانه است. اما ممکن است دولت محدودیتها را لغو کرده و میدان را برای فعالان اقتصادی گشوده باشد و در این میان تعدادی از بنگاههای فاقد مزیت نتوانند موجودیت خود را حفظ کنند. در این صورت، هزینه تعطیلی را بنگاهها باید بپردازند. آنجا که دولت مقصر است باید پرداخت این هزینه را بر عهده گیرد. یک کشور اگر بخواهد به صورت طبیعی مسیر رشد را طی کند، در گام نخست باید با همسایگان خود پیمانهای منطقهای منعقد سازد. یا اگر میخواهد به سازمان تجارت جهانی بپیوندد، ابتدا باید از ارتفاع دیوار تعرفهای خود بکاهد. ایران هیچگاه تعرفه ترجیحی با کشوری نداشته است. ساختار اقتصاد ایران تاکنون بر این اصل استوار بوده است که تکنولوژی وارد شود تا برای بازار داخل تولید صورت گیرد. تصور سیاستگذاران این بود که کاهش تعرفهها به تولید داخلی ضربه میزند. همواره از رقابت دوری کردهایم. در صورتی که مبنای تعامل با دنیای خارج،
رقابت است. برای رقابت باید هزینههای تولید کاهش یابد. بنگاههای ما از یک طرف امتیاز گرفتهاند و از طرفی هزینههای ناشی از اخذ مجوزها، قانون کار و سایر محدودیتها را تحمل کردهاند. این امتیازات و هزینهها در طول تاریخ با یکدیگر به تعادل رسیده بود. اکنون درآمدهای بنگاهها که در شکل یارانه به آنها تعلق میگرفت، کاهش یافته است اما هنوز هزینهها پابرجا مانده است. بنابراین بنگاههای ایران نسبت به 10 سال گذشته در وضعیت بدتری قرار گرفتهاند. حال انتظار داریم که این بنگاه با بنگاههای دیگر وارد رقابت شود. در حالی که اگر قرار باشد یک بنگاه با بنگاهی در ترکیه وارد رقابت شود باید آنچه دست و پای بنگاه را بسته و هزینههایش را افزایش داده، حذف شود. اما هنوز درک مشترکی در کشور در مورد رقابتی کردن اقتصاد حاصل نشده است. بنابراین باید این احتیاط رعایت شود که همزمان با پیوند با سایر اقتصادها، بنگاهها در شرایطی قرار گیرند که بتوانند رقابتی شوند، این دو باید همزمان صورت گیرد. در بسته سیاستی که دولت برای خروج از رکود تدوین کرده، مواردی وجود دارد که نشان میدهد، دولت برای مقرراتزدایی، ایجاد اشتغال بیشتر و پرداخت هزینه کمتر مصمم
است. باید بگویم اگر شرایط رقابتی در اقتصاد حاکم نشود، وضعیت ما از نظر افزایش بیکاری و هزینههای زندگی در آینده بدتر میشود. ما باید ارزش افزوده ایجاد کنیم.
شاید بهتر باشد این پرسش را اینگونه مطرح کنیم که اگر ایران بدون آمادگی قصد پیوستن به اقتصاد جهانی را داشته باشد، ممکن است چه هزینهها و آسیبهایی بر اقتصاد ایران تحمیل شود؟
آسیب در اقتصاد همان هزینه است اما در بستر سیاسی، آسیب ممکن است معانی دیگری پیدا کند. اما پیوستن به این روند بدون هزینه نخواهد بود. هزینه آن رقابتی کردن اقتصاد و ایجاد تعامل با دنیاست. با هیچ کشوری نمیتوان روابط متقابل و برابر اقتصادی برقرار کرد در حالی که با این کشور در حوزه سیاست، رابطهای توام با دشمنی برقرار باشد. ایران یکی از صادرکنندگان موادغذایی و کنسرو به اروپاست. اما از زمانی که به تبلیغات علیه ایران افزوده شده است مردم سایر کشورها نیز به مواد غذایی ساخت ایران تمایل نشان نمیدهند. نتیجه آنکه تولیدکنندگان مجبور شدهاند، کالاهای خود را به عنوان محصولات کشورهای ترکیه یا عراق به این کشورها صادر کنند. ما به آمریکاییها هم ناسزا میگوییم؛ ولی اگر بدانیم کالایی آمریکایی است آن را خریداری میکنیم. یا اگر بدانیم آمریکا ویزا میدهد، از آن استقبال میکنیم. بنابراین تعامل با دنیا باید به حوزههای اجتماعی و سیاسی نیز تسری پیدا کند که البته پس از مذاکرات آتی ایران با کشورهای 1+5 زمینه آن فراهم میشود. در غیر این صورت نمیتوان به صادرات تکیه کرد. در حالی که ممکن است در آینده درآمد جدی از محل فروش نفت و گاز عاید
کشور نشود. اما به طور کلی، منافع پیوستن به روند جهانی شدن بیش از هزینههای آن است. پیوستن به روند جهانی شدن، از نظر سیاسی و اجتماعی برای ایران مصونیت ایجاد میکند و حتی از نظر فرهنگی قدرت نفوذ ما ایرانیها را در دنیا افزایش میدهد.
دیدگاه تان را بنویسید