تاریخ انتشار:
چرا زیرآبزنی در جامعه ایرانی به یک پدیده فراگیر تبدیل شده است؟
زیرآبزنی
زیرآبزنی و واژهکاوی در آن ما را به کمتر از ۱۰۰ سال قبل برمیگرداند، زمانی که مردم برای حفظ و نگهداری از آب پاکیزه به حوضهایشان متکی بودند. در انتهای این حوضها زیرآب قرار داشت که محل تخلیه آب و لجنهای داخل آن بود تا به این شیوه آب پاکیزه جایگزین شود.
همانگونه که پیشتر مطرح شد، در حوزههای مختلف زمانی زیرآبزنی اتفاق میافتد که فرد زیرآب زدهشده حضور ندارد تا از خود دفاع کند. متاسفانه در سالهای اخیر در بسیاری از موارد سوگیری رسانهها نیز به تشدید این روند انجامیده و در شرایطی از فرد، سازمان یا گروهی مدام بدگویی و تخریب صورت میگیرد که مجالی برای صحت و سقم موضوع بهواسطه عدم دسترسی به این افراد، سازمان و گروهها فراهم نیست. در این شرایط نباید از رواج چنین فرهنگ ناشایستی که به خالی کردن زیر پای دیگران و به پایین کشیدن آنان منجر میشود تعجب کرد. شاید بخش زیادی از فرهنگسازی در زمینه حذف این رفتار مخرب، باید از کانال رواج نقد و نقدپذیری انجام شود چرا که در صورتی که نقد منصفانه در جامعه ظهور و بروز یابد افراد در فضایی مستقیم و با امکان بیان دلایل از سوی طرف مقابل اقدام به نقد میکنند و به دنبال تخریب بقیه نیستند.
در سازمانی ایرانی مدیر ارشدی نقل میکرد در ابتدای حضور و تصدی شغل شاهد بدگویی وسیعی از سوی همکاران از یکدیگر بودم و تصمیم گرفتم به محض دریافت اولین مورد زیرآبزنی، فرد را در انتظار نگه دارم تا فرد دیگری که در مورد او صحبت میشود نیز در اتاقم حضور یابد. با همین رفتار ساده به مرور فرهنگی جاری شد که دیگر کسی دغدغه زیرآبزدن بقیه را نداشته باشد و به مرور این روند در بین سایر مدیران و تمامی لایههای سازمان نهادینه شد و بساط زیرآبزنی برچیده شد.
تصور کنید با رفتارهایی از این دست تا چه اندازه میتوان مروج صداقت و انتقاد سازنده شد تا جایی که به مرور جامعه را عاری از هر نوع رفتار مخرب و زنندهای از این دست بیابیم.
از سوی دیگر تحقیقاتی که در گذشته توسط افرادی همچون کرت لوین انجام شده بیانگر این واقعیت است که در فرهنگهای مدیریت استبدادی افراد روحیاتی مخربتر، ستیزهجوتر و میل بیشتری به ضربه زدن به سایرین برای تحقق منافع شخصی دارند. این مساله در سازمانهایی که فرهنگ ترس از مافوق و همچنین ترس از، از دست دادن جایگاه و پست سازمانی در آنها مشهود است بیش از سایرین دیده میشود که افراد در کوچکترین گره کاری و سازمانی سریع به دنبال پیدا کردن مقصر و انداختن بار مشکلات به دوش سایرین هستند تا به اصطلاح از مهلکه به سلامت عبور کنند.
رواج این پدیده به مرور چه در سازمانها و چه در سطح جامعه پیامدهایی ناگوار از جنس کاهش اعتماد و رواج بیاعتمادی فراگیر را در پی دارد که به تعبیری فروکش کردن اعتماد متزلزل شدن مهمترین سرمایه هر جامعهای است. برای این مهم باید دولتها نیز نقش و مسوولیت خود را به درستی ایفا کنند، برای مثال رواج پدیده زیرآبزنی به صورت فراگیر و عمدتاً در ارگانها و سازمانهای دولتی ناشی از سیاستهای نادرست و ناعادلانه استخدام و گزینش نیروها از یک سو و باندبازی و لابیگریهای عمده در بدنه مدیریتی این فضاهاست. همچنین کوتاهی عمر مدیریت در این سازمانها خودبهخود به تشدید این پدیده دامن زده چرا که در موقعیتهای اندک در اختیار افراد به دنبال کسب بیشترین منفعت و امکانات و رانتها هستند و همین مساله پیامدهای نامطلوبی را برای جامعه به همراه داشته است. شاید اصطلاح اتوبوسی رفتنها و آمدنهای این مدیران بارزترین شکل رانت و رابطه را در اذهان تداعی میکند که انتظار میرود این حلقههای خودی که در اتوبوس و طی مسیر همراه همدیگر بودهاند برای حفظ این حلقه و استمرار این رابطه برای حرکت به مقصدهای بعدی رویکرد اخلاقمداری نداشته باشند و با موانع
از جنس تخریبی برخورد کنند. حال این مانع چه یک فرد باشد چه یک گروه، زیرآب زدنشان در دستور کار قرار میگیرد.
متاسفانه دیدن افراد زیادی در جامعه که صرفاً بهواسطه آنکه زیرآبشان خورده و پس از آن کار و سازمان خود را از دست دادهاند و در بیان علل آن کوچکترین تقصیری متوجه آنان نیست بهراستی دردناک و شرمآور است و خبر از عمق مساله میدهد که شاید جامعه کارکرد و سلامت خود را در این حوزه به شکل وسیعی از دست داده است. مشاهده اینکه افراد چه راحت، صرفاً با قضاوتی سطحی و عاری از حقیقت مسیر زندگیشان تغییر کرده و از مطلوبیت فاصله گرفته است نشان میدهد که برای رویارویی با این پدیده نیاز به خرد و عزمی فراگیر داریم.
اما به صورت خلاصه چند پیشنهاد اساسی برای بهبود فرهنگ کاری و کاهش رواج رفتارهای غلط توصیه میشود. این پیشنهادها برگرفته از بهترین توصیههایی است که در دنیای امروز، برای کاهش بروز رفتارهای غیراخلاقی توصیه میشود.
تصویب و به اجرا گذاشتن قوانینی که حقوق فرد زیرآبخورده را حمایت کند، به نوعی که فرد اجازه دفاع از خود را داشته باشد. اگر واقعیت موضوع به اثبات نرسید با فرد خاطی برخورد متناسبی در محل کار انجام شود.
فرهنگ رهبری، به معنای الگوی واقعی برای بروز رفتارهای مناسب توسعه یابد. اجرای آموزشهای مدیریتی، مربیگری گروهی و فردی در بهبود این فرهنگ بسیار موثر است. سازمانی که رفتار مدیران ارشد آن دچار خطاست، مصداق واقعی «وای به روزی که بگندد نمک» خواهد شد.
تلاش موثر در راستای متعهد کردن کارکنان نسبت به افقهای سازمان، با افزایش تعلق خاطر کارکنان و تهییج حس کار گروهی، هم نتایج عالی کسب میشود و هم فضای کاری تفاوتی چشمگیر خواهد داشت. برای دستیابی به چنین فضایی پیادهسازی اسلوبهای مدیریت منابع انسانی الزامی است.
عادلانه ساختن نظام جبران و پرداخت کارکردی اساسی ایفا خواهد کرد. هرچه پرداخت بر اساس منطق و مبتنی بر شایستگی افراد تنظیم شود، بروز رفتارهای غلط به همان نسبت کمتر خواهد شد، چرا که حسادت در محیطهای مبتنی بر نگرش فامیلی، قومی و خلاصه پارتیبازی افزایش یافته و افراد را تشویق به خطا و رفتارهای نابهنجار خواهد کرد.
نظام مدیریت عملکرد سازمانها باید متمرکز و مبتنی بر رفتارهای سالم باشد، به نحوی که در صورت بروز رفتارهای سالم از کارکنان امتیاز بیشتری در ارزشیابی سالانه برای آنان لحاظ شود. با بهرهگیری از این ابزار رفتارهای صحیح به مرور به صورت ارزش در سازمان نهادینه خواهد شد و افراد نسبت به آنها حساس شده و تلاش بیشتری برای دستیابی به امتیاز بالاتر خواهند کرد. بدیهی است که در خصوص مدیریت عملکرد صحیح این نتایج متصور است و در غیر این صورت خود مدیریت عملکرد آسیبهای جدی در پی خواهد داشت.
دیدگاه تان را بنویسید