تاریخ انتشار:
چرا برخی به جای خوردن نان بازو زیرآب میزنند؟
موشها و آدمها
اگر به تماشای فیلمهای پلیسی و جنایی هالیوودی نشسته باشید، قطعاً با این صحنه مواجه شدهاید که در اصطلاح گروههای قانونشکن، به فرد خبرچین «موش» میگویند.
اگر به تماشای فیلمهای پلیسی و جنایی هالیوودی نشسته باشید، قطعاً با این صحنه مواجه شدهاید که در اصطلاح گروههای قانونشکن، به فرد خبرچین «موش» میگویند. آنگونه که فارست ویکمن، نویسنده مجله دیجیتال Slate ریشهیابی کرده است، ریشه کاربرد مدرن این واژه در غرب و به معنای خبرچین، احتمالاً به قرن نوزدهم بازمیگردد؛ جایی که توماس مور در اثر خود با عنوان «خانواده فاج در پاریس» صفت خبرچینی را به موش نسبت داده است. البته این نسبت احتمالاً سالیان طولانی در میان عامه مردم هم به کار میرفته است؛ درست همانطور که ایرانیان هم موش را به «خبرچینی» و «آبزیرکاه بودن» میشناسند. زمانی معتقدند: «دیوار موش داره، موش هم گوش داره» و گاهی در توصیف یک فرد میگویند: «خودش را به موشمردگی» زده است. همه این تفاسیر اشاره به یک موضوع مشترک دارد: خبرچینی به قصد کسب منفعت یا اصطلاحاً زیرآبزنی. اگرچه فرد زیرآبزن عموماً در پی کسب منفعتی روشن و مادی است، اما با نگاهی به اطراف خود شاید بتوانیم از افرادی نام ببریم که بیهیچ هدف مادی و عینی، «زیرآبزنی» میکنند.
مشهورترین نوع زیرآبزنها، افرادی هستند که برای سازمانهای وابسته به دولتهای مستبد کار میکنند. این افراد، دولتها را قادر میسازند بر رفتار شهروندان نظارت کنند و حتی اگر حضور نداشته باشند هم در نتیجه جو حاصل از شایعات، افراد به طور کلی دست به اقداماتی نمیزنند که مخالف نظر دولت مذکور است. مشهورترین نمونه از این دست، سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی دولتهای مستبد هستند. به عنوان مثال بر اساس برخی گزارشهای تاییدنشده، تعداد خبرچینهای ساواک در دوران اوج فعالیت آن تا چند ده هزار نفر هم برآورد شده است.
دولتهای مستبد تنها هواداران افراد زیرآبزن نیستند. چرا که حضور این افراد اطراف بسیاری شخصیتها و در سازمانهای خصوصی هم زیاد مشاهده میشود. در محیطهای اداره میتوان این پدیده را به وفور دید؛ جایی که یک فرد جهت پیشبرد اهداف و پیشرفت در محیط کار، به جای اتکا به توان فردی (یا اصطلاحاً خوردن نان بازو) به تخریب دیگران (زیرآبزنی) روی میآورد. وجود تعداد زیادی فرد همکار همراه با وقت آزاد فراوان، بهصورت بالقوه پتانسیل خوبی برای در پیش گرفتن این رفتار به وجود میآورد؛ هرچند اینها شرط کافی برای در پیش گرفتن زیرآبزنی نیستند.
اینکه چرا برخی افراد زیرآب میزنند، به کرات مورد بررسی قرار گرفته است. فارغ از اینکه برخی افراد به طور کلی از طرف سازمان یا فردی برای این کار ماموریت دارند، ممکن است روحیه و شخصیت برخی دیگر به طور کلی با اقداماتی از این دست عجین باشد و او با انجام کارهایی از این دست، مطلوبیت قابلتوجهی کسب کند. در هر دو حالت به نظر میرسد عامل تعیینکننده، پاداش قابلتوجه فرد برای زیرآبزنی در مقایسه با ریسک و هزینه اندک آن است. در شرایطی که فرد، با عکسالعمل تنبیهی در مقابل رفتار خود مواجه نشود یا حتی بداند میتوان از طریق «زیرآبزنی» به ارتقای شغلی دست یافت، احتمالاً این رفتار به تدریج با استقبال دیگر همکاران او نیز مواجه میشود و در درازمدت میتوان از تبدیل شدن آن به یک فرهنگ در سازمان گفت؛ فرهنگی که دیگر برای در پیش گرفتن آن نیاز نیست به دنبال دلیل و بستر و شرط لازم بود.
دیدگاه تان را بنویسید