آیا برنامه «ماه عسل» کام روزهداران را تلخ میکند؟
تلخی عسل
اینجا همه نوع درد پیدا میشود؛ مادری که فرزندش از ارتفاع افتاده و جان سالم به دربرده، پسری که معشوق ویلچرنشیناش را تنها نگذاشته، مردی که برای اثبات عشقاش از ارتفاع پریده است. کار در یک برنامه زنده تلویزیونی به جایی میرسد که از تریبون رسمی رسانه ملی، خواستگاری ناگهانی صورت میگیرد. «ماهعسل» را با همین دردهایش میتوان شناخت. دردهایی که برخلاف تلاشی که در پشت آن نهفته، دردهای ساخت یک برنامه و البته ادامهدار شدن آن را روایت میکند. درد مخاطبهایی که نیشتر خوردن زخم دیگری را نظاره میکنند. شاید نام «ماهعسل» بیشتر از توضیحاتی که میتوان در مورد آن داد، به همین نام شهرت یافته است. این شهرت و شناخت هم به واسطه یک دهه پخش برنامهای است که حالا قدری بیشتر از قبل، صدای مخاطبان روزهدار را درآورده است. برنامه تلویزیونی «ماهعسل» را همه با صدای اذان و ربنای ماه مبارک میشناسند. قبل از شنیدن صدای اذان است که مخاطبان روزهدار، کامشان را با داستانهایی باز میکنند که بیشترشان داستان تلخی زندگی انسانهایی است که درد را حس کردهاند. آنطور که برنامهسازان ماه عسل میگویند، تلاششان این است که روایت انسانها را در
مواجهه با درد به تصویر بکشند. این تصویر گاهی تقابل انسان با درد را روایت میکند و گاهی دردهایی را که پشت سر گذاشته شده به رخ میکشد.
اما نقطه مشترک همهشان در یک چیز است؛ درد. نمیتوان اسمی از ماه عسل آورد اما به مجری برنامه اشارهای نکرد. احسان علیخانی که حالا دهه دوم اجرای خود در ماه عسل را با وقفههای کوتاهی که داشته آغاز کرده، در سالهای اخیر مرکز توجه انتقادهای واردشده به ماه عسل بوده است. تا قبل از سال 91، اجرا و تهیهکنندگی ماه عسل را به صورت همزمان در اختیار داشت و بعد از وقفه چندساله دوباره تریبون خود را از رسانه ملی پس گرفت تا باز هم قبل از شنیدن صدای اذان، صدای پرسش از مهمانهای دردکشیده و پاسخهای آنها طنینانداز سفرههای افطار شود. علیخانی اما در چند سال قبل و در مواجهه با برخی مهمانها، اشک خود را هم به تصویر کشید تا نقدها به سمت نحوه اجرایش، بیشتر شود. او اما این نقدها را قبول ندارد و بارها در برنامهاش گفته است که قصدش به تصویر کشیدن دردهایی است که گاه درمان داشته و گاه نه. دردهایی که علیخانی از آنها صحبت میکند گاهی شهرت بسیاری داشته است. هرچند که در این روایت، گاه هنجارها شکسته و گاه عرف معمول برای یک برنامه استاندارد ارزشی کنار رفته و تندیاش کام مخاطب را به سختی تلخ کرده است.
دردهایی که روایت کرد
شخصیتهای داستانهایی که علیخانی روایت میکند، چهرهشان گاه به گاه عوض میشود. گاهی مادری است که درد کشیده است و حالا به فرزند گمکردهاش رسیده و گاهی همسری است که یک هفته تمام را کنار جنازه شوهرش و ته چاه سپری کرده است. شاید بارزترین شخصیتی که علیخانی در سالهای قبل به مدد تریبونی که در اختیار داشت به مردم معرفی کرد، احسان و سولماز زوج جوانی بود که با وجود نقص جسمی یکی، دیگری هنوز هم به او وفادار مانده بود؛ داستانی که سوز و گداز مدنظر علیخانی برای جلب مخاطب را داشت. این ماجراهای عاشقانه برای علیخانی باز هم ادامه داشت و امسال از تریبون رسمی صدا و سیما، برای مهمان برنامه خواستگاری کرد. صحنه همزمان تلفن به دست بودن علیخانی و نمای بسته روی صورت پسری که علیخانی آستیناش را برای او بالا زده بود، اوج انتقادهایی بود که امسال به ماه عسل شد.
مساله دیگر اما حقوق کودک بود که امسال هم در ماه عسل نقض شد. در سالهای قبل و درست زمانی که علیخانی دستی برای پدر و مادردار شدن یک کودک یتیم بالا زده بود، خیل انتقادها به نحوه برخورد او با یک کودک یتیم، سبب شد نامهای از سوی فعالان حقوق کودک جمعآوری شود و این انتقادها بالا گیرد. حالا امسال این مساله باز هم تکرار شد. علیخانی این بار یکی از کودکان کار را به برنامه خود آورد تا امسال هم پیمان جهانی حفظ کرامت کودک را زیر پا بگذارد و بغضهای دم افطار روزهداران را برای کودکی بخرد که شاید دردهایش هر روز در بازار کار، نداشتههایش را فریاد میزند. این درست همان چیزی بود که در دعوت از 32 اسیر زمان جنگ به ماه عسل و روایت روزگار اسارت آنها، خود را نشان داد. آن هم درست زمانی که چند نفر از این اسرا در کنار دیگران، به روایت آنچه گذشته بود پرداختند و صحبتهای گاه به گاه علیخانی، نیشتر دوباره به درد آنها شد. دردهایی که شاید حالا به مدد زمان، التیام یافته بود و علیخانی دوباره آنها را تازه میکرد.
گافهایی که باعث ریزش مخاطب شد
اگر شخصیت احسان علیخانی را در قامت فردی که نامش حالا با «ماه عسل» گره خورده کنار بگذاریم، مساله اشتباههایی که این برنامه طی چند سال از خود به نمایش گذاشته، قدری انتقادها را منطقیتر میکند. سال قبل بود که بعد از صحبتهایی که به نحوه اجرای برنامه شده بود، مساله حامیان مالی ماه عسل به میان آمد. به طور طبیعی هر برنامهای برای نشستن در کنداکتور پخش رسانه ملی، نیاز به حامی مالی برای تامین هزینهها دارد اما مسالهای که ماه عسل 93 را جنجالی کرد، استفاده از مهمانهایی بود که به طرق مختلف با حامیان مالی در ارتباط بودند. برنامهای که میزبان سه برنده خودرو نفیس بود، نیشتر را به جای علیخانی به دست منتقدان داد تا با سند و استدلال بیشتری نقد خود را مطرح کنند. واقعیت هم همین بود. علیخانی در یک برنامه زنده و درست در زمانی که بیشترین مخاطبان رسانه ملی پای تلویزیون مینشینند تا برنامهای برای سفره افطار خود تماشا کنند، برندگانی را دعوت کرده بود که شاید در نگاه اول، دردکشیدههایی بودند که حالا درد را پشت سرگذاشته بودند. اما واقعیت این نبود. واقعیت ماجرا، دعوت
از برندگانی بود که به مدد حامیان مالی ماه عسل، دردهایشان را فاکتور گرفته بودند. یکی از آنها برنده جایزه نفیس یک شرکت تولیدکننده آبمیوه بود و دیگری برنده جایزه شرکت تولید چای. هرچند که اینها هم مانند مهمانان قبلی، چهرههایی بودند که به واسطه مصائب پشت سرگذاشته، مهمان ماه عسل شده بودند اما اتصال حلقه این افراد به حامیان مالی، چهره برنامه را تغییر داد. حتی نکته مهمتر این بود که یکی از این حامیان مالی، یک موسسه مالی و اعتباری بود که هنوز هم مجوز آن، محل تردید است. در چنین شرایطی، علیخانی روزهداران مخاطب ماه عسل را به سمت موسسهای فراخوانده بود که در آخرین گزارش بانک مرکزی، مجوز آن تایید نشده بود. همین کافی بود تا انتقادی که پیش از این به محتوای برنامه شده بود، سندی برای تایید داشته باشد. هرچند که ماه عسل 94 هم از این حامی مالی بیمجوز، بینصیب نمانده است.
اما یکی از تازهترین گافهای ماهعسل که در برنامههای امسال هم اتفاق افتاد، استفاده از یک فردی بود که مسوول ژست مناسب دادن به عروس برای تهیه عکس و فیلم بود. این دختر جوان که همراه دو مهمان دیگر به برنامه آمده بود، با مدرک کارشناسی حقوق خود را پزر عروس میدانست که همراه عروس، مسوولیت ژستدادن به او را به عهده دارد. اما کمی بعد از این برنامه، عکسهای این دختر در شبکهها دست به دست شد تا مشخص شود فردی که خود را پزر عروس میدانست، یک مدل معروف لباسهای عروس است که عکسهای مختلفی هم تاکنون از او منتشر شده است. این دختر جوان حاضر نشد از میزان درآمد خود حرفی بزند اما تاکید کرده بود که اگر امکان اشتغال در حرفهای بهتر با درآمدی بیشتر پیش بیاید حتماً شغلم را تغییر میدهم.
واکنش در شبکههای اجتماعی
ماه عسل حالا در حال پشت سرگذاشتن یک دهه مخاطبداری است و در ورود به دهه جدید تولیدش، با مشکل حفظ مخاطب روبهرو شده است که این درست همان چیزی است که میتوان از لابهلای نقدهایی که در شبکههای اجتماعی مطرح میشود به خوبی دید. آنهایی که به هر طریقی حتی برای یک بار، ماه عسل را از قاب جادویی تلویزیون دیدهاند، یا موافق روند فعلی آن هستند یا مخالف آن. شاید بتوان گفت منتقدان این برنامه به صورت عام، آنهایی هستند که دسترسی بیشتری به شبکههای اجتماعی دارند و از همین منظر هم، انتقاد خود را به گوش دیگران رساندهاند. برخی، تنها در قامت مخاطب برنامه انتقادهایی را مطرح کردند و برخی خواص هم از تریبونهای رسمی به نقد ماه عسل پرداختند.
معصومه ابتکار یکی از آن خواصی است که به صورت خاص، اسمی از این برنامه آورده بود و خود را در قامت منتقد آن نشان داده بود. وی در یکی از نوشتههای خود که در سالهای قبل و در قامت عضو شورای شهر مطرح شده بود، این سوال را مطرح کرده بود که: «آیا تنها وظیفه دستاندرکاران سیما، پر کردن کنداکتورهاست؟ پس مسوولیت حفظ کرامت انسانها در هر دو سوی دوربین، بر عهده کیست؟» سوالی که ابتکار مطرح میکرد، وجه اشتراک همه افرادی بود که بعد از مدتی کوتاه، روی خود را از ماه عسل کشیده بودند و حالا به منتقدان پر و پاقرص آن تبدیل شده بودند. چه آنکه پیش از این هم روزنامه بهار طی یادداشتی، از مجری و تهیهکننده این برنامه پرسیده بود: «کارگردان این سیرک چه کسی است؟» قدری که از این انتقادهای تند فاصله گرفته شود، چهره علیخانی بیشتر خود را نشان میدهد. یعنی برخی دیگر از منتقدان ماه عسل، علاوه بر آنهایی که ماهیت برنامه را نشانه گرفته بودند، روی صحبتشان به اجرای علیخانی بود. برنامههایی که با چهره اشکآلود او به قاب جادویی نقش میبست، تلاش ماه عسل را برای ایجاد یک بازار پررونق برای درد بیشتر میکرد. همین مساله هم سرخط صحبتهایی بود که در
شبکههای اجتماعی دست به دست میشد. چهره علیخانی در حالی که در میان صحبت با مهمان برنامه، با بهت و اشک به دردهای مهمان نگاه میکند، همان چیزی بود که خیلی از منتقدان آن را تلاشی برای جلب ترحم میدانستند؛ ترحمی که علیخانی بارها تلاش کرده بود از طریق درد مهمانان خود، به مخاطبان القا کند و حالا خود هم آستینی برای این کار بالا زده بود.
چه کسانی مخاطب هستند
ماه عسل حالا رونق سابق را ندارد اما آیا میتوان گفت که مخاطب هم ندارد؟ اصلاً چه کسانی مخاطب برنامهای هستند که درد را از لایههای میانی جامعه میکشد و به صورت برهنه، به چشم مخاطبان عرضه میکند؟ بخشی از موافقان علیخانی اما همانهایی هستند که یا در تهیه برنامه او دستی داشتهاند یا معتقدند که مخاطب برنامه بدون او، ریزش پیدا میکند. دو سال قبل بود که نشستی برای نقد و بررسی این برنامه برگزار شد که بیشترشان، موافقان علیخانی بودند. بیشترین حمایت را مدیر گروه اجتماعی شبکه سوم سیما از علیخانی داشت که عنوان کرده بود: همه از برنامه ما انتقاد میکنند که چرا برنامه شما اینقدر غم داشت در صورتیکه به عقیده من اینگونه نیست. هرچند خیلی از سوژهها اجتماعی بود و اتفاقاً مخاطب اشکی میریخت ولی همه اتفاقات «ماه عسل» روی خوب هم داشت. با این حال نه فقط عوامل برنامه ماه عسل، بلکه دیگر افرادی که دستی در تهیه برنامههای صدا و سیما داشتند، طرف علیخانی را در انتقادهای مطرحشده میگرفتند. محمدحسین لطیفی یکی از همین موافقان است که در آن نشست عنوان کرده بود: نیاز واقعی جامعه ما این است که کسی
آیینهگی مردم را بروز دهد و خودشان را به خودشان نشان دهد. مردم تشنه اینگونه برنامهها هستند و باید این کار ادامه یابد. هرچند که صحبتهای لطیفی، مربوط به سالهای قبل است که ماه عسل هنوز رونق سابق را داشت.
نکتهای که بسیاری از کارشناسان در مورد مخاطبان ماه عسل میگویند این است که برخلاف گروه مخالف ماه عسل که بیشتر دسترسی به شبکههای اجتماعی دارند و به تبع آن، به اطلاعات پختهتری هم میرسند، هواداران ماه عسل مخاطبان بیرسانه هستند. اگر بخش اول را که عوامل دخیل در خود برنامه یا برنامهسازان صدا و سیما هستند کنار بگذاریم، شاید این فرضیه اشتباه هم نباشد. به نظر میرسد که این مخاطبان یا دستکم بخشی از آنها، به رسانههای به روز همچون شبکههای اجتماعی دسترسی ندارند. هرچند که نمیتوان آن را قاعدهای کلی دانست اما تلنگر اصلی هواداران چنین برنامهای، سطح سلیقه آنهایی است که هر روز از ماه مبارک پای دردهای دیگری مینشینند. دردهایی که قلپقلپ به گلوی مخاطبان روزهدار میرود و هیچ پرده و پوششی برای آن نیست. یعنی نقد واردشده به نوع انتخاب مخاطبان میتواند با انتقادهایی که به کلیت برنامه میشود، برابری کند. شاید بیشباهت به این نباشد که عدهای، از ساعتهای ابتدایی صبح به محل اعدام افرادی میروند که قرار است در ملاء عام، مجازات شوند. تلاش آنها برای رفتن به چنین جایی همانقدر جای فکر دارد که انتخاب ماه عسل برای روزهداران
رمضان. مخاطبان ماه عسل، به مسلخ کشیدن درد را همانطور به تماشا مینشینند که مخاطبان تماشای اعدام.
دیدگاه تان را بنویسید