تاریخ انتشار:
مهدی عسلی از اقتصاد ایران پس از سقوط نفت میگوید
روزگار سیاه نفت
عسلی در گفتوگو با تجارت فردا از تاثیر سقوط قیمت نفت بر اقتصاد ایران میگوید. به گفته این اقتصاددان، که هماکنون ریاست امور اوپک و ارتباط با مجامع انرژی وزارت نفت را بر عهده دارد، حساب ذخیره ارزی میتوانست در شرایطی همچون امروز یاریرسان اقتصاد ایران باشد
موضوع اصلی بحث کاهش قیمت نفت و تاثیری است که میتواند بر رشد اقتصادی داشته باشد. در حالی که هماکنون قیمت نفت در سطوح بسیار پایینی قرار دارد، پیشبینی میشود بعد از لغو تحریمها، تولید و صادرات نفت ایران افزایش پیدا کند که به معنای کاهش بیشتر قیمتها خواهد بود. به طور کلی چه ارزیابیای از کاهش درآمدهای نفتی و تاثیر آن بر اقتصاد ایران وجود دارد؟
گزارش اخیر صندوق بینالمللی پول به سیاستهای مالی و تاثیر کاهش درآمدهای نفتی بر مخارج دولت و در نهایت رشد اقتصادی میپردازد. در بخش بینالمللی نیز نشان داده شده است نوسانات بودجه دولتها از جمله به خاطر تغییرات قیمت نفت، چگونه میتواند بر رشد اقتصادی تاثیر منفی بگذارد. در برنامه سوم توسعه، یک حساب ذخیره ارزی پیشنهاد شده بود که اگر باقی بود و به خوبی مورد توجه قرار میگرفت، الان کاملاً پاسخگوی افت قیمت نفت بود. درآمدهای نفتی در برخی سالها بالا بوده است و اگر مازاد آن در حساب ذخیره ارزی نگهداری میشد، میتوانست سقوط نفت را پوشش دهد و مانع از نوسانات شود. لذا این مباحث فرصتی است تا دوباره مساله حساب ذخیره ارزی مطرح شود و حتی تلاشهایی برای احیای آن صورت بگیرد.
البته الان به جای حساب ذخیره ارزی، صندوق توسعه ملی وجود دارد. آیا این صندوق نمیتواند پوششی مشابه فراهم کند؟
خیر، کارکرد صندوق توسعه ملی با حساب ذخیره ارزی متفاوت است. دولتها در کشورهای نفتخیز سه وظیفه اصلی دارند. نخست اینکه درآمدهای نفتی را که وارد بودجهشان میشود، به صورت درست و بهینه مصرف کنند. دوم اینکه بودجه کشور و اقتصاد را در مقابل نوسانات قیمت نفت مصون سازند که این کار از طریق حساب ذخیره ارزی انجام میگیرد. ابزار این کار، Stabilisation Fund است. مورد دیگر در بلندمدت است که ما آن را تحت عنوان «توسعه ملی» میشناسیم و نام دیگر آن «بیننسلی» است. حساب ذخیره ارزی و صندوق توسعه ملی دو وظیفه مختلف دارند و در نتیجه ساختارشان نیز با هم تفاوت دارد؛ اگرچه همه آنها باید در ارتباط با بودجههای سالانه یکپارچه شوند.
به هر روی هماکنون فرصتی که وجود داشته، از دست رفته است و نتوانستیم از مکانیسم حساب ذخیره ارزی استفاده کنیم. اما ممکن است این سوال ایجاد شود که به فرض مثال اگر این حساب وجود داشت هم مانند صندوق توسعه ملی ممکن بود کارکرد زیادی در این شرایط نداشته باشد؛ چنان که داراییهای این صندوق هماکنون روی کاغذ وجود دارد و دسترسی به آنها معطوف به اجرای برجام است.
هدف از ایجاد حساب ذخیره ارزی، درست مثل همان چیزی است که افراد معمولی طی دوران زندگی خود انجام میدهند. یعنی در زمانی که درآمدشان بالا میرود بخشی از آن را پسانداز میکنند و در زمان بیپولی یا بیکاری، از پسانداز صورتگرفته خرج میکنند. در واقع با این کار، مصرف را طی دوران زندگی پایدار میکنند. هر فردی تلاش میکند طی دوران عمر، باوجود نوسانات درآمدی، مصرف خود را ثابت نگه دارد. فلسفه حساب ذخیره ارزی هم این است که به عنوان مثال به اندازه حاصلضرب نفت هر بشکه 50 دلار در صادرات نفت، به مصرف بودجه برسد. اگر قیمت نفت بیش از 50 دلار در بشکه شد، درآمد مازاد به جای مصرف، ذخیره شود تا در زمان سقوط قیمت نفت به کمتر از 50 دلار، از آن برداشت صورت گیرد. فلسفه کار به همین روشنی و سادگی است. اما ممکن است گفته شود اگر چند سال قیمت نفت بالاتر از 50 دلار در هر بشکه بود، با آن چه باید کرد؟ یا این سوال مطرح شود که در شرایط کاهش مداوم درآمدهای نفتی باید چه اقداماتی را صورت داد. این مساله بحث دیگری را میطلبد؛ اما اصل موضوع حساب ذخیره ارزی به جای خود باقی است.
با سقوط قیمت سبد نفتی اوپک به حدود 30 دلار، بعضی از کارشناسان این احتمال را مطرح کردهاند که قیمت نفت بیش از این کاهش نخواهد یافت و در نتیجه باید منتظر ماند تا افزایش پیدا کند.
کمتر از این قیمت، به ضرر تولیدکنندگان نفت است و در بلندمدت نیز به زیان مصرفکنندگان خواهد بود. کشورهای غربی که خود مصرفکننده نفت هستند، تمایل ندارند قیمتها برای مدت طولانی در سطوح پایین باقی بماند. چراکه پایین بودن قیمتها باعث میشود سرمایهگذاری در صنعت نفت کاهش پیدا کند و بعد از چند سال دوباره با جهش قیمت نفت به 100 دلار و بیشتر مواجه شویم که چند سالی قیمتها در آن سطح باقی بمانند. در سمت تولیدکنندگان اصلی، قیمت ایدهآل نفت برای کشورهایی چون عربستان حدود 60 دلار است. با وجود این، آنها منتظر هستند که ببینند آیا ایران میتواند پس از لغو تحریمها تولید و صادرات نفت خود را افزایش دهد و پس از آن به دنبال راهحلی در اوپک برای حل مساله قیمت نفت باشند. در سطح جهان به طور کلی این انتظار وجود دارد.
پس در شرایطی که گفته میشود پس از بازگشت ایران به بازار جهانی نفت، قیمتها کاهش بیشتری را تجربه خواهند کرد؛ آیا این احتمال وجود دارد که درست عکس این پیشبینی محقق شود و قیمتها افزایش پیدا کنند؟
نه به این فاصله و سرعت. الان انبارهای نفت بسیار پر شدهاند. نرخ بهره آمریکا که افزایش یافته، ممکن است عدهای که نفت را به دلیل هزینه پایین نگهداری کردهاند، شروع به فروش آن در بازار کنند. این ممکن است قیمتها را تثبیت کند. اما در اواخر سال آینده میلادی ممکن است شاهد افزایش قیمتها باشیم.
به هر حال به نظر میرسد باید حداقل یک سال را با قیمتهای پایین نفت سپری کرد. این در حالی است که دولت با انبوه تعهدات در زمینه پرداخت یارانه نقدی، بدهی به پیمانکاران، نظام سلامت و موارد متعدد دیگر دستبهگریبان است. در چنین شرایطی چه باید کرد؟
اگر حساب ذخیره ارزی وجود داشت، طبیعتاً میشد راهحلی برای این شرایط پیدا کرد. حساب ذخیره ارزی در واکنش به صعود قیمتها در اوایل دوره ریاستجمهوری آقای خاتمی تشکیل شد. در آن زمان بحث این بود که حسابی ایجاد شود تا وقتی قیمتهای نفت بالا میرود، درآمد مازاد به آن واریز شود و در زمان سقوط، بتوان از آن برداشت کرد. دولت باید به این جمعبندی برسد و از این تجربهها استفاده کند. اما در وضعیت فعلی، که قیمتها کاهش پیدا کردهاند، چارهای نیست جز اینکه تمرکز بر بخشهایی باشد که بیشترین بازدهی را دارند. باید اصلاح تدریجی سیستم مالیاتی را در پیش گرفت و همچنین آزادسازی قیمتها را انجام داد. پس از اجرایی شدن برجام، میتوان به جذب سرمایهگذاری خارجی هم امیدوار بود که مساله بسیار مهمی است.
ورود سرمایه به ایران همواره با اما و اگرهایی همراه بوده است. چقدر میتوان به ورود سرمایههای خارجی به ایران امیدوار بود و آیا اصلاً بازار ایران برای ورود این سرمایهها از جذابیت کافی برخوردار است؟
با ورود سرمایهگذاری خارجی، تجربیات بینالمللی و فناوری نیز وارد میشوند که ارزش آنها بیش از پول است. در اروپا و آمریکا هماکنون به قدری سرمایه وجود دارد که نرخ بهره صفر یا نزدیک به صفر است. این سرمایهها آماده سرازیر شدن به کشورهایی هستند که بازدهی آنها بیشتر از صفر است. الان نرخ بهره اسمی در بانکهای ایران نزدیک به 20 درصد است و در نتیجه میتوان انتظار داشت سرمایه خارجی به سمت کشور بیایند؛ مشروط بر اینکه ریسک کاهش پیدا کند. هماکنون ایران یکی از کشورهای با ریسک بالا به حساب میآید. نباید اقتصاد را بر نفت بنیان کرد؛ چرا که تجربه سالهای اخیر نشان داده است که نمیتوان قیمت نفت را پیشبینی کرد.
کشورهای غربی که خود مصرفکننده نفت هستند، تمایل ندارند قیمتها برای مدت طولانی در سطوح پایین باقی بماند. چراکه پایین بودن قیمتها باعثمیشود سرمایهگذاری در صنعت نفت کاهش پیدا کند و بعد از چند سال دوباره با جهش قیمت نفت به ۱۰۰ دلار و بیشتر مواجه شویم.
شما به مساله مالیات اشاره کردید که در سالهای اخیر در تامین منابع دولت، اهمیت ویژهای پیدا کرده است. با وجود این، همواره انتقادهایی وجود داشته که چرا طی دوران رکود به جای ارائه تخفیف یا حتی تثبیت مالیات، درآمدهای مالیاتی روبه صعود بودهاند. آیا افزایش مالیات در شرایط فعلی میتواند یک راهحل باشد؟
در این زمینه بررسیهای زیادی صورت گرفته است که نشان میدهد اگر در این شرایط دولت مخارج غیرضروری خود را کاهش دهد، به مراتب بیشتر از افزایش مالیاتها اثر مثبت دارد. وقتی مخارج دولت افزایش پیدا میکند، الزاماً به بخشهایی نمیرسد که بازده زیادی دارند.
به جز تمرکز بر مالیات و کاهش مخارج، چه راهحل دیگری وجود دارد؟
ایران یک کشور نفتخیز است و میتوان بر گسترش بخش پاییندستی تمرکز کرد. فرض کنیم هماکنون سه میلیون بشکه نفت خام داریم. مثلاً میتوان سه میلیون بشکه در روز فرآوردههای نفتی به کشورهای دنیا فروخت؛ مشروط به اینکه پالایشگاهها از کیفیت و استاندارد لازم برخوردار باشند. میتوان در خارج از ایران پالایشگاههایی با فناوری پیشرفته ساخت، نفتخام را با تخفیف اندکی به آنها داد و در نهایت بنزین تولیدی را با کیفیت مناسب و قیمت ارزانتر به جهان عرضه کرد. میتوان همان بنزینی را که در آلمان یا آمریکا به فروش میرسد با قیمتی ارزانتر تولید کرد و فروخت. متاسفانه به قدری روابط ایران با دنیا تضعیف شده که تمامی این فرصتها از دست رفتهاند. اصل ماجرا این روابط است. اگر برجام اجرا شود، روابط بینالمللی بهبود یابد و سرمایهگذاران خارجی به ایران بیایند، مطمئناً این فرصتها مهیا خواهند شد و ظرف چند سال میتوان به اجرای آنها امیدوار بود.
در این میان مساله دیگری تحت عنوان «نقمت نفت» وجود دارد که برخی معتقدند اگر نفت وجود نداشت، وضعیت به مراتب بهتر بود. نظر شما چیست؟
این نظریه همیشه مطرح بوده و نشان میدهد کشور هنوز به این جمعبندی نرسیده است که چگونه باید از درآمدهای نفتی استفاده کرد. باید پرسید چرا حساب ذخیره ارزی که تجربه جهانی آن وجود دارد و پژوهشهای تئوریک درباره آن صورت گرفته است و صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی نیز درباره آن مطالعاتی انجام دادهاند، مورد استفاده قرار نگرفته و از بین رفته است؟ حساب ذخیره ارزی میتواند جلوی تاثیر منفی این نوسانات را بگیرد. وقتی آن تجربیات را کنار میگذاریم، طبیعتاً با نتایج منفی آن مواجه خواهیم شد.
با این حساب به نظر میرسد صحبت درباره اقتصاد بدون نفت و مواردی از این دست بیشتر یک شعار باشد و اگر استفاده بهینهای از منابع نفتی صورت نمیگیرد، به دلیل ضعف در سیاستگذاری و اجرای خود ماست.
متاسفانه برخی دغدغه توسعه کشور و اشتغال جوانان را ندارند. قدمت تاریخی صنعت نفت ایران بیش از 100 سال است. منابع نفت ایران حداقل معادل روسیه است. روسیه تا 11 میلیون بشکه در روز نفت تولید میکند. چرا ایران نباید 10 میلیون بشکه در روز نفت تولید کند تا مثلاً هفت میلیون آن به صورت فرآوردههای نفتی به منطقه و دنیا و بخشی دیگر به صورت نفت خام صادر شود؟ باید بخش پاییندستی را توسعه داد و کشور را آباد کرد. مشکل کجاست؟ باید اندیشید که اگر ژاپنیها چنین نعمت خدادادی را داشتند، با آن چه میکردند؟ اگر نمیتوانیم از نفت درست استفاده کنیم، از ناتوانی ماست. نفت تقصیری ندارد.
مورد دیگر اینکه معمولاً گفته میشود الان بهترین زمان برای آزادسازی قیمتهاست و شما نیز به این مساله اشاره داشتهاید. درست است؟
دقیقاً همینطور است. به ویژه در شرایطی که تورم روند نزولی دارد و انتظارات تورمی کنترل شده است، میتوان قیمتها را آزاد کرد.
در مورد ارز چطور؟ آیا یکسانسازی نرخ ارز و رساندن آن به قیمت بازار در شرایط فعلی مناسب است؟
وقتی تقاضای کل به دلیل شرایط رکودی کاهش پیدا کرده است، واضح است که طبق نظریه کینز باید آن را تحریک کرد. در شرایط فعلی دولت به دلیل کاهش قیمتها، مشکل درآمد دارد. بخش خصوصی نیز مشکل دارد. لذا باید صادرات را افزایش داد و تشویق کرد. برای تشویق صادرات هیچ چیز بهتر از تعیین درست نرخ ارز نیست. برخی معتقدند نرخ تعادلی دلار پنج هزار تومان است. اگر دلار افزایش یابد و به بیش از پنج هزار تومان برسد، صادرات جهش پیدا میکند و اشتغال افزایش مییابد. برای اینکه تغییر نرخ ارز موجب تورم نشود، باید نرخ سود بانکی به درستی تعیین شود. بالا بودن نرخ سود موجب میشود پولها به سمت سپردههای بلندمدت بانکها برود و بخش خصوصی منابع لازم را برای سرمایهگذاری در پروژههای دارای بازدهی بالا در اختیار داشته باشد. این میتواند خطوط کلی خروج از رکود را نشان دهد.
برخی کارشناسان میگویند اگر آزادسازی قیمت بلیت هواپیما و قطار پسندیده است، نباید قیمت دلار هم کنترل شود.
بله، من هم با این نظر موافق هستم.
برخی صنایع هستند که به طور مستقیم یا غیرمستقیم از نفت و مشتقات آن استفاده میکنند؛ مثل پتروشیمی و پالایش و پلاستیک. بخش قابلتوجهی از ارزش بورس نیز به این صنایع اختصاص دارد. کاهش قیمت نفت چه اثراتی بر این صنایع و بورس خواهد داشت؟
به عنوان مثال بنزین را در نظر بگیرید که در بازار با مقداری تقاضا مواجه است. با دانستن اینکه حدود 60 درصد از هزینه بنزین را نفت تشکیل میدهد، انتظار داریم با کاهش قیمت نفت، قیمت بنزین هم کاهش پیدا کند. ولی قیمت بنزین متعادل خواهد ماند. چراکه تقاضای آن زیاد میشود؛ مثل آمریکا که مسافرت و مصارف دیگر در آن افزایش پیدا کرد. از سوی دیگر وقتی قیمت نفت پایین میآید، حاشیه سود پالایشگاهها افزایش پیدا میکند. پالایشگاهها شروع به تولید بنزین و افزایش خرید نفت خام میکنند که با یک تاخیر به افزایش تقاضای نفت خام منتهی میشود. ولی تا زمانی که نفت خام با مازاد مواجه و قیمتها پایین است، پالایشگاهها سود خوبی به دست میآورند. با این سود خوب، بخش پالایشی تقویت میشود. سال 2015 برای پالایشگاهها طلایی بود و حاشیه سود آنها افزایش یافت. به ویژه آنکه با ارتقای فناوری، ترکیب فرآوردههای آنها بیشتر به سمت سوختهای سبک مثل بنزین تغییر کرده و سهم مازوت و نفت کوره کاهش پیدا کرده است.
در مورد پتروشیمیها وضعیت به چه شکل است. آیا آنها هم با افزایش سود مواجه میشوند؟
مشابه همین مساله در مورد پتروشیمیها وجود دارد. بسیاری از پتروشیمیها خوراک گازی دارند، هرچند قیمت گاز هم با نفت مرتبط است. وقتی قیمت گاز ورودی کاهش پیدا کند، چون قیمت پتروشیمی در دنیا تعیین میشود، سود افزایش مییابد. اما متاسفانه برخی این سود را صرفاً در همان بخش سرمایهگذاری میکنند و حاضر نیستند در فازهای دوم، سوم و چهارم پتروشیمیها با ارزش افزوده بیشتر سرمایهگذاری کنند. اگر دولت موفق شود سرمایهگذاری را از فاز اول که محصولاتی مثل اوره است به پاییندستی ببرد تا ارزش افزوده بیشتری تولید شود، سود بیشتری نصیب سهامداران و ارزش افزوده بیشتری نصیب کشور خواهد شد.
به عنوان آخرین سوال، پیشبینی شما از تاثیر کاهش درآمدهای نفتی بر سه شاخص اصلی رشد، تورم و بیکاری چیست؟
الان که قیمت نفت پایین است، به دلیل پایین بودن هزینههای تولید نفت در ایران، سرمایهگذاری در صنعت نفت ایران جذاب است. در آنگولا، برزیل یا اکوادور برای تولید هر بشکه نفت باید 40 دلار هزینه کرد؛ اما در ایران و عراق و عربستان هر بشکه نفت هفت، هشت دلار هزینه دارد. اگر روابط بهبود پیدا کند و سرمایهگذاران خارجی به ایران بیایند، سرمایه و فناوری و مدیریت وارد ایران میشود. این به مراتب بیش از 50 میلیارددلاری خواهد بود که ممکن است از محل صادرات نفت نصیب ایران شود.
دیدگاه تان را بنویسید