تاریخ انتشار:
مرتضی ایمانیراد از دلایل غیررقابتی بودن صنایع ایران میگوید
نیاز صنعت فقط خصوصیسازی نیست مقرراتزدایی است
بررسی چرایی رقابتپذیر نبودن صنایع در ایران محور اصلی گفتوگو با مرتضی ایمانیراد، اقتصاددان است. این استاد دانشگاه معتقد است ایران در کل در عرصه رقابت جهانی حضور ندارد و میگوید: ما در سالهای گذشته و بهخصوص در بعد از انقلاب، بیشتر درگیر نظام جهانی بودیم تا اینکه توی پیست مشغول آماده کردن خودمان برای رقابت باشیم. او میگوید ما برای حضور در عرصههای جهانی تمرین نداریم و حتی راه و روش رقابت را هم نمیدانیم.
بررسی چرایی رقابتپذیر نبودن صنایع در ایران محور اصلی گفتوگو با مرتضی ایمانیراد، اقتصاددان است. این استاد دانشگاه معتقد است ایران در کل در عرصه رقابت جهانی حضور ندارد و میگوید: ما در سالهای گذشته و بهخصوص در بعد از انقلاب، بیشتر درگیر نظام جهانی بودیم تا اینکه توی پیست مشغول آماده کردن خودمان برای رقابت باشیم. او میگوید ما برای حضور در عرصههای جهانی تمرین نداریم و حتی راه و روش رقابت را هم نمیدانیم. ایمانیراد دو عامل را در رقابتپذیر نبودن صنایع دخیل میداند؛ یکی فقدان ارتباط بینالمللی و محروم شدن صنایع از فشار رقابت بینالمللی و دیگری وجود رانت در داخل کشور که مانع رقابت صنایع داخلی میشود. همچنین به اقدامات دولتی اشاره میکند که مانع رقابتپذیری است اما در تکمیل سخنانش میگوید مشکل کارهایی که دولت نمیکند نیست، مهم کارهایی است که دولت انجام میدهد و نباید انجام دهد چون در بسیاری از مواقع خود دولت به یک مانع جدی تبدیل میشود. نمیدانم کیست که باید دولت را از سر راه بردارد. اما طرح چنین مسالهای به معنای این نیست که این اقتصاددان خصوصی شدن اقتصاد را راهکار رقابتی شدن بداند. او در این مورد
میگوید: معلوم هم نیست انحصارگر خصوصی از انحصارگر دولتی بهتر عمل کند. اصلاً مساله اصلی رقابتپذیری صنایع ما در مالکیت نیست، آنچه اقتصاد ایران نیاز دارد تا توان رقابتپذیری صنایعش بالا برود خصوصیسازی نیست، بلکه مقرراتزدایی و به بیان بسیار ساده «آزادی اقتصادی» است. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
گزارشهایی که سالانه در خصوص وضعیت رقابتپذیری صنعت ایران منتشر میشود، تصویر چندان خوبی از وضعیت صنایع ایران ارائه نمیدهد؟ دلیل آن چیست و چرا صنایع ایران رقابتپذیر نیستند؟
تا جایی که من میدانم گزارشی در خصوص رقابتپذیری صنایع ایران چه در داخل و چه در خارج کشور منتشر نمیشود. تنها گزارش قابل استناد در مورد رقابتپذیری ایران، مربوط به محاسبات مجمع جهانی اقتصاد و موسسه IMD در لوزان سوئیس است که این دو (که در یکی از آنها محاسبات ایران را ندارد) محاسبات رقابتپذیری کل اقتصاد را انجام میدهند و بخش محدود و غیرقابل استفادهای هم در خصوص صنعت دارند که در واقع مبتنی بر چند متغیر است. اتفاقاً همین مساله نشان میدهد لازم است برای سطح رقابتپذیری صنایع مختلف محاسباتی انجام شود. این محاسبات وضعیت صنایع کشور را شفافتر و امید به بینالمللی شدن آن را میتواند برآورده کند.
در هر حال من سوال شما را با شاخصهای جانبی، تجربیاتی که خودم در 35 سال گذشته با صنایع مختلف داشتهام، پاسخ میدهم. همانطور که شما اشاره کردید سطح رقابتپذیری صنایع کشور پایین است. مهم است بدانیم که ما از کجا میدانیم سطح رقابتپذیری یک صنعت یا کل صنعت در کشور پایین است. مهمترین مفهوم پشت رقابتپذیری توانایی یک کشور، صنعت یا یک شرکت در فروش کالاهای تولیدشده یا عرضهشدهاش در بازاری است که تولیدکنندگان یا کشورهای دیگر هم کالاهای مشابه خود را عرضه کردهاند. بنابراین وقتی یک تولیدکننده بتواند کالای خود را در یک بازار (هر بازاری باشد فرقی نمیکند) به فروش برساند و از فروش کالای خود زیان نکند، میتوان گفت آن تولیدکننده در بازار گفتهشده رقابتپذیر است. اگر با این روش به مفهوم رقابتپذیری نگاه کنیم میتوان به سوال شما پرداخت. در این صورت دلیل اصلی رقابتپذیر نبودن صنایع کشور نداشتن تمرین برای مسابقه با سایر کشورهای جهان است. ما در سالهای گذشته و بهخصوص بعد از انقلاب، بیشتر درگیر نظام جهانی بودیم تا اینکه توی پیست نظام جهانی مشغول آماده کردن خودمان برای رقابت باشیم. در نتیجه باید بگویم ما تمرین نداریم و حتی
راه و روش رقابت را هم نمیدانیم. بهتر بگویم ما حتی اصول و زبان رقابت بینالمللی را نمیدانیم. طبیعی است که ماهیچههای رقابتپذیری صنایع ما ورزیده نمیشود. وقتی این توان را در نظام بینالملل نداریم ناچار وارد اقتصاد داخلی میشویم، چون در این بازار سطح رقابت پایین است. جالب است بدانیم بازار داخل ما هم شرایط رقابتی خوبی ندارد. در این بازار رانتهای متعدد و بسیار گسترده وجود دارد و لذا صنایع لازم نیست که کلی هزینه کنند تا سطح رقابتپذیری خود را بالا ببرند. زمانی که رانت جای رقابت را میگیرد، نتیجه این میشود که سطح رقابتپذیری کل صنایع ما ضعیف میشود. بنابراین اگر بخواهیم خیلی کلی صحبت کنیم دو دلیل عمده برای پایین بودن رقابتپذیری صنایع ایران وجود دارد؛ دلیل اول فقدان ارتباط بینالمللی و محروم شدن صنایع از فشار رقابت بینالمللی است و دلیل دوم فقدان رقابت داخلی است که برای بسیاری از صنایع کشور به دلیل وجود انحصارات و رانت گسترده که به واسطه دخالت و کنترل دولت به وجود آمده است، ایجاد شده است.
دولت بهعنوان داور فضای کسب و کار کشور میتواند با تنظیم نظم کسب و کار قوانینی تصویب کند که رابطهای ناعادلانه میان فعالان بخشهای خصوصی و دولتی ایجاد کند و میتواند به درستی سوت داوری را بزند و بازی را با یک نظم و قانون از قبل تعیینشده مدیریت کند. طبیعی است که در حالت اول رقابتپذیری قربانی رانت میشود و در حالت دوم رقابتپذیری رشد میکند.
اجازه بدهید به گزارش مجمع جهانی اقتصادی در خصوص وضعیت رقابتپذیری صنعت اشاره کنم. این گزارش نشان میدهد وضعیت ایران نهتنها در مقایسه با کشورهای توسعهیافته و صنعتی که حتی در مقایسه با کشورهای خاورمیانه هم قابل مقایسه نیست. پیشنیازهای شکلگیری رقابت در صنایع ایران چه بوده و چه شده که این پیششرطها فراهم نشده است؟
البته یک نکته را توجه کنیم که ما نمیتوانیم «به طور کلی» در مورد صنعت کشور صحبت کنیم. بخشهای مختلف صنعتی قابلیتهای متفاوتی دارند و در میان یک بخش هم صنایع با درجه رقابتپذیری بالا و پایین داریم که قابل مقایسه نیستند. ولی قبول میکنم که صنعت کشور در اساس در مقایسه با صنایع فعال در خاورمیانه و کشورهای نوظهور از نظر رقابتپذیری در سطح پایینتری قرار دارد. پایین بودن سطح رقابتپذیری صنعت کشور هم بدون دلیل نیست. به طور کلی میتوانم به تعدادی از مهمترین موانع رقابتپذیری صنعت اشاره کنم.
اول، همان طور که گفتم وجود انحصارات یکی از موانع جدی رقابتپذیری صنایع است. انحصارات در مقایسه با صنایعی که در بازار رقابتی کار میکنند کارایی کمتری دارند. گذشته از آن انحصارات در ایران آلوده فضای سیاسی کشورند و در حوزههای سیاسی فعال هستند. این واحدها بیشتر سیاسیاند تا اقتصادی و طبیعی است که کارایی آنها در سطحی بسیار پایین باشد. دوم، فضای رانتی است که در فضای صنعتی و سیاستگذاری صنعتی کشور وجود دارد. وقتی در کشور فضای رقابتی وجود نداشته باشد و نیروهای بازار، تا جایی که توان دارند، نتوانند اقتصاد را تنظیم کنند، قاعدتاً باید نیروی دیگری این کار را بکند. این نیرو همان سیاستگذاری، کنترل و هدایت صنعتی است. خلاصه این حرفها یعنی مداخله و انتهای مداخله هم الگویی از توزیع رانت به وجود میآید. رانت هم رقابت و رقابتپذیری را میکشد. انحصار در ایران هم در حوزه اختیار دولت، هم فرادولتی و هم در میانه بخش خصوصی و بخش دولتی فعال است. وجود این انحصارات الزاماً به بزرگی این صنایع برنمیگردد، بلکه مساله اساسی قواعد بازی اقتصاد است که برای همه یکسان نیست. سوم، آنکه فضای کسب و کار بسیار نامناسب است. اولین بار که ما فضای کسب
و کار کشور را در یک بررسی مقایسهای محاسبه کردیم، رتبه ایران بسیار پایین بود. الان هم محاسبات اولیه نشان میدهد وضعیت فضای کسب و کار خیلی تغییرات جدی نداشته است. این فضای نامناسب هزینههای محیطی بالایی را به شرکتها و صنایع تحمیل میکند که به طور مستقیم توان رقابتی آنها را کاهش میدهد. چهارم و مهمتر از همه گسستگی صنایع کشور از اقتصاد جهانی است. بدون پیوستگی با بازارهای جهانی، بالا بردن توان رقابتی صنایع غیرممکن است. بحث بسیار ساده است. بازارهای جهانی هم از نظر سازمانی، هم تکنولوژیک، هم هزینههای محیطی، هم شیوههای بازاریابی و مدیریت در سطح بالایی از رقابتپذیری قرار دارند. ورود به این بازار بهترین مسیر برای تقویت مبانی رقابتپذیری است. متاسفانه در این زمینه کار زیادی بعد از انقلاب انجام نشده است. پنجم، تکیه بیش از حد صنایع کشور به سختافزار (ماشینآلات و تکنولوژی و...) است. به دلیل درآمدهای نفتی صنایع کشور از یک طریق توانستهاند سطح رقابتپذیری خود را بالا ببرند و آن هم واردات و ساخت ماشینآلات و اساساً سختافزار است. هماکنون به دلایل متعدد بخش نرمافزاری تولید (نظام انگیزشی، مدیریت، توان نیروی انسانی و
مهمتر از همه دانش ضمنی گسترشیافته در بافت تولید صنعتی) بسیار مهم و عامل اصلی در رقابتپذیری است. این عامل واردکردنی نیست و لازم است به تدریج در کشور شکل بگیرد و توسعه یابد. نقطه کور صنایع کشور در تقابل با تجارت جهانی همین جنبه از تولید است
عوامل دیگری هم وجود دارند که اهمیت کمتری دارند ولی برای جلوگیری از طولانی شدن از میان آن خودداری میکنم.
آیا رقابتپذیر نبودن مشکل همه صنایع ماست یا برخی از صنایع ایران قابلیت رقابتپذیری را دارند؟
بر اساس بحثهایی که تاکنون داشتیم رقابتپذیری قدرت نفوذ یک شرکت یا یک صنعت در یک بازار رقابتی است که نتیجه آن به دست آوردن سهمی از آن بازار است. بنابراین به میزانی که صنایع کشور در داخل کشور در یک بازار رقابتی فعالیت میکند و به میزانی که در بازارهای جهانی سهم دارد، به همان میزان قدرت رقابتی آن شرکت یا صنعت بالاست. برعکس هر چه یک شرکت در داخل کشور متکی بر رانت تولید کند، دارای توان رقابتی بالایی است. البته وجود فشار بوروکراتیک یا فشار بیرونی نیز برای یک صنعت یا شرکت انحصاری میتواند سطح رقابتپذیری را بالا ببرد. ولی این توان بیشتر از جنس سختافزار است و این صنایع سطح رقابتپذیری خود را متکی به تکنولوژی تولید بالا میبرند. نمونهای از این صنایع در کشور صنایع دفاع و صنعت هوافضاست که به دلیل ضرورتهای دفاعی اقداماتی انجام دادهاند. از این زاویه که نگاه کنیم صنایع دارای درجه رقابتپذیری متفاوتی هستند. ما چند سال پیش در سازمان مدیریت صنعتی شروع به محاسبه رقابتپذیری یک شرکت با کمک یک یا چند شاخص کردیم. کار خوب جلو رفت، ولی برای اجرایی و محاسبه کردن به محدودیت منابع مالی برخوردیم و پروژه متوقف شد. ولی انجام این
تحقیق برای صنایع کشور بسیار اهمیت دارد و لازم است سازمانی در ایران این کار مهم را بر عهده بگیرد. نتیجه بحثم این است که ما آمار مناسب و درست از سطح رقابتپذیری شرکتها و بخشهای صنعتی نداریم. این وظیفه (یکی از وظایف مهم) وزارت صنعت، معدن و تجارت است که این پروژه را به راه بیندازد. ولی فعلاً با دو شاخصی که گفتم میتوان به میزان رقابتپذیری صنایع کشور پرداخت.
از منظر رقابتپذیری وضعیت کدام صنایع بدتر و کدام بهتر است؟
طبیعی است که حضور شرکتها و صنایع مختلف در بازارهای جهانی و وجود بازارهای رقابتی در داخل کشور مقیاس ما برای سنجش سطح رقابتپذیری شرکتها و صنایع است. البته یک نکته را هم قبلاً اشاره کردم که دانش ضمنی مستتر در کالا هم فاکتور بسیار مهمی در رقابتپذیری شرکتهاست. در این صورت یکی از بخشهای صادرکننده کشور فلزات پایه است که بخش مهمی از کالاهای صادراتی این بخش فاقد دانش ضمنی متراکم شده است و بنابراین بیشتر از مزیت نسبی اقلیمی استفاده میکند تا نرمافزارهای رقابتپذیری. در حوزه خودرو به دلیل حمایتهای بسیار طولانی و ساختار انحصار دوقطبی سطح رقابتپذیری بسیار پایین است. در عوض کالاهای مصرفی تولیدشده در داخل کشور به دلیل سابقه طولانی رقابتی بودن بازارهای داخل و کالاهای وارداتی از سطح رقابتپذیری بالایی برخوردارند. از این میان صنعت کاشی و سرامیک از موقعیت خوبی برخوردار است. در این زمینه (کالاهای ساختمانی) سیمان هم قدرت رقابتی در منطقه را دارد ولی به دلیل هزینه حمل بالا معمولاً به مناطق دوردست قابل صدور نیست.
مصنوعات فلزی، دستگاههای برقی، صنعت بانکداری و صنعت توریسم به همراه صنعت لاستیک از جمله صنایعی هستند که به دلیل معطوف بودن به داخل از سطح رقابتپذیری بالایی برخوردار نیستند. در عوض صنعت فنی-مهندسی و ساخت کشور در مقایسه با صنایع دیگر قدرت رقابتی بالایی دارد و این قدرت اساساً ناشی از نیروی کار ماهر در این بخش است. صنعت پتروشیمی و سایر صنایع شیمیایی نیز دارای توان رقابتی بالایی هستند و عنصر مزیتی این صنایع قیمت ارزان نفت در داخل کشور است. همانطور که دیده میشود صنایع از نظر توان رقابتی یکسان نیستند و در یک صنعت نیز شرکتها دارای توانمندی متفاوتی هستند. مثلاً در صنایع نساجی واحدهای زیادی داریم که در حال تعطیل شدن هستند، ولی صنایع محدودی هم در کشور وجود دارند که حتی به اروپا صادرات دارند.
یک نکته بسیار ضروری است که در اینجا توضیح داده شود. اینکه میگوییم کدامیک از صنایع ما رقابتپذیر هستند، سوال درستی است ولی دقیق نیست. چون بعد از این سوال باید پرسید در چه بازاری. بنابراین وقتی ما سطح رقابتپذیری خود را با صنایع خاورمیانه مقایسه میکنیم، تلویحاً منظور ما در بازار خاورمیانه است که از نظر سطح تکنولوژی و رقابتپذیری قابل مقایسه با بازارهای اروپا و آمریکای شمالی نیست. بنابراین بازار مورد نظر حتماً باید همانند یک صفت همراه رقابتپذیری بیاید. من هم وقتی راجع به رقابتپذیری صنایع میگفتم، منظورم در بازارهای منطقه است، چون تقریباً اکثریت صنایع ما در سطح بازارهای جهانی رقابتپذیر نیستند.
آیا افزایش قدرت رقابتپذیری صنایع در ایران را باید از دولت بخواهیم؟
بدیهی است که رقابتپذیر کردن شرایط با سیاستگذار است. وقتی دولت رانت توزیع میکند، چرا مدیران تولیدی دنبال بهبود شرایط رقابتی خود باشند. مدیرانی هوش تجاری دارند که بتوانند در سریعترین زمان خود را با شرایط انطباق دهند. در نتیجه وقتی در محیط رانت است، هوش تجاری تولیدکننده یا تاجر او را به سمت استفاده از رانتهای موجود هدایت میکند. ولی وقتی سود از بالا بردن توان رقابتی به دست بیاید، تردید نکنید که تولیدکننده به سرعت به دنبال بالا بردن توان رقابتی خود خواهد رفت. بنابراین آنچه به تولیدکننده سیگنال میدهد شرایط محیطی است و این شرایط محیطی در اختیار سیاستگذار است. در این زمینه سیاستگذار (که میتواند دولت یا در کل حکومت باشد) میتواند با ایجاد انگیزش مسیر حرکت تولیدکننده یا بازرگان را مشخص کند. معنی سیاستگذاری هم همین است. بنابراین دولت بهعنوان داور فضای کسب و کار کشور میتواند با تنظیم نظم کسب و کار قوانینی تصویب کند که رابطهای ناعادلانه میان فعالان بخشهای خصوصی و دولتی ایجاد کند و میتواند به درستی سوت داوری را بزند و بازی را با یک نظم و قانون از قبل تعیینشده مدیریت کند. طبیعی است که در حالت اول رقابتپذیری
قربانی رانت میشود و در حالت دوم رقابتپذیری رشد میکند. البته مدیران صنایع هم در رقابتپذیر کردن شرکت خود نقش مهمی در این زمینه دارند و این بستگی به این دارد که سیگنالهای محیطی چه مسیری را برای سودآوری مدیران جلوی پایشان میگذارد.
سیاستگذار چگونه میتواند به رقابتپذیر کردن صنایع کمک کند؟
اول اینکه صنایع بتوانند صدای خود را با قدرت به دولت منتقل کنند و فضایی وجود داشته باشد که مدیران بتوانند خواستههای خود را مطرح کنند. این مساله نقش قیم بودن دولت را از بین میبرد و به جای آن دولت پاسخگو را جایگزین میکند. دوم، مدیران به ثبات نیاز دارند. هم ثبات سیاسی و هم ثبات قوانین. شرکتها با قوانین بد ولی با ثبات بهتر کار میکنند تا با قوانین خوب و بدون ثبات. سوم، دولت باید شرایط بینالمللی شدن اقتصاد را فراهم کند و زمینههای حضور شرکتهای ایرانی را در بازارهای جهانی آماده کند. چهارم، وجود دولت کارآمد و هوشمند از الزامات رشد رقابتپذیری است. استقرار هوشمندی اقتصادی از طریق گسترش تحقیقات اقتصادی توسط نهادهای خصوصی، ایجاد مراکز تولید آمار و شاخصهای اقتصادی برای شفاف کردن وضعیت اقتصادی کشور، ایجاد ارتباط گسترده با دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی خارج کشور و ارتباط با استادان ایرانی خارج از کشور، تنها بخشی از این هوشمندی اقتصادی است. پنجم استقرار قانون در بازار مخصوصاً قوانین ضدانحصار.
ششم مبارزه جدی با فساد. بدون این مبارزه، احتمال بالا رفتن توان رقابتی کشور تقریباً غیرممکن است. اینها به اضافه مواردی که نگفتم کارهایی است که دولت باید بکند. ولی مهمتر از اینها کارهایی است که دولت دارد میکند و نباید بکند. کار دولت رفع موانع است ولی خیلی از مواقع خود به یک مانع جدی تبدیل میشود. نمیدانم کیست که باید دولت را از سر راه بردارد. از بین بردن دخالت دولت در اقتصاد از مهمترین کارهایی است که باید انجام شود. گذشته از آن دولت فکر میکند از تولیدکنندگان بیشتر میداند. این توهم شناختی باید از بین برود. دولت بهتر است به صنایع برنامه ندهد، بلکه از برنامه موجود صنایع حمایت کند. این لیست طولانی است و نمیخواهم وقت خوانندگان شما را بگیرم.
شما میگویید دولت باید از مسیر اقتصاد برداشته شود. آیا حرکت اقتصاد دولتی به دست بخش خصوصی میتواند به افزایش قدرت رقابتپذیری صنایع کمک کند؟
نمیدانم منظور شما از حرکت اقتصاد دولتی به دست بخش خصوصی چیست. اگر منظورتان این است که واحدهای دولتی را به بخش خصوصی واگذار کنیم، آن وقت مشکل را از دولت به بخش خصوصی منتقل کردهایم. مثلاً اگر یک واحد انحصار داشته باشد با واگذاری واحد به بخش خصوصی انحصار را از دولت به بخش خصوصی منتقل کردهایم. اصلاً معلوم هم نیست که انحصارگر خصوصی از انحصارگر دولتی بهتر عمل کند. بنابراین به نظر میرسد که مساله اصلی رقابتپذیری صنایع ما در مالکیت نیست، بلکه در رقابت و قوانین بازی است که به طور خلاصه به آن میگوییم فضای کسب و کار. بنابراین آنچه اقتصاد ایران نیاز دارد تا توان رقابتپذیری صنایعش بالا برود خصوصیسازی نیست، بلکه مقرراتزدایی و به بیان بسیار ساده «آزادی اقتصادی» است.
به نظر میرسد صنایع هم از وابستگی به دولت و جلب حمایتهای دولتی چندان ناخشنود نیستند. چرا صنایع ما بیشتر مدافع حمایت هستند تا رقابت؟
بله، طبیعی است که ناراضی نیستند. برای اینکه به طور تاریخی سود بیشتری از این حمایت به دست میآورند. بخش خصوصی بسیار هوشیارانه عمل میکند. وقتی سودش را در ارتباط با دولت یا شرکتهای دولتی ببیند، با دولت کنار میآید و وقتی شرایط بازار رقابتی فراهم باشد به دنبال بالا بردن توان رقابتی خود میرود. یک بخش دیگر هم بین خصوصیها وجود دارد که اصالت بالایی به کار میدهد و تحت هر شرایطی سود مساله اصلیاش نیست. اینها هم از اثرگذاری راضی میشوند.
در نتیجه بخش قابل توجهی از صنایع خصوصی به دنبال سود است و وقتی ارتباط با دولت و صنایع دولتی برایش سودده باشد، از این ارتباط راضی است. به همین دلیل است که گفتم انگیزشهای اصلی را دولت از طریق فضای کسب و کار ایجاد میکند. بخش خصوصی سپس این انگیزهها را درونی میکند و در یک دوره طولانی این مساله به یک فرهنگ تبدیل میشود که ماندگار میشود و چون در ضمیر ناهوشیار تولیدکننده وارد میشود، تولیدکننده بهعنوان پیشفرض در سیاستهای خودش از آنها استفاده میکند.
دیدگاه تان را بنویسید