تاریخ انتشار:
اقتصادهای نوظهور قربانی اصلی افت بازارهای جهانی
پایان سوپرسیکل کالایی؟
عبور از «سوپرسیکل» رشد قیمت کالاهای پایه و مواد خام حدوداً از سال ۲۰۰۲ آغاز شد و با صرفنظر کردن از بازه کوتاه افت قیمتها در زمان بحران جهانی، تا سال ۲۰۱۲ ادامه یافت. بررسی دقیقتر این رشد نشان میدهد موتور اصلی افزایش قیمت کالاها رشد اقتصادی دو کشور چین(اژدهای کالایی) و هند بوده است.
عبور از «سوپرسیکل» رشد قیمت کالاهای پایه و مواد خام حدوداً از سال 2002 آغاز شد و با صرفنظر کردن از بازه کوتاه افت قیمتها در زمان بحران جهانی، تا سال 2012 ادامه یافت. بررسی دقیقتر این رشد نشان میدهد موتور اصلی افزایش قیمت کالاها رشد اقتصادی دو کشور چین (اژدهای کالایی) و هند بوده است. به طوری که طی 10 سال 2002 تا 2012، رشد اقتصادی دنیا بدون احتساب این دو کشور حدود 25 درصد بوده است، این در حالی است که رشد اقتصادی چین و هند به ترتیب 172 و 108 درصد بوده است. این رشد پرشتاب بیان میکند بخش قابل توجهی از افزایش قیمت جهانی کالاها وابسته به تقاضای این کشورها بوده است.
در این میان، چین سهم به مراتب بالاتری را در مقایسه با هند دارد؛ به عنوان مثال، چین حدود 70 درصد از مصرف زغالسنگ دنیا، حدود 50 درصد مصرف فلزات پایه و نزدیک به 12 درصد از مصرف نفت خام جهان را به خود اختصاص داده است. علت این امر، تکیه سیاستهای اقتصادی این کشور به توسعه زیرساختها و نیاز بسیار بالا برای مواد خام بوده است. در شرایط کنونی اما، کشور چین به منظور دستیابی به اقتصادی باثبات نیاز دارد توجه خود را از توسعه زیرساختی به سمت خدمات و افزایش مصرف معطوف کند. عاملی که به شدت سمت تقاضای کالاهای پایه را با نگرانی مواجه ساخته است.
این در حالی است که رشد پرشتاب تقاضای مواد خام باعث رونق بسیاری از کشورهای در حال توسعه در این مدت شد. به عنوان مثال برزیل، استرالیا و حتی کشورمان در دور سوپرسیکل قیمتی توانستند درآمدهای بسیار زیادی را کسب کنند. به عبارت دقیقتر، در کشورهای در حال توسعه امکان فرآوری مواد خام پایین است و در نتیجه آنها عموماً دست به خامفروشی میزنند. این موضوع باعث میشود شرایط اقتصادی آنها به شدت وابسته به قیمتهای جهانی کالاها و در نتیجه ناپایدار باشد. اکنون نگرانی از سمت تقاضا، یکی از مهمترین عواملی است که با کاهش قیمت جهانی کالاها، اقتصاد کشورهای در حال توسعه را با مشکل مواجه ساخته است. اگر به این موضوع، بحث تحریمهای بینالمللی کشورمان را نیز بیفزاییم عمق نگرانیها بیشتر درک میشود.
از سوی دیگر، طی سالهای 2000 تا 2012، رشد قیمت کالاها سبب شد بسیاری از بنگاههای تولید مواد خام که حتی هزینه تولید بالایی داشتند نیز به علت وجود حاشیه سود قابل توجه، سمت عرضه را تقویت کنند. به عنوان مثال، در حوزه نفت، آمریکاییها انقلاب شیل را رقم زدند و تولیدات خود را به سرعت افزایش دادند. بنابراین، بحث قیمت کالاها به نگرانی از سمت تقاضا منتهی نمیشود، بلکه وجود مازاد عرضه عامل دیگر این ریزشهاست. هرچند به عقیده برخی کارشناسان این ریزشها به نقطه پایانی خود نزدیک شدهاند، اما نکته قابل توجه این است که در صورت رسیدن قیمتها به کف نیز، رشد پرشتاب آنها مشابه سالهای گذشته بسیار دور از ذهن ارزیابی میشود. این موضوع، یکی از مهمترین نگرانیهایی است که کشورهای وابسته به کالاها چگونه میتوانند با این کاهش درآمدها مقابله کنند. نمونه این امر را در بازار سهام کشورمان مشاهده میکنیم که حدود 20 ماه است در رکودی سنگین به سر میبرد و افت قیمت کالاها یکی از عوامل اصلی این وضعیت است؛ چراکه حدود 50 درصد شرکتهای فعال در بازار سهام کشورمان وابسته به فروش کالاها هستند.
دیدگاه تان را بنویسید