بررسی دلایل افت کیفیت سازههای معماری در ایران در گفتوگو با حسین کنعانیمقدم
محاسبات اشتباه عامل تخریب است
در هر سازه حساسی مانند سدها، به چند سوال باید پاسخ داده شود. اول اینکه از این سد در چه دورهای میتوانیم بهرهبرداری کنیم و در چه دورهای این سدها پر از رسوب میشود و باید لایروبی انجام شود؟ در چه دورهای باید یکسری تعمیرات اساسی انجام شود؟
شکست سد دز پس از بارش باران در سراسر کشور و وقوع سیلاب در دزفول بهانهای شد تا کیفیت سازههای جدیدالاحداث زیر سوال برود. گرچه این شایعهای بیش نبود اما در اذهان عمومی این سوال را به وجود آورد که چرا بناهای قدیمی ایران فرو نمیریزد اما بناهایی که عمرشان به چندسال نمیرسد، ویران میشوند؟ حسین کنعانیمقدم رئیس سابق هیات مدیره آزادراه تهران - شمال در این باره معتقد است باید بنای اول هر سازهای محاسبات دقیق آن باشد چرا که ثابت شده در اغلب پروژههای عمرانی کشور مکانیابی درستی نداشتهایم و همین سبب تخریب این بناها شده است. مسئول کمیته اصل 44 در کمیسیون اقتصاد کلان مجمع تشخیص مصلحت نظام معتقد است یکی از دلایلی که پروژه را با موفقیت همراه میکند، محاسبات آن به لحاظ مکانیابی و صرفه اقتصادی داشتن پروژه است که گاهی اوقات رعایت نمیشود. موسس انجمن تونل بر این باور است که بسیاری از سازههای ناموفق در معماری به اصرار سیاسیون و نمایندگان استانهای مختلف بنا شدهاند که الان دیگر توجیه اقتصادی ندارند.
شایعه ترک برداشتن سد دز گرچه از سوی وزیر نیرو تکذیب شد اما مهار و تسکین سیلاب بزرگ کارون در سد دز این سوال را به وجود میآورد که اگر پیمانکاران در پروژههای ساختوساز جدیدی که آنها در دوران رکود اقتصادی قصد دارند به سرانجام برسانند، معیار کیفیت و استاندارد را در نظر نگیرند، چه اتفاقی برای این سازهها میافتد و چگونه باید از بروز این حوادث با نبود سدی مطمئن جلوگیری کرد؟
این موضوع از سه منظر قابل بررسی است. اول محاسبات این سازههاست. معمولاً در محاسبات پروژههای عمرانی همه عوامل موثر در این سازه مانند زلزلههای بالای 6 ریشتر، سیلها، رانشهای زمین، خاک و توفانها در نظر گرفته میشود. این نوع بررسی نیازمند آمارهایی است که در طولانیمدت به دست آمده و متاسفانه این آمارها در ایران زیاد وجود ندارد و اطلاعات سیلها قابل دسترسی در مقاطع مختلف نیست. از این لحاظ اگر حتی از بهترین نرمافزارهای محاسبه سازهها استفاده کنیم، ضمن اینکه این محاسبات نمیتواند به طرز دقیقی محاسبه شود اما ممکن است سازه با مشکل مواجه شود. نکته بعدی مکانیابی این سازههاست. یکی از مهمترین وسایلی که الان در سازههای
خصوصاً انرژیک مانند سازههای نیروگاههای اتمی، آب، برق، سد، پل و تاسیسات استفاده میشود بیش از 600 عامل را بررسی میکند تا به این نتیجه برسد آیا این محل برای بنا گذاشتن چنین سازهای مناسب است یا خیر؟ بهطور مثال سد را در نقطهای که نمک دارد نباید احداث کرد چرا که آب شور خواهد شد. یا اینکه سد را در نقطهای بنا کنیم که از نظر ساختار زمینشناسی تمامی آبی که در پشت آن جمع میشود از یک نقطه دیگر هدر نرود تا میلیاردها سرمایه از بین برود. نیروگاه باید در نقطهای احداث شود که با توجه به مکانیابیهای انجامشده، صرفه اقتصادی داشته باشد. مکانیابی پالایشگاهها نیز همچنین. اینها همه به محاسبات طرحها برمیگردد که باید به لحاظ مصالح اقتصادی مورد نظر قرار گیرد. مکانیابی یکی از مهمترین مسائلی است که مهندسان بدون اطلاعات آن در پروژههایی مانند احداث نیروگاه اتمی هر لحظه باید منتظر وقوع زلزله و سیلابهای مختلف و فروریزی پلها باشند. متاسفانه ما در اغلب پروژههای عمرانیمان مکانیابی درستی نداشتهایم و برخی سدها با اصرارهای برخی سیاستمداران و نمایندگان استانهای مختلف بنا شدند.
دلیل افت کیفیت سازهها میتواند بیشتر ریشه در همین فشار سیاسیون بر اجرای این پروژهها داشته باشد؟
پافشاری آنها در اجرای چنین پروژههایی سبب شد همین اتفاقات بیفتد. نکته حائز اهمیت دیگر این است که در مهندسی مدرن بحث ایزواستاتیک طرحها از نظر اقتصادی مهم است. به این معنی که فقط به آن شرط، طراحی و ساخت سازه قابلیت بهرهبرداری دارد. یعنی ممکن است این سازه برای دوره کوتاهمدت 10ساله یا بلندمدت 100ساله طراحی شود اما پس از مدتی به دلیل جانمایی نامناسب تصمیم به تخریب و نوسازی آن گرفته شود. متاسفانه از آنجا که به اهمیت آزمایش دوام سنگ در ساخت سازه توجه نمیشود، بعضی مواقع سازههایی را که به حد تخریب رسیده بهرهبرداری میکنیم که با وقوع یک زلزله خفیف به راحتی سازه تخریب میشود و خسارت سنگینی به پروژه وارد میشود. در حالی که سازههایی که طراحی میکنیم باید حداقل برای 200 سال عمر کند. اما میبینیم به دلیل شرایط اقتصادی و گران تمام شدن پروژهها تخلفاتی در ساخت و سازها انجام میشود و سازه پس از 10 تا 15 سال از سرویسدهی خارج میشود. در این صورت متاسفانه هم سرمایهها از بین میرود و هم خطرات ناشی از تخریب
سازه وجود دارد. بنابراین به نظرم یکی از دلایلی که پروژه را با موفقیت همراه میکند، محاسبات آن به لحاظ مکانیابی و صرفه اقتصادی داشتن پروژه است که گاهی اوقات رعایت نمیشود.
در برابر پلهای جدیدی که احداث میشوند و به لحاظ استاندارد مورد انتقاد قرار میگیرند، برخی بناهای قدیمی مانند پل تاریخی شوش را مشاهده میکنیم که در مقابل این اتفاقات بسیار مقاومت به خرج میدهند. به نظر شما پروژههای ساخت و ساز در گذشته بر اساس چه اصولی ساخته میشدند و سازهها با چه کیفیتی تهیه میشدند که با گذشت سالها اکنون آنقدر مقاومت به خرج میدهند. چرا پلهای جدید اینطور نیستند؟
اولاً مهندسان ما در گذشته دوراندیشی خوبی داشتهاند و همیشه پروژههایشان را طوری طراحی میکردند که بتوانند در درازمدت ازآن به شکل مطلوبی بهرهبرداری کنند. در برخی نقاط میبینیم که کنار رودخانهها پل سه دهنه باید باشد اما 10 تا 15 دهنه این پلها را احداث کردهاند تا بتواند سیلابهای طولانیمدت را از خود عبور دهد. نکته بعدی این است که برخی از پیمانکاران غیر از نکاتی که باید در طراحی این پروژهها رعایت کنند، استانداردهای ساخت و ساز را نیز رعایت نمیکنند. تا دوره مشخصی که برای دوام سازه تخمین زده شده به وقوع بپیوندد. به دلیل رعایت نکردن استانداردهای لازم در ساخت و ساز و نوع مواد به کار رفته در بنا که ممکن است فولادهای بیکیفیت باشد، عمر سازه کوتاه میشود. برخی از پیمانکاران با فرض اینکه شرایط اقتصادی نامناسب است و رکود تشدید شده دست به چنین اقداماتی میزنند و قصد دارند به هر شکلی که شده پروژه را تمام کنند. نتیجه هم تخریب سازه میشود و با یک سیل یا زلزله تمامی پروژه به هوا میرود.
یکی از مباحث اصلی و گاهی جنجالبرانگیز در فضای معماری و شهرسازی امروز سازهها هستند. از آنجا که هر معماری حرفی برای گفتن دارد، اصولاً معماریهای جدید چه حرفی برای گفتن دارند؟ فکر میکنید در حال حاضر ایران به لحاظ معماری نیاز به جذب سرمایهگذار خارجی دارد یا اینکه از توان داخلیمان نیز میتوان استفاده کرد؟
درباره معماری باید گفت که بحث مفصلتر است. به لحاظ اینکه شکل ساختمان، نحوه کاربری و نوع سرویسدهی آن مستقیماً با تمدن، فرهنگ و مسائل اجتماعی ما ارتباط دارد و سازه باید نمادی از فرهنگ و تمدن ایران باشد. در اغلب کشورهای خارجی نمادهایی که به کار میرود، همه بر مبنای تفکر، اندیشه، فرهنگ، تمدن و مسائل اجتماعیشان است. مدتها بود که معماری ما این ویژگیهای خود را از دست داده بود و دچار یک غربزدگی و کپیکاری شده بود. در تهران شاهد ساختمانهای رومی یا برجهایی که نظیر آن در آمریکا ساخته شده، بودیم. حتی ساختمانهایی که نماد تفکر صهیونیستی یا نژادپرستانه است نیز ساخته شده و هیچ تمهیداتی در خصوص آن در نظر گرفته نشده است. اگر معماری ساختمانهای نواب را بخواهیم مورد بحث و بررسی قرار دهیم، باید
گفت معمارهای خطی در آن به کار رفته که عموماً در سیستمهای ساختمانسازی کمونیستی روسیه متداول بوده درحالی که خانههایی بزرگ با نشانههایی از فرهنگ و تمدنمان در اصفهان، شیراز و حتی در مناطقی از تهران که بافتهای تاریخی مختلف دارد، هنوز دیده میشود. متاسفانه ساختوساز در کشور بیشتر به این سمت رفته که صرفه اقتصادی را در پروژههایمان منظور کنیم و با توجه به اینکه تکلیف شده همه پروژهها اعم از راه، جاده، پل، تونل و ساختمان، پیوست فرهنگی داشته باشد اما این پیوستهای فرهنگی رعایت نمیشود و بعد میبینیم که محلههایی در تهران به وجود آمده که هویت فرهنگی و دینی ندارد. همین شهرکهایی که تحت عنوان مسکن مهر در مناطق مختلف به عنوان مسکنهای حمایتی ساخته شد، هم از نظر مکانیابی و هم از نظر نوع معماری که در آن به کار گرفته شده هیچکدام با بافت فرهنگی مردم ما همخوانی ندارد و فقط یک خانهای ساخته شده برای اینکه دو سه نفر بتوانند در آن زندگی کنند. میتوان گفت در این شیوه ما روح زندگی را در قفسها حبس میکنیم به خاطر اینکه از اول فکر نکردهایم که این ساختمان باید احساس خوبی به مردم القا کند.
همانطور که اشاره کردید، موضوع دیگری که در پروژههای عمرانی باید مدنظر قرار بگیرد کیفیت مواد اولیه در ساختوساز است. تا چه اندازه تونل و سدهایی که اخیراً ساخته میشود، امنیت جانی شهروندان را تضمین میکند؟
شخصاً طی دوران فعالیتم در این حوزه، همیشه از به کارگیری مشاوران خارجی و تکنولوژیهای برتر استقبال کردهام و همیشه معتقدم در پروژههای عمرانی باید از مشاوران بینالمللی که در تونل، راه، مترو و پل تجربه دارند، بهره گرفت. اما مشکلی که در خصوص استفاده از مشاوران خارجی داریم این است که جنبه نظارتی که در ساخت و سازهای پروژههای عمرانی به کار گرفته میشود، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. یعنی ما حاضر هستیم هزینههای بسیار زیادی را به پیمانکار بپردازیم اما حاضر نیستیم یکصدم آن را به مهندسان کارآزمودهای که در کشورمان هستند، پرداخت کنیم تا کار باکیفیتی انجام شود. یک نقشه بسیار عالی را توسط مهندسان مشاور خارجی طراحی میکنید و آن را در اختیار پیمانکاری قرار میدهید که حتی ممکن است توانایی نقشهخوانی را هم نداشته باشد چه برسد به اجرا! نکته دیگر اینکه ما در استفاده از پیمانکاران خارجی همیشه باید
این را مدنظر قرار دهیم که استانداردهای به کارگیری در طراحیها و اجرا باید کمتر از استانداردهای اروپایی نباشد و نباید خودمان را مقید به این کنیم که یک پیمانکار چینی بر اساس استانداردهای خودش عمل کند. ممکن است در چین استانداردهای رفاه یا ایمنی استانداردهایی باشد که قابل قبول ما و حتی کشورهای دیگر هم نباشد.
در ساخت آزادراهها تا چه اندازه کیفیت سازهها تضمین میشود؟
در بخش آزادراهها با توجه به سازههای مهمی که تونلها و پلها دارند قطعاً باید با بالاترین استانداردها ساخته شوند. به یاد دارم زمانی که رئیس انجمن تونل بودم تاکید داشتیم یک تونلی که 5 متر طول دارد باید بر اساس آخرین استانداردهای اروپا ساخته شود تا جان مردم به خطر نیفتد. در تونل نواب سیستمهای آتشنشانی، اطفای حریق، مانیتورینگ، نجات، امداد و سیستمهای مختلفی تعبیه شده تا زمانی که یک مسافر با خودرو وارد آن سازه میشود، اگر این سازه آتش بگیرد، بتواند جان خود را نجات دهد. چرا که تونلها در حین آتشسوزی همانند کورهای میشوند که همه آنچه را درون خود دارند ذوب میکنند. به دلیل اینکه فضا بسته است و دودی که ایجاد میشود، ممکن است منجر به خفگی صدها مسافر شود. پس جان مردم را نباید دست کم گرفت و فکر کنیم با کم خرج کردن و اتمام پروژهها با هزینههای کم میتوانیم افتخار کسب کنیم. هرچه ساخت و ساز با استانداردهای بالا، ایمنی و آسایش مردم ساخته شود باید توقع مدال گرفتن داشته باشیم نه اینکه پیمانکاری پروژهها را با کمترین قیمت ممکن پیش ببریم
و توقع این باشد به ما مدال هم میدهند! گرچه پیمانکاران ما در هنگام عقد قرارداد اگر 100 واحد باشد، زمان اتمام کار به اندازه 400 واحد صورتحساب برای کشور ایجاد میکنند. به نظر میرسد ما در خصوص آزادراهها که تونلها را در درون خود دارند باید استانداردهای مختلفی را استفاده کنیم. ما در آزادراه تهران-شمال که درگیر قسمتهایی از طراحی آن بودیم از خبرهترین مهندسان انگلیسی، روسی، طراحان چینی و مشاوران داخلی استفاده و نظارت کردیم که منجر به بالا رفتن سازه کار شد. حالا چه میزان از آن در اجرا نمره قبولی میگیرد باید ناظران پروژه قضاوت کنند. نکته دیگر هم بحث مهندسی پروژه است. طرحهایی در کشور داریم که حدود 10 تا 20 سال پیش طراحی شده اما هنوز تمام نشده و اصلاً خاصیت خود را از دست داده است. درحالی که استانداردهای دنیا همواره بالا رفته است و باید با مهندسی ارزش، بازیابی و بررسی مجدد طرحها کیفیت ساخت پروژهها را بالا ببریم تا به اجرای کار سرعت ببخشیم. اما متاسفانه مهندسی ارزش در سیستمهای ما به فراموشی سپرده شده است.
پس از ساخت سد و تونل، موضوع دیگر حفظ و نگهداری این سازههاست. در حال حاضر به چه اندازه به این موضوع اهمیت داده میشود و دولت چقدر هزینه برای حفظ و نگهداری سد و تونلهای قدیمی یا جدید متحمل میشود؟
در هر سازه حساسی مانند سدها، به چند سوال باید پاسخ داده شود. اول اینکه از این سد در چه دورهای میتوانیم بهرهبرداری کنیم و در چه دورهای این سدها پر از رسوب میشود و باید لایروبی انجام شود؟ در چه دورهای باید یکسری تعمیرات اساسی انجام شود؟ چه زمانی این سدها دیگر قابلیت پایداریشان را در مقابل زلزله یا عوامل دیگر از دست میدهند؟ باید به هر شکلی که شده در محاسبات سدسازی به پاسخ این سوالها دست یافت. برخی از سدهایمان عمر سازهشان تمام شده و اگر از این سدها نگهداریهای لازم نشود، خطراتی ایجاد میکنند. سیلابهایی که اخیراً جاری شده بسیاری از دریاچههای پشت سدها را با رسوب پر کرده است. هم سطح ذخیره آب کاهش یافته و هم رسوب میتواند یک جریان سنگین فشار اسمزی را از زیر کف به سمت سازه سد هدایت کند که بسیار مخرب و سنگین خواهد بود. یعنی فشار آب و لای هم باید در سدسازی مدنظر قرار گیرد. این مسائل باید
مرتب کنترل شود و شرکتهای مخصوصی برای این کارها شکل بگیرد. ابزار دقیق روی سازههای سد نصب شود و هر روز و هر دقیقه رفتارهای سد کنترل شود. البته روی بسیاری از سدهای کشور ابزارهای رفتارسنجی نصب شده و هرگونه حرکتی باید کنترل شود. از این رو اگر دستگاهها قدیمی هستند باید نوسازی شوند و شرکتهایی باید مسوولیت این کار را بپذیرند و مانیتورینگ این مسائل در سدها باشند. در غیر این صورت فقط سدی ساخته شده و معلوم نیست چه سرنوشتی پیدا کند.
به نظر شما معماری در ایران تا چه اندازه به سمت مدرنسازی رفته و از قالب سنتی بودن خارج شده است؟
این خصلت بشریت است که همیشه تحت تاثیر فرهنگهای دیگران قرار بگیرد. منتها کسانی که فرهنگهای بیگانه بر آنها غلبه میکنند، شکستخورده فرهنگی و علمی هستند. اما افرادی که فرهنگ غرب را میگیرند و از محاسن آن استفاده و بومیسازی میکنند، به معنای آن است که بر فرهنگ غرب غلبه کردهاند. در معماری هم همینطور است و هرچه بتوانیم با حفظ محتواها و هویتهای فرهنگی، دینی و اسلامی خودمان معماریمان را مدرنیته کنیم نه بر اساس تقلید کورکورانه از مدرنیته غرب بلکه با استفاده از روشهای نوین برای بهتر کردن ایجاد یک اتمسفر مثبت برای حیات و زندگی، این موضوع میتواند بسیار موثر واقع شود. در بسیاری از شهرهای دنیا که آسمانخراشها هستند زمانی که وارد آن شهر میشوید، هیچ روح و حسی از زندگی به شما دست نمیدهد و فقط سنگ و آهن و شیشه است که در کنار آن فقر، فساد و فحشا موج میزند. این به معنای آن است که روح زندگی در جامعه از بین رفته و باعث شده ما یک جسم بیجانی را تحویل جامعهمان دهیم. همین فضای معماری به تدریج در روحیات و
اخلاقیات انسانها اثر میگذارد. بسیاری از تغییرات فرهنگی در جامعهمان مانند بداخلاقیها، تندخوییها یا رفتارهای ناشایسته برخاسته از اتمسفری است که سازههای ما در معماری اثر گذاشتهاند و به ما تلقین میکنند تا چگونه بیندیشیم و چگونه زندگی کنیم.
بخش خصوصی در پروژههای عمرانی کشور تا چه اندازه نسبت به سالهای گذشته مخصوصاً در تونلسازی، آزادراهها یا سدسازی فعال شده است؟
در کنفرانسهای داخلی و خارج از کشور بارها این موضوع را مطرح کردهام که بخش عمرانی در کشور، باید به بخش خصوصی سپرده شود. الان در کشور ما شاید بیش از 95 درصد ساختمانهای مسکونی ایران متعلق به بخش خصوصی است. دولت حداکثر 10 درصد میتواند مداخله در ساخت و سازها کند. اما همیشه دولتها مانع از گسترش سرمایهگذاری شدهاند در صورتی که دولتها باید سهم بخش خصوصی را افزایش دهند. اصل 44 قانون اساسی و سیاستهای ابلاغی مقام معظم رهبری تکلیف را برای همه مشخص کرده است، دولت بر اساس برنامههای چهارم و پنجم توسعه قرار بوده هر سال 20 درصد از شرکتهای وابسته به خود را که تصدیگری دولتی داشته به بخش خصوصی در صنعتهایی نظیر گاز، مخابرات، پتروشیمی، ساختمان و پل واگذار کند اما متاسفانه دو برنامه پنجساله را پشت سر گذاشتیم و کارهای لازم انجام نشد. در برنامه چهارم این واگذاری مطابق با اصل 44 اتفاق نیفتاد و برنامه پنجم هم بر همین روال جریان گرفت. دولت کوچک نشد و مخالف با اهداف اصل 44 که بر کوچک
شدن دولت تاکید داشت، دولت بزرگتر شد! این نشاندهنده این است که دولت باید با برنامههایی که ارائه میکند اگر قصد دارد رونق و شکوفایی سرانجام پروژهها باشد باید بخش خصوصی را در این صنعت بیشتر سهیم کند چرا که هیچ چارهای وجود ندارد غیر از اینکه از جمعیت 80 میلیونی کشور استفاده کنیم و دولت سهم کمتری در این زمینه داشته باشد.
دیدگاه تان را بنویسید