تاریخ انتشار:
کاظم اولیایی از زوایای پیدا و پنهان مدیریت تیم ملی فوتبال ایران میگوید
نگاه کیروش به فوتبال ایران سنتی نیست
تاثیر کیروش روی نیمکت تیم ملی در این سالها را نمیتوان کتمان کرد. تیم ملی از نظر نتایج، نمایش درون زمین، انسجام تیمی و رشد بازیکنان جوان پیشرفت قابلتوجهی داشته که بعید بود بدون این مربی به دست آید.
تاثیر کیروش روی نیمکت تیم ملی در این سالها را نمیتوان کتمان کرد. تیم ملی از نظر نتایج، نمایش درون زمین، انسجام تیمی و رشد بازیکنان جوان پیشرفت قابلتوجهی داشته که بعید بود بدون این مربی به دست آید. آخرین مورد مرحله مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۸ است که تیم ملی دور رفت را با عملکرد و نتایجی بسیار خوب به پایان برد و در روزهای عید نوروز، دو پیروزی روحیهبخش برای تیم ملی به دست آمد. حالا همه از نقش و فلسفه کارلوس کیروش میگویند. حالا حتی تصور اینکه تیم ملی بازیهایش را بدون کیروش شروع کند، ترسناک است. تیم ملی امروز به تاکتیکی تیمی متکی است نه یک یا چند بازیکن خاص. گوچی بازی نکند سردار آزمون و مهدی طارمی هستند. سردار آزمون روی نیمکت بنشیند کریم انصاریفرد آماده بازی است. مرتضی پورعلیگنجی آماده است به جای سید جلال بازی کند. در همه پستها این چنین است. کیروش تیمی ساخته که با هر ترکیبی پیروز میشود. این یک اتفاق بزرگ برای تیم ملی است. اتفاقی که سازندهاش ذهنیت و دیسیپلین کیروش است. متکی نبودن تیم ملی به ستارهها یک روزه در تیم ملی به وجود نیامده و حاصل شش سال حضور کیروش در تیم ملی و تلاش اوست. پیشتر
دیده بودیم مهدی رحمتی از تیم ملی خداحافظی کرد اتفاقی رخ نداد. همچنین مجتبی جباری. کیروش علی کریمی را کنار گذاشت و تیم ملی به مسیر خود ادامه داد. این روزها جواد نکونام و آندو دیگر در جلوی خط دفاعی بازی نمیکنند. زوجی که سالهای سال فیکس بودند اما باز هم تیم ملی در آستانه صعود به جام جهانی است. نیاز فوتبال ایران به دانش فنی در همه این روزها احساس شد. با کاظم اولیایی، مدیرعامل سابق باشگاه استقلال درباره نقش کیروش در فوتبال ایران و نیاز کشور به «دانش فنی» به گفتوگو نشستیم.
در سالهای گذشته تیم ملی فوتبال کشورمان با وجود مشکلاتی که با آنها روبهرو بوده، توانست موفقیتهای زیادی به دست بیاورد. حالا سوال این است که در ساختار نامناسب اجتماعی و اقتصادی ایران و همچنین فوتبال این موفقیتها چگونه توجیهپذیر است؟
در حوزه فوتبال و ایجاد شرایط موفقیت در این حوزه چند مولفه لازم است. خوشبختانه ما در بخشی از این مولفهها خوب عمل کردهایم و از آنها به درستی بهرهبرداری شده است که یکی از آنها مولفه مدیر فنی است. ما در حوزه فوتبال از شخص آقای کیروش در بخش مدیریت فنی بیشترین بهرهبرداری را کردهایم. البته خود ایشان هم در سایر بخشها در حال تلاش و به وجود آوردن حداقلهاست. اما اینکه در حال حاضر تضادی در حوزه فوتبال به وجود آمده که چرا آقای کیروش در حال دخالت در حوزههایی خارج از مسوولیتش است بحث دیگری است. عدهای میگویند او در بخش لباس، زمین، تدارکات و نکاتی از این دست دخالت میکند در صورتی که این مجموعه حداقلهایی است که خارج از حوزه فنی از سوی آقای کیروش در حال در اختیار گرفتن است. اما مجموعه عملکرد ایشان و به قول عدهای دخالتهای ایشان در بخشهایی که نام بردم باعث شده است که عامل موفقیت فوتبال ما در سطح ملی به وجود بیاید.
وقتی ما این موفقیتها را میآوریم در کنار باشگاههایمان قرار میدهیم، میبینیم که در حوزه باشگاهها که ادعای زیادی هم داریم و همچنین هزینههای زیادی میکنیم در رنکینگ آسیایی در رده هشتم قرار داریم. حتی در رنکینگ بینالمللی حدوداً در رده 150 هستیم اما در فوتبال ملی در آسیا در رده اول قرار داریم. پس در کل موفقیت ما در تیم ملی کشورمان به دلیل استفاده از مولفههای مدیریت فنی و استفاده از حداقل نیازهای دیگر است که با فشار مدیریت فنی ایجاد شده است و در نتیجه وضعیت ممتازی نسبت به شرایط کشورمان داریم.
نقش بازیکنها در این موفقیت چیست؟
با کمال معذرت باید بگویم که بازیکنهای ما مانند نیروی انسانی سطح پایین در کارخانهها هستند. یعنی یک کارگر سطح ماهر در حوزه صنعت فوتبال هستند. حالا اگر سرکارگر مدیریت از این افراد با ابزار مناسب خوب بهرهبرداری کند، نتیجه خوبی به دست میآید اما اگر کارگران ماهری باشند ولی تعهد مدیریتی کلان و با برنامه وجود نداشته باشد، قطعاً نتیجه خوب به دست نمیآید. به بیان دیگر اینها مثل اعضای ارکستری میمانند که هر کسی بهترین ساز را میزند اما چون با رهبری و در دستگاه نمیزنند، صدای ناهنجاری از آن درمیآید اما اگر هر کدام از اینها که در نوع خود موزیسینهای خوب و قهاری هستند، تحت رهبری یک شخص دربیایند و با برنامه فعالیت کنند، میتوانند سمفونی شماره هفت یا پنج بتهوون را اجرا کنند و صدای عالی، رسا و با هدفی از آن بیرون میآید. اما اگر هر کسی بخواهد ساز خود را بزند گوش فلک کر میشود.
غیر از مدیریت فنی و بازیکنها، آیا عوامل دیگری هم در موفقیت تیم ملی نقش دارند؟
از سایر عوامل میتوان به تدارکات، مسائل روحی و روانی اشاره کرد که در حوزه هواداری ایجاد موفقیت میکنند. یعنی وقتی ما یک بازی را با حضور تماشاگر برگزار میکنیم، درصد قابل توجهی انگیزه بازیکنهای ما بالا میرود. پس یکی از آیتمهای موفقیت تیم حضور تماشاگران است. اما همین عوامل ایجاد موفقیت را باز مدیریت فنی نقش دارد. یعنی آقای کیروش از تماشاگران دعوت میکند تا در استادیوم حضور پیدا کنند که البته این دعوت و حضور میتواند به موفقیت کیروش کمک کند. نکته دیگر این است که وقتی کیروش مسابقات جهانی را با جار و جنجال برگزار میکند و خودش پای میز مذاکره میرود که این مسابقه برگزار شود یا در کجا انجام بگیرد از دیگر عوامل موفقیت تیم شناخته میشود. همچنین باید از دیگر عوامل موفقیت تیم به کلاس روانی تیم اشاره کرد که در این نکته هم باز کیروش نقش اصلی را ایفا میکند و باعث میشود که تیم از هم نپاشد و همیشه سرحال باشد. او میآید از تدارکات بهترین لباس استفاده میکند و حاضر نیست از لباسهای معمولی و با کیفیت پایین استفاده کند یا اعضای تیم را به هتل معمولی ببرد.
مسوولانی که وارد حوزه ورزش میشوند خیلی با عمق این حوزه آشنایی ندارند. نمایندههای مجلس ما شعار ورزشی زیاد میدهند ولی فقط فوتبال و ورزش را در شعار و کتاب و حرف زدن میبینند. عمق تبلیغات و عمق توانایی ورزش برایشان خیلی محسوس نیست. که این موضوع جای تاسف دارد.
در نتیجه این رفتار باعث میشود که به دیگران و خود اعضای تیم القا شود که رنکینگ تیم ملی بالاست و در رده دیگر تیمهای ملی دنیا قرار دارد. این عوامل تاثیر میگذارد بر اینکه به یک خودباوری برسیم که با انگیزهای که ایجاد شده موفقیت را برای ما به وجود میآورد. یعنی در این بخش هم باز مدیریت فنی تاثیرگذار است. چرا تاکید دارم در این بخشها مدیریت فنی تاثیرگذار است؟ برای اینکه ممکن است در برخی از حوزهها مدیریت فنی را دخیل ندانیم اما در کشور ما چون در حوزه مدیریتی این موارد تعریف نشده، به حداقلها اکتفا میکنیم در صورتی که کیروش اصرار میکند که در حوزه مدیریت سایر مولفهها
هم دخالت کند و اینها را بالا ببرد و در نتیجه موفقیت ایجاد میشود. در صورتی که اگر فشارها و اصرارهای کیروش نبود، در این بخشهایی که نام بردم کم میآوردیم.
مدل این موفقیت را چگونه میتوان تشریح کرد؟
باید بیان کنم که فوتبال ما از حالت سنتی در حال تبدیلشدن به صنعتی است اما نگاه مدیران ما به فوتبال هنوز نگاه سنتی است. در نگاه سنتی هم، ورزش آماتور در حوزه فوتبال آماتور دیده میشود. یعنی روابط عاطفی است و امکانات فنی در چارچوب مدیریتی ایجاد نمیشود بلکه با زد و بند و رفاقتی کارها پیش میرود. لذا فرق مدیریت موجود در باشگاههای ما سنتی و آماتوریسم است اما نگاه آقای کیروش و مدیران فوتبال دنیا صنعتی و حرفهای است که ما باید تلاش کنیم دیدگاه صنعتی و حرفهای را در فوتبال کشورمان غالب کنیم.
نحوه مدیریت در موفقیت حوزه فوتبال چقدر قابل تعمیم به بخشهای دیگر از جمله بخش اقتصاد است؟
بگذارید خاطرهای برای شما بگویم. در سالهای پیش یکی از دوستانم میخواست در یک کنفرانس سخنرانی کند و من هم همراه ایشان بودم. در راه که داشتیم به محل برگزاری کنفرانس میرفتیم به من میگفت که برای این کلاس خیلی مطالعه نکرده است و تا به مقصد سخنرانی برسیم زمانی بود که تیم ملی کشورمان بر تیم فوتبال کره جنوبی شش بر دو پیروز شده بود. من چنان خوشحال شده بودم و برای دوستم از فوتبال و شرایط آن تعریف میکردم که او همان صحبتهای من را تبدیل به یک سرفصل کرد و در آن کنفرانس که برای صنعتگران بخش خودرو در کشور برگزار شده بود همان را تعریف کرد. یعنی او چیزی حدود دو ساعت برای آنها صحبت کرد. به صنعتگران ما میگفت نگویید که ما به کره جنوبی در بخش خودرو نمیرسیم. چطور توانستیم در فوتبال آنها را شکست دهیم پس میتوانیم در خودرو هم پیشرفت داشته باشیم. من در آنجا برق موفقیت را در چشم اکثر صنعتگران حاضر در جلسه میدیدم. ببینید باید متوجه شویم که فوتبال در جامعه ما یک فلش پیشرفت است. فوتبال از لحاظ روحی و روانی میتواند مردم را به خودباوری برساند و باعث شود که مردم به این باور که میتوانند به موفقیت دست پیدا کنند برسند. پس میتوان
از کانال فوتبال در دیگر حوزهها استفاده کرد.
حتی میتوان از انگیزه موجود در فوتبال در حوزه مدیریت کلان کشور هم استفاده کرد. چرا الان خیلی از کشورها میخواهند میزبان جام جهانی باشند؟ برای اینکه جدای از جنبه اقتصادی این ماجرا، میدانند حضور دیگر تیمهای فوتبال در کشورشان در مردم خوشحالی و شعف ایجاد میکند و این عوامل به آنها کمک میکند که با انگیزه و موفقیت بیشتری فعالیت کنند که مجموع اینها به نفع اقتصاد و تولید کشور تمام میشود.
پس این نگاه که اگر ما در فوتبال موفق میشویم در بخشهای دیگر هم میتوانیم موفق عمل کنیم نگاه سازنده و مثبتی است. کافی است به وضعیت فوتبال آلمان نگاهی بیندازیم. قبل از اینکه جامجهانی در آلمان برگزار شود، تیم فوتبال این کشور آنطور که باید و شاید موفق عمل نمیکرد اما از وقتی که جامجهانی در این کشور برگزار شد، از کانال فوتبال گفتند ما در فوتبال برتری داریم. این سرگذشت آلمان است که برتری صنعتی و ورزشی خود را در دنیا ثابت کرد و از این کانال استفاده کرد و برای خود و جامعهاش تبلیغ کرد. اینطوری هم باور جامعه را افزایش داد.
الان هم که آلمان روی صنعت فوتبال سرمایهگذاری میکند نه برای اینکه بگوید ما در فوتبال موفق هستیم، برای این است که بگوید ما در صنعت و حرفه در دنیا حرف اول را میزنیم و برای همین سرمایهگذاریهای زیادی در حوزه فوتبال میکند.
ولی ما در کشورمان از تجربههای دیگر کشورها استفاده نمیکنیم بلکه میخواهیم خودمان دست به تجربههای جدید بزنیم که همین باعث ضرر میشود. اینطور فکر نمیکنید؟
قطعاً که باید از تجربه دیگر کشورها استفاده کرد. اصلاً یکی از هنرهای فوتبال همین است که الگو بگیریم. چون در روح و روان افراد تاثیر میگذارد. فوتبال با گروه سنی و جنسیت کاری ندارد. از بچه پنجساله تا پیرمرد 90ساله از پیروزی تیم مورد علاقهشان شاد میشوند تا دختر 10ساله و پیرزن خانهنشین. یعنی همه از این پدیده لذت میبرند. پس خوب است که مدیران کشورمان از تجربههای دیگر کشورها در این زمینه استفاده کنند تا از کانال فوتبال در دیگر حوزهها از جمله اقتصاد استفاده مثبت کنیم.
وضعیت ما در تیم ملی کشورمان به دلیل استفاده از فاکتورهای مدیریت فنی کیروش و استفاده از حداقل نیازهای دیگر است که با فشار مدیریت فنی ایجاد شده است و در نتیجه وضعیت ممتازی نسبت به شرایط کشورمان داریم.
چه عواملی باعث میشود از این تجربهها استفاده نکنیم؟
عدم شناخت مدیران ما در این حوزه ضعف کشورمان است. مسوولانی که وارد این حوزه میشوند خیلی با عمق این حوزه آشنایی ندارند. نمایندههای مجلس ما شعار ورزشی زیاد میدهند ولی فقط فوتبال و ورزش را در شعار و کتاب و حرف زدن میبینند. عمق تبلیغات و عمق توانایی ورزش برایشان خیلی محسوس نیست. که این موضوع جای تاسف دارد.
عملاً میتوان رابطهای میان فوتبال و اقتصاد ایجاد کرد؟
در سال 2010 در صد آیتم درآمدزایی در فوتبال کشور زیر رتبه دهم بود. اصلاً صنعت فوتبال آیتم اقتصادی است چه در تولیدات نرمافزاری، سختافزاری و درآمدزایی آن. این موضوع یک صنعت است. خودش به عنوان یکی از آیتمهای درآمدزایی در جهان شناخته شده است. نکته دیگر ایجاد شور و نشاط در حوزههای دیگر است که به شدت هم تاثیرگذار است. اگر به فوتبال به عنوان یک صنعت نگاه شود آیندهنگری ایجاد میشود. دنیای صنعتی و پیشرفته امروز از فوتبال به عنوان یک عامل انگیزشی و برند خود برای صنعتش استفاده میکند و ما متاسفانه در این بخش هم ضعفهای اساسی داریم.
اما بگویید که چه باید کرد تا از این وضعیت که به قول شما در آن ضعف اساسی داریم، خارج شویم؟
باید قانون ایجاد کرد. ما الان در حوزه باشگاههای فوتبال ضعف مدیریتی داریم. تعریف اولیه از اینکه باشگاه چیست نداریم. این موضوع به ضعف قانون برمیگردد، که باید مسوولان اجرایی و وزیر ورزش این را به صورت لایحه به مجلس ببرند و تبدیل به قانون کنند. یا به صورت طرح باشد که نمایندگان مجلس ارائه دهند. دولت باید بفهمد که الان باشگاههای ما در وضعیت مناسبی نیستند. البته در حرف میگویند که با مشکلات آشنا هستند ولی آن چیزی که دولت میگوید طرح جامع باشگاههاست و به وزیر هم داده شده و خود من هم 10 تا 15 سال درگیر این مساله با نمایندگان و دولتهای مختلف بودم. اولین قدمی که دولت میتواند در این زمینه بردارد این است که لایحهای تدوین کند و به مجلس بدهد و تعیین تکلیف حوزه حقوقی باشگاهی مشخص شود که آیا دولت میخواهد خودش باشگاهها را اداره کند یا بخش خصوصی و اگر بخش خصوصی این کار را باید انجام دهد با چه شرایطی باید انجام دهد.
آیا میتوان به واگذاری مدیریت بخشی از نهادهای اقتصادی به یک اقتصاددان خارجی فکر کرد؟ آن هم در شرایطی که این الگو در فوتبال جواب داده است.
واقعیت این است که اگر جانمایی درستی کنیم مدیران توانمند جوانی داریم که به این حوزه وارد هستند. ما اول باید جانمایی درستی انجام دهیم. بخشی از مدیران که تحصیلات آکادمیک بالایی دارند و کاملاً از جنس فوتبال هستند و میتوانند در این حوزه فعالیت کنند برای اینها فضا نیست اما برای کسانی که تحصیلات هم ندارند و ارتباطات دارند، فضا هست و پست میگیرند. من میگویم قبل از اینکه به مدیران خارجی نیاز پیدا کنیم ما خودمان آدم داریم اما جانمایی خوب نشده است. من شهردارانی میشناسم که در حوزه فوتبال وارد هستند و جایشان در فوتبال است اما در شهرداری هستند و سنخیتی با شهرداری ندارند. من افسوس میخورم که با تمام این شعارهایی که در کشور داده میشود و صحبت از اقتصاد مقاومتی میشود، هنوز که هنوز است نگاه درستی به مقوله اقتصاد و ارتباط آن با فوتبال نداریم.
باید بگویم که فوتبال مقهور سیاست شده است. فوتبال را به دلیل مسائل سیاسی و امنیتی طوری در اختیار گرفتهاند که هم فوتبال را خراب کردهایم و هم مساله اقتصادی را. برای مثال در کشورهای دیگر از استادیومهایی که در مرکز شهر قرار دارند استفاده بهینه و خوبی میکنند ولی ما در کشورمان استادیوم قدیمی و پیر امجدیه را به دلیل سوءمدیریت و نگاه سیاسی از حوزه فوتبال خارج کردهایم. خب تا وقتی که این نگاهها در فوتبال حاکم باشد نمیتوان امیدی به پیوند اقتصاد و فوتبال داشت. در صورتی که ما در حوزه اقتصاد مقاومتی میتوانیم کمکهای زیادی از حوزه فوتبال بگیریم اما نهتنها این کار را نمیکنیم بلکه فوتبال را یک ناهنجاری میشناسیم در صورتی که فوتبال یک هنجار است و به اقتصاد مقاومتی میتواند کمک کند.
دیدگاه تان را بنویسید