تاریخ انتشار:
کالبدشکافی سفر رئیسجمهوری چین به ایران در گفتوگو با مجیدرضا حریری
خاورمیانه صنعتی، نمایشی چینی با بازیگری ایران
«خاورمیانه صنعتی»، ایدهای که مدتهاست فکر رهبران چینی را به خود مشغول کرده است. حال صحنه نمایشی تدارک دیده شده که در کنار کارگردانی چین، بازیگر اصلی آن ایران است. حال شی جینپینگ آمده است تا سناریوهای خود را برای نفوذ هر چه بیشتر در منطقه، رونمایی کند.
«خاورمیانه صنعتی»، ایدهای که مدتهاست فکر رهبران چینی را به خود مشغول کرده است. حال صحنه نمایشی تدارک دیده شده که در کنار کارگردانی چین، بازیگر اصلی آن ایران است. حال شی جینپینگ آمده است تا سناریوهای خود را برای نفوذ هر چه بیشتر در منطقه، رونمایی کند. اولین مقصد، ریاض بود و پس از آن، قاهره و در نهایت تهران. او به صراحت از نقشه جدید چین برای توسعه غربیاش رونمایی کرده و میخواهد خاورمیانه صنعتی بسازد؛ جاده ابریشم احیا کند و در نهایت، تدارکات مقتدرانهای را برای چالشهای آتی خود در دنیا فراهم آورد. او به ایران آمد تا جای پای خود را در یک کشور مقتدر خاورمیانه محکم کند؛ به خاطر همین هم حاضر است هزینه بدهد و ظرف مدت 10 سال، 600 میلیارد دلار با ایران تبادلات مالی داشته باشد. اینکه شی جینپینگ برای توسعه چینی خود، چه در سر میپروراند، معمایی است که این روزها سفرش به منطقه خاورمیانه در ذهن بسیاری از تحلیلگران نقش انداخته است. مجیدرضا حریری، نایبرئیس اتاق بازرگانی مشترک ایران و چین اما، جنبههای مثبتی از این استراتژی توسعهای را کالبدشکافی میکند. او در گفتوگو با «تجارت فردا» از رویای این روزهای چینیها
و فرصتهای طلایی اقتصاد ایران در سایه آن سخن به میان میآورد.
چند سالی است که چین به پای ثابت اقتصاد ایران تبدیل شده است. اتفاقات دهههای گذشته در شتاب بخشیدن به توسعه روابط چین با ایران، زوایای پنهانی دارد که مروری بر آنها، به این سوال ختم میشود که شی جینپینگ 63ساله اکنون از ایران چه میخواهد؟
برای پاسخ به این سوال باید به کمی عقبتر برگردیم، حدود 40 سال پیش یعنی 1971 میلادی که رابطه جدیدی میان ایران و چین شکل گرفت. زمانی که نه انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاده بود و نه چین وارد دوران رشد سریع اقتصادی شده بود. موضوع به زمانی برمیگردد که چینیها پوسته روابط قدیمی خود با آمریکا را ترکاندند و دیپلماسی معروف پینگپنگی را با دنیا شروع کردند. هدفشان هم این بود که وارد تعامل با دنیا شده و تغییر شکل دهند؛ اگرچه برخی اتفاقات، این را به تاخیر انداخت که عمده آن، وقوع انقلاب فرهنگی در چین و بیماری سالهای آخر عمر مائو بود. کار متوقف ماند تا دنگ شیائوپینگ روی کار آمد. درست در زمانی که جنگ سرد میان آمریکا و شوروی برقرار بود؛ چین به دنبال نقطه تعادل در منطقه، بر روی یکسری از کشورها به منظور تامین انرژی، وارد گود شد که مهمترین این کشورها، ایران بود. آن زمان در منطقه، از یکسو رقابتی میان چین و شوروی ایجاد شده بود و از سوی دیگر، عداوت بین چین و آمریکا به چشم میخورد، منطقه خاورمیانه هم تقریباً تقسیم شده بود و هند و پاکستان هر یک، به یکی از اردوگاههای رقیب در همسایگی چین تعلق داشتند، شوروی در بالادست بود و
کشورهای خلیج فارس و منطقه نیز، عمدتاً تحت نفوذ آمریکا بودند؛ به همین دلیل چینیها رابطه خود را با ایران به گونهای تعریف کردند که بتوانند نفوذ خود را در منطقه گسترش دهند. به هر حال، انرژی دنیا در منطقه خاورمیانه نهفته است. البته، اسناد این موضوع در سیاست خارجی چین یا حتی در مرکز مطالعات وزارت امور خارجه ایران هم موجود است. تا قبل از انقلاب البته این روابط پررنگ نشد، چرا که چین هم به دورانی وارد شد که مائو به لحاظ سنی اواخر عمر خود را طی میکرد و انقلاب فرهنگی چین و اتفاقات سیاسی، منجر به تاخیر اصلاحات شد. در ایران نیز بحثهای اواخر دهه 50 و تغییراتی که در رژیم در حال ایجاد بود، در نهایت منجر به بروز انقلاب اسلامی شد. از بعد از انقلاب، همزمان با روی کار آمدن دنگ شیائوپینگ، تغییراتی نیز در ایران انجام شد و نگاه ایران هم بعد از انقلاب و تثبیت آن، به شرق متمرکز شد و این نوع نگاه، به عنوان سیاست اصلی حکومت جدید ایران، برگزیده شد. چین هم نیاز داشت برای پیشبرد اصلاحات خود، روابط را با کشورهایی که منابع و مواد اولیه دارند، گسترش دهد و برای کالاهای تولیدی خود که آن زمان کیفی هم نبودند، بازاری داشته باشد. در عین
حال، در زمان جنگ نیز اکثر اقتصادهای مطرح دنیا در کنار رقیب و طرف مقابل جنگ ایران قرار گرفتند و کمکهای نظامی، سیاسی و اقتصادی به عراق صورت میدادند، اما چین از معدود کشورهایی بود که در جنگ ایران، یا بیطرف بود یا اگر قرار بود همکاری با یک طرف داشته باشد، ایران را ترجیح میداد. پس در مجموع سابقه خوبی میان دو کشور باقی مانده است. در عین حال، اولین سفر رئیسجمهور ایران به چین بعد از انقلاب نیز همزمان با ریاست جمهوری مقام معظم رهبری بود که بعد از آن آقایان هاشمی، خاتمی، احمدینژاد و روحانی نیز به چین سفر کردند. در مجموع، روند همکاری ایران و چین از پیش از انقلاب شروع شده بوده و حداقل از سوی چینیها، بر اساس برنامه مشخص اقتصادی تعریف شده است.
این همکاری نزدیک چه فرآیند مبادله تجاری را برای دو کشور رقم زد؟
اتفاقاتی که در جریان این 40 سال رخ داد، دو کشور را به هم نزدیکتر کرد و در زمانی که ما برای خرید بسیاری از کالاها با کشورهای غربی، به مشکل برمیخوردیم، چین تامینکننده کالا بود. این روند تا تحریمها ادامه داشت. از اواخر دهه 90 میلادی، سر و صدای اقتصاد چین در دنیا شروع شد؛ در حالی که آن زمان، دنیا هنوز باور نکرده بود که چه اتفاقی در چین در حال رقم خوردن است. بنابراین در فاصله سالهای 1995 تا 2005، رشد روابط اقتصادی ایران با چین، با منحنی تیز و رو به گسترشی مواجه شد که از زیر یک میلیارد دلار به 18 میلیارد دلار رسید. وقتی به تحریمها رسیدیم، تمامی کشورهایی که میتوانستند با ایران رابطه خوب اقتصادی داشته باشند، قطع رابطه کردند و ایران تنها مجاز بود با پنج کشوری که تحریمکنندگان مجاز کرده بودند نفت ایران را بخرند، مراوده داشته باشد. آن زمان ما تنها به ترکیه، کره، هند، ژاپن و چین نفت میفروختیم و چین، بیش از نیمی از نفت تولیدی ما را میخرید. اگرچه کشورهایی همچون ژاپن نیز خرید نفت از ایران را قطع نکرده بودند، اما هیچ کالایی نیز به ایران نمیفروختند و امکان نقل و انتقال پول حاصل از فروش نفت نیز وجود نداشت؛ در حالی
که چینیها به هر حال آنچه ایران نیاز داشت را تامین میکردند و در پروژههای زیربنایی ما فعال بودند و فاینانس میکردند؛ به این روند البته اگرچه انتقاداتی وارد است، اما باید این را هم پذیرفت که هیچکس در دنیا با ایران کار نمیکرد و کار با ما را دارای ریسک بالایی میدانست، در حالی که چینیها نشان دادند که شرکای مطمئنی برای ایران هستند.
به هر حال، این یک رابطه برد-برد بوده است. در این رابطه، چه منفعتی برای چین میتوان تعریف کرد؟
من فکر نمیکنم که چین به دید اقتصادی به این رابطه نگاه میکرد؛ چرا که زمانهایی که ایران 500 هزار بشکه نفت به چین صادر میکرد، عربستان بالای شش میلیون بشکه نفت به این کشور میفروخت؛ ضمن اینکه 500 هزار بشکه در مقابل رقم واردات نفت چین، رقم بزرگی نیست. من فکر نمیکنم که نگاه چین اقتصادی بود، البته نمیتوان گفت که نگاه اقتصادی هم نداشته، بلکه این نگاه اقتصادی در بلندمدت تعریف شده است؛ چرا که در هر رابطه سیاسی به هر حال، هر دو کشور منافع اقتصادی نیز دارند؛ ولی برای چین این مهم بود که باید وارد مرحله تثبیت توسعهیافتگی شود؛ البته چین همیشه خود را کشوری در حال توسعه میداند؛ اما به هر حال، یکی از ابزارها و لوازم توسعهیافتگی، بسط حوزه نفوذ سیاسی و اقتصادی در مناطق مختلف جهان است. در عین حال مشاهده میشود که در دو دهه اخیر، چین در منازعات آفریقا به صورت مستقیم و به نفع یک طرف، وارد شده؛ چرا که نگاه چین برای تامین منافع در بلندمدت بوده و البته به نفوذ نیز فکر میکرده است. به هر حال ایران میتواند جایگاه و پایگاه مطمئنی برای رابطه درازمدت چین باشد؛ در غیر این صورت، ایران تنها یک درصد از حجم تجارت خارجی چین را که
این روزها به پنج هزار میلیارد دلار میرسد به خود اختصاص داده است پس نمیتوان تصور کرد که صرفاً موضوع اقتصادی در میان است. به همین دلیل، بنا به مصالحی که چینیها برای خود در نظر گرفته بودند و البته بر مبنای منافع ملی ایران، رابطه برد-برد شکل گرفته است. در کنار این، رقابتهای منطقهای چین با اروپا و آمریکا هم مهم است، اگرچه چین به اروپا و آمریکا، به لحاظ اقتصادی و تجاری خیلی نزدیک است ولی منافع سیاسی و امنیتی کاملاً متضاد دارد. باید به این نکته هم اشاره کرد که به دلیل اینکه چین از ناحیه شرق خود، تحت فشار آمریکاست و منازعاتی که در جزایر دریای چین با کشورهایی همچون ژاپن، کره، ویتنام و فیلیپین دارد، پس نگاه خود را به غرب کشورش، معطوف کرده؛ چرا که از طریق شرق امکان توسعه ندارد. بنابراین از دیدگاه نگاه استراتژیک برخی تحلیلگران، اگر قرار است جنگ سومی در دنیا شکل گیرد، میان چین و آمریکا در پاسیفیک خواهد بود و نباید شک کرد که چین با نگاه بلندمدت، به غرب خود نگاه میکند و در این میان، ایران یک پایگاه مطمئن برای او است.
تا چقدر میتوانیم خوشبین باشیم این توافقات عملی شود؟
واقعیت آن است که ایران برای برونرفت از وضعیت موجود، به سالانه 30 تا 50 میلیارد دلار سرمایه خارجی نیاز دارد؛ از سوی دیگر، چینیها بر اساس شرایط فعلی خود، معتقدند سرمایههای خود را باید به خارج از کشور بفرستند تا آنجا کار کند. از سوی دیگر، سطح رفاه در چین در حال تغییر است و در آینده نزدیک و حداقل در 12 سال آتی، چین به جایی خواهد رسید که ژاپن رسیده است و تنها صادرکننده تکنولوژی خواهد بود، در واقع چین از آن پس دیگر، نمیتواند کارخانه دنیا باشد؛ به خاطر اینکه سطح دستمزد در چین طوری است که تولید در چین به صرفه نیست. همه اینها را اگر در کنار هم نگاه کنیم، میتوانیم به راحتی تجزیه و تحلیل کنیم؛ ضمن اینکه چین به مرحله توسعهیافتگی رسیده و روابط اجتماعی که در زمان در حال توسعه بودن وجود دارد، در توسعهیافتگی فرق میکند؛ پس چینیها به دنبال خروج سرمایه به عنوان یک شاخص اقتصادی هستند و میخواهند، بازار مصرف را هم برای کالاهای داخلی و هم برای کالاهای وارداتی گستردهتر کنند؛ پس ما در حوزه سرمایهگذاری مشترک با چینیها میتوانیم بنا به نیاز خود و سیاستهای چین، همکاری خوبی داشته باشیم. در حوزه صادرات غیرنفتی هم بنا به
نیاز ایران و البته به دلیل سیاستهای چین که هر روز درها را به روی واردات بازتر میکند، میتوانیم همکاری خوبی با چین داشته باشیم؛ اما این توسعه همکاری مانده به این است که ما چقدر در این سوی قضیه، برنامه داریم و چقدر میخواهیم از این فرصت استفاده کنیم.
اگر این ۱۷ تفاهمنامه را نگاه کنیم، به لحاظ مسائل امنیتی، نظامی، قضایی، آموزش علوم عالی، رسانهها، گردشگری و محیط زیست، بسیار جامع است و پروژههای اقتصادی نیز درون آن تعریف شده که نشان میدهد قرار است دو کشور، رابطه بلندمدت با هم داشته باشند.
چین تا چه اندازه روی تامین مالی پروژههای ایران ورود پیدا خواهد کرد؟
صندوق جاده ابریشم، صندوق توسعهای که برای احیای جاده ابریشم تدارک دیده شده و نیز بانک توسعه زیرساخت آسیا، فرصت تامین سرمایه برای ایران است. از سوی دیگر، از زمانی که رئیسجمهور فعلی چین روی کار آمده است، یک ابتکار را با خود مطرح کرد و آن، احیای جاده ابریشم بوده که شعار اصلی آن «یک کمربند، یک جاده» است. این کمربند، راه ابریشم دریایی و جاده ابریشم زمینی را در خود جای داده و ایران هم، یکی از ایستگاههای اصلی جاده ابریشم است. از نظر تاریخی نیز، در جاده ابریشم، ایران، چین و رومیها بودهاند که اگرچه تمدن این کشورها تجزیه به چند کشور شده است، اما به هر حال هنوز شرایط جغرافیایی منطقه تغییر پیدا نکرده و ایران هنوز چهارراه دنیاست و کریدور شمال به جنوب و شرق به غرب از ایران رد میشود. بنابراین، در حوزه جاده ابریشم، چینیها هیچگاه نمیتوانند ایران را فراموش کنند؛ کما اینکه از چهار سال پیش که چینیها موضوع جاده ابریشم را مطرح کردهاند، ما به عنوان اتاق بازرگانی ایران و چین، در شورای بازرگانی جاده ابریشم، به عنوان یکی از شرکای اصلی همیشه حضور داشتهایم و در مجمع موسس آن، یک سال و نیم است که عضو هستیم. البته ایده احیای
جاده ابریشم از سوی ما مطرح شد که متاسفانه در ایران مورد استقبال اتاق بازرگانی ایران قرار نگرفت، بنابراین وقتی شی جینپینگ روی کار آمد و این ابتکار را اعلام کرد، سوابق کار را پیگیری کرد و مشخص شد ایران احیای جاده ابریشم را پیشنهاد داده بود؛ به این دلیل ما در هیات موسس این شورا، نه به عنوان اتاق بازرگانی ایران، بلکه به عنوان کسی که این پیشنهاد را داده بود، دعوت شدیم، پس اکنون هم این امکان را داریم که از منابع صندوق توسعه جاده ابریشم که معادل 40 میلیارد دلار اعتبار دارد و چینیها قرار است سرمایهگذاری کنند، استفاده کنیم. این صندوق به کشورهای آسیایی وام بلاعوض میدهد و در بخشی دیگر، وامهای زیر دو درصد یا بدون بهره اعطا میکند که کاملاً در دسترس ماست؛ البته در شأن ما نیست که از کمک بلاعوض استفاده کنیم؛ چرا که ما ملتی نیستیم که نیاز داشته باشیم وام بلاعوض به ما بدهند، ولی میتوانیم از فرصت وامهای کمبهره یا بدون بهره استفاده کنیم و کار خود را پیش بریم. این وامها به حوزههای زیرساختی همچون راهآهن، جاده، بندر، کشندههای پرسرعت، مخابرات، نیروگاه و حتی تبادل دانشجو میرسد که در سند چینیها هم منتشر شده است. این
سند ترجمه و به برخی سازمانهای دولتی داده شده و پیگیر هستیم که در این حوزه بتوانیم از فرصتها بهرهمند شویم. این یک شانس برای ماست که از سرمایه چینیها برای پیشبرد کار خود استفاده کنیم.
خواست ما برای استفاده از این منابع یک بحث است و موضوع دیگر، تمایل چینیها برای اعطای این مبالغ به ایران است. آیا چنین انگیزهای هم در طرف چینی وجود دارد؟ به هر حال چینیها خود صاحب نفوذ در برخی پروژههای ایرانی بودند.
حتماً همینطور است. اتفاقی که در این سفر رخ داد، امضای تفاهمنامه برای برقی کردن خط آهن تهران-مشهد بود که اگر طرف ایرانی هم خوب کار را انجام دهد، ظرف چهار سال آتی، فاصله تهران تا مشهد را میتوان ظرف چهار ساعت با قطار پرسرعت طی کرد؛ همان قطاری که اکنون فاصله 1600کیلومتری شانگهای تا پکن را در پنج ساعت طی میکند. در سایر پروژهها همچون توسعه بنادر، کشتیرانی، تبادلات فرهنگی و موزهها نیز میتوان از پتانسیلهای تامین مالی در جاده ابریشم استفاده کرد، در کنار این، چینیها بانک توسعه زیرساخت آسیا را تاسیس کردهاند که ایران نیز جزو کشورهایی بود که با روی باز آن را پذیرفت. سرمایه این بانک 100 میلیارد دلار است که یکسوم آن، باید طبق تعهدات قبلی از سوی چینیها تامین شود که این کار هم صورت گرفته، ایران هم 6 /1 میلیارد دلار در آن سهم خریده است. کار این بانک این است که سرمایه بدهد، فاینانس کند و توسعه زیرساخت را صورت دهد. این دقیقاً همان چیزی است که ما نیاز داریم. ایران برای ثبات اقتصادی، احتیاج به سرمایهگذاری دارد و اگر زیرساختها فراهم باشد، میتواند سرمایهگذاران سایر کشورها را نیز جذب کند؛ در واقع سرمایه در کشوری که
زیرساختهایی همچون راهآهن، ریل، کشتیرانی، بنادر و مخابرات خوبی ندارد، وارد نمیشود؛ ضمن اینکه سیستم بانکی نیز باید روان باشد. در کنار این صندوقی در آینده بسیار نزدیک در سازمان کنفرانس شانگهای تشکیل میشود که یک صندوق توسعهای است و چین میخواهد در مناطقی که خود تشخیص میدهد، با تزریق مناسب مالی، زیرساخت فراهم کرده و حوزه نفوذ سیاسی و اقتصادی خود را پیش برد، بازار برای کالاهای خود ایجاد کند و تکنولوژی صادر کرده و سرمایههای خود را در جاهای دیگری مثل کشور ما منتقل کند. هماکنون حداقل دستمزد ایران، نصف چین است؛ به نحوی که در چین 400 دلار و در ایران، 200 دلار است، بنابراین چینیها با برنامه پیش میروند و ما نیز نیاز به این سرمایه داریم. تشکیل اتحادیههای منطقهای در حوزه جاده ابریشم نیز پیشنهاد شده که یکی از آنها، اتحادیه صنایعدستی جاده ابریشم بوده که مکاتبات ایجاد آن هم شروع شده است. یکی از نقایص ما و چین این است که مردم دو کشور، به صورت مستقیم همدیگر را نمیشناسند و ما مردم چین را از طریق رسانههای غربی میشناسیم و چینیها نیز ما را از نگاه رسانههای غربی میشناسند. البته این کار آغاز شده و در ماههای اخیر
هیات رسانهای بزرگی از چین به ایران آمده است که بتواند رابطه میان دو کشور را در اذهان عمومی مردم تصحیح کند. در این صورت هرچقدر مردم به هم نزدیکتر شوند، مبادلات تجاری هم رونق بیشتری میگیرد.
سفر اخیر چقدر جایگاه چین را در مبادلات تجاری با ایران محکم کرد؟
خود چین میخواهد که در نقاط ژئوپولتیک اقتصادی دنیا، جایگاه خود را تعمیق کرده و گسترش دهد؛ ایران نیز در نقطهای قرار گرفته که هر کسی بخواهد در منطقه کاری انجام دهد، ایران را نمیتواند نادیده بگیرد؛ بنابراین برای چین هم یک برد است و میتواند از طریق ایران، حوزه نفوذ ورود خود را تا حوزههای غرب آسیا و شمال و شرق آفریقا گسترش دهد. چین برای رسیدن به غرب آسیا، راهی جز ایران ندارد و برای ما هم فرصت خوبی است که بتوانیم تولیدات مشترکی با چینیها ایجاد کنیم و به بازارهایی که از لحاظ جغرافیایی به چین خیلی دور است، کالا بفرستیم. در واقع ایران میتواند تولیدات مشترکی با چین صورت دهد که صادر شود و در عین حال، کالاهای چینی را نیز ریاکسپورت کند. کافی است برای استفاده از این فرصتها، برنامه داشته باشیم.
چقدر این سفر میتواند محرکی برای غربیها باشد که در این فضای پس از برجام در ورود خود و سرمایههایشان به ایران تسریع ایجاد کنند؟
قطعاً نگرانی در برخی چینیها قبل از برداشته شدن تحریمها وجود داشت که بعد از برجام، رابطه اقتصادی ایران و چین تحت تاثیر قرار گیرد؛ در حالی که در مذاکرات گذشته، چندین بار به صراحت عنوان کردیم که روابط گسترش مییابد؛ اما به هر حال، این سفر نشان داد که اینطور نیست و ایران و چین میتوانند وارد مرحله جدیدی از دوران همکاریهای اقتصادی خود شوند. البته در دوران تحریم، تنوع شرکای تجاری ایران بسیار کاهش یافته بود و قدرت چانهزنی در صادرات واردات را از دست داده بودیم، یعنی مجبور بودیم کالاهایی که میخواستیم را از هر طریقی و به هر شرایطی بخریم و کالاهای خود را به شرایطی که برخی کشورها میخواستند بفروشیم، اما هماکنون تنوع شریک داریم و میتوانیم رقابت ایجاد کنیم و هر کسی که بهتر معامله کرد، با او معامله کنیم. این را هم نباید از یاد برد که در جریان تحریم، عمده شرکتهای معتبر و بزرگ چینی که هایتک هم بوده و از نظر کیفی، در استانداردهای بالای بینالمللی تولید میکردند، در بازار ایران حضور نداشتند، بنابراین اکنون چینیها علاوه بر اینکه باید با کشورها و کمپانیهای غربی رقابت کنند، باید با خودشان در چین هم رقابت کنند و این
فرصت بسیار خوبی است که اگر ما به دنبال رانت در معاملات نباشیم، بتوانیم از تنوع شریک استفاده کرده و منافع ملی را به بهترین شکل رقم زنیم.
مطرح شدن ایدههایی همچون احیای جاده ابریشم را نیز میتوان در این راستا تلقی کرد؟
جاده ابریشم از چین به سمت غرب کشیده شده است؛ در کنار این بانک توسعه زیرساخت آسیا نیز از سوی چین در مقابل بانک توسعه آسیا که از سوی ژاپن و آمریکا اداره میشود، ایجاد شده یا شکلگیری سازمان کنفرانس شانگهای نیز با همین دیدگاه کار خود را سامان داده است؛ بنابراین در تمامی اینها ایران فرصتهایی دارد که باید از آن استفاده کند. سخنرانی رئیسجمهور چین در سفر اخیر به منطقه خاورمیانه را نیز میتوان به این موضوع نسبت داد. وی در سخنرانی اخیر خود در مصر اعلام کرد خاورمیانه باید منطقه صنعت شود و به همین دلیل، خاورمیانه صنعتی را تعریف و اعلام کرد که رقمی معادل 20 میلیارد دلار را برای کوتاهمدت در راستای رسیدن به این هدف تعریف کرده است. سفر جینپینگ به ایران را باید به سفر عربستان و مصر متصل کرد و گفت نگاه چین به خاورمیانه، یک نگاه بلندمدت است و این کشور میخواهد در منطقه مذکور، صاحب حرف باشد؛ آن هم در شرایطی که همه دنیا میخواهند در این منطقه حرفی برای گفتن داشته باشند. چین هم یک قدرت بزرگ در دنیاست و سهم سیاسی خود را در منطقه برای خود تعریف کرده است، از سوی دیگر، گردش چین به غرب خود، ایران را در موقعیتی قرار داده است که
آنها علاقهمند هستند با ما کار کنند؛ ما هم نشان دادیم که طرفهای خوبی برای چینیها هستیم. البته دعوت از رئیسجمهور چین، سال گذشته در جریان سفر رئیسجمهور ایران به پکن صورت گرفته بود اما اجرای آن به دلیل تغییرات منطقه خاورمیانه مسکوت ماند؛ چرا که رئیسجمهور یک کشور قدرتمندی که در منازعات منطقه دخیل نیست، تمایل به ورود در آن زمان به ایران ندارد و این امر، سفر را به تاخیر انداخت و خوشبختانه در روزهای ابتدایی بهمن، این سفر انجام شده و اتفاقات خوبی نیز در این آمد و رفت شکل گرفت. از جمله اینکه ایران یک قرارداد جامع استراتژیک 25ساله با چین تعریف کرد که این قرارداد فقط اقتصادی نیست و در تمام حوزهها و شئون روابط دو کشور است. البته چین با کشورهای دیگر این قرارداد استراتژیک را در چهار سطح تعریف میکند که آنچه با ایران منعقد شده، در سطح یک قرار داشته و یک قرارداد کاملاً همهجانبه است. اگر این 17 تفاهمنامه را نگاه کنیم، به لحاظ مسائل امنیتی، نظامی، قضایی، آموزش علوم عالی، رسانهها، گردشگری و محیط زیست، بسیار جامع است و پروژههای اقتصادی نیز درون آن تعریف شده که نشان میدهد قرار است دو کشور، رابطه بلندمدت با هم داشته
باشند. نکته جالب این است که مقام معظم رهبری، بر این رابطه بلندمدت با چین، در دیدار اخیر با رئیسجمهور این کشور، صحه گذاشتهاند و تشویق کردهاند، این نشان میدهد کل نظام برای ایجاد یک رابطه بلندمدت با چین به تفاهم رسیدهاند و در چین نیز این تفاهم وجود دارد. به هر حال امیدواریم بتوانیم در این قرارداد، نقش ملی خود را خوب بازی کنیم. به هر حال در یک قرارداد، طرفین باید بتوانند برای خود منافع ملی در نظر بگیرند.
چه جایگاهی برای ایران در خاورمیانه صنعتی دیده شده است؟
خاورمیانه بدون ایران معنا ندارد.
اگر بخواهیم دیدگاه خاورمیانه صنعتی را که چین هدفگذاری کرده است، ببینیم.
در سال گذشته در کمیسیون مشترک دو کشور، یک شهرک صنعتی در جاسک جانمایی شد که البته قرارداد آن هم، سال گذشته به امضا رسید که شروعی برای این حرکت است. در واقع با راهاندازی این شهرک صنعتی، تمام سواحل جنوبی کشور این فرصت را دارند که محصولات چینی را به صورت تولید مشترک یا ریاکسپورت، به بازارهای دیگر آسیای میانه، غرب آسیا، شمال آفریقا، جنوب و شرق اروپا وصل کنند. ایران، راه مواصلاتی است و چینیها هم این را میدانند. البته این ضعف تاریخی را داریم که بهرغم اینکه در تمام دنیا، شهرهای بزرگ، آباد و مرفه، شهرهایی هستند که در کنار آبهای آزاد واقع شدهاند، اما متاسفانه در 1400 کیلومتر مرز آبی که ایران با آبهای آزاد دارد، مناطق محروم کشور قرار گرفتهاند و حتی یک شهر آباد هم نداریم و به آنها لقب مناطق محروم را میدهیم. پس راهاندازی این شهرک و ایده چین برای ایجاد خاورمیانه صنعتی، یک فرصت است که ما از این مناطق بکر استفاده کرده و با همکاری چینیها، آنجا را آباد کنیم. نظر مقام معظم رهبری نیز این است که به توسعه سواحل جنوب و منطقه مکران بپردازیم و بنابراین میتوان در سایه تفکر خاورمیانه صنعتی، از سرمایه و تکنولوژی چینی
استفاده کرد.
بهرغم تمام پیشینه مثبتی که ممکن است راجع به روابط ایران و چین وجود داشته باشد، وقتی به لایههای پایینی جامعه مراجعه میکنیم و تصور آنها را از محصولات چینی و پیمانکاران این کشور میبینیم، با یک ذهنیت منفی مواجه میشویم. چطور این ذهنیت را اصلاح کنیم.
اولاً اینکه این ذهنیت عموم مردم نیست؛ بلکه ذهنیتی است که رسانهای شده است؛ اشکال ورود کالاهای کمکیفیت چینی به بازار را هم، نباید به گردن تجار ایرانی انداخت، چرا که تجار ایرانی کسانی هستند که کار رسمی تجارت را دنبال میکنند و هیچ کالایی از مبادی رسمی نمیتواند وارد کشور شود که استانداردهای ملی را پاس نکرده باشد. اگر کالایی از هر جا آمده باشد که فاقد استانداردهای ملی است و کف کیفیتی را ندارد، کالای قاچاق است. ما در سال 1393، معادل پنج میلیارد دلار کالای ساختهشده از مرزهای رسمی وارد کشور کردهایم که این، آمار گمرک است. از این رقم، 2 /1 میلیارد دلار اتومبیل بوده که قابلیت قاچاق نیز ندارد؛ پس حدود چهار میلیارد دلار کالای ساختهشدهای وارد کشور شده است که قاچاقپذیر هستند، اما به طریق قاچاق، 20 میلیارد دلار از آنها وارد کشور شده است. باید به این نکته هم اشاره داشت که قاچاقچیان، مواد اولیه و ماشینآلات نمیآورند؛ بلکه به سمت کالاهای مصرفی رو میآورند؛ پس پنج برابر کالاهای ساختهشدهای که تجار رسمی وارد کشور کردهاند و از مبادی گمرکی هم وارد شده است، 20 میلیارد دلار کالای قاچاق وارد شده است. پس، ذهنیتی که در
مردم وجود دارد به خاطر ورود کالاهای قاچاق است که باید با آن برخورد شود، هم مصرفکننده، هم واردکننده و هم تولیدکننده از قاچاق رنج میبرند. دوم اینکه چینیها در دنیا، بازار کمپانیهای غربی را تصرف کرده و بنابراین در عالم سیاست و رقابتهای اقتصادی، اگر فردی سهم بازار دیگری را تصاحب میکند، طرف مقابل ساکت ننشسته و علیه او تبلیغات منفی میکند، پس تبلیغات منفی علیه کالاهای چینی در رسانههای تمام دنیا وجود دارد. نکته حائز اهمیت دیگر این است که در سطح عرضه در کشور، کنترلی وجود ندارد و کالایی که باید به قیمت دو دلار خریداری شود، به قیمت 20 دلار فروخته میشود، در حالی که در تمام دنیا فروشگاههای یکدلاری و 10 درهمی وجود دارد که وقتی فردی از آنها خرید میکند، انتظارش هم این است که به عنوان یک کالای یک بار مصرف، به زودی از دور خارج شود، اما اگر همین کالا در کشور بیاید و بیکیفیت باشد و حتی به جای سه دلار به قیمت 10 دلار به مصرفکننده فروخته شود، به اندازه همان 10 دلار هم توقع دارد، ولی وقتی یک کالای سه دلاری، 30 دلار به مصرفکننده فروخته میشود، بدبینی ایجاد میکند. بدبینی نسبت به کالاهای چینی نیز به همین دلیل
است.
عملکرد پیمانکاران چینی را چطور توجیه میکنید؟
پیمانکاران چینی تنها در حوزه آزادراه تهران-شمال حضور دارند و اگر بتوان به اسناد این آزادراه دسترسی پیدا کرد، مشخص میشود مجموعهای که درگیر این آزادراه بوده، چه بلایی بر سر همه پیمانکاران این پروژه و از جمله چینیها آورده است؛ از سوی دیگر، دولت هماکنون حدود 48 هزار میلیارد تومان به پیمانکاران ایرانی بدهکار است، بنابراین با این همه بدهی، پیمانکار ایرانی مجبور است با این شرایط دولت کنار بیاید، اما ضرورتی ندارد که پیمانکار چینی هم این طور باشد، بنابراین وقتی دولت قسط اول را نمیدهد، پیمانکار چینی هم از ادامه مسیر سر باز میزند. البته چینیها هنوز از این پروژه بهرغم مشکلاتی که وجود دارد، نرفتهاند، هستند و دارند کار میکنند؛ بنابراین وقتی پای درد دل آنها بنشینیم، از رفتاری که دولت با آنها داشته است، گلایه دارند. پس باید حتی از پیمانکاران چینی تشکر هم کرد.
الگوی توسعه چینی چقدر میتواند در ایران پیاده شود؟
حتماً نمیتواند پیاده شود. البته ما میتوانیم از الگوهای توسعه دنیا از جمله چین، برداشتهایی داشته و بخشهایی از آن را بومی کنیم، اما الگوی اقتصاد چینی، بر مبنای یک کشور با یک میلیارد و 370 میلیون نفر جمعیت طراحی شده که البته بر اساس قناعت ملی، فرهنگ کنفوسیوسی، فرمانپذیری اجرایی شده و بر حسب نظر واحدی که از یک حزب واحد، به اجرا درآمده است، در حالی که در ایران چنین الگویی قابلیت پیادهسازی ندارد. البته میتوان از الگوی شروع توسعه چین که مناطق آزاد را پایهای برای توسعه قرار داده بود هم درس گرفت و آن را بومی کرد.
چینیها بازیگران پیچیدهای در عرصه اقتصادی هستند؟
فرهنگهای مردم مختلف در تجارت هم مهم است؛ این را هم نباید از یاد برد که به خاطر اینکه ایران به صورت تاریخی، با اروپاییها معامله و رفت و آمد میکرد، فرهنگ اروپا را میشناسد و به خاطر اینکه خود را در مقابل فرهنگ اروپاییها، پایینتر میداند، از خیلی از عیوب آن میگذرد، اما در مورد چینیها بنا به تصور غلطی که وجود دارد و البته ما هم، فرهنگ چینیها را نمیشناسیم، ممکن است دچار سوءتفاهم شویم، البته نگاهی که ما به چینیها در عرصه تجارت داریم، از بالا به پایین است و به غلط، واکنشهایی هم در چینیها ایجاد کرده است، بنابراین باید دو ملت، همدیگر را خوب بشناسند و با شناخت صحیح قضاوت کنند.
دیدگاه تان را بنویسید