شناسه خبر : 10377 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بین میزان رضایت افراد از زندگی و درآمد آنها، رابطه‌ای مستقیم وجود دارد

همه‌چیز با پول خریدنی است

آیا می‌توان خوشبختی را با پول خرید؟ این شاید سوالی فلسفی باشد که الهام‌بخش بسیاری از کتاب‌های داستانی و ادبی هم شده است، اما سوالی است که در عین حال کاملاً قابلیت تبدیل شدن به یک تحقیق اقتصادی را هم دارد.

آیا می‌توان خوشبختی را با پول خرید؟ این شاید سوالی فلسفی باشد که الهام‌بخش بسیاری از کتاب‌های داستانی و ادبی هم شده است، اما سوالی است که در عین حال کاملاً قابلیت تبدیل شدن به یک تحقیق اقتصادی را هم دارد. در واقع تحقیقی در این مورد در سال 1974 توسط یک اقتصاددان دانشگاه کارولینای جنوبی به نام ریچارد ایسترلین انجام گرفت، تحقیقی که نتیجه‌ای عجیب داشت و بعدها به پارادوکس ایسترلین معروف شد. او داده‌های مربوط به شادمانی افراد را در دو بخش با هم مقایسه کرد: افراد در داخل یک کشور و در بین دو کشور و به این نتیجه رسید که هیچ ارتباطی بین میزان ثروت و میزان خوشبختی وجود ندارد. به عنوان مثال در نمودار پراکندگی زیر ارتباط بین تولید ناخالص ملی سرانه (که سنجه‌ای است برای اندازه‌گیری میزان ثروت) با میزان خوشبختی که ساکنان این کشورها در بررسی‌ها اظهار کرده‌اند نشان داده شده است. می‌بینیم که مردم آلمان غربی با ثروت سرانه‌ای بیش از 20 برابر نیجریه، احساس خوشبختی برابر دارند. پس پارادوکس این است‌: چطور ممکن است این حجم عظیم ثروت، هیچ اثری بر احساس خوشبختی افراد نداشته باشد؟ و اگر واقعاً موثر نیست، اصلاً چرا باید تمام تلاش‌های‌مان را معطوف به رشد اقتصادی بیشتر و مداوم‌تر کنیم؟ بتسی استیونسون و جاستین ولفر فکر می‌کنند جوابی برای این معما یافته‌اند و اتفاقاً جواب بسیار ساده است‌: ایسترلین اشتباه کرده است. طبق ادعای این دو اقتصاددان، رابطه صعودی واضحی بین خوشبختی و درآمد وجود دارد البته این رابطه لگاریتمی است یعنی خوشبختی یا شادی حاصل از آخرین واحد پولی که به دست می‌آورید، همیشه کمتر از واحد قبلی است. اما با وجود این، باعث افزایش مجموع خوشبختی حاصل از درآمد برای شما می‌شود. البته دقت کنید که بین خوشبختی (کیفیتی که با پاسخ به سوالاتی مشابه این اندازه‌گیری می‌شود که: با توجه به مجموع شرایط، شما وضعیت زندگی خود را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ خیلی خوشبختم، تا حدی احساس خوشبختی می‌کنم، اصلاً خوشبخت نیستم، احساس بدبختی می‌کنم) با رضایت از زندگی (پاسخی که به این سوال می‌دهید: با توجه به مجموع شرایطی که در آن قرار دارید، آیا در کل از زندگی‌تان راضی هستید؟) تفاوت وجود دارد. ایسترلین این دو مفهوم را مشابه فرض می‌کرد در حالی که این‌طور نیست. استیونسون و ولفر، رابطه‌ای صعودی بین درآمد و رضایت از زندگی پیدا کرده‌اند که بسیار قوی‌تر و شدیدتر از رابطه بین درآمد و خوشبختی است. این دو اقتصاددان همچنین دریافتند نوسانات شادی و خوشبختی بین مردم یک کشور، کاملاً با نوسانات اقتصادی قابل ردیابی است. اتفاقی که در صورت قبول عدم رابطه بین این دو مفهوم قابل درک نیست. اخیراً دانیل کاهمن و آنگوس دیتون نشان دادند رضایت احساسی یا همان خوشبختی، در ایالات متحده، در درآمد حدود 75 هزار دلار در سال حداکثر می‌شود و درآمد بیش از این مقدار، اثری روی احساس خوشبختی افراد ندارد؛ درحالی که میزان رضایت از زندگی فرد به طور دائم با افزایش درآمد افزایش می‌یابد. در مجموع به این نتیجه می‌رسیم که افزایش رشد اقتصادی مثبت و باعث افزایش رضایت افراد از زندگی می‌شود، اما ماهیت لگاریتمی این افزایش رضایت، به ما یادآوری می‌کند خوشحالی یک فقیر از به دست آوردن یک دلار، بسیار بیشتر از رضایت فردی با درآمد بالا از داشتن همان یک دلار است. index:1|width:300|height:|align:left

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها