تاریخ انتشار:
محمدرضا خباز به تحلیل جهتگیریهای تازه حسن روحانی پرداخت
عزم رئیسجمهوری برای اجرای قانون اساسی
آقای رئیسجمهور تنها بر این امر تاکید کردند که همانطور که قوا از هم تفکیک شدهاند، باید نظارت از اجرا جدا شود. قوای موجود در کشور در عین هماهنگی با هم از یکدیگر تفکیک شدهاند همچنان که این رویه در تمام کشورهای دموکرات وجود دارد.
معصومه ستوده: سپهر کشور این روزها هر روز سیاسیتر از قبل میشود. همین چند روز پیش عبدالرضا رحمانیفضلی وزیر کشور از عدم موافقت دولت با برخی از رویکردهای پیشین دستگاههای نظارتی در انتخابات سخن میگوید. این اظهارات وقتی معنادارتر میشود که به سخنان حسن روحانی در روزهای پایانی مردادماه نگاهی ویژه داشته باشیم. آنجا که رئیسجمهوری صراحتاً تاکید کرد ناظر نباید در وظیفه اجرا دخالت کنند. در اینباره با محمدرضا خباز معاون سابق تقنینی معاونت پارلمانی رئیسجمهور که چند روز پیش به دلیل شرکت در انتخابات مجلس از سمت خود استعفا داده است، به گفتوگو پرداختهایم.
سخنان رئیسجمهوری در مورد اینکه وظیفه شورای نگهبان نظارت است نه اجرا، موجب شد سیلی از انتقادها به سوی حسن روحانی روان شود و بسیاری از منتقدان، فضا را برای دلواپسی مناسب ببینند. ارزیابی شما از موج انتقادهای جدید چیست؟
شما باید این موضوع را مدنظر قرار دهید که از رئیسجمهور چه انتظاری وجود دارد؟ آیا رئیسجمهور باید مانند من که فردی عادی هستم، سخن بگوید یا اینکه به عنوان فردی سخن بگوید که دومین شخصیت نظام محسوب میشود. مهمتر اینکه ایشان در علم حقوق متخصص بوده و در مرحله بعد حامی و حافظ قانون اساسی است. از سوی دیگر در برابر نمایندگان ملت و مردم سوگند خورده که حافظ قانون اساسی باشد. به همین دلیل باید تمام تلاش خود را به کار بگیرد تا قانون اساسی به درستی اجرا شود. چنین فردی ضمن بر عهده داشتن مسوولیت مهم ریاستجمهوری، تجربه 37 سال حضور در عالیترین کرسیهای کشور را در کارنامه خود دارد.
از طرف دیگر سابقه 20ساله حضور در مجلس و مبارزات طولانی علیه رژیم شاه از ایشان چهره ویژهای ساخته است. آیا از این شخصیت انتظار میرود که حرفهای معمولی و محاورهای را بیان کند یا اینکه مسائل مهم و کلان را بازگو کند؟ هر فردی که با جایگاه رئیسجمهور در نظام سیاسی آشنایی داشته باشد این انتظار را دارد که رئیسجمهور حرفهایی را بیان کند که گرهگشا بوده و مشکلات مردم را حل میکند.
یعنی بیان تفکیک امر نظارت و اجرا مهمترین اولویت کشور در حال حاضر است. بسیاری معتقدند که با این سخنان، رئیسجمهور شرایطی را فراهم کرد که در برابرش جبهه گرفته شود و این جبههگیری به ضرر دولت تمام میشود.
بله، ایشان در چند ماه باقی مانده تا انتخابات مجلس در سخنان خود تاکید کردند که اجرا از نظارت جداست. حال یک سوال اساسی مطرح میشود که آیا این حرف اساسی نیست؟ پاسخ به این سوال بسیار مشخص است. این حرف بسیار اساسی است. به هر حال اجرا یک چیز است و نظارت یک چیز دیگر. این دو مقوله باید از هم جدا باشند و هیچیک در کار دیگری دخالت نکند. اگر قرار شود نظارت و اجرا با هم مخلوط شود که دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود.
بحث نظارت شورای نگهبان به مهمترین دغدغه بسیاری از فعالان سیاسی تبدیل شده است. اتفاقاً ایشان به نکته مهمی اشاره کردند اما چرا به دنبال بیان این سخنان این همه هیاهو به وجود آمد و بسیاری از رئیس دولت انتقاد کردند؟
این سوال همچنان بیپاسخ مانده است. منتقدان این سخنان را برنتافته و شروع به هتاکی کردند. متاسفانه بسیاری از منتقدان در برابر سخنان رئیسجمهور موضع گرفته و به خود اجازه حمله داده و سر و صدا کردند. این رویکرد انسان را به یاد این شعر میاندازد که دلایل قوی باید و معنوی / نه رگهای گردن به حجت قوی. به دنبال سخنان آقای رئیسجمهور، رگهای گردن برخی بلند و متورم شده و صداشان را کلفت کرده و فریاد زده و میگویند که وااسلاما و وامحمدا بیایید و ببینید که رئیسجمهور مملکت چی گفته؟ واقعاً سوال من این است که رئیسجمهور چه چیزی گفته است؟ مگر نه اینکه گفته است که اجرا از نظارت جداست. شما از این حرف حسابیتر؛ کجا میتوانید پیدا کنید؟ پس چرا اعتراض میکنید؟
بسیاری از مخالفان رئیسجمهور با استناد به قانون اساسی تاکید میکنند که با سخنان رئیسجمهور امر نظارت بر انتخابات مخدوش میشود.
ایشان نه اجرا را نفی کرده و نه نظارت را. آقای رئیسجمهور تنها بر این امر تاکید کردند که همانطور که قوا از هم تفکیک شدهاند، باید نظارت از اجرا جدا شود. قوای موجود در کشور در عین هماهنگی با هم از یکدیگر تفکیک شدهاند همچنان که این رویه در تمام کشورهای دموکرات وجود دارد. تفکیک قوا یک امر بدیهی است. حال اگر مقامی بگوید که نظارت و اجرا باید از هم جدا باشد، چرا باید بیان چنین چیزی اینقدر بر آقایان سخت بیاید که جنجال راه بیندازند. شاید هم دنبال چیز دیگری هستند. رفتارها و برخوردها و سر و صداها نشان میدهد که هدف دیگری را دنبال میکنند. آقای روحانی در سخنان خود خطاب به مقامات اجرایی کشور بر تفکیک امر نظارت از اجرا سخن گفتند. وزیر کشور در راس و استانداران و فرمانداران باید تنها از چهار دستگاه قانونی، استعلام کنند. یکی از این چهار دستگاه قوه قضائیه است تا مشخص شود که آیا فرد محکومیتی دارد یا خیر. دوم از ثبت احوال که آیا این فرد ایرانیالاصل هست یا خیر.
سوم از وزارت اطلاعات تا فرد مشکل امنیتی و جاسوسی نداشته باشد. چهارم از پلیس بینالملل تا مشخص شود که آیا پروندهای دارد یا خیر. این کار وظیفه هیات اجرایی است. هیات اجرایی در هر حوزهای به این صورت تشکیل میشود که 30 نفر از معتمدین توسط فرماندار دعوت شده و این 30 نفر از میان خود هفت نفر را انتخاب میکنند. این هفت نفر نماینده مردم بوده و کار اجرای انتخابات را بر عهده میگیرند. این کار وظیفه هیات اجرایی است. هیات اجرایی تعیین میکند که آیا فردی شایستگی دارد یا ندارد. هیات نظارت وظیفه دارد که بر این امر نظارت کند تا هیات اجرایی کار خود را درست انجام دهد. آقای روحانی نظارت شورای نگهبان را نفی نمیکند. ایشان ضمن قبول نظارت، تاکید دارند که نظارت باید از اجرا تفکیک شود. به نظر من این حرف اساسیترین حرفی است که تاکنون زده شده است اما من نمیدانم چرا عدهای اصرار دارند این دو موضوع را به هم وصل کنند. البته ایشان مثالی هم در سخنانشان زدند و گفتند در مجلس اول که همه از بزرگان و شخصیتهای نظام تشکیل شده بود که بسیاری از آنها به رحمت ایزدی پیوستند و تعداد زیادی از آنها نیز در قید حیات هستند و آقای هاشمی ریاست مجلس را بر عهده داشت، سختگیریهایی که در حال حاضر وجود دارد آن زمان وجود نداشت، اما در عین حال مجلس هم جزو قویترین مجالس بود و در آن چندصدایی وجود داشت و همین مجلس را مقتدر کرده بود.
این نکته را باید مدنظر قرار دهید که مردم درست انتخاب میکنند. به همین دلیل نباید این نگرانی وجود داشته باشد که مبادا افراد ناشایستی وارد مجلس شوند. مردم همیشه دنبال افرادی متعهد و کارآمد بودند که به اسلام و قانون اساسی التزام داشته باشند. اگر افرادی هم وارد مجلس شوند که در این شاخصهها کمرنگتر باشند اتفاق خاصی رخ نمیدهد. اکثر قریب به اتفاق مجلس همراه با نظام، رهبری و مردم بوده و تلاش خود را میکنند که مشکلات مردم برطرف شود و در این راستا تنها به سربلندی کشور میاندیشند.
سوم از وزارت اطلاعات تا فرد مشکل امنیتی و جاسوسی نداشته باشد. چهارم از پلیس بینالملل تا مشخص شود که آیا پروندهای دارد یا خیر. این کار وظیفه هیات اجرایی است. هیات اجرایی در هر حوزهای به این صورت تشکیل میشود که 30 نفر از معتمدین توسط فرماندار دعوت شده و این 30 نفر از میان خود هفت نفر را انتخاب میکنند. این هفت نفر نماینده مردم بوده و کار اجرای انتخابات را بر عهده میگیرند. این کار وظیفه هیات اجرایی است. هیات اجرایی تعیین میکند که آیا فردی شایستگی دارد یا ندارد. هیات نظارت وظیفه دارد که بر این امر نظارت کند تا هیات اجرایی کار خود را درست انجام دهد. آقای روحانی نظارت شورای نگهبان را نفی نمیکند. ایشان ضمن قبول نظارت، تاکید دارند که نظارت باید از اجرا تفکیک شود. به نظر من این حرف اساسیترین حرفی است که تاکنون زده شده است اما من نمیدانم چرا عدهای اصرار دارند این دو موضوع را به هم وصل کنند. البته ایشان مثالی هم در سخنانشان زدند و گفتند در مجلس اول که همه از بزرگان و شخصیتهای نظام تشکیل شده بود که بسیاری از آنها به رحمت ایزدی پیوستند و تعداد زیادی از آنها نیز در قید حیات هستند و آقای هاشمی ریاست مجلس را بر عهده داشت، سختگیریهایی که در حال حاضر وجود دارد آن زمان وجود نداشت، اما در عین حال مجلس هم جزو قویترین مجالس بود و در آن چندصدایی وجود داشت و همین مجلس را مقتدر کرده بود.
این نکته را باید مدنظر قرار دهید که مردم درست انتخاب میکنند. به همین دلیل نباید این نگرانی وجود داشته باشد که مبادا افراد ناشایستی وارد مجلس شوند. مردم همیشه دنبال افرادی متعهد و کارآمد بودند که به اسلام و قانون اساسی التزام داشته باشند. اگر افرادی هم وارد مجلس شوند که در این شاخصهها کمرنگتر باشند اتفاق خاصی رخ نمیدهد. اکثر قریب به اتفاق مجلس همراه با نظام، رهبری و مردم بوده و تلاش خود را میکنند که مشکلات مردم برطرف شود و در این راستا تنها به سربلندی کشور میاندیشند.
البته بسیاری از مخالفان تاکید دارند که انتقادهایی که به آقای روحانی وارد کردند دلسوزانه بود و اصلاً هدف سیاسی را دنبال نمیکند؟ شما این ارزیابی را قبول دارید؟
این اظهارت به هیچوجه نقد نبوده و سازنده محسوب نمیشود. واقعاً برای من این سوال پیش آمده که چرا این آقایان حرفهای بیربط را به هم وصل میکنند تا علیه رئیسجمهور سخنرانی کنند. اگر رئیسجمهوری که به عنوان یک فرد متعهد و متخصص مورد تایید مردم و رهبری توانسته از مردم رای بگیرد نتواند بگوید که اجرا از نظارت جداست پس چه کسی میتواند این حرف را در کشور بزند. اگر این حرف ناحسابی است باید دلایل خود را بیان کنند نه اینکه فحاشی کرده و توهین کنند. این افراد حق ندارند انگ بزنند. به این افراد اجازه داده شده تا انتقاد کنند و حق فحاشی ندارند. این افراد میتوانند انتقاد سازنده داشته باشند اما نمیتوانند به مخالفان خود توهین کنند. هیچ فردی حق توهین ندارد چه برسد به اینکه این فرد دومین شخصیت نظام باشد. نکته مهمتر اینکه این شخصیت مقبولیت خود را از رای مردم گرفته و مشروعیت خود را از تنفیذ مقام معظم رهبری. از سوی مردم ماموریت دارد تا مشکلات موجود در جامعه را برطرف کند.
اگر این فرد دلسوز کشور نیست پس چه کسی برای کشور دلسوز محسوب میشود؟ نکند فقط این افراد دلسوز هستند و صلاح جامعه را تشخیص میدهند؟ سوال دیگر این است که این افراد خود را واجد چه ویژگی خاصی میدانند که به خودشان اجازه میدهند به رئیسجمهور کشور توهین کنند. مگر آنها از جایی آمدهاند که مردم از آنجا نیامدهاند به همین دلیل به خود اجازه میدهند که اینگونه هتاکی کنند. این افرادی که به خودشان اجازه میدهند اینگونه به رئیسجمهور مملکت بتازند، چه ویژگی خاصی برای انقلاب دارند که به همه توهین میکنند. چه کسی گفته که اینها دلشان برای انقلاب و نظام بیش از بقیه میسوزد. اصلاً این نوع تفکر بسیار غلط است. تمام افراد در یک کفه ترازو این فرد هم در یک کفه دیگر ترازو قرار میگیرد. باید خطاب به این افراد گفت که خودتان را اصلاح کنید. انتقاد ارزشمند است اما مشکل اینجاست که این افراد با الفاظ زشت و نامناسب کار خود را شروع میکنند. این کار نشان میدهد که این افراد دنبال انتقاد نیستند بلکه میخواهند رقیب خود را تخریب کرده و حذف کنند.
اگر این فرد دلسوز کشور نیست پس چه کسی برای کشور دلسوز محسوب میشود؟ نکند فقط این افراد دلسوز هستند و صلاح جامعه را تشخیص میدهند؟ سوال دیگر این است که این افراد خود را واجد چه ویژگی خاصی میدانند که به خودشان اجازه میدهند به رئیسجمهور کشور توهین کنند. مگر آنها از جایی آمدهاند که مردم از آنجا نیامدهاند به همین دلیل به خود اجازه میدهند که اینگونه هتاکی کنند. این افرادی که به خودشان اجازه میدهند اینگونه به رئیسجمهور مملکت بتازند، چه ویژگی خاصی برای انقلاب دارند که به همه توهین میکنند. چه کسی گفته که اینها دلشان برای انقلاب و نظام بیش از بقیه میسوزد. اصلاً این نوع تفکر بسیار غلط است. تمام افراد در یک کفه ترازو این فرد هم در یک کفه دیگر ترازو قرار میگیرد. باید خطاب به این افراد گفت که خودتان را اصلاح کنید. انتقاد ارزشمند است اما مشکل اینجاست که این افراد با الفاظ زشت و نامناسب کار خود را شروع میکنند. این کار نشان میدهد که این افراد دنبال انتقاد نیستند بلکه میخواهند رقیب خود را تخریب کرده و حذف کنند.
تفکیک قوا یک امر بدیهی است. حال اگر مقامی بگوید که نظارت و اجرا باید از هم جدا باشد، چرا باید بیان چنین چیزی اینقدر بر آقایان سخت بیاید که جنجال راه بیندازند؟ شاید هم دنبال چیز دیگری هستند.
منتقدان این ارزیابی شما را قبول ندارند. بارها گفتهاند که دنبال تقویت شورای نگهبان هستند و به همین دلیل به رئیسجمهور انتقاد کردهاند؟
این سخن اصلاً صحت ندارد. اولاً اینکه شورای نگهبان سخنگو دارد و نیازی به افراد دیگر ندارد تا وظیفه سخنگویی را بر عهده بگیرند. افرادی که اینگونه سخن میگویند مگر سخنگوی شورای نگهبان هستند. اگر سخنرانی آقای رئیسجمهور شورای نگهبان را تضعیف کرده باشد، سخنگوی شورای نگهبان سخن میگوید و در این مورد موضعگیری میکند. اینها دایه مهربانتر از مادر و کاتولیکتر از پاپ و انقلابیتر از امام هستند. آیا اینها دلسوزتر از شورای نگهبان هستند؟ به هر حال شورای نگهبان حی و زنده بوده و میتواند از خود دفاع کند. گاهی این افراد مصوباتی دارند که میتواند دولت را ساقط کند خدا را شکر که شورای نگهبان وجود دارد و مانع انجام این کار میشود. واقعاً شورای نگهبان حافظ انقلاب و نظام است اگر این شورا به سخنان رئیسجمهور انتقاد دارد بهتر است خودشان بگویند. این افرادی که مدعی طرفداری از شورای نگهبان هستند اگر حکمی دریافت کردند بهتر است که حکم خود را رو کنند. اگر حکمی دریافت نکردند بهتر است از شورای نگهبان با بیانی نادرست طرفداری نکنند.
به هر حال با این حمایت و این ادبیات نهتنها از شورای نگهبان حمایت نمیکنند بلکه از تمایلات نفسانی خود تبعیت میکنند. به نظر میرسد این آقایان همچنان در حال انتقام گرفتن از رئیسجمهور بابت نتیجه انتخابات ریاستجمهوری هستند. به همین دلیل از هر روشی استفاده میکنند تا برای کشور مشکل ایجاد کنند.
عضو حقوقدان شورای نگهبان هم در همین راستا اظهار داشت که شورای نگهبان میتواند کل انتخابات را ابطال کند چون نظارت شورای نگهبان استصوابی بوده و استطلاعی نیست. شما در این مورد چه ارزیابی دارید؟
من در مجلس چهارم حضور داشتم که در همان مجلس نظارت استصوابی تصویب شد. این قانون با وجود مخالفت ما تصویب شد با این حال ما به قانون احترام گذاشته و آن را همواره مدنظر قرار میدهیم. نظارت استصوابی قبل از انتخابات، حین انتخابات و بعد از انتخابات اعمال میشود. به عبارت دیگر کاندیدا قبل از انتخابات رصد شده و هنگام برگزاری انتخابات هم تحت نظر است تامبادا کار غیرقانونی انجام دهد. جالب این است که بعد از انتخابات، مدارک را به مجلس میفرستند تا مجلس نظر خود را اعلام کند. بعد از تایید اعتبارنامه کار شورای نگهبان پایان میپذیرد.
یعنی رئیسجمهور امر نظارت را در انتخابات پیش رو به رسمیت شناخته است؟
بله، رئیسجمهور نظارت بر روند برگزاری انتخابات را نفی نمیکند. به نظر من این افراد خودشان را به تجاهل میزنند. ممکن است که بسیاری نظارت استصوابی را قبول نداشته باشند اما تا زمانی که قانون است آن را به رسمیت میشناسند. با این حال این دغدغه همچنان وجود دارد که نهاد نظارتی نباید در کار اجرا دخالت کند و از سوی دیگر نهاد اجرایی هم حق دخالت در حوزه اختیارات نهاد نظارتی را ندارد. نظارت و اجرا همچون دو بال یک پرنده هستند که باید وجود داشته باشند. این دو بال ضمن اینکه کارشان از هم تفکیک شده است اما به هم در پرواز پرنده کمک میکنند و اگر یکی از این دو بال آسیب ببیند پرنده نمیتواند پرواز کند.
اتفاقات رخداده نشان داد که میتوان این امیدواری را داشت که دولت وارد فاز سیاست داخلی شده است به هر حال کشور در حوزه سیاست خارجی موفقیتهایی را کسب کرده و الان نوبت سیاست داخلی فرا رسیده است که در این حوزه هم موفقیتهایی کسب شود همچنان که معاون اول دولت هم به این موضوع اشاره کرده است؟
وقتی دولت یازدهم کشور را دو سال پیش تحویل گرفت از فرق سر تا نوک پا بیمار بود. دولت این امکان و توان را نداشت که به یکباره در همه حوزهها وارد شود. به همین دلیل دولت در ابتدای کار، اولویتبندی کرد زیرا متوجه شدند که خانمانبراندازترین موضوع تورم است. تورم به گونهای بود که امان مردم را بریده بود. به همین دلیل کار گستردهای صورت گرفت و در نهایت تورم 44درصدی به 13 درصد رسید. زمانی که تورم مهار شد، رونق در دستور کار قرار گرفت. در کنار آن مسائل سیاست خارجی را پیش بردند. اینک سربلندی ایران در این عرصه به اثبات رسیده است و نشان دادند ایران اهل منطق بوده و حق ایران در عرصه دیپلماسی را به رسمیت شناختند. از سوی دیگر آقای رئیسجمهور که در برابر کل مردم مسوولیت دارند، در حال حاضر به این موضوع پرداختند که سیاست داخلی سر و سامان بگیرد.
هدف ایشان این است که روندهای اشتباه اصلاح شود. خوشبختانه با سنجش افکاری که صورت گرفته مشخص شده است که 88 درصد مردم از مذاکرات هستهای راضی هستند و تنها شش درصد مخالف بوده و مابقی هم اظهار نظر نکردند. شش درصد مخالف از نظر ما محترم هستند اما حق توهین ندارند. این افراد حق ندارند دولت را زیر سوال ببرند. علاوه بر توهین، خود را مالک کشور دانسته و افکار عمومی را جریحهدار میکنند. این افراد رویکردی را در پیش گرفتند که خود را مالک و همهکاره کشور میدانند. متاسفانه این آقایان خود را فعال مایشا میدانند که این موضوع از نظر ما قابل قبول نیست.
هدف ایشان این است که روندهای اشتباه اصلاح شود. خوشبختانه با سنجش افکاری که صورت گرفته مشخص شده است که 88 درصد مردم از مذاکرات هستهای راضی هستند و تنها شش درصد مخالف بوده و مابقی هم اظهار نظر نکردند. شش درصد مخالف از نظر ما محترم هستند اما حق توهین ندارند. این افراد حق ندارند دولت را زیر سوال ببرند. علاوه بر توهین، خود را مالک کشور دانسته و افکار عمومی را جریحهدار میکنند. این افراد رویکردی را در پیش گرفتند که خود را مالک و همهکاره کشور میدانند. متاسفانه این آقایان خود را فعال مایشا میدانند که این موضوع از نظر ما قابل قبول نیست.
میتوان امیدوار بود که انتخابات پیش روی مجلس، انتخاباتی متفاوت خواهد بود؟ کما اینکه آقای رحمانیفضلی تاکید کردند که در این دوره عدم احراز صلاحیت وجود ندارد و اصل بر برائت است؟ شما در این مورد چه ارزیابیای دارید؟
مصلحان عالم وقتی سخنی را بیان میکنند انتظار ندارند که به محض بیان سخنان؛ آن سخن اجرایی شود. شما این نکته را مدنظر قرار بدهید که امام در سال 1342 فریادشان بلند شد اما در سال 1357 بعد از مدتزمانی 15ساله به ثمر نشست. امام در تمام این سالها بر حرفشان استمرار و بر عقیدهشان پافشاری کردند. به همین دلیل نتیجه خوبی به دست آوردند.
در حال حاضر که آقای رئیسجمهور این سخنان را بیان میکنند این سخن را از جایگاه حافظ قانون اساسی و متخصص علم حقوق بیان میکنند. امکان دارد کهدرصدی از این خواستهها در انتخابات پیش رو محقق شود اما باید برای تحقق خواستههای دیگر پافشاری کرد و اهتمام ورزید. شما نباید انتظار داشته باشید که سخنان یک مصلح خیلی زود به ثمر بنشیند. حال این سوال مطرح میشود که آیا نباید این واقعیتها را بیان کرد؟ بیان این سخنان درست است یا اشتباه؟ زمانی که گفته میشود این حرف درست است باید گفته شود حتی اگر تمام ابعاد آن در این مقطع زمانی محقق نشود. این روش منطقی، علمی و کارشناسیشده است و باید آن را بیان کرد تا در آیندهای نهچندان دور بسیاری از کاستیها برطرف شود. شما باید اصلاح این کاستیها را در یک فرآیند درازمدت مورد توجه قرار بدهید.
دیدگاه تان را بنویسید