علیرضا عبداللهینژاد از بایدها و نبایدهای استفاده از ماهواره میگوید
روشهای سلبی کارساز نیست
انتشار آمار میزان استفاده از ماهواره در بین خانوادههای ایرانی عمدتاً به شفافسازی اطلاعات اشاره دارد تا حذف ممنوعیت یا تغییر در قانون استفاده از ماهواره.
استفاده از ماهواره از همان نخستین روزهای ظهورش در ایران غیرقانونی بوده و هنوز تصمیم جدیدی برای بهرهگیری از این پدیده پرجاذبه اتخاذ نشده است. پیشتر آمارهای غیررسمی متفاوتی از میزان استفاده خانوادههای ایرانی از ماهواره اعلام شده بود، اما بهتازگی مرکز آمار ایران به نوعی تابوشکنی کرده و از میزان دسترسی ایرانیها به ماهواره آمار رسمی منتشر کرده است. در گفتوگو با علیرضا عبداللهینژاد استادیار دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی پرسیدهایم که انتشار چنین آماری چه پیامی میتواند داشته باشد. عبداللهینژاد این اقدام را گامی مثبت و در جهت حل مساله توصیف میکند و انحصارزدایی در صدا و تصویر را یکی از الزامات مهم کاهش نفوذ شبکههای ماهوارهای در میان مخاطبان ایرانی میداند. به گفته او، این رقابت است که میتواند سبب ارتقای کیفیت محتوای رسانههای داخلی کشور و اقبال مخاطبان به این رسانهها شود.
این استاد دانشگاه میگوید: تجربه نشان داده جایی که یک برنامه قابل قبول و با مطالعه و بررسی مبتنی بر نیازهای روز مخاطبان از جمله نیاز فراغتی و اطلاعاتی، مانند«دورهمی»، «خندوانه» یا «نود» درحال پخش باشد، کمتر کسی به تماشای شبکههای ماهوارهای مینشیند.
مرکزآمار بهطور رسمی اعلام کرده است که حدود 7 /5 میلیون خانوار ایرانی یا به تعبیری حدودیک چهارم جمعیت ایران به ماهواره دسترسی دارند. اینکه اکنون این پدیده در آمارهای رسمی به رسمیت شناخته شده است، چه پیامی دارد؟
به نظر میرسد، انتشار این آمار نشانهای است از اینکه خوشبختانه این مساله در میان سیاستمداران و تصمیمسازان و سطح اجرایی کشور، به رسمیت شناخته شده است. چراکه پیشتر آمارهای مربوط به میزان استفاده از ماهواره و دیگر ابزارهای ارتباطی که از آنها تحت عنوان رسانههای بیگانه یاد میشد، مورد کتمان قرار میگرفت و اینگونه انگاشته میشد که گویی چنین مسالهای در جامعه وجود ندارد. این میتواند به منزله یک گام مثبت و اولیه برای تصمیمسازی درست و سیاستگذاری اثربخش تلقی شود.
آقای دکتر سالهاست که دولت و ماموران از طریق برخوردهای ضربتی با دیشهای ماهواره و به گفته بسیاری از طریق ابزارهایی چون پارازیت به نوعی با استفاده از ماهواره در میان خانوارها مقابله کردهاند. فکر میکنید دلیل اصلی انجام چنین تحقیقی از سوی مرکز آمار و انتشار آن چه میتواند باشد؟
به نظر میرسد، اکنون برای ارزیابی نهایی کمی زود است. اما به هر حال تحت تاثیر پیامدهای جهانی نظیر ورود امواج ماهوارهای و پس از آن اینترنت، مفاهیم و برداشتهای سنتی از مفهوم مرزهای ملی دچار تغییر شد. پیش از دوران رسوخ امواج ماهوارهای این امکان وجود داشت که با کشیدن یک دیوار بلند حول مرزهای کشور، از ورود یک روزنامه یا مجله جلوگیری کرد. اما دیگر نمیتوان جلوی امواج را گرفت. از همان ابتدا که موضوع امواج و گسترش شبکههای تلویزیونی ماهوارهای مطرح بود، به دلیل وجود یک نگاه سیاسی و امنیتی خاص، چندان به بحثهای کارشناسی درباره این موضوع توجه نشد و از سوی دیگر مقررات سختگیرانهای شکل گرفت. حال آنکه در طول زمان تجربه استفاده از دستگاه ویدئو در سالهای جنگ و پس از آن ماهواره و فیلترینگ اینترنتی نشان داده این قوانین به جای
ایفای نقش بازدارنده، عمدتاً به ایجاد نوعی حرص و طمع دامن میزند. حتی برخی، نیازهای روانی کاذبی ایجاد میکند که افراد بتوانند با کنار زدن حجابها و پردهها، مشاهده کنند که چه اتفاقاتی درحال رخ دادن است. در واقع مخاطبان به دنبال پاسخ به این سوال هستند که اساساً چه چیزی در این شبکههای تلویزیونی وجود دارد، که چنین فشار و محدودیتهایی در استفاده از ماهواره وجود دارد. متاسفانه این رویکرد همواره به عنوان یک نگرش غالب در متن سیاستگذاری رسمی و حاکمیتی در قبال ماهواره وجود داشت که تا امروز نیز دنبال میشود. البته در داخل پرانتز نیز باید گفت که نمیتوان به هر حال مرزهای کشور را بهطور کامل به روی رسانه گشود. البته با گذشت زمان و با تاثیر و ورود تکنولوژیهای جدید، چه در حوزه پخش ماهواره و چه در حوزه اینترنت، از اثربخشی روشها و رویکردهای سختگیرانه، کاسته شد. چنان که به عنوان نمونه به واسطه ابزارهایی، امکان بیاثر شدن پارازیت در امواج ماهواره میسر شد یا در حوزه اینترنت، امکان عبور از فیلترینگ فراهم شد. از یک سو وجود چنین ابزارهایی برای دور زدن قوانین و از سوی دیگر وجود مخاطبان فعال که به دنبال اخبار و محتواهای جدید
هستند، سبب آن شد که اقبال به استفاده از ماهواره افزایش یابد. افزون بر این، عامل تاثیرگذار دیگر در گرایش به استفاده از ماهواره، تولید محصولات غیرکیفی، غیرخلاق، کاملاً تصنعی و در برخی موارد غیرتاثیرگذار در داخل کشور است که البته به انحصار در صداوسیما و فقدان رقابت و نیز عدم توجه به نیازهای متعدد مخاطب باز میگردد. به علاوه نباید از یاد برد که بخشی از رسانههای ماهوارهای در تضاد با کیان نظام، فرهنگ، اخلاق و تمدن کشور هستند که به سایر حوزهها نیز تعمیم پیدا میکند و ما را در یک وضعیت بغرنج قرار داده است. جریاناتی که حاکمیت به درستی سعی بر عدم نفوذ آن در کشور داشت. تمامی این موارد یادشده حاکی از آن است که روشهای به نوعی سلبی و بازدارنده جوابگو نیست. اکنون که آمار مربوط به استفاده از ماهواره رسمی شده، نشان از آن دارد که در گام اول مساله به درستی تشخیص داده شده است. در گامهای بعدی تصمیمسازی درست و اصلاح برخی رویهها، قواعد و ساختارها میتواند منجر به رفع انحصار کامل در صداوسیما و ایجاد یک رقابت سالم و سازنده میان شبکههای داخل برای تولید محتوای باکیفیت و مطابق با نیازهای مخاطب شود.
با وجود اعلام این آمارهای رسمی و غیررسمی که در بهرهگیری از ماهواره وجود دارد، چه تغییری در سیاستگذاریها باید اعمال شود؟
همانطور که اشاره کردم، رویکرد و تمرکز اصلی میتواند استفاده از روشها و سیاستگذاری در حوزه رسانههای ملی و بومی باشد. در واقع، باید اتفاقات متعددی رخ دهد تا هرچه بیشتر بتوان مخاطب را در صف رسانههای داخلی نگاه داشت. رسانههایی که اکنون به نوعی با بحران محبوبیت و اعتبار مواجه هستند. بنابراین چندین مساله میتواند در این موضوع مورد توجه قرار گیرد. نخست آنکه نیاز است یک نهاد نخبهگرای تصمیمگیر در این حوزه ایجاد شود. تخصصگرایی به عنوان یک اصل اساسی در دنیا به شمار میرود؛ به ویژه اینکه نیازها و مسائل بشری امروز، همواره در حال پیچیدهتر شدن است. بر این اساس، گام اول میتواند تشکیل یک انجمن یا مجموعهای از خبرگان و نخبگان در حوزههای سیاسی، فرهنگی، جامعه شناسی، رسانهای و حتی مذهبی باشد. افرادی که حوزه رسانه را به خوبی میشناسند، بر سبک زندگی جامعه اشراف دارند و مبتنی بر برنامهریزی و پروژههای دقیق، میتوانند در این حوزه سیاستگذاری کنند؛ همانگونه که هر کشوری منطبق بر
زمینههای فرهنگی، اخلاقی، تمدنی، سیاسی و اجتماعی خود، حساسیتهایی به محتواهای فرهنگی که از بیرون وارد میشود، نشان میدهد. به عنوان نمونه اکنون ژاپن برنامههایی جهت عدم نفوذ فرهنگ غربی به ویژه ایالات متحده در میان مردم خود به اجرا میگذارد. این حساسیتها البته به معنای کتمان یا پاک کردن صورت مساله نیست؛ بر اساس این حساسیتها، زمینههای فرهنگی و نقاط قوت شناسایی میشود و بر مبنای آن، محتواهای گوناگونی تولید میشود تا از تاثیرات سوء فرهنگی محتواهای وارداتی که از بستر امپریالیسم فرهنگی سرچشمه میگیرد، بتوانند به سلامت عبور کنند. این امر یک نگاه جامع و کلان در کشور را در برمیگیرد و تنها به یک یا دو نهاد مربوط نمیشود. چراکه یک فعالیت فرابخشی و از سوی دیگر غیرسیاسی است، اگرچه کسی مخالف نظارت دولت و نهادهای حاکمیتی نیست. بخش مهمی از این فعالیت، حساس کردن نهاد خانواده است. در بخشی دیگر نیاز به ایجاد نوعی حساسیت منطقی و نه ترس و واهمه، در نهادهای آموزشی وجود دارد. تغییر در رویکردهای جاری، حذف انحصار و شکلگیری رقابت در داخل نیز میتواند در بخشهای دیگر مورد توجه قرار گیرد. این پرسش مطرح است، که مردم به خوبی
آگاهند که امواج ماهوارهای از کجا مخابره میشود، اما چرا به آن اقبال نشان میدهند؟ به این دلیل که گزینه دیگری وجود ندارد، یا اینکه گزینه موجود، جوابگوی نیازهای پیچیده آنها نیست. تجربه رسانههای کشور به ویژه تلویزیون ثابت کرده جایی که یک برنامه قابل قبول و با مطالعه و بررسی، مبتنی بر نیازهای روز مخاطبان از جمله نیاز فراغتی و اطلاعاتی، مانند «دورهمی»، «خندوانه» یا «نود» در حال پخش باشد، کمتر کسی به تماشای شبکههای ماهوارهای مینشیند. بنابراین اگر در این زمینه درست عمل شود، تاثیرگذار خواهد بود، حال آنکه تاحدودی فقدان چنین برنامههایی با محتوای فاخر و مخاطبمحور، در رسانه ملی احساس میشود. با تولید بیشتر چنین برنامههایی، میتوان نفوذ و تاثیرگذاری قابل توجه شبکههای ماهوارهای را به حداقل رساند. در اینجا لازم است برخی سازوکارهای تهیه و تدوین محتوا در رسانههای کشور تغییر پیدا کند و شایستهسالاری مورد توجه قرار گیرد. در برخی موارد حتی نوع مالکیت نیز میتواند با تغییر همراه شود و علاوه بر کارکرد رسانه ملی، اجازه داده شود تا یک بازار رقابتی شکل بگیرد. در چنین فضای پویا و رقابتی، آنچه عرضه میشود حتماً باید محصول
کیفی باشد تا نظر مخاطب را جلب خود کند. در سطح کلان نیز لازم است گشایشهایی نظیر مقرراتزدایی از منظر حقوق رسانه در برخی حوزهها صورت گیرد. یا اگر قرار است مقرراتگذاری صورت گیرد به شکل جاری دنبال نشود و نگاه تهدیدمحور به نگاه فرصتمحور تغییر شکل دهد. حال اگر مسیر گذشته ادامه پیدا کند، هرچه جلوتر میرویم، با پیشرفت تکنولوژیهای تولید و پخش ماهوارهای، روشهای سلبی کارساز نخواهد بود و متاسفانه هر چه بیشتر مخاطب ما جذب رسانههای ماهوارهای شود، تاثیرپذیری او مبتنی بر اصول رسانهای و فرهنگی بیگانگان خواهد بود. چرا که نگرههای ذهنی و دایره شناخت و آگاهی از تحولات پیرامونی، با واسطه رسانه شکل میگیرد و رسانه به نوعی مهمترین منبع شناخت اجتماعی بشر امروز است. حال اگر در داخل، تولید محتوا مبتنی بر فرهنگ، تمدن، زمینههای مذهبی و دستاوردهای ارزشمند جامعه ایرانی صورت نگیرد، در واقع این عرصه خود به خود برای کشورهای دیگر فراهم میشود که بعضاً ممکن است در فهرست دشمنان ما قرار گیرند. بنابراین چارهاندیشی در این مساله، اکنون به یک ضرورت تبدیل شده است.
پیشتر آقای جنتی وزیر سابق فرهنگ و ارشاد، در مقطعی از بازنگری در قانون مربوط به ماهواره سخن به میان آورده بود. از طرفی اکنون آمار مربوط به استفاده از ماهواره، در یک نهاد دولتی به رسمیت شناخته میشود. آیا قرار است در قانون ممنوعیت استفاده از ماهواره تغییر ایجاد شود؟
در حال حاضر چندان پاسخ شفافی نمیتوان به این سوال داد. ارائه صرف این آمار نمیتواند حاکی از تغییر نگاه رسمی حاکمیت باشد. باتوجه به مواردی که یاد کردم، در اینکه نیاز قطعی به تغییر قانون ماهواره وجود دارد، شکی نیست. اما امکان اینکه به این زودی تغییر حاصل شود، بعید است. از طرف دیگر تا زمانی که ابزارها و بسترها فراهم نشود و انحصار در رسانه صوتی و تصویری باقی باشد، تغییر در قانون ماهواره منطقی نیست. انحصارزدایی در این حوزه مشکل اساسیتر و مقدم بر مشکلات مربوط به ماهواره است. از طرفی هیچ کشوری بهطور کامل مرزهای فرهنگی یا رسانههای خود را نمیگشاید. چنانچه پایشی همهجانبه در محتواهای رسانههای ماهوارهای صورت گیرد، و بخشی که با ارزشها و فرهنگهای ما کمتر تعارض دارد، با سازوکارهایی اجازه انتشار پیدا کند، میتواند مفید باشد. اما
این راهکار تمام مشکل را حل نمیکند. به منظور توسعه فرهنگی و رسانهای، الگوهای خطی که از بیرون وارد میشود، دیگر جوابگو نخواهد بود و نیاز به الگوهای بومی احساس میشود. به قول مجید تهرانیان استاد فقید ارتباطات، در الگوهای بومی تاکید و تمرکز بر ظرفیتهای مادی و معنوی یک نظام ملی است. حال فرض کنید استفاده از ماهواره قانونی شد اما با چه هدفی؟ این بدان معناست که محتوای رسانهای که فرهنگ میسازد از آن سوی مرزها میآید. اکنون ما با روسیه روابط خوبی داریم، فرض کنید این کشور در یکی از شبکههای خود، بخش فارسیزبان راهاندازی کند و فقط هم مربوط به اخبار باشد. آنچه در این شبکه تولید میشود، بازهم مبتنی بر المانهای فرهنگی و اجتماعی جامعه روسیه است و خبری از الگوهای بومی ما نیست. در واقع راه برونرفت از مشکلات و معضلات جاری کشور، بهره جستن از داشتهها، دستاوردها و نقاط قوت ملی و بومی ماست.
با توجه به اینکه پیشبینی میکنید در کوتاهمدت تغییری در قانون استفاده از ماهواره رخ ندهد، پس فکر میکنید مرکز آمار با چه هدفی این آمار را منتشر کرده است؟ شاید این دیدگاه مطرح باشد که مرکز آمار، این اطلاعات را به منظور ایجاد حساسیت در میان سیاستگذاران اعلام کرده است. ارزیابی شما چیست؟
این آمارها پیشتر بهطور غیررسمی اعلام شده بود و از این منظر اتفاق جدیدی نیست. اما اینکه چرا مرکز آمار چنین اطلاعاتی را بهگونه رسمی اعلام میکند، یک نگاه خوشبینانه میتواند این باشد که این نهاد، متولی اصلی تهیه انتشار آمار متغیرهای کشور است و این اطلاعات میتواند در کنار آمار شاخصهایی نظیر تورم، طلاق و سایر اطلاعاتی که میتواند مثبت یا منفی باشد، مطرح شود. یک نگاه دیگر نیز میتواند مربوط به بحثهای شفافسازی اطلاعات باشد که دولت دنبال میکند و با انتشار چنین آماری به نوعی جریان آزاد اطلاعات را پیش میبرد. انتشار چنین آماری، شاید نوعی شکستن برخی از تابوهاست، یا شاید با هدف حساس کردن حسگرهای جامعه، خانوادهها و نهادهای فرهنگی صورت گرفته تا بدانیم که در چه فضایی زندگی جریان دارد. به شخصه فکر میکنم انتشار
چنین آماری عمدتاً به شفافسازی اطلاعات اشاره دارد تا حذف ممنوعیت یا تغییر در قانون استفاده از ماهواره. شاید اگر مرکز آمار چنین اطلاعاتی را منتشر نکند، امکان سوءاستفاده برخی نهادها و ارگانهای دیگر فراهم شود. افزون بر این، اکنون آمارهای متفاوتی از ضریب نفوذ ماهواره از 40 تا 90 درصد، در میان خانوادههای ایرانی وجود دارد، که سبب ایجاد تشویش و تردید میشود و شاید مرکز آمار با اعلام این اطلاعات به عنوان معتبرترین نهاد، میخواهد باب اینگونه مسائل را ببندد.
در چنین شرایطی موقعیت انحصاری صداوسیمای ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا شاهد تغییراتی خواهیم بود؟
کارشناسان حوزه رسانه، یکی از راههای اساسی در شکستن انحصار صدا و تصویر را ایجاد کانالهای تلویزیونی خصوصی اعلام کردهاند؛ مسالهای که بلافاصله با استناد سازمان صداوسیما به یکی از اصول قانون اساسی -که انحصار صدا و تصویر را در اختیار صداوسیما قرار میدهد- با چالشی اساسی مواجه شد. با توجه به دو ویژگی اساسی رسانههای اجتماعی یعنی جذابیت حاصل از تولید محتواهای چندرسانهای و نیز ارتباط دوسویه که از طریق ابزارهای تعاملی ایجاد میشود، به مرور از تاثیرگذاری رسانههای جریان اصلی که مدل ارتباطی آنها مدل عمودی سلسلهمراتبی از بالا به پایین است، کاسته میشود. مدل ارتباطی با تمامی ضعفهای موجود و همه خلأهای معطوف به شبکههای اجتماعی مجازی از حالت یکسویه مونوپول خود خارج شدهاند و مبتنی بر ارتباطات افقی شده است. در واقع رسانهها شخصی شدهاند و هر فرد رسانه خود را دارد. اکنون بهگونهای انگاره صدای بیصدایان(the voice of voiceless) به وقوع پیوسته و گفتمانهای خرد، امکان ظهور و بروز یافتهاند. در چنین
فرآیند ارتباطی من فکر میکنم که مانند سابق، کشورها دیگر صرفاً روی تلویزیون تاکید نمیکنند. همزمان با پیشرفت تکنولوژی، فضای انحصار متحول شده و اکنون بحثی در تلویزیون تحت عنوان دوران پساتلویزیون یا تلویزیونهای متعامل مطرح است، که به نوعی اشاره به همین موضوع دارد.
در ایران نیز برای آنکه تلویزیون از توفان تکنولوژی در امان بماند، باید خود برای ایجاد رقابت پیشقدم شود. به عنوان مثال طی مقطعی مونوپول جریان خبری در کشور تحت کنترل واحد مرکزی خبر و ایرنا بود. پس از آن زمانی که وبسایتهای خبری یا شبهخبرگزاریها ظهور کردند، رقابت فزاینده شد و سبب شد که این دو واحد به منظور حفظ مخاطب، در رویههای خود بازبینی و اصلاح صورت دهند. اکنون با توجه به تغییر انگارههای مخاطب، نیاز به چنین فضایی در تلویزیون نیز احساس میشود. حال هم سیاستگذار میتواند با بازنگری در قوانین زمینههای ایجاد چنین فضایی را فراهم کند و هم خود رسانه ملی میتواند پیشقدم باشد. اکنون با ایجاد شبکهها و کانالهای تلویزیونی خصوصی در چارچوب قانون و با تغییر سازوکارهای قانونی موجود است که میتوان در کنار تولید و ارائه محتواهای متنوع و متکثر، کیفیت محتوای پیامهای تلویزیونی را ارتقا داد و از آن مهمتر، با جریان پیچیده نفوذ شبکههای ماهوارهای بینالمللی مقابله کرد.
دیدگاه تان را بنویسید