شناسه خبر : 8293 لینک کوتاه

علی‌اصغر سعیدی زوایای اجتماعی حادثه اراک را بررسی می‌کند

افزایش جاذبه تقاضای استفاده از اسلحه

علی‌اصغر سعیدی جامعه‌شناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران می‌گوید: ما هیچ‌وقت رابطه بین جرم و فقر را بررسی نمی‌کنیم. این رهیافت‌ها بیشتر برای پیشگیری از جرم در نظر گرفته می‌شود که ما فاقد آن هستیم. ما به جرم به عنوان یک آسیب اجتماعی نگاه نمی‌کنیم. فقدان یک نظام رفاهی باعثبروز آسیب‌های اجتماعی می‌شود، درحالی‌که آسیب اجتماعی جدا از یک نظام رفاهی دیده می‌شود.

اتفاقات ریز و درشت زیر پوست جامعه ایرانی، به تدریج در حال نمایان شدن است. اگر فعل و انفعالات نگران‌کننده این حوزه قبلاً به واسطه برخی علائم از سوی جامعه‌شناسان، نشانه‌یابی شده یا پیش‌لرزه‌های آن در دستگاه‌های زلزله‌سنج کارشناسان علوم اجتماعی، ارتعاشاتی را ثبت می‌کرد، امروز تکانه‌های جدی‌تر حاکی از زلزله‌ای است که می‌تواند مهیب‌تر هم جلوه کند. ماجرای قتل‌های اخیر در اراک و ده‌ها حادثه دیگر در سراسر ایران که ابزار آن، سلاح گرم و علت آن، انتقام‌گیری با حس نبود قانون است، به قدری تکان‌دهنده بوده که همه طرف‌ها را نسبت به آن حساس کند. علی‌اصغر سعیدی جامعه‌شناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران در گفت‌وگو با تجارت فردا، صریح‌تر از گذشته نسبت به گسترش خشونت‌های عریان در جامعه هشدار می‌دهد.

پس از کرمان این‌بار در اراک یک نفر با سلاح دست به جنایت زد و شش نفر را کشت. پیش از این هم در چند اتفاق مشابه شاهد این قبیل حوادث در کشور بودیم. چرا استفاده از اسلحه برای حل مسائل خانوادگی با این دامنه خشونت ترویج یافته است؟
هنوز در این زمینه تحقیق نشده است. متاسفانه وقتی این قبیل اتفاقات در جامعه رخ می‌دهد، مدتی در رسانه‌ها به آن پرداخته می‌شود و بعد از مدتی کنار می‌رود، در حالی که ما در کشورهای غربی می‌بینیم با پایان کار رسانه‌ها و اطلاع‌رسانی خبر مورد نظر، محققان و پژوهشگران تحقیقات خود را شروع می‌کنند. به همین دلیل درباره اتفاقاتی مثل حادثه اراک فقط می‌توانیم به حدسیات و استنباط‌های فردی پایبند باشیم. به نظر من مورد کشتار با سلاح در شهر اراک باید خیلی جدی گرفته شود. من به مساله جرم، ملی و استانی نگاه می‌کنم و از زاویه فردی آن را بررسی نمی‌کنم. معمولاً در گذشته جرم را نقص در فرد و خانواده‌اش می‌دانستند اما الان بیشتر نقص را در جامعه مطرح می‌کنند. بر همین اساس اگر بخواهیم جامعه اراک را مورد بررسی قرار دهیم، از منظر اجتماعی مشکلات زیادی را در آن پیدا می‌کنیم. در مرحله اول اراک شهری است که بیشتر جمعیت آن را جوانان تشکیل می‌دهند و به دلیل دانشگاه‌های زیادی که دارد، پذیرش دانشجو در این شهر زیاد است. از طرف دیگر اگر از روی همین عکس‌هایی که درباره حادثه تیراندازی منتشر شده، بررسی کنیم، حتی از شیوه معماری ساختمان‌ها هم یک نوع نابرابری در شهر دیده می‌شود. افرادی که درگیر این نوع جوامع می‌شوند، جوان‌هایی هستند که گرفتار خرده‌فرهنگ‌ها شده‌اند.
در این خرده‌فرهنگ‌ها ارزش‌هایی خاص رواج پیدا می‌کند که بیشتر سرخوردگی و تناقضات جامعه را در پی دارد. این افراد ممکن است از جایگاه پایین خود در جامعه سرخورده شوند و دست به جرم بزنند. در زمینه نوع جرمی که در مورد حادثه اراک وجود دارد، دو مساله مهم دیده می‌شود. مساله اول جرم مسلحانه یا استفاده از سلاح و دومین مساله ارتباط مواد مخدر با این پرونده است. این مسائل نشان می‌دهد ما با نوعی جرم شبکه‌ای روبه‌رو هستیم که به نظر من خیلی خطرناک است. اگر میزان این جرم‌ها بالا رود در حوزه‌های اقتصادی هم تاثیر خود را نشان می‌دهد. بخشی از اقتصاد غیررسمی را این نوع معاملات غیرسازمان‌یافته تشکیل می‌دهد. از طرف دیگر بحث خانواده است که در سوال شما مطرح شد. این اتفاقات شکافی عمیق را در خانواده‌ها نشان می‌دهند، وقتی خانواده‌ها گرفتار مشکلات زیادی از جمله فقر و شرایط فقر می‌شوند، روی پیوندهای خانوادگی آنها تاثیر می‌گذارد. تحقیقاتی که در این زمینه شده است نشان می‌دهد، بیکاری جوانان در فقر خانواده‌ها اثر دارد و می‌تواند یکی از عوامل بروز این نوع حوادث و انحرافات باشد. البته باید بقیه عوامل را هم در نظر گرفت. صنعتی بودن یکی دیگر از مشکلاتی است که جامعه اراک دارد. من زمانی برای تحقیق به این شهر صنعتی رفته بودم و شنیدم یکی از کارفرماها می‌گفت ما ترجیح می‌دهیم کارگران خود را از اراکی‌ها استخدام نکنیم، مثلاً خرم‌آبادی‌ها را می‌گیریم. وقتی از او علت را پرسیدم گفت: ممکن است ساکنان اراک علیه منافع کارفرمای خود اتحادی به وجود بیاورند.
ما هیچ‌وقت رابطه بین جرم و فقر را بررسی نمی‌کنیم. این رهیافت‌ها بیشتر برای پیشگیری از جرم در نظر گرفته می‌شود که ما فاقد آن هستیم. ما به جرم به عنوان یک آسیب اجتماعی نگاه نمی‌کنیم. فقدان یک نظام رفاهی باعثبروز آسیب‌های اجتماعی می‌شود، درحالی‌که آسیب اجتماعی جدا از یک نظام رفاهی دیده می‌شود.

این تمهید باعث می‌شود این شهر به دلیل اشتغالی که برای افراد ایجاد می‌کند، گروه‌ها و فرهنگ‌های مختلفی را به آنجا بکشاند و نظم همسایگی و آشنایی را برهم بزند. طبیعتاً وقتی این افراد از شهرهای دیگر به اراک می‌آیند نوعی برخوردهای فرهنگی شکل می‌گیرد که ممکن است تضاد هم در این میان ایجاد شود. در ارتباط با موضوع پذیرش دانشجو از شهرهای مختلف که در ابتدا به آن اشاره کردم، باید بگویم که این اتفاق یکی از پیامدهای ناخواسته اجتماعی گسترش آموزش عالی است که همه در گذشته به آن اشاره می‌کردند و الان خود را نشان می‌دهد، نوعی خرده‌فرهنگ‌های دانشجویی که می‌تواند جرم هم در آن وجود داشته باشد. به هر حال گروه‌های جوان وقتی کنار هم قرار می‌گیرند، تنها گروه‌ همسالانی هستند که به لحاظ جایگاه سنی در آنها ماجراجویی اتفاق می‌افتد و در داخل شهرها رشد می‌کند. البته ممکن است غیر از این موارد خرده‌فرهنگ‌های جرم هم در این شرایط رشد کند که فقر و شرایط فقر در آن موثر است. اما اخیراً مفهومی که از آن زیاد استفاده می‌کنند که به نظر من باید جرم‌شناسان و متخصصان ساماندهی آسیب‌های اجتماعی و نظام‌های رفاهی به آن توجه کنند، بحث طرد اجتماعی است.
تقریباً بیکاری جوانان نوعی طرد اجتماعی هم برای آنها به همراه دارد، مخصوصاً اگر دوران بیکاری طولانی شود. غیر از اینکه ویژگی‌های تعاملات اجتماعی و گرفتن هویت در آنها از بین می‌رود، این افراد در جامعه ادغام نمی‌شوند. این اتفاق نوعی همبستگی اجتماعی بین این گروه‌های سنی به وجود می‌آورد که به سبب طردشان جدا از بقیه جامعه هستند. این افراد بین خود همبستگی دارند و ما تحت عنوان باند یا شبکه از آن نام می‌بریم، چون جذب جامعه بزرگ‌تر نشده‌اند به همین دلیل همبستگی بین آنها شدید است. هر اتفاقی هم برای این گروه‌ها بیفتد چون از جامعه طرد هستند، جامعه بزرگ‌تر هیچ عکس‌العملی نسبت به آنها نشان نمی‌دهد. تقریباً مشابه با وضعیت حاشیه‌نشین‌ها هستند. مثلاً وقتی می‌شنویم که شهرداری خانه حاشیه‌نشین‌ها را خراب کرده هیچ عکس‌العملی نشان نمی‌دهیم و مثلاً می‌گوییم اینها غیررسمی و غیرقانونی هستند. وضعیت این دسته از جوان‌ها هم تقریباً به این شکل است. حالا تصور کنید عده‌ای جوان که با هم همبستگی و شبکه دارند، مشکلات اقتصادی داشته باشند، سطح انتظارات آنها هم با وسایل ارتباط‌جمعی بالا رفته باشد، امکانات و پول هم ندارند، به همین دلیل دست به خشونت‌های بی‌سابقه‌ای می‌زنند که این اتفاق اراک یکی از آنهاست. این قبیل وقایع برای یک جامعه خیلی خطرناک است و باید به آن ریشه‌ای پرداخته شود.

فکر می‌کنید مسائل و مشکلات در جامعه بزرگ‌تر شده است یا دامنه تحمل افراد جامعه کاهش یافته؟
به نظر من تحمل امری ذاتی برای هر جامعه‌ای نیست. یعنی نمی‌توان گفت مثلاً جامعه انگلستان ویژگی تساهل دارد. البته اگر به تاریخ اجتماعی این کشور نگاه کنیم، می‌بینیم در دوره‌هایی از تاریخ تساهل، مدارا و تحمل جامعه کم بود اما به تدریج که ریشه‌های عدم تساهل و مدارای اجتماعی خشکانده شد، تساهل مردم هم افزایش پیدا کرد. به عنوان مثال من دیده‌ام که مردم لندن با تحمل کافی در صف اتوبوس می‌ایستند اما بعد از مدتی اگر اتوبوس خیلی دیر کند و از زمان مقرر بیشتر شود، وقتی اتوبوس به ایستگاه آمد همه مسافران به او تذکر می‌دهند. این نشان می‌دهد که اگر نظم اجتماعی در کشورها برقرار شود، به افزایش ظرفیت و مدارای آدم‌ها کمک می‌کند. به همین دلیل اگر عدم تحمل را در جامعه ایرانی می‌بینیم که باعث بروز این قبیل انحرافات می‌شود، باید زمینه‌های اجتماعی آن را پیدا کنیم. به نظر من یکی از این زمینه‌های اجتماعی به مصرفی بودن جامعه برمی‌گردد. آرزوها و آمالی که افراد در این جامعه دارند به شدت بالا رفته است. این افزایش خواسته‌ها از طریق اطلاعات و ابزارهای جهانی‌شدن و با کمک شبکه‌های اجتماعی ایجاد شده است. در همین حال ما در کشور جامعه جوانی داریم که پتانسیل بالایی دارند، درحالی‌که امکانات لازم برای رسیدن به این آرزوها برای آنها متناسب نیست. به نظر من یکی از دلایلی که صبر و تحمل افراد لبریز می‌شود و ممکن است به شکل جرم بروز کند، همین مقایسه نیازهاست. من تحقیقی در مورد نیازهای مقایسه‌ای در ایران دارم (نیازهای مقایسه‌ای، مقایسه نیازهای فرد با داشته‌های یک منطقه دیگر است. مثلاً کهگیلویه با تهران و تهران با لندن) این مقایسه نوعی نیاز در جامعه به وجود می‌آورد که در حال رشد است.
در زمینه نوع جرمی که در حادثه اراک وجود دارد، دو مساله مهم وجود دارد. جرم مسلحانه یا استفاده از سلاح و ارتباط این پرونده با مواد مخدر. این مسائل نشان می‌دهد ما با نوعی جرم شبکه‌ای روبه‌رو هستیم که به نظر من خیلی خطرناک است. اگر میزان این جرم‌ها بالا رود در حوزه‌های اقتصادی هم تاثیر خود را نشان می‌دهد.

از دید جامعه‌شناسی چرا افراد به جای طی مراحل قانونی و صبر برای رسیدن به نتیجه، راه‌هایی این‌چنین خشونت‌بار را که سرنوشت نامعلوم دارد انتخاب می‌کنند؟
اگر رسیدگی به تظلمات و دادخواهی افراد جامعه سیستماتیک و کارآمد نباشد، افراد به صورت فردی دست به دادخواهی می‌زنند. درحالی‌که دستگاهی در دولت و قوه قضائیه است که مسوولیت این کار را بر عهده دارد، اما انگار مردم خودشان می‌خواهند عدالت را اجرا کنند. دلیل دیگر این است که این امکان وجود دارد که در خیلی مناطق نسبت به بعضی جرم‌ها یا قانونی وجود ندارد یا مجازاتی به اندازه‌ای که لازم است، اعمال نمی‌شود. دلیل دیگر هم می‌تواند به موضوع اختلافات خانوادگی و همسایگی بر‌گردد. نهادهای حل اختلاف سنتی در ایران خیلی تضعیف شده است. اگر مراجعات پلیس 110 را بررسی کنیم می‌بینیم که بیش از 70 درصد آمار کسانی که به 110 شکایت می‌کنند به دلیل اختلافات همسایگی است. این آمار نشان می‌دهد اتفاق مهمی در جامعه ما رخ داده است. ما در جامعه‌شناسی به این موضوع می‌گوییم یک حرکت اجتماعی اتفاق افتاده است. افراد در محل‌های زندگی خود ثابت نیستند و دائماً در حال رفت‌وآمد هستند، از این منطقه به منطقه دیگر می‌روند و شیوه زندگی گذشته که همسایه‌ها با هم 20 یا 30 سال زندگی می‌کردند و نهادهای حل‌وفصل، بزرگی و ریش‌سفیدی در محلات بود در جامعه شهری تضعیف شده است.

در روزهای اخیر رئیس پلیس آگاهی ناجا اعلام کرد ورود اسلحه به کشور به دلیل ناایمن بودن کشورهای همسایه است، به نظر شما دسترسی آسان به اسلحه باعث بروز این اتفاقات شده یا میل به مصرف آن در جامعه افزایش یافته است؟
بله، می‌تواند دسترسی آسان هم تاثیر داشته باشد؛ اما مرزهای ایران که تغییر نکرده است، مرزهای ما امروز به همان میزان باز است که در گذشته بود. اتفاقاً میزان نظارت هم شاید افزایش داشته باشد. به نظر من جاذبه تقاضای سلاح در این موارد دخالت دارد و به این موضوع باید توجه کرد. معمولاً جمعیتی که شاغل باشند و در آنها نظم نسبی اجتماعی حاکم باشد، به‌رغم اینکه ممکن است در مناطق حاشیه‌ای نزدیک محل زندگی‌شان امکان دسترسی به سلاح‌ وجود داشته باشد اما هیچ تمایلی به استفاده از آن نخواهند داشت. معمولاً در زمینه فقر، باندها و سطح انتظارات باعث می‌شود، فرد شرایط را برای رسیدن به امکانات و پول در دسترس نبیند و برای رسیدن به پول و نیازهای خود از اسلحه و خشونت استفاده ‌کند. به نظر من این زمینه‌ها خیلی مهم‌تر است. اگر این تقاضاها کاهش پیدا کند، شاید بقیه عوامل هم کاهش پیدا کند. اگرچه سلاح وجود دارد اما این سلاح‌ها هم از طریق همین شبکه‌ها به دست می‌آید و فرد عادی نمی‌تواند دسترسی به این سلاح‌ها داشته باشد. بنابراین من تاکیدم روی شرایط افزایش تقاضای سلاح است تا چگونگی عرضه آن.

جنبه بازدارندگی قوانین هم در این میان مهم است؛ یکی از وظایف قوه قضائیه در قانون اساسی، پیشگیری از وقوع جرم است. چقدر می‌توان با تکیه بر قوانین موجود به این پیشگیری‌ها توجه کرد؟ آیا ضعف قانون است یا اجرای آن؟
سوال مهمی است. در کشورهای غربی به دلیل افزایش مهاجرت‌ها جرم هم افزایش پیدا کرده است. در انگلستان بین هر چهار نوجوان یک نفر به سلاح چاقو دسترسی دارد. انواع جرم‌های سازمان‌یافته در آنجا هم افزایش یافته است. در این زمینه دو نگاه وجود دارد که بین سیاست‌های چپ و راست در مورد پیشگیری از وقوع جرم اعمال می‌شود. یک نگاه این است که باید کنترل اجتماعی به وجود آید. می‌توان گفت بخشی از این اقدامات به سیاست‌های کنترل اجتماعی برمی‌گردد. مثلاً نیروهای مختلف نظامی و گشت را مامور رسیدگی به جامعه می‌کنند و برای اینکه هزینه‌های این کار را کاهش دهند سعی می‌کنند مردم را هم درگیر کنند که مثلاً هر فردی مواظب اطراف خود باشد و هر جرمی که اتفاق افتاد فوری به پلیس خبر دهند. این نوع پیشگیری‌ها به فرآیند اجتماعی شدن و آموزش کودکان برمی‌گردد. به نظر من در تمام این موارد ما در ایران ضعیف عمل می‌کنیم.
نهادهای حل اختلاف سنتی در ایران خیلی تضعیف شده است. اگر مراجعات ۱۱۰ را بررسی کنیم می‌بینیم که بیش از ۷۰ درصد آمار کسانی که به پلیس ۱۱۰ شکایت می‌کنند به دلیل اختلافات همسایگی است.

گشت‌های نیروی انتظامی ما کم است و فرآیند اجتماعی‌شدن که فرآیندی است که هنجارها را در جامعه درونی می‌کند در ایران شکل نگرفته، به همین دلیل ما هنوز در آموزش عالی با دانشجویانی مواجه هستیم که آداب اولیه رعایت نظم در رفتن به کلاس، رستوران و جاهای دیگر را متاسفانه نمی‌دانند. به این خاطر متوجه می‌شویم که آموزش غیررسمی که گفته می‌شود در آموزش وجود دارد و به‌طور پوشیده و پنهان برای کنترل اجتماعی و کاهش جرم کار می‌کند، در آموزش و پرورش ما وجود ندارد. از طرف دیگر نظام رفاهی ما مشکل دارد. در ایران بیشتر به این موضوع می‌پردازیم که باید بیمه وجود داشته باشد، کسانی که مشکلات مالی دارند تحت حمایت اجتماعی کمیته امداد قرار بگیرند اما هیچ‌وقت رابطه بین جرم و فقر را بررسی نمی‌کنیم. این رهیافت‌ها بیشتر برای پیشگیری از جرم در نظر گرفته می‌شود که ما فاقد آن هستیم. ما به جرم به عنوان یک آسیب اجتماعی نگاه نمی‌کنیم. فقدان یک نظام رفاهی باعث بروز آسیب‌های اجتماعی می‌شود، درحالی‌که آسیب اجتماعی جدا از یک نظام رفاهی دیده می‌شود. حتی به لحاظ سازماندهی هم وقتی موضوع را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم وزارت کشور یک کار مستقل انجام می‌دهد و وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی هم کار خودش را می‌کند. اخیراً هم یک سازمان مدیریت اجتماعی راه‌اندازی شده که به چهار آسیب اجتماعی خاص، توجه می‌کند. این در حالی است که به لحاظ سازماندهی این سازمان‌ها باید در کنار هم کار کنند. مثلاً در کشورهای اروپایی این دو سیاست را کنار هم به کار می‌گیرند. سیاست پیشگیری از لحاظ عدم تحمل این نوع جرم‌ها که مجازات بدون ارفاق گفته می‌شود، هرگونه جرمی را تحمل نمی‌کند. ممکن است هزینه‌های دولتی آن بالا رود، تعداد زندانی‌ها و دادرسی‌ها افزایش یابد اما اعتقاد دارند این کار از وقوع جرم پیشگیری می‌کند. از طرف دیگر بررسی می‌کنند که این افراد مطرودین اجتماعی هستند یا مشکل اشتغال و آموزش داشتند و مطابق با آن این پرونده‌ها را ارزیابی می‌کنند.

ایرانیان به گذشت، عطوفت و بنی‌آدم اعضای یکدیگرند شناخته می‌شوند؛ چرا این فرهنگ کمرنگ شده است و برعکس عدم گذشت، تلافی کردن و تصفیه‌حساب شخصی در حال افزایش است؟
تقریباً سر این مساله بین همه گروه‌های فکری وفاق وجود دارد که جامعه ایران جامعه‌ای در حال گذار است. در گذشته نهادها، انجمن‌ها و روابط همسایگی اختلافات را برطرف می‌کرد و کاهش می‌داد، افراد یک نوع نظم سنتی را ترویج می‌دادند که ما در جامعه‌شناسی به آن فرآیند اجتماعی‌شدن می‌گوییم، ما می‌آموختیم بردبار باشیم، بزرگ‌ترها این را به ما می‌گفتند. این قبیل روابط سنتی در محلات، مساجد و همسایگی وجود داشت. اکنون این روابط ضعیف شده است و جای آن امری نیامده است. امری که باید جای این روابط سنتی بیاید، نهادهای نظارتی و رسانه‌ها هستند. به نظر من رسانه‌ها می‌توانند در این زمینه کمک موثری کنند. مثلاً اتفاقی که در لندن و منچستر افتاد، هنوز در رسانه‌ها و پژوهش‌های میدانی آن کشور مورد بحث است. بسیاری از نهادها برای تحقیق در مورد این اتفاق به نهادهای پژوهشی مختلف پروژه می‌دهند که چه اتفاقی افتاد؟ و از این طریق جامعه را رصد می‌کنند. به نظر من رسانه‌ها باید نقش خود را به درستی بازی کنند. یکی از ابزارهای جایگزین، نهادهای سنتی رسانه است. با شما خیلی موافقم که مفاهیم راستگویی و گذشت در ایران ضعیف شده است و رسانه می‌تواند در این زمینه کمک موثری کند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها