شناسه خبر : 8175 لینک کوتاه

گفت‌وگو با هومان حسن‌پور عضو هیات مدیره اتحادیه ناشران تهران

مشکل ما بی‌قانونی نیست؛ عدم درک متقابل است

هومان حسن‌پور از اعضای هیات مدیره اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران است که حرف‌های جالبی در زمینه انتشار نسخه‌های افست و زیراکس کتاب در ایران دارد.

حمید نورشمسی

هومان حسن‌پور از اعضای هیات مدیره اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران است که حرف‌های جالبی در زمینه انتشار نسخه‌های افست و زیراکس کتاب در ایران دارد. او مساله اصلی در این زمینه را نه بی‌قانونی که عدم درک متقابل مدیران برای رفع این مشکل عنوان می‌کند. به باور وی اگر باوری مبنی بر اینکه این دست آثار و انتشار آنها قرار است چه مشکلات عدیده‌ای را برای فرهنگ کشور پدید آورد میان تمامی مدیران و مسوولان اجرایی به وجود آید، مساله انتشار غیر‌قانونی کتاب در ایران حل خواهد شد.



مساله‌ انتشار و فروش غیرقانونی برخی کتاب‌ها به‌اصطلاح فروش نسخه‌های زیراکسی در کشور ما دچار یک پارادوکس شده است. از سویی کتاب‌هایی هستند که طبق قانون زمان لازم برای رعایت حق مولف را سپری کرده‌اند و هرکسی می‌تواند آن را منتشر کند. از سوی دیگر هم کتاب‌هایی راداریم که به هر دلیل کانال رسمی دولت مدت‌هاست اجازه انتشار آنها را نمی‌دهد. ضلع سوم ماجرا هم مصرف‌کننده‌هایی هستند که به هر شکل کالایی را می‌طلبند. در این وضعیت و با این ابعاد انتشار آثار زیرا کسی برای رفع نیاز مخاطب اجتناب‌ناپذیر نیست؟ چرا مخاطب نباید این نسخه‌ها را بخرد؟
به نظر من ما هیچ‌وقت ننشسته‌ایم همه ابعاد این مساله‌ را باهم ببینیم. وقتی یک مساله‌ آسیب‌شناسی می‌شود، یعنی کارشناسان متعددی درباره یک مساله‌ گرد هم جمع می‌شوند و نظر می‌دهند و آن را آنالیز می‌کنند. این مساله‌ یک برون‌ده دارد که می‌تواند اتفاقات زیادی را رقم بزند. مشکل ما نبودن این مساله‌ است و دل بستن به اتفاقات مقطعی است. شما اشاره کردید به کتاب‌هایی که در کنار خیابان در حال فروش است و قانون مالکیت معنوی کتاب را پیش کشیدید. به نظر من دوران ثبوت حق مالکیت معنوی در ایران اصلاً مهم نیست بلکه مساله‌ این است که کتاب پس‌ازاین دوران یا کتابی که بدون مجوز در حال ارائه است، توسط ناشری چاپ ‌شده که به‌هرحال ثبت‌شده و مشخص است یا اینکه توسط غیر‌ناشر.
ناشر طبق قانون چه از نظر مجوز فعالیت خود و چه ازنظر مجوز کسبش اجازه فعالیت در زمینه‌‌ای را دارد. این یعنی این گروه و صنف تنها بخشی هستند که اجازه فعالیت در این زمینه را دارند. پس اگر کسی غیر از ناشر اثری را کپی‌برداری کند و در کنار خیابان یا در مغازه‌اش بفروشد، دست به کاری غیرقانونی زده و خریدار این آثار هم خواسته یا ناخواسته در این امر غیرقانونی با او شریک شده است.

‌یعنی حتی انتشار نسخه زیراکسی از کتاب غیر‌ممنوعه که مدت قانونی حق مولفش گذشته هم غیرقانونی است؟
بله، کاملاً غیرقانونی است. چون ناشر آمده و کپی تولید ناشر دیگری را عرضه می‌کند، بدون آنکه مسوولیت محتوای آن را بپذیرد. ناشر مگر می‌تواند شناسنامه فعالیت ناشر دیگری را، طرح جلد او را و... کپی کند و بفروشد؟ نه. این فرآیند هم غیرقانونی است.

‌بگذارید صریح سوال کنم. به‌عنوان عضوی از هیات‌مدیره اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران، می‌دانید چه فرد یا افرادی در کار چاپ آثار زیراکسی در راسته کتابفروشی‌های خیابان انقلاب هستند؟
ببینید جایی هست که خیلی انتشار کتاب را سفت می‌گیریم. یعنی کتابی را که مثلاً 12 سال اجازه انتشار داشته و منعی نداشته از حیث تجدید چاپ ممنوع کرده‌ایم و فکر می‌کنیم مساله‌ حل ‌شده است. نه، ما تنها مجرای قانونی انتشار این اثر را بسته‌ایم. ناشر حرفه‌ای هم به خاطر یک کتاب پیشینه خود را خراب نمی‌کند. اما در بازار پر هستند افرادی که ناشر نیستند چه برسد به ناشر حرفه‌ای اما در کار انتشار هستند. آنها کتاب‌هایی ازاین‌دست را کپی می‌کنند و می‌فروشند. واقعیت این است که اگر دنبال مقصر می‌گردید باید بروید سراغ آنهایی که در اعمال قانون شل کن سفت کن کردند و آن را به مخاطره انداختند. حکایت ما امروز حکایت گروهی است که مسوول حراست و گشتن افرادی شده است که قصد دارند وارد یک استادیوم ورزشی شوند. ما اصلاً فراموش کرده‌ایم که مردم به‌جای عبور از گیت‌های متعدد ما برای گشتن و... از دیوار بالا رفته و به استادیوم ورزشی می‌روند. زمانی که ما صرف می‌کنیم برای اینکه آدم‌های حسابی را بگردیم، سایر افرادی که شاید ناباب باشند، وارد معرکه شده و کار خودشان را کرده‌اند.

‌چرا هیچ نهاد قانونی اعم از نیروی انتظامی و شهرداری و حتی ارشاد برای دستفروشی غیرقانونی کتاب تاکنون کاری نکرده‌اند؟ چطور فروش یک وانت میوه در کنار خیابان برای اینها حساسیت‌برانگیز است اما فروش دارایی معنوی و مادی یک صنف در کنار خیابان نه؟
واقعیت این است که کتاب حرمت دارد و به خاطر حرمتش باکسی درگیر نمی‌شوند. این از همان گلوگاه‌هایی است که باید برایش فکری شود. کتاب که مجله و سایت نیست. حرمت کتاب به‌عنوان سند مکتوب هنوز در اندازه‌ای است که احترامی قلبی را برمی‌انگیزد و حتی یک مامور سد معبر شهرداری هم درباره‌اش احساس احترام می‌کند و سخت نمی‌گیرد. مساله‌ دوم خواست مخاطب است. مردم واقعاً از دستفروش‌های کتاب خرید می‌کنند. وقتی برای رفع نیاز مردم فکری نشده، جلوی این کار گرفته نشود، آسیبش کمتر است. در موسسه نشر خود من کتابی چاپ می‌شود از یک نویسنده آمریکایی. همان نسخه به‌صورت زیراکس در کنار خیابان‌هم به فروش می‌رسد. یعنی نسخه چاپ دیجیتال کتاب من را مهیا می‌کنند و جلدش را مثلاً روی آسفالت می‌سابانند که کهنه به نظر برسد و بعد به مخاطب می‌گویند این نسخه سانسور‌نشده فلان کتاب است. در حالی‌ که آن کتاب هیچ‌چیزی نیست جز یک کپی از کتابی که در بازار هست. پس در اینجا باور فکری و ذهنی مردم نیز نقش دارد و همه ناشی از سختگیری‌های قانونی بی‌دلیل است. وقتی کانال قانونی برای فعالیت افراد شناسنامه‌دار در نشر گرفته می‌شود، افراد بی‌شناسنامه می‌تازانند؛ افرادی که فروش کتاب برای آنها با فروش کالاهای دیگر فرقی ندارد.

‌از طرف اتحادیه یا وزارت ارشاد اقدامی قانونی برای مقابله با این دستفروش‌ها شده است؟
ببنید کتاب‌ها ساکت هستند اما وقتی به آنها دست می‌زنی صدایشان خیلی بلند می‌شود. وقتی این مساله‌ درک شود، مساله‌ کتاب در کشور حل می‌شود. کتاب وقتی به‌صورت ساکت چاپ ‌شده شاید یک چاپش هم مدت‌ها فروش نرود اما وقتی بیخود و به دلیل واهی انتشارش ممنوع شود، نسخه زیراکسی آن شاید تا 20 هزار نسخه هم فروش برود. اینها عکس‌العمل اجتماعی است و ما باید خودمان آن را مدیریت کنیم. ما از کسانی انتظار کمک داریم که مساله‌ از خود آنهاست. وقتی نهادهای مختلف به این مساله‌ وارد می‌شوند، شلوغ می‌شود و کار درنهایت به نتیجه نامطلوب می‌رسد. وقتی کتابی در یک ساختار دولتی مشخص برای ممیزی خوانده‌ شده و مجوز نشر می‌گیرد و 20 بار هم تجدید چاپ می‌شود به‌یکباره توسط همان نهاد ممنوع‌الچاپ می‌شود، چه کسی پاسخگوی افکار عمومی درباره آن است.

‌با این ‌حال نمی‌شود به بهانه افکار عمومی جلوی اجرای قانون را گرفت، اگر قانونی هست باید برای همه یکسان اجرا شود که گویا در این زمینه نمی‌شود.
حرف من اعمال نکردن قانون نیست بلکه تهدیدی است که ناشر و نویسنده بالای سر کتابش دائم حس می‌کنند و این بازار سیاه غیرقانونی را دائم پرحرارت می‌کند. نیاز داریم قبل از اعمال قانون، بدنه اجتماعی ما به تکثیر غیرقانونی نه بگوید. ما با نیروی انتظامی جلسات زیادی درباره این پدیده داشته‌ایم اما آنها دنبال مصداق برای ورود هستند. وقتی پای مصداق هم به میان می‌آید مساله‌ برخورد گزینشی هم مطرح می‌شود. در حالی‌ که ما می‌گوییم اگر هر فردی هر کتابی را غیرقانونی منتشر کند و بفروشد متخلف است و نیاز به برخورد دارد. تلاش ما تاکنون منجر به پلمب چند مغازه متخلف هم شده است آن ‌هم در جاهایی که شاید اصلاً فکرش را نمی‌کنید.

‌با متخلف این عرصه مثلاً مسوول همین کتابفروشی چه برخورد قانونی می‌شود؟
اینجا هم مشکل ماست. در دادگاه هم گاهی به ما می‌گویند بالاخره کتاب چاپ کرده، کار بدی که نکرده و بگذرید!! از طرف دیگر نویسنده و مترجم هم به ناشر فشار می‌آورد که کتاب در همه بازار ریخته و تو می‌گویی تجدید چاپ ‌نشده است. می‌بینید، ما با یک کلاف سردرگم مواجهیم. این همان پارادوکسی است که شما می‌گویید. من در مقاله‌ای درباره این مساله‌ آن را به توهم رابین‌هود تعبیر کردم، یعنی کسانی که فکر می‌کنند برای خدمت به مردم و اهل کتاب این حق را دارند تا نسخه‌های کتاب را مثلاً در وب رایگان برای آپلود بگذارند و اصلاً فکر نمی‌کنند چه بلایی بر سر کتاب و مولف می‌آورند و اصلاً هم‌ فکر نمی‌کنند کتاب یکهویی چاپ نمی‌شود.
شما می‌دانید خلق آثار چاپ اول در کشور چقدر افت کرده؟ مولف دیگر دست به تالیف نمی‌برد. یعنی اگر بنویسد و کتاب بگیرد فروش افست می‌شود. پس ترجیح می‌دهد برود سراغ ترجمه و‌...

بالاخره جای برخورد قانونی کجاست؟
اول باید ما اهمیت مساله‌ را درک کنیم، وقتی این اتفاق رخ داد جا برای اعمال قانون هم باز می‌شود. بدون درک مشکل نمی‌شود به اعمال قانون دل‌خوش داشت. وقتی درک کنیم به دلیل فشار فعالیت‌های غیرقانونی شاهد کاهش تولید فرهنگ قانونی و هموار شدن راه برای ترجمه و تهاجم فرهنگی ناشی از آن هستیم آن‌وقت به فکر اعمال قانون می‌افتیم. قانون هست و راه اجرایش هم باز است و ازقضا کافی هم هست. مهم برخورد مسوولانه با این قضیه است که وجود ندارد. ما از سال 48 قانون داریم و کفایت هم می‌کند، آنچه نداریم احساس مسوولیت است. همین شده که در مواجهه با جرم انتشار زیراکس کتاب، بیشتر زمانمان صرف اثبات جرم می‌شود و تا این رخ دهد متخلف کارش را کرده و تمام. باور کنیم که ما از حیث تولید محتوا، خلق قلم تازه و چاپ کتاب‌های تازه و حتی خلق واژگان تازه در مضیقه‌ایم. تا کتاب و اندیشه‌ای گل می‌کند مثل موریانه زیراکس کارها می‌ریزند روی سرش یا می‌گذارندش در وب. اینها جرات را از ناشر و نویسنده می‌گیرد و هی در کارش ترمز وارد می‌کند. کتابی که برای او آورده مالی نداشته باشد چه فایده‌‌ای دارد. چاپ غیرقانونی اینقدر این روزها مشکل ساخته که شاید بیراه نباشد آن را مشکل و بیماری اصلی نشر کشور بدانیم. به جرات می‌توانم بگویم امروزه هر کتابی که پرفروش می‌شود بالای 90 درصد درخطر این پدیده هست. خود من کتاب پرفروش موسسه‌ام را که کاری از مارکز است هر هفته نسخه تازه زیراکس‌شده‌اش را در همین خیابان انقلاب می‌توانم بخرم، هر بار هم با یک مدل تازه.
در بحث فیلم ما با همین مشکل مواجه بودیم. کار فرهنگ‌سازی تا جایی پیش رفت که امروزه بسیاری از جوانان ترجیح می‌دهند به‌جای دانلود غیرقانونی به سراغ خرید نسخه اصل بروند. به‌جای دانلود اورجینال بخرند. می‌دانید این وقتی رخ داد که این مساله‌ تبدیل به یک خواست عمومی شد. یعنی جدای از صنف، در کل جامعه تقاضا برای برخورد با این پدیده شکل گرفت. در موضوع کتاب اما حاکمیت هنوز اعتنایی به موضوع ندارد و به صاحبان نشر هم بعضاً اعتماد نمی‌کنند.

‌بحث دیگر من هم درباره چاپ افست نسخه‌هایی از کتاب‌های وارداتی است. کتاب‌هایی که واردکننده مشخصی دارد و نسخه اورجینالش در حال فروش است. سوالم این است که واردات قانونی در زمینه کتاب در ایران داریم و فروش نسخه ترجمه‌شده این کتاب‌های وارداتی آیا نوعی جرم و تجاوز به حریم دیگران به شمار می‌آید؟
در ایران ما عضو کپی‌رایت نیستیم و می‌دانید که زیرساخت‌های ضعیفی برای این پدیده داریم. پس اگر کتابی را از خارج بخرید و به داخل کشور بیاورید، فرد دیگری می‌تواند آن را کپی کرده و بفروشد و قانونی هم برای منع او نیست. اما وقتی واردکننده و کپی‌کار غیرحرفه‌ای برخورد می‌کنند تمامی این مشکلات پدید می‌آید. همه مشکل ما در این بخش برخورد غیرمسوولانه است و خارج از قاعده برخورد کردن. وقتی من به‌عنوان ناشر کتابی را قانونی می‌خرم و در کشور به صورت چاپ افست و در تعداد زیاد می‌خواهم منتشر کنم، برایش از ارشاد مجوز می‌گیرم مشخص است که من کدام شمار از این کتاب را در حال انتشار و فروش دارم. از سوی دیگر کتاب خارجی در مناطق مختلف دنیا برای هر شمار قیمت مختلفی دارد. اگر ناشر واردکننده این قواعد را رعایت کند مشکلی پیش نمی‌آید. یادم هست دورانی دیکشنری آکسفورد ادونس بود که در کتاب نقل‌شده بود هر پنج سال یک‌بار شمار تازه‌ای از آن چاپ می‌شود. اما در ایران هرسال ناشر یک شمار تازه از آن را چاپ می‌کرد. این همان برخورد غیرمسوولانه است که منجر به تجاوز به حریم دیگران می‌شود.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها