تاریخ انتشار:
آیا کارکرد حمایت اجتماعی خانوادهها به درستی عمل نمیکند؟
خانواده در مظان اتهام
اوایل دیماه که از زندگی معتادان کارتنخواب در گورستان نصیرآباد رونمایی شد، ایران در شوک فرو رفت؛ بهتزده از اوج تیرهبختی که یک شهروند تجربه کرده و میکند؛ در بحبوحه انتشار تصاویر گورخوابها، صاحبنظران هر یک از ظن خویش به تحلیل چرایی شکلگیری این پدیده پرداختند.
اوایل دیماه که از زندگی معتادان کارتنخواب در گورستان نصیرآباد رونمایی شد، ایران در شوک فرو رفت؛ بهتزده از اوج تیرهبختی که یک شهروند تجربه کرده و میکند؛ در بحبوحه انتشار تصاویر گورخوابها، صاحبنظران هر یک از ظن خویش به تحلیل چرایی شکلگیری این پدیده پرداختند. علی ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماع نیز البته برای فروکاستن از موج انتقادها به دولت، دست به قلم شد و یادداشتی با عنوان «کالبدشکافی یک گورخوابی» نگاشت. او در این یادداشت ضمن اشاره به قصورات نهاد دولت و سیاستگذار، از «تضعیف کارکرد حمایت اجتماعی نهاد خانواده» نیز سخن گفت و اینکه «خانواده کارکردهای حمایت اجتماعی گذشته خود را ازدست داده است». ربیعی در بخشی از یادداشت خود با اشاره به زندگی گورخوابی که تصویر او در رسانهها دست به دست شد، آورده است: «...پرویز همچنین قربانی عدم حمایت خانوادگی است. خانواده به هر دلیل از وی حمایت نکردهاند و در مقطعی به دلیل احتمال آسیب رساندن به منابع خانواده، طردشده است... خانواده آغوش گرم و پشتیبانی بامهر برای فرد آسیبدیده نیست. همسر به راحتی طلاق میگیرد و فرزند را به راحتی طرد میکند.» آیا آنگونه که ربیعی، هشدار
میدهد، آسیبهای اجتماعی، دستکم بخشی از آسیبهای اجتماعی کنونی جامعه ایران، ناشی از ضعف نقش حمایتی خانوادههاست؟ در صورت اثبات این فرضیه، پرسش دیگری که مطرح میشود، این است که چه دلایلی، ضعف این کارکرد در خانوادههای ایرانی را سبب شده است؟ شاید بهتر باشد، به جای عبارت «ضعف کارکرد حمایتی» بگوییم، نهاد خانواده در مواجهه با انواع پدیدههای نوظهور جامعه امروزی خلع ید شده است و توان حمایت ندارد. پدیدههایی پیچیده که محصول مسائل درهم تنیده اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و البته سیاسی است. در طول سالهای اخیر، کودکانی که زیر شکنجه پدر یا مادر معتاد خویش جان باختند یا زنان و فرزندانی که هنوز و همچنان مورد خشونت و آزار همسران یا والدین معتاد خود قرار دارند. آیا اساساً درچنین خانوادهای، حق حیات به رسمیت شناخته میشود که پس از آن توان حمایتی نیز به کار بیفتد؟
ظاهراً دعوا بر سر تقسیم کار خانواده و نظام اجتماعی بالا گرفته است. افراد جامعه، دولت و نظام اجتماعی را در مورد شکلگیری آسیبهای نوظهور متهم کرده و دولتها و سیاستگذاران نیز خانواده را به کوتاهی در ایفای وظایفشان ملامت میکنند. برخی از جامعهشناسان تغییراتی را که خانواده متحمل شده، اجتنابناپذیر میپندارند و برخی بر این عقیدهاند که نهاد خانواده نباید به این تحولات تن در میداد. در این میان دستهای دیگر از صاحبنظران علوم اجتماعی، این گزاره را مطرح میکنند که اساساً این نهاد به بایدها و نبایدها توجهی نمیکند و به شدت تحت تاثیر شرایط جامعه است. از نظر این گروه، کاهش قدرت مالی خانوارها و البته خروج آنها از شبکه خویشاوندی این امکان را از بخش گستردهای از خانوارهای ایرانی سلب کرده که حمایتهای گذشته را از سالمندان و حتی فرزندان خویش به عمل بیاورند. البته به زعم کارشناسان، دولتها و سیاستگذاران نیز که در ادوار مختلف، مسوولیتهایی را بر پیکر خانواده آوار کردهاند در ریزش کارکردهای موثر این نهاد، مقصر هستند. اما اشکال حمایت از فرد چگونه باید باشد و پرسش مهمتر اینکه تقویت کارکرد حمایتی خانواده چه راهحلی
دارد؟
دیدگاه تان را بنویسید