مروری بر دشواریهای زندگی در کلانشهرها
تهران؛ شهر بیسامان
زندگی در پایتخت دیگر مایه تفاخر نیست. فرقی نمیکند خبر اکونومیست را خوانده باشید یا نه؟ حتی لازم نیست بدانید که نام تهران در میان ۱۰ شهر نامناسب جهان برای زندگی قرار گرفته است.
زندگی در پایتخت دیگر مایه تفاخر نیست. فرقی نمیکند خبر اکونومیست را خوانده باشید یا نه؟ حتی لازم نیست بدانید که نام تهران در میان 10 شهر نامناسب جهان برای زندگی قرار گرفته است. شهری که در محاصره دود و دیوار است، برجها فرصت دیدن آسمان را از مردم گرفتهاند، ترافیک هر روز ساعات مفید زندگی هزاران نفر را میبلعد، اثری از پرندهها و پروانهها دیده نمیشود، هر روز خبر اخبار جرائم و حوادث خواب راحت را از چشمان مردم میرباید، تابستان ریزگردها راه نفس را تنگ میکنند و پاییز و زمستان هوای وارونه دم و بازدم را مخل حیات کرده، بیم از زندگی روی گسل و خشم دماوند آنی مردم را رها نمیکند، بیکاران در میادین و سر چهارراهها چشم به آیندهای مبهم دوختهاند، گرانی مسکن، اجارهنشینها را به زندگی در حاشیه شهر میراند، کیفیت خدمات شهری روزبهروز کاهش مییابد، اخلاق و ارزشهای اجتماعی رنگ باخته، چندفرهنگی و بیفرهنگی بیداد میکند و از همه بدتر ... شهروندان خشم خود را از این همه گیر و گرفت و نابسامانی پتک میکنند و بر سر یکدیگر میکوبند! دیگر جای زندگی نیست. مردگان این شهر آسایش بیشتری دارند. خواب کسانی که به خاطر فرصتهای بهتر
شغلی یا به امید زندگی بهتر به این شهر بیسر و سامان مهاجرت میکنند تعبیر خوشی ندارد. تهران، مرگ تدریجی یک رویاست!
صدای دهل پایتخت هنوز از دور خوش است اما، خبر اکونومیست خیلیها را از این امید واهی، ناامید کرد. حالا تهران در کنار دمشق، طرابلس، الجزیره، کراچی، لاگوس، بندر مورسبی در گینهنو و داکا، در فهرست بدترین شهرهای جهان قرار گرفته است. در این ارزیابی شاخصهایی نظیر امنیت، خدمات درمانی، منابع آموزشی، زیرساختها و محیط زیست در 140 شهر جهان، مورد بررسی قرار گرفته و بر مبنای آن بهترین و بدترین شهرهای جهان برای زندگی معرفی شدهاند.
مصائب شهرنشینی
تهران گرچه در میان بدترین شهرهای جهان جای گرفته اما تنها شهری نیست که ساکنانش برای زندگی، با مصائب بسیار مواجهند. در بسیاری از کشورهای در حال توسعه یا کشورهایی که جنگ، درگیری یا بحرانهای اقتصادی و اجتماعی عرصه را بر مردم تنگ کرده است مشکلات مشابهی دیده میشود. کلانشهرها در کشورهای در حال توسعه اغلب شهرهای کوچکی بودهاند که در پی رشد اقتصادی با افزایش سریع جمعیت روبهرو شدهاند. مهاجرت بیرویه از روستاها به شهر، پدیدهای که از آن به نام شهرنشینی بیقاعده یاد میکنند شهرهای بسیاری را با چالشهای متعدد اجتماعی-اقتصادی، زیستمحیطی و بهداشتی روبهرو کرده است. نزدیک به 54 درصد از مردم جهان در شهرها زندگی میکنند و پیشبینی میشود تا سال 2050 این میزان به دوسوم افزایش پیدا کند.
شهرها نیروی محرکه بسیاری از پیشرفتهای اجتماعی محسوب میشوند چرا که همگام با تحول جامعه، شهرنشینی میتواند با فراهم کردن امکان دسترسی به آموزش، خدمات اجتماعی و بهداشتی و نیز امکان مشارکت در فعالیتهای فرهنگی، سیاسی و مذهبی، به بهبود و ارتقای کیفیت زندگی بخش بزرگی از جامعه کمک کند. باید به خاطر داشت که گسترش بیرویه شهرنشینی نیز با خود خطرات بسیاری به همراه دارد؛ بیثباتی اجتماعی، خطراتی برای زیرساختها، بحران بالقوه آب، تعمیق نابرابریها، گسترش بیماریها و افزایش جرائم اجتماعی. به نظر میرسد مزایای بالقوه شهرهای بزرگ تنها زمانی فرصت بروز و ظهور پیدا میکند که برای مشکلات جدی و عمیق ناشی از تجمع جمعیت در شهر راهحلهای اساسی اندیشیده شود. بیش از یک دهه پیش، اتحادیه بینالمجالس برخی از این مشکلات را در بیانیهای برشمرد و خواستار عزم دولتمردان برای مقابله با آن شد. کمیابی مسکن و کیفیت نامناسب مسکنهای موجود، آلودگی زیستمحیطی شهرها و اطراف آنها، کمبود یا فقدان منابع آب یا تسهیلات آبرسانی، تخریب بناهای فرهنگی و میراث معماری، ناکافی بودن زیرساختها، نرخ بالای بیکاری، ناکافی بودن خدمات اولیه اجتماعی به ویژه
تسهیلات مراقبت از کودکان و سالمندان و نقص در دسترسی به آموزش و خدمات اولیه بهداشتی برای تمام شهروندان، معضل ترافیک، مشکلات ناشی از پیر شدن جمعیت، عدم امنیت غذایی، کمبود منابع مالی مقامات و سازمانهای محلی برای انجام تعهدات خود، افزایش نرخ جرائم، رواج خودفروشی، روابط نامشروع، سوءاستفاده جنسی از کودکان و اعتیاد و افزایش آسیبپذیری در برابر بلایای طبیعی و حوادث از جمله این معضلات بودند. بیتردید مشکلات مذکور در وهله نخست بر اقشار بیبضاعت و گروههای اجتماعی آسیبپذیر جامعه مانند سالمندان، کودکان و معلولان تاثیر میگذارد و در عین حال تهدیدی دائمی برای تمامی شهروندان ساکن شهرهای بزرگ (صرفنظر از طبقه یا گروه اجتماعی) محسوب میشود. گزارشها نشان میدهد 40 درصد از گسترش فضای شهری در سراسر جهان در حاشیه شهرها رخ میدهد که عامل اصلی تشدید نابرابریهای اقتصادی-اجتماعی است و فضای مناسبی برای گسترش جرائم و بیماریها فراهم میکند. گزارش ریسک جهانی در سال 2015 بر چهار حوزه که در رویارویی با پدیده شهرنشینی بیرویه با چالشهای جدی مواجه میشوند، تاکید میکند: زیرساخت، بهداشت، تغییرات زیستمحیطی و بیثباتی اجتماعی. از این
چهار حوزه، شاخصهای زیرساخت، خدمات بهداشتی و محیط زیست هر سه در ارزیابی بهترین و بدترین کشورهای جهان برای زندگی مدنظر واحد هوشمند اکونومیست قرار گرفتهاند.
گسترش بیرویه شهرهای بزرگ و شهرنشینی بیقاعده تنها مشکل پایتخت ایران نیست. بسیاری از کشورهای در حال توسعه جهان با این معضل دست به گریباناند. فرآیند شهرنشینی و افزایش سریع جمعیت در کلانشهرها فشارهای سنگینی بر دولت، محیط زیست و یکایک شهروندان وارد میکند. مطالعات نشان میدهد به ازای هر یک میلیون شهروند بهطور متوسط روزانه به بیش از 600 هزار تن آب، 2 هزار تن مواد غذایی و 9500 تن سوخت نیاز است. و این جمعیت متعاقباً 500 هزار تن فاضلاب، 2 هزار تن زباله جامد و 950 تن آلاینده هوا تولید میکند که امحای آن همواره یکی از بزرگترین مشکلات پیش روی مدیران شهری است. شهرهای بزرگ منابع را میبلعند و در فقدان مدیریت صحیح، محیط زیست را نابود میکنند. کمبود فضا، ترافیک، کمبود آب آشامیدنی، آلودگیهای زیستمحیطی، امحای زبالهها و فاضلاب شهری، اجرای قانون و نظم و کنترل جرائم تنها برخی از چالشهایی است که نهتنها تهران، که بسیاری از دیگر پایتختهای نابسامان جهان با آن مواجهند.
کمبود فضا
شهرها برای رشد، پیوسته به فضای بیشتر و بیشتری نیاز دارند. این نیاز غالباً با تسخیر اراضی کشاورزی یا روستایی در حاشیه شهرها تامین میشود اما گاهی به دلیل محدودیتهای فیزیکی یا قانونی این توسعه امکانپذیر نیست؛ شهرهایی نظیر بمبئی و کلکته در هند با چنین مشکلی روبهرو شدهاند. یکی دیگر از مشکلات عمومی در شهرهای بزرگ آن است که ساکنان، به ویژه در شهرهایی که حمل و نقل گران و ترافیک زیاد است تمایل دارند در نزدیکی محل کار یا فعالیت خود زندگی کنند. به همین دلیل بخشهای تجاری، اداری و صنعتی شهرها به سرعت با مشکل تجمع بیش از حد، کمبود مسکن و پارکینگ و از همه مهمتر آلودگیهای مختلف روبهرو میشود. مشکل به همین جا خاتمه نمییابد. تجمع جمعیت، بهای خرید و اجاره مسکن را بالا میبرد و به همین سبب اقشار ضعیف جامعه تحت فشار قرار میگیرند. بسیاری از کسانی که قدرت خرید یا پرداخت اجارهبها را ندارند به حاشیه شهرها رانده میشوند؛ حاشیههایی که با چالشهای متعدد دیگری نظیر جرمخیزی، عدم امنیت، بیکیفیتی خدمات اجتماعی و بهداشتی مواجهند. و این خود آغاز داستان غمانگیز دیگری برای
کلانشهرهای بیقانون است. چهره ناخوشایندتر این پدیده، کارتنخوابی و زندگی در اماکن عمومی نظیر پارکها و زیرپلها یا در ساختمانهای نیمهکاره است.
تهران نیز از جمله کلانشهرهایی است که با پدیده حاشیهنشینی دست به گریبان است. چندی پیش مشاور شهردار تهران در امور شهرسازی با اشاره به وجود ۵ تا ۵ /۵ میلیون نفر حاشیهنشین در این استان یادآور شد متاسفانه روستاهای اطراف تهران به دلیل رشد مهاجرت و افزایش بیرویه جمعیت به راحتی تبدیل به شهر میشوند.
مشکلات حمل و نقل
ترافیک و حمل و نقل همواره از مهمترین دشواریهای زندگی در شهرهای بزرگ است. جمعیت زیاد، مهندسی نامناسب شهری، فرسودگی خودروها، کمبود وسایل نقلیه عمومی و نبود فرهنگ مناسب رانندگی همگی دست به دست هم میدهند تا شهروندان نیمی از عمر مفید خود را در ازدحام ماشینها بگذرانند. گرانی بنزین در برخی کشورها مردم را به استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی ترغیب میکند اما سوء مدیریت در این بخش نیز خود به مشکلات موجود دامن میزند. ترافیک تنها دامنگیر تهران نیست. در کلکته هندوستان با وجود ساخت مترو تردد خودروها در مناطق قدیمی شهر همچنان با دشواری روبهروست. گزارشها نشان میدهد به دلیل شلوغی بیش از حد، سرعت خودروها در اکثر مناطق احمدآباد از پنج کیلومتر در ساعت تجاوز نمیکند!
زیرساختها
کیفیت زیرساختهای شهری عامل مهمی در تعیین کیفیت زندگی شهروندان، فرصتهای اقتصادی و مشارکت اجتماعی است. زیرساختها همچنین تعیینکننده انعطافپذیری یک شهر در برابر برخی ریسکهای جهانی به ویژه خطرات زیستمحیطی، اجتماعی، بهداشتی و حتی ریسکهای اقتصادی نظیر بیکاری محسوب میشوند. در کشورهای در حال توسعه شهرنشینی بیبرنامه، زیرساختها در حوزه حمل و نقل، برقرسانی، ذخیره آب و سیستم فاضلاب و زیرساختهای ارتباطی را با معضلات بسیاری روبهرو کرده است. نابسامانی و نقص در زیرساختها مدیران شهری و بدنه دولت مرکزی را نیز با مشکلات متعددی مواجه میکند. ضمن آنکه پیامدهای ناخوشایند آن کیفیت زندگی تکتک شهروندان را پایین میآورد. از آنجا که اکثر کشورهای در حال توسعه با محدودیتهای زیادی در بودجه مواجه هستند و منابع آنها در وهله نخست صرف نیازهای اولیه شهروندان میشود میتوان گفت تنها راهحل برای رفع مشکلات زیرساختهای شهری مشارکت بخش خصوصی در طراحی، ساخت و نگهداری زیرساختهاست.
بیثباتی اجتماعی
حتی اگر مدیریت شهری کارآمد و موفق باشد فرآیند مهاجرت بیرویه از روستا به شهر میتواند کنترل امور را از دست مسوولان خارج کند. در حالی که مهاجرت به شهر، افراد را با فرصتهای بیشتری برای بهبود شرایط زندگی روبهرو میکند هزینههای بالای زندگی و رقابت برای زنده ماندن نیز میتواند آنها را در دام فقر گرفتار کند. گسترش شهرنشینی میتواند به سرعت به خشونت و ناآرامیهای اجتماعی منجر شود. نابرابریها در چنین محیطی افزایش مییابد و تلفیق نابرابریها با عوامل دیگری نظیر رقابت بر سر منابع کمیاب (مانند مسکن)، ضعف قانون و نقص در مدیریت شهری، خطر خشونت و قانونشکنی و نظمگریزی را بیشتر میکند. شهرنشینی بیرویه پیامدهای دیگری هم دارد. تجمع بیش از حد جمعیت، حباب مسکن ایجاد میکند در حالی که کمبود یا گرانی مسکن سبب انزوای گروههای اجتماعی خاص میشود. این دو عامل در کنار هم، اقتصاد را دچار بیثباتی میکند و در نهایت به بیثباتی اجتماعی دامن میزند.
بیکاری
شهرنشینی به نایابی موقعیتهای شغلی منجر میشود. نه دولت و نه کسب و کارها نمیتوانند برای پاسخگویی به نیاز این جمعیت رو به رشد فرصتهای شغلی کافی ایجاد کنند، بنابراین نرخ بیکاری رو به فزونی میگذارد و سبب میشود مردم روزبهروز به حمایت دولت و سازمانهای دولتی وابستهتر شوند. دولت منابع مالی خود را از دست میدهد، کیفیت ارائه خدمات بهداشتی، آموزشی و حمل و نقل پایین میآید، سطح مدیریت و امنیت اجتماعی تنزل پیدا میکند، انرژی و منابع انسانی اتلاف میشود، فقر گسترش مییابد و رشد اقتصادی با کندی یا حتی توقف روبهرو میشود.
آلودگی هوا
آلودگی هوا در کلانشهرهایی که بیرویه رشد کردهاند، بیداد میکند. سرب، غبار مونوکسید کربن و دود آلایندههایی هستند که سلامتی شهرنشینان را در معرض تهدید جدی قرار میدهند. سرب خود به تنهایی میتواند سبب صدمات مغزی، افت یادگیری و مرگ زودرس کودکان شود. ذرات معلق در شهرهایی که بیش از یک میلیون نفر جمعیت دارند غالباً بالاتر از استانداردهای سازمان بهداشت جهانی است. آلودگیها، تخریب و فساد تدریجی محیط زیست را نیز به همراه داشته است. این مشکل با افزایش مصرفگرایی، سبک زندگی تجملاتی و بیتوجهی شهروندان به مسائل زیستمحیطی وخامت بیشتری پیدا کرده است. به جز آلودگی هوا و آب، که اولین رهاوردهای نامطلوب شهرنشینی مدرن به شمار میروند، آلودگی صوتی نیز عرصه را بر شهرنشینان تنگ میکند. صداهای بلند، ناخوشایند و ناخواسته ناشی از خودروها، واحدهای تجاری و صنعتی و ازدحام جمعیت آرامش و آسایش شهروندان را مخدوش میکند و سبب تشدید بیماریهای روحی و عصبی میشود. با وجود بهبود نسبی کیفیت هوا و پایین آمدن هشترتبهای تهران (از رتبه 19 به 27) در سال گذشته میلادی، تهران و چهار شهر دیگر ایران در
فهرست آلودهترین شهرهای جهان قرار گرفتند. در شهری با 12 میلیون نفر جمعیت، که تنها بیش از سه هزار مینیبوس و 10 هزار تاکسی عموماً فرسوده در آن تردد میکنند سالانه چهار هزار نفر جان خود را در اثر آلودگی هوا از دست میدهند.
تهدید تنوع زیستی
رشد شهرنشینی سبب از بین رفتن فضاهای طبیعی میشود که خود تهدیدی برای حیات جانوران و گیاهان است. فرقی نمیکند که هرگونه از این گیاهان یا جانوران چه نقش مهمی در چرخه حیات طبیعی کره زمین دارند. بدون این تنوع زیستی، حیات انسان نیز قطعاً به خطر خواهد افتاد. تنوع زیستی از آلودگی آب و خاک جلوگیری میکند، سبب حفظ و بازچرخش مواد مغذی میشود، آلایندهها را از بین میبرد و جذب میکند و به محیط زیست کمک میکند تا از بلایای طبیعی سریعتر و بهتر خارج شود. تنوع زیستی همچنین منبع طبیعی و سالمی برای دارو، غذا و هوا به شمار میرود. بدیهی است که گسترش شهرنشینی مهمترین عامل در محدود شدن دسترسی به این منابع است.
بیماریها
کاهش فعالیتهای فیزیکی و تغذیه نامناسب از ابتداییترین رهاوردهای ناخوشایند زندگی مدرن شهری هستند. سازمان بهداشت جهانی پیشبینی میکند تا سال 2020 بیماریهای غیرمسری نظیر حمله قلبی در کشورهای در حال توسعه مسبب 69 درصد از تمامی مرگ و میرها خواهد بود. رهاورد نامبارک دیگر زندگی در کلانشهرها بیماریهای عفونی هستند. گردش هوای آلوده، عوامل بیماریزا را شهر به شهر و منطقه به منطقه منتقل میکند. از سوی دیگر افرادی که از روستاها به شهر مهاجرت میکنند در مقایسه با شهرنشینان در برابر بیماریهای خاص مقاومت کمتری دارند و به همین دلیل در برابر تهدیدهای بیشتری قرار میگیرند.
جرائم
شهرنشینی سریع تاثیر مستقیمی بر نرخ جرائم دارد. به نظر میرسد افرادی با باورها و رفتارهای متفاوت یا حتی متعارض یکباره در کنار هم قرار میگیرند و برای آنکه خود را با شرایط و دیدگاههای جدید وفق دهند، فرصت کافی ندارند. همین امر سبب افزایش خشونت در جامعه میشود. ناتوانی دولت در فقرزدایی خود به افزایش سرقت و دیگر جرائم منجر میشود. ناامیدی، غربت و انزوای اجتماعی که ناشی از قرار گرفتن در طبقات پایین جامعه است، بیپولی، دسترسی محدود به امکانات آموزشی-تفریحی و دیگر منابع همگی سبب میشود برخی افراد به ویژه جوانان به گروههای جرائم سازمانیافته بپیوندند. قتل، سرقت، تجاوز به عنف، کلاهبرداری، خرید و فروش مواد مخدر و... همگی از پیامدهای رشد بیرویه شهرها و شهرنشینی سریع به شمار میروند. افزایش میزان جرم و جنایت آرامش و امنیت شهروندان را در معرض تهدید قرار میدهد. فرهنگ مادی، افزایش مصرفگرایی، خودخواهی، زیادهطلبی، رقابت سخت، ولخرجی، افزایش نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی، بیکاری رو به افزایش و تنهایی و انزوای اجتماعی تنها برخی از دلایل جرمخیز بودن شهرهای بزرگ هستند. نهتنها
افراد بیبضاعت و محروم یا حاشیهنشینان در معرض ارتکاب جرائم قرار میگیرند بلکه جوانان خانوادههای خوب که میخواهند یکشبه ره صدساله بروند یا از بیکاری خسته شدهاند یا فرزندان خانوادههای ازهمگسیخته نیز به ارتکاب جرائم مختلف گرایش پیدا میکنند. مشکل زمانی پیچیده و تشدید میشود که ضعف قوانین موجود، ناکارآمدی نظام قضایی و پلیس، فرصتهای بیشتری را برای مجرمان فراهم کند یا از اساس، این مجرمان مورد حمایت سیاستمداران یا نخبگان جامعه قرار گیرند. فساد در سیستم نظامی، انتظامی یا قضایی خود دامنه چنین جرائم و تخلفاتی را گستردهتر میکند. تهران اما، علاوه بر تمامی مشکلات کلانشهرهای جهان، با مصائب دیگری نیز دست به گریبان است. تکدیگری، زنان سرپرست خانوار، کمبود فضاهای تفریحی و تسهیلاتگذران اوقات فراغت، بافت فرسوده، کودکان کار، معتادان رها در شهر، ساخت و ساز بیرویه و بیقانون همگی چهره این شهر را ناخوشایند و مخدوش کردهاند. تهران تصویر دوریانگری است. روحش را از دست داده اما در ظاهر پررنگ و لعاب باقیمانده است. اگر میخواهیم در رتبهبندی سال بعد اکونومیست بدترین شهر جهان برای زندگی نباشیم باید به فریاد پایتخت برسیم که
نفسهایش به شماره افتاده است.
دیدگاه تان را بنویسید