شناسه خبر : 3855 لینک کوتاه

گفت‌وگو با منوچهر محمدی تهیه‌کننده بخش دولتی

سینمای ایران قادر به سودآوری نیست

‌منوچهر محمدی یکی از شاخص‌ترین تهیه‌کنندگان بخش دولتی سینماست که با بودجه نهادها و سازمان‌های مختلف از حوزه هنری گرفته تا سازمان فرهنگی هنری شهرداری و تلویزیون در سینما فیلم تهیه کرده؛ فیلم‌های خوبی مانند «ارتفاع پست»، «زیر نور ماه»، «مارمولک»، «میم مثل مادر»، «طلا و مس»، «بوسیدن روی ماه» و… از جمله فیلم‌هایی هستند که محمدی تهیه‌کنندگی آنها را بر عهده داشته است.

گلاویژ نادری

‌منوچهر محمدی یکی از شاخص‌ترین تهیه‌کنندگان بخش دولتی سینماست که با بودجه نهادها و سازمان‌های مختلف از حوزه هنری گرفته تا سازمان فرهنگی هنری شهرداری و تلویزیون در سینما فیلم تهیه کرده؛ فیلم‌های خوبی مانند «ارتفاع پست»، «زیر نور ماه»، «مارمولک»، «میم مثل مادر»، «طلا و مس»، «بوسیدن روی ماه» و... از جمله فیلم‌هایی هستند که محمدی تهیه‌کنندگی آنها را بر عهده داشته است. با اینکه او با بودجه دولت فیلم می‌سازد اما از شرایط فعلی سینما راضی نیست و مانند تهیه‌کنندگان بخش خصوصی معتقد است مدت زیادی نمی‌توان در این وضعیت دوام آورد، چرا که کار در سینمای ایران دیگر سودآور نیست و حتی برگرداندن هزینه‌های تولید هم کار دشواری شده است.



به عنوان یکی از تهیه‌کنندگانی که با استفاده از سرمایه‌های دولتی دست به تولید فیلم سینمایی می‌زنید، تولید در سینما را در شرایط فعلی به صرفه می‌دانید و به اعتقاد شما می‌توان با ساخت فیلم در سینما به سودآوری رسید؟
به نظر من فعالیت اقتصادی در حوزه فرهنگ و هنر و به طور اخص در سینما از جمله معدود فعالیت‌هایی است که مثل سایر حوزه‌ها نمی‌توان درباره‌اش دستورالعمل کلی صادر کرد. تا انتهای دهه 70 سینمای ایران به طور میانگین سودآور بود. دلایل این اتفاق به چند نکته کلیدی و اساسی برمی‌گشت. قیمت تمام‌شده محصول سینمایی در ایران نسبت به سایر کشورها رقم پایینی بود و در نتیجه تهیه‌کننده بخش خصوصی به روش‌های مختلف از منابع مالی، سرمایه فراهم می‌کرد تا یک اثر سینمایی تولید کند. از انتهای دهه 70 تا دهه 90 با توجه به تورمی که در کشور هم در حوزه تولید و هم در قیمت تمام‌شده رو به فزونی رفت و ماجرای تحریم که باعث سقوط ارزش ریال شد و البته با عنایت به اینکه زیرساخت‌های لازم در حوزه اقتصاد سینما پابه‌پای تورم و شرایط اجتماعی تغییر نکرد، دقیقاً این نمودار حاصل شد که قیمت تمام‌شده تولید رو به بالا با شیب فزاینده باشد در حالی که شاخص برگشت سرمایه و تولید نه‌تنها افزایش پیدا کند بلکه گهگاهی هم رو به کاهش رود. از سوی دیگر در دهه 70 به جز گیشه سینما از طریق حوزه نمایش خانگی بخش قابل توجهی از سرمایه بازمی‌گشت و حتی تهیه‌کننده به سود می‌رسید، هزینه تبلیغات هم بسیار پایین بود؛ چه در رسانه ملی و چه تبلیغات میدانی و مطبوعات هزینه زیادی صرف تبلیغات نمی‌شد. اما در میانه دهه 80 قاچاق فیلم در ایران به شکل تجارت پرسودی -‌ در داخل و خارج از کشور- تبدیل شد. متاسفانه تا به این لحظه برای این مشکل فکری نشده است و یکی از بازارهای سرمایه و سود در سینما به طور کامل از بین رفته است. در آن محدوده زمانی قیمت خرید فیلم در شبکه نمایش خانگی 700 میلیون بود. این رقم در سال 93 در بالاترین حد خود به 250 میلیون تومان می‌رسد که این رقم کاهش چشمگیری را نشان می‌دهد. این در شرایطی است که تیراژ فیلم‌های نمایش خانگی افزایش چشمگیری را نشان می‌دهد و این به خاطر این است که فیلم‌ها به صورت قاچاق تکثیر می‌شوند و بخش خصوصی قادر نیست از پس این بحران بربیاید. نهادهای انتظامی و نظامی هم به رغم ورود گاه‌وبیگاه به این مساله، ظاهراً این کار را در اولویت‌های جدی کار خود قرار نمی‌دهند و برخورد محکمی با قاچاقچیان صورت نمی‌گیرد. به محض توزیع یک فیلم در شبکه نمایش خانگی نسخه‌های آن به طور فراوان در اینترنت و ماهواره تکثیر و پخش می‌شود و متاسفانه به این شکل غارت سرمایه ملی اتفاق می‌افتد. در بسیاری از موارد حق پخش فیلم از ماهواره از سود برگشت گیشه از سینما هم افزون‌تر می‌شود؛ اما متاسفانه چاره‌ای برای رفع این معضل اندیشیده نشده است. از سوی دیگر دولت و صنف هم نتوانسته‌اند کاری انجام دهند که در حوزه نمایش خارج از کشور هم نمایش فیلم‌های سینمایی به سوددهی برسد. یکی دیگر از بازارهای سینمای ایران عرضه فیلم‌ها به صدا و سیماست؛ اما چون این رسانه کاملاً انحصاری است، نزدیک به 10 سال است که رقم فروش فیلم‌های ایرانی از 100 میلیون تجاوز نکرده است و کف این فروش به 30 تا 40 میلیون تومان می‌رسد. به رغم تلاش‌های پیگیر که تشکیلات حوزه تهیه‌کنندگی و خانه سینما انجام دادند نتوانسته‌ایم در زمینه کپی‌رایت نهادهای دیگر از جمله آموزش و پرورش، مجموعه حمل و نقل ریلی و جاده‌ای و هواپیمایی را متقاعد کنیم. تمام این نهادها به اضافه بیمارستان‌ها و هتل‌ها، آثار سینمایی ایران را به رایگان به نمایش می‌گذارند در نتیجه بازگشت سرمایه متوجه تولید‌کننده نمی‌شود. در همین یک ماه اخیر یکی از تهیه‌کنندگان پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینما با توجه به قیمت تمام‌شده هفت میلیارد‌تومانی اعلام کرد فروش 12 میلیارد‌تومانی حتی به سودآوری روی کاغذ هم نرسیده است. این حرف هم جای شگفتی و هم تامل دارد. به یک معنا سینمای ایران در شرایط حاضر با هر نوع سرمایه‌گذاری عملاً قادر به سودآوری نیست و میزان بازگشت سرمایه از محل گیشه و بقیه حوزه‌ها کفاف ادامه کار را نمی‌دهد. بنابراین اگر حمایت دولت نباشد؛ تهیه‌کنندگان قادر به ادامه حیات نیستند. از سوی دیگر قیمت بلیت که رابطه مستقیم با قیمت تولید دارد همگام با آن افزایش پیدا نمی‌کند. قیمت بلیت با یک شیب بسیار ملایم روبه بالا حرکت می‌کند و قیمت تمام‌شده تولید با شیب بسیار تند ‌رو به بالا می‌رود.

با تمام این اوصاف تولید در سینمای ایران یک فعالیت بدون سود و ضررده به حساب می‌آید و احتمالاً ادامه کار برای تهیه‌کنندگان چه در بخش خصوصی و چه دولتی به صرفه نخواهد بود.
بله، سینمای ایران در یک چرخه معیوب اقتصادی در داخل گرفتار شده و چون نمی‌تواند از خارج از کشور احقاق حق کند و سازوکار قانونی هم در این زمینه وجود ندارد، در ادامه این وضعیت تولید در سینما به صرفه نیست، جز در موارد نادر و محدود.

اما بسیاری از تهیه‌کنندگان بخش خصوصی معتقدند که تهیه‌کنندگان بخش دولتی نظیر شما، چون سودشان در تولید یک فیلم سینمایی است و نه در اکران آن در سینماها و پخش آن در شبکه نمایش خانگی، هیچ‌وقت ضرر نمی‌کنند و دچار خسارت نمی‌شوند.
این حرف از بنیاد و اساس خام است به لحاظ اینکه هر هنرمند دوست دارد اثرش دیده شود به خصوص اینکه این آثار صرفاً تجاری هم نیستند و فکر می‌کنم هر هنرمندی که دارای دغدغه باشد، ترجیح می‌دهد اثرش توسط مخاطب دیده شود. سود در تولید از حرف‌های عجیب و غریبی است که در کلام بسیار ساده به نظر می‌رسد. آن چیزی که آقایان از آن به عنوان سود تهیه‌کننده نام می‌برند دستمزد کارگردان یا تهیه‌کننده است در حالی که سود مابه‌التفاوت سرمایه‌گذاری و فروش فیلم است. از سوی دیگر دستگاه‌های دولتی کمیته کارشناسی درباره برآورد هزینه تولید دارند و کیفیت هر فیلمنامه حکم می‌کند که در چه سطحی قرار دارد. در حال حاضر ضریب خطا در برآورد هزینه تولید فیلم حداکثر 5 تا 10 درصد است. دستگاه‌های دولتی هم ناظر دارند و هم مدیران‌شان موظف به نظارت هستند. آنها تمامی مراحل تولید را حسابرسی و کنترل می‌کنند. البته من فسادهای پنهان را جدا می‌کنم؛ اما تنها با استدلال و منطق می‌توان مدیران را توجیه کرد و بودجه را دو تا سه برابر افزایش داد.

بسیاری از نهادها و سازمان‌های دولتی باید بخشی از بودجه خود را به تولید فیلم سینمایی یا کالای فرهنگی اختصاص دهند. برای آنها چقدر اهمیت دارد که این آثار با مخاطب ارتباط برقرار کند یا اینکه فروش بالایی داشته باشد؟
پاسخ به این سوال مشکل است؛ اما برخی از نهادها و سازمان‌ها مانند شهرداری یا نیروی انتظامی یا قوه‌ قضائیه برای انجام ماموریت‌هایی که برای آنها تولید شده دست به ساخت فیلم یا سریال می‌زنند تا مثلاً زندگی شهری خوبی داشته باشیم و محیط زیست را آلوده نکنیم و‌... بنابراین برای آنها هم مهم است که این آثار دیده شود. این کار از درجه اول اهمیت برخوردار است با این حال در دنیای امروز هیچ فرمول مشخصی برای فروش فیلم وجود ندارد. در آمریکا هم در همین یکی دو سال اخیر فیلمی که توسط کمپانی بخش خصوصی 100 میلیون دلار برای آن هزینه شده بود و بازیگران سرشناس و ستاره‌های سینما هم در آن حضور داشتند در گیشه شکست خورد.

با این روندی که در تولید و اکران فیلم در سینمای ایران وجود دارد و بسیاری از فیلم‌ها به سوددهی نمی‌رسند، فکر می‌کنید تا کی می‌توانید به تولید فیلم و تهیه‌کنندگی سینما ادامه دهید؟
روز‌به‌روز از دایره فعالیت‌های بنده و سایر همکارانم کاسته می‌شود. بسیاری از موسسات تولید‌کننده فیلم که می‌توانند سالی دو تا سه فیلم بسازند، در چند سال گذشته به زحمت یک فیلم را در سال با تلاش و به سختی تولید کردند و روز‌به‌روز فعالیت ما در سینما کمتر می‌شود و طبیعی است که تا مدت زیادی نمی‌توان به این وضعیت ادامه داد.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها