یارانه سیاه
چرا سیاستهای دولت برای تامین نان اقشار فقیر و آسیبپذیر هدفمند نیست؟
در خبرها آمده است که «برای خرید تضمینی گندم و یارانه نان بیش از شش هزار میلیارد تومان تخصیص داده شده است» سوال پیش میآید که آیا یارانه به کشاورز یا مصرفکننده تخصیص داده میشود؟
در خبرها آمده است که «برای خرید تضمینی گندم و یارانه نان بیش از شش هزار میلیارد تومان تخصیص داده شده است» سوال پیش میآید که آیا یارانه به کشاورز یا مصرفکننده تخصیص داده میشود؟ و آیا این نوع پرداخت یارانه، کارآمدی دارد یعنی به هدف اصابت میکند؟ یارانه یکی از ابزارهای حمایتی است که دولتها برای حمایت از مصرفکنندگان، تولیدکنندگان و صادرکنندگان آن را بهکار میگیرند. در یک تعریف کلی، یارانه به عنوان کمکهای دولت تلقی میشود که به مصرفکنندگان اجازه میدهد کالاها و خدمات را در قیمتهای پایینتر از قیمتهای بازار خریداری کنند و درآمدهای تولیدکنندگان را در مقایسه با حالت بدون مداخله، افزایش میدهد. صرف پرداخت یارانه ضامن دستیابی به رفاه اجتماعی بالاتر نیست و هنگامی میتوان نسبت به اثربخشی یارانهها در اقتصاد اطمینان یافت، که این ابزار حمایتی، به نحو هدفمند به هدف اصابت کند. اگرچه یارانه به تمامی فعالیتهای اقتصادی تعلق میگیرد اما در بخش کشاورزی و غذا عمومیت دارد. بخش کشاورزی به خاطر اهمیت آن در تامین غذا و امنیت غذایی مردم جهان همواره از حمایتهای مختلفی بهرهمند بوده است اما نوع، شکل و میزان آن بر حسب محصول، زمان و مکان متفاوت بوده است. این حمایتها مخصوص کشورهای در حال توسعه نیست بلکه کشورهای توسعهیافته را نیز شامل میشود. توجه به این نکته ضرورت دارد که حتی در سازمان جهانی تجارت که بر پایه تجارت آزاد است حمایت از بخش کشاورزی از طرق مختلف و خصوصاً جعبه سبز مجاز دانسته شده است. جعبه دیگر، جعبه سبز است و شامل حمایتهایی است که دولتها از زیرساختها و امنیت غذایی انجام میدهند که میتوانند این نوع حمایتها را انجام دهند. اهمیت حمایتهای جعبه سبز از آنجا ناشی میشود که یارانههای مشمول آن معاف از الزامات کاهشی بوده و با استفاده از آنها میتوان حتی پس از پیوستن به سازمان جهانی تجارت از بخش کشاورزی حمایت موثر به عمل آورد. همانطور که در سالهای اخیر آمریکا، اروپا و کشورهایی که از بزرگترین پرداختکنندگان یارانه به بخش کشاورزی هستند، با کاهش سایر حمایتها بر میزان پرداختیهای این جعبه و موارد استفاده از آن افزودهاند. اینکه یارانه و حمایت از بخش کشاورزی با شیوه مناسب به طوری اعمال شود که اخلال در بازار ایجاد نکند هنر مدیران یک کشور است وگرنه اصل موضوع پذیرفته شده است که بخش کشاورزی به دلایل مختلف نیاز به حمایت هوشمندانه دارد.
حال خرید تضمینی، سیاستی است که برای محصولی مانند گندم، سالهای زیادی است در کشور اجرا میشود. دولت موظف است تا پیش از آغاز فصل زراعی جدید (اواخر شهریورماه) نرخ خرید تضمینی محصولات مختلف را بر اساس نرخ تورم بخش تولید، اعلام رسمی کند. یعنی دولت رسماً خود خریدار محصول میشود. منابع مالی در سیاست خرید تضمینی از سوی دولت در بودجه سالانه تعیین میشود. در سالهایی که حجم تولید زیاد است، دولت مجبور میشود منابع بیشتری را به این سیاست اختصاص دهد. در این شرایط و با توجه به درآمد دولت، عموماً بر سر قیمت خرید مناقشه ایجاد میشود و دولت ترجیح میدهد قیمت پایینی اعلام کند تا مجبور نشود بودجه زیادی به خرید محصول اختصاص دهد. به عبارتی به زیان تولیدکننده اقدام میکند. این را باید از دولتمردان و سیاستگذاران پرسید که آیا شیوه و روشی غیر از خرید دولتی وجود ندارد؟ چرا تاکنون بسترهای لازم برای اجرایی شدن خرید و فروش گندم در بورس مهیا نشده است؟ آنچه مسلم است گندم کالای استراتژیک در تمامی کشورهای دنیاست و برای امنیت غذایی کشور دولتها سیاستهای حمایتی متناسب را مطالعه و احصا میکنند که در این میان ذینفعان موضوع مشارکت بالایی در تصمیمسازی و اجرا دارند. اینکه چرا هنوز در کشور الگوی مناسب برای خرید و فروش گندم و تعامل با ذینفعان آن طراحی و اجرا نشده است جای پرسش است که ضرورت دارد محققان و دولتمردان به دنبال پاسخی مناسب برای آن باشند. اما در خصوص خرید تضمینی گندم از سوی دولت از دیدگاه نگارنده ضرورت دارد به چند موضوع توجه شود:
1- گندم هم مثل همه محصولات کشاورزی و غیرکشاورزی یک قیمت بازار دارد حالا یا داخل کشور فروش میرود (تقاضای داخلی) یا صادر میشود (تقاضای خارجی). در بحث خرید تضمینی گندم دولت یک متقاضی خرید گندم است و باید مطابق با اصول اقتصادی برای خرید گندم قیمت گندم را بپردازد. هر فردی کالایی خرید باید پولش را بدهد. بنابراین به این نکته توجه شود که خرید تضمینی گندم از کشاورز نه یارانه است، نه کمک دولت بلکه پرداخت بهای کالاست. اگر دولت با مشکل تامین مالی برای خرید گندم روبهروست میتواند گندم را از کشاورز نخرد و کشاورز بدون سرکوب قیمت محصول خود را به بازار داخلی و خارجی عرضه کند یعنی اقتصاد آزاد برای فروش گندم عملیاتی شود.
2- مشخص شود دولت گندم را کیلویی 1700 یا هر قیمتی که میخرد و تبدیل به آرد میکند و آرد را با قیمت کیلویی 600 تومان به مصرفکننده میدهد این یارانه مصرف است نه تولید. یارانه به مصرفکننده پرداخت میشود. تفاوت قیمت خرید گندم تا فرآوری گندم و تبدیل آن به آرد، یارانه نان به مصرفکننده است.
3- اگر دولت خرید گندم را به کارخانهها و اتحادیهها و... یا خطوط اعتباری بدهد که جریان نقدی پول وجود داشته باشد بهمحض خرید و سپس فروش گندم پول آن به خزانه برگردد، مشکل گردش پول برای خرید گندم حل میشود. بهخصوص که در مناطق مختلف کشور، گندم با وقفه زمانی به خاطر شرایط تولیدی به بازار میآید. به عبارت دیگر دولت گندم را میخرد و سپس میفروشد و جریان مالی برقرار میشود. اما برای پرداخت یارانه مصرف دولت باید در بودجه مبلغ مورد نظر را حساب و به عنوان یارانه نان منظور کند تا با مشکل مواجه نشود.
4- مشکل موجود بخش خرید گندم در حال حاضر هزینههای تبعی زیادی است که این خرید دولتی به بودجه دولت تحمیل میکند. اگر تلاش شود این امر به تعاونیها، اتحادیهها و کارخانهها و بخش خصوصی یا بورس واگذار شود و دولت فقط نقش راهبری داشته باشد، این مشکل حل میشود. به عنوان مثال کارخانهها آرد گندم مورد نیاز خود را از کشاورز با عقد قراردادهای مشخص میتوانند حتی قبل از تولید هم بخرند. دولت در این میان فقط شرایطی را ایجاد کند که حق کشاورز ضایع نشود، از طریق قراردادهای منصفانه و کنترل و نظارت راهبری خود را انجام دهد. دولت مداخله خودش را هوشمندانه کند و نظارت، کنترل و ارزیابی را سروسامان دهد.
این نکته هم قابل توجه است که در شرایط اقتصادی که تحریم و تورم شدید همراه با نظارت، کنترل و ارزیابی (وظیفه اصلی دولت) ضعیف وجود داشته باشد، انحراف از سیاست هم اتفاق میافتد به عبارتی سیاست به هدف خودش اصابت نمیکند. یکی از نمونههای آن استفاده از نان به جای خوراک دام است چراکه به شدت افزایش قیمت در خوراک دام اتفاق افتاده است. بر اساس آمار شرکت سهامی پشتیبانی امور دام قیمت یک کیلوگرم کنسانتره دامی سال 97 نسبت به سال 96 در حدود 43 درصد، جو داخلی 42 درصد، جو خارجی 39 درصد، کنجاله سویا خارجی 61 درصد و کنجاله سویا داخلی 58 درصد افزایش قیمت داشته است. تورم، هزینههای پنهانی دارد که یکی از آنها ناکارآمد کردن سیاستهای مختلف است و این تورم توسط دولت و حاکمیت بر جامعه تحمیل میشود.
نکته دیگری که توجه به آن در بحث غذا و مصرفکننده از دیدگاه امنیت غذایی حائز اهمیت است، تغذیه سالم و استاندارد است. در شرایط فعلی یارانه به هر نانی داده میشود، نانی که جوش شیرین استفاده میکند یا آرد سفید غنینشده داشته یا کیفیت پخت مناسب ندارد که باعث بیماریهای مختلفی شده که سلامت جامعه و هزینههای درمان را افزایش میدهد. به عبارت دیگر دولت هدفش این است که با اعطای یارانه قیمت نان را برای مصرفکننده کاهش و قدرت خرید او را افزایش دهد اما نتیجه این سیاست احتمال افزایش بیماری و هزینه درمان و فشار هزینه آن بر بودجه خانوار را به همراه دارد. شاید بتوان برای این سیاست از تعبیر «یارانه سیاه» استفاده کرد که سلامت جامعه را به خطر میاندازد.
این سوال همیشه مطرح بوده که آیا همه خانوارهای کشور نیازمند یارانه نان دولت هستند؟ آیا لازم است از همه اقشار بابت خرید نان حمایت بشود؟ به نظر میرسد زمان آن رسیده باشد که یارانه نان به صورت هدفمند، مهمان سفره خانوارهای آسیبپذیر شود که این کار نیازمند شناسایی اقشار آسیبپذیر و گروهبندی آنان بر حسب درآمدی و سرانه درآمد و اعطای یارانه مستقیم (یارانه متفاوت بر حسب گروه درآمدی و تعداد خانوار) به آنان است.