چرا شکنجه در خانه فراگیر شده است؟
خانه رنج
خشونت خانگی که رفتار خشونتآمیز و سلطهگرانه یک عضو خانواده علیه عضو یا اعضای دیگر همان خانواده است.
زنی 30ساله دستبسته در یک صندوق فلزی در حالی که در زمانهای متناوب همسر معتادش زیر صندوق شعله گاز روشن میکرده و برای اعترافگیری از او فرزندانش را به مرگ و خفگی تهدید میکرده 21 روز در خانهای در مشهد شب را روز کرده تا همسایه به پلیس خبر داده و در نهایت با مداخله نیروی امنیتی درهای خانه باز شده و مرد معتاد بازداشت و زن و فرزندان به بهزیستی سپرده شدند. روایت دردناک اعظم، آزاردیده 30ساله مشهدی که با کمک رسانهها در کل کشور دیده و شنیده شد، نه اولین و نه آخرین اتفاق دردناک اعمال خشونت است.
خشونت خانگی که رفتار خشونتآمیز و سلطهگرانه یک عضو خانواده علیه عضو یا اعضای دیگر همان خانواده است. هدف اولیه معمولاً همسر و سپس برای اعمال فشار بیشتر نسبت به همسر، فرزند یا فرزندان است. اعتیاد اولین عامل شروع این داستان است. در روایت اعظم همسر معتاد به موادمخدر شیشه بوده است و حالا بعد از بازداشت بارها تکرار کرد که او از علاقه شدید به همسر و فرزندان و برای وابسته کردن آنها به خانه این کار را میکرده. علاقهای که او از شدت آن حرف میزند دختران شش و هشتسالهاش را که بیش از 21 روز نه آب و نه غذا خوردهاند و بیش از سه بار با حمله پدر برای خفه کردن مواجه شدند حالا با همراهی مددکاران و روانشناسهای بهزیستی برای بازگشت دوباره به شرایط عادی روحی ساکن مرکز نگهداری کودکان بیسرپرست کرده است. اعظم همسرش را هم که با زخمهای عمیق و سوختگیها شدید درگیر بوده در یکی از مراکز درمانی مشهد بستری کرده تا چرکهای کهنه و زخمهای سر باز کرده او کمکم درمان شود. محمد 30ساله که پیش از ازدواج با اعظم معتاد بوده با تداوم اعتیاد کمکم به کریستال و شیشه گرایش پیدا میکند و بعد از هر بار مصرف توهم خیانت همسرش برای او پررنگتر
میشد و برای اعترافگیری با چاقو به جان اعظم میافتاد و بعد هم با پیچیدن موهای او در لابهلای انگشتانش او را روی سیمان پشتبام روی زمین میکشید تا جانش سیاه و کبود شود. جیغهای اعظم که برای او فایده نداشت، او را به اتاق میآورد و دست بسته در جعبهای فلزی میگذاشت و زیر آن را شعله گاز روشن میکرد تا اعظم تا صبح به حرف بیاید. همه این تصاویر وحشتناک که حتی گوشهای از آن هم در فیلم سینمایی دیدنش برای همه توصیه نمیشود الان نزدیک به 20 روز است که در همه رسانهها منتشر شده، از معاون رئیسجمهور تا رئیس دادگستری استان از شدت و سرعت در بررسی پرونده خبر دادهاند و قرار است با استناد به این ادله قاضی پرونده شدیدترین حکم تنبیهی برای آزارگر و بالاترین چتر حمایتی را برای آزاردیدگان در نظر بگیرند. اما واقعیت این است که این تنها باری نبوده که اعظم برای حفظ جان خود و فرزندانش به مراجع قضایی مراجعه کرده است. به گزارش خبرگزاری ایسنا، او و شوهرش 12 سال است که با هم زندگی میکنند و در این مدت اعظم سه بار مدرک پزشکی قانونی گرفته و اقدام به شکایت کرده است، اما بعد از آن به علت ترس از تهدیدات شوهرش، شکایتهای خود را پس گرفته و
پیگیری نکرده، بهطور طبیعی هم نهاد قضایی آن را از دستور کار خارج کرده است. یعنی با همه وخامت حالی که در گزارشهای پزشکی قانونی بوده و نشانههایی که اعظم در طرح شکایت داشته، پیگیری نکردن یا ترس او از ادامه کار مسوولی را بر آن نداشته که موضوع را به نهادهای اجتماعی اطلاع دهد. جانِ خراش خورده اعظم و روح تکهتکه شده فرزندانش پیش از این در سه شکایت قبلی کمی سالمتر از امروز بودند اگر به مقابله با ترس این زن کمک میشد و به بیپناهی او پناهی داده میشد تا از این فلاکت نجات پیدا کند. شانس رویارویی پرونده اعظم با رسانهها خبر از دستورات ویژه نهادهای دولتی داد، اما آیا در گوشه و کنار این کشور نگاهی به شکایتهای بیسرانجام خشونت خانگی شده است تا تن و روحی کمتر زخمی و زودتر آزاد و آرام شود؟
دیدگاه تان را بنویسید