قاچاق مهاجران غیرقانونی از آزادی تا استانبول
بوی فاضلاب پشت عطر ریحان
خردادماه امسال در حالی روزهای پایانی خود را سپری میکند که شهروندان پایتخت و بسیاری از مناطق نیمه شمالی کشور مانند سال گذشته گرما را در این روزها تجربه نکردهاند. طبق گزارشها هفته پیش در برخی استانهای شمالی کشور نیز بارندگیهای شدید همراه با آبگرفتگی و سیل را شاهد بودهایم. بحث حج و عدم حضور ایرانیان در این اجتماع بزرگ مسلمانان نیز در هفته پیش طبق چند هفته اخیر مورد توجه رسانهها، افکار عمومی و شهروندان قرار داشت. در این زمینه، سعید اوحدی رئیس سازمان حج و زیارت از آمار انصرافها از حج تمتع و عمره و همچنین دلایل اصلی مخالفت سعودیها با حضور زائران ایرانی سخن گفت. به گزارش «فارس» او با اشاره به اینکه در فراخوان اول ثبتنام و پرداخت قسط اول حج ۹۵ تعداد ۱۷هزار نفر ثبتنام کرده بودند، گفت: از آنجا که با توجه به کارشکنی سعودیها پیشبینی این روز را میکردیم، با هماهنگی با بانک ملی تصمیم گرفته شد تا زائران حساب را به نام خودشان باز کنند. بعد از بیانیهای که طی آن اعلام شد، عربستان صد عن سبیلالله شده است و فراخوانی که ما صادر کردیم، همه ۱۷هزار نفر پول ودیعه خود را پس گرفتند. او در مورد تعداد کسانی که انصراف
قطعی از حج دادهاند، گفت: از 5 /1 میلیون نفری که برای حج تمتع ثبتنام کردهاند، هیچکس انصراف نداده اما از 6 /5 میلیون نفری که برای عمره ثبتنام کردهاند، تاکنون هفت هزار نفر انصراف دادهاند. اوحدی همچنین در خصوص دلایل اصلی مخالفت سعودیها با حضور زائران ایرانی در حج گفت: دلیل اول و اصلی را میتوان تصفیهحساب شکست در جبهههای دیگر با موضوع حج دانست.
در روزهای پایانی خردادماه سه چهره هنری ایران-حبیب محبیان، خواننده، حمید سبزواری، شاعر و اصغر بیچاره بازیگر و عکاس- نیز رخ در نقاب خاک کشیدند. حاشیههای مراسم تشییع حبیب اما از دو چهره دیگر بیشتر بود. این خواننده پاپ و راک به دلیل ایست قلبی در ۶۳سالگی به دیار باقی شتافت. پس از کش و قوس فراوان و رد درخواست خانواده حبیب محبیان و خانه موسیقی مبنی بر تشییع پیکر او از تالار وحدت به سوی قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س)، بالاخره مسوولان اداره فرهنگ و ارشاد مازندران اعلام کردند از آنجا که حبیب در روستای نیاسته در رامسر زندگی میکرده و در آنجا احساس راحتی و آرامش داشته، بنابراین در همان منطقه نیز دفن خواهد شد. بر همین اساس «مرد تنهای شب» ساعت 15 شنبه، بیست و دوم خرداد 1395 در محل زندگیاش در روستای نیاسته از توابع کتالم، شهرستان رامسر به خاک سپرده شد. جمعیت فراوانی از علاقهمندان حبیب نیز در این مراسم شرکت داشتند. از دیگر خبرهای هفته پیش میتوان به ادعای «فارس» درباره پرداخت مبلغی به عنوان «حق آرایش» به پرستاران در برخی بیمارستانها اشاره کرد. ادعایی که به نظر میرسد از سوی وزارت بهداشت جدی گرفته شده باشد. در همین
زمینه ایرج حریرچی، سخنگوی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی گفت: «متاسفانه وضعیت پوشش در تعدادی از بیمارستانهای خصوصی با کدهای اخلاقی کشور ما و حتی کشورهای غربی همخوانی ندارد. اگر موضوع پرداختی به پرستاران بابت آرایش ظاهری صحت داشته باشد این پرداختی غیرقانونی و قابل پیشگیری است.»
در هفته پیش «قانون» هم گزارشی از مشاهدات عینی یک شهروند در بازداشت یکروزه در ندامتگاه بزرگ تهران را منتشر کرد. گزارشی که به سرعت در شبکههای اجتماعی پژواک یافت. با این حال دو روز بعد عباس جعفریدولتآبادی، دادستان تهران ضمن تکذیب این گزارش از پیگرد قضایی مدیرمسوول این روزنامه خبر داد.
قاچاق مهاجران غیرقانونی از آزادی تا استانبول
«شرق» هفته پیش گزارشی درباره قاچاق انسان در ایران منتشر کرد. به گزارش این روزنامه بخش قابل توجهی از مهاجران افغانی و پاکستانی که از مرزهای شرقی کشور راهی تهران میشوند، تنها برای کار در پایتخت دست به این کار نمیزنند، بلکه هدف از سفر غیرقانونی آنها به ایران، رفتن به ترکیه، همسایه غربی کشور ماست، تا از این کشور به قاره اروپا مهاجرت کنند. آنها برای اینکه خود را به مقصد مورد نظرشان برسانند، خاک ایران را بهترین و امنترین مسیر میدانند. با وجود این، سختیها و خطراتی در این سفر پرماجرا در کمین آنهاست. این مهاجران بهسختی خود را از مرز شرقی ایران عبور میدهند و بعد از طی مسافتی حدوداً هزارکیلومتری به شکل سواره و پیاده از مسیرهای ناهموار و خطرناک به تهران میرسند و سپس کولهبار سفرشان را دوباره از تهران به شهرهای شمال غربی کشور میبندند. در بخش دیگری از گزارش تاکید شده است: محل اصلی توقف و استراحت خودروهایی که همه از نام و نشان آنها خبر دارند، در محله طرشت و جنوب میدان سماست. بلوار خلوت است و تنها هرازگاهی یک خودرو از آن عبور میکند، تعدادی خودرو شامل پراید و پژو بهردیف کنار هم پارک شدهاند و پلاکها همه حکایت
از آن دارد که متعلق به تهران نیستند، چند راننده داخل خودروهایشان خواب هستند و کمی آنطرفتر چند راننده دیگر دور هم جمع شده و مشغول صحبت هستند. یکی از این رانندگان در حال تمیز کردن خودرویش است، باز کردن سر صحبت با او نتیجهبخش است. میپرسم خط تاکسیهای آزادی-استانبول همینجاست. سرش را به علامت تایید تکان میدهد و ادامه میدهم میخواهم چند نفر را بفرستم استانبول؛ کسی را میشناسید که بتواند کمکم کند، این را هم تایید میکند و بیآنکه سوال زیادی بپرسد، شماره یکی از دوستانش به اسم آقای «چ» را میدهد و میگوید او کارش همین است. تماس با شماره تلفنی که گیر آمده و دادن نشانیای که شماره را چه کسی داده است، برای قرار گذاشتن مجابش میکند. قرارمان میشود در یکی از محلههای غربی تهران نزدیک دهکده المپیک و دلیل قرار هم این است که من میخواهم سه افغانستان را راهی استانبول کنم تا از آنجا به اروپا بروند. بعد از شنیدن این توضیحات، شروع به صحبت میکند و میگوید: «هزینه بردن هر نفر دو میلیون تومان است که ما در ایران از طریق رابط هزینه را دریافت میکنیم؛ به این شکل که یک میلیون آن را نقد و مابقی آن را زمانی که مسافر را به
استانبول رساندیم از رابطشان دریافت میکنیم. برای ما فرقی نمیکند رابطی که این مهاجران را در اختیار ما میگذارد، ایرانی، افغان یا ترکیهای باشد؛ تنها هزینه جابهجایی این افراد را از رابطها دریافت میکنیم و کاری به مهاجران نداریم... روزانه نزدیک به ۲۰ تا۳۰ نفر تنها از میدان آزادی راهی سفر به ترکیه میشوند و بخشی دیگر نیز از مسیر شهرهای دیگر به مرز منتقل میشوند.»
بوی فاضلاب پشت عطر ریحان
«فرهیختگان» هفته پیش گزارشی درباره وضعیت کشت و زرع در جنوب پایتخت منتشر کرد. در بخشی از این گزارش تصریح شده بود: کانال سرخهحصار یکی از اصلیترین کانالهای آب تهران است که آبهای سطحی از منطقه چهار واقع در شرق تهران را جمعآوری میکند و بعد از گذر از چند منطقه پرتراکم تهران به سمت جنوب شهر و شهرری هدایت میشود. از سوی دیگر بخشی از آبهای سطحی غرب تهران نیز از کانال کن واقع در غرب تهران گذر میکنند و پس از عبور از مسیری طولانی از کنار تصفیهخانه بزرگ فاضلاب جنوب تهران میگذرد و به دلیل محدودیت ظرفیت این تصفیهخانه تنها بخشی از آن تصفیه میشود و مابقی به صورت خام در کشاورزی جنوب تهران استفاده میشود. به گفته کارشناسان بهداشت شبکه بهداشت جنوب تهران، کانال سرخهحصار، منبع آلودگی زیادی است چرا که در این مسیر آبهای جاری علاوه بر آغشته شدن به آلودگی روغن خودروها، با مواد شوینده ناشی از فاضلاب آشپزخانهها و حتی فاضلابهای کارگاههای کوچک داخل شهر نیز مخلوط میشوند. این آبها تبدیل به معجون مرگآوری میشوند؛ چراکه آلوده به فلزات سنگین نظیر سرب، کادیوم و نیترات نیز هستند و در نتیجه آبیاری سبزیجات با این آبهای
آلوده بیش از هر محصول دیگری این مواد را در خود جای میدهند. سبزیکاری در این منطقه را در حالی میتوان به وضوح دید که هفته پیش فرماندار تهران اعلام کرده بود مزارع شهر تهران با آب فاضلاب آبیاری نمیشوند. به گفته عیسی فرهادی، بیش از دو سال است که برای آبیاری مزارع جنوب شهر تهران دیگر از آب فاضلاب استفاده نمیشود. او گفته بود از زمینهایی که آب نامناسب برای آبیاری دارند تنها 10 هکتار باقیمانده، که آن هم مقرر شده در آنجا به جای کشت سبزیجات و صیفیجات، محصولاتی مانند شبدر و یونجه کاشته شوند. البته این اظهارات فرماندار چندان مورد تایید رحمتالله حافظی، عضو شورای شهر تهران نیست. او به «فرهیختگان» گفت: «هنوز در محدوده شهر تهران زمینهایی هستند که در آنجا سبزی میکارند، آن هم با آب فاضلاب و این مشکل هنوز کاملاً حل نشده است. از این زمینها و نحوه آبیاری آنها اسلایدهایی دارد که در جلسات آتی شورای شهر به نمایش میگذارد.»
چرا تهرانیها از زندگی شبانه محرومند؟!
حضور گسترده مردم در طرح اکران افطار تا سحر و استفاده از همه ظرفیتهای فعال در سطح پایتخت توسط شهروندان ساکن تهران، بار دیگر این پرسش را پیش آورد که چرا زندگی شبانه در تهران احیا نمیشود و این امکان که علاوه بر افزایش گردش اقتصادی، امنیت عمومی را نیز افزایش میدهد، جزو اولویتها قرار نمیگیرد؟ به گزارش «تابناک»؛ در سالهای اخیر برای جبران تعطیلی تقریبی سینماها در ایام ماه مبارک رمضان، طرح افطار تا سحر در پایتخت در نظر گرفته شد که مطابق با این طرح، تماشاگران میتوانند از سانسهای سینما که پس از اذان مغرب تا پیش از اذان صبح برقرار است، استفاده کنند و بخشی از شبنشینیشان را در سالنهای سینما بگذرانند؛ اتفاقی که هم به بهرهبرداری سالم از زمان عموم مردم منجر میشود و هم اقتصاد سینما را رونق میبخشد. در رمضانی که ایامی از آن گذشته، حجم استقبال از طرح افطار تا سحر نسبت به سالهای پیشین بسیار قابل توجه بوده و مشاهدات عینی و تصاویر ثبتشده از سینماها نشان میدهد سانسهای سینما تا سحر مملو از تماشاگر است. سایر اماکنی که مجوز باز بودن در این ایام را یافتهاند نیز با استقبال مشابهی مواجه هستند و طیف وسیعی از مردم، این
ساعات خاص را برای تفریح انتخاب میکنند. این اتفاق در حالی رخ میدهد که گزارشهای جدی از افزایش وقوع جرم با چنین طرحهایی گزارش نشده و بهرغم آنکه شب در تهران فضای متفاوتی حاکم است، وقایع گستردهای به واسطه باز بودن سالنهای سینما اتفاق نیفتاده و در واقع آرامش در شبهایی که سپری شده، همچون شبهای رمضان سالهای پیشین برقرار بوده است. با این اوصاف، مشخص نیست که چرا نباید در سایر ایام سال چنین امکانی برای عموم مردم برقرار باشد و چرا زندگی شبانه در کشورمان معنا پیدا نکرده است؟ در همین بستر، پایتخت ایران یکی از معدود -و به تعبیری- شاید تنها پایتخت بزرگ جهان با چنین وسعت جغرافیایی و جمعیتی است که فاقد زندگی شبانه است و از نیمهشب سایر ایام سال، کاملاً تعطیل میشود... با این اوصاف، چرا باید زندگی شبانه را از تهرانیها و ساکنان پایتخت و حتی ساکنان سایر کلانشهرهای کشور که با شرایط مشابهی روبهرو هستند، دریغ کرد؟ آیا این رفتار به بهانه عدم امکان تامین امنیت یا هر توجیه دیگری، از سر باز کردن مسوولیت توسط متولیان امر نیست؟ آیا نباید تصمیمی جدی گرفته شود تا گروهی از مردم که تمام روز به سختی کار میکنند، در پاسی از شب
لااقل رستورانی برای غذا خوردن بیابند یا سینمایی برای رفتن پیدا کنند؟
دیدگاه تان را بنویسید