تاریخ انتشار:
تحلیلی بر علل خشکیدن تالاب بختگان و سایر تالابهای استان فارس
منافع فراموششده
تالابها از جمله مهمترین و ارزشمندترین اکوسیستمهای موجود در جهان به شمار میآیند.
تالابها از جمله مهمترین و ارزشمندترین اکوسیستمهای موجود در جهان به شمار میآیند. متاسفانه در سالهای اخیر عواملی چون خشکسالی، برداشت بیرویه از محصولات تالابی، ورود آلایندهها، احداث میانگذرها و جادهها، عدم تامین حقابه مورد نیاز، برداشت بیرویه از سفرههای آب زیرزمینی، تغییر کاربری و ورود گونههای مهاجم موجب تخریب و رو به زوال رفتن بسیاری از اکوسیستمهای تالابی در جهان شده است.
مساحت تالابهای جهان از 5 /3 تا 12 /8 میلیون کیلومترمربع متفاوت است. با وجودی که تالابها کمتر از 10 درصد از سطح کره زمین را پوشاندهاند اما سهم آنها در تامین کالاها و خدمات طبیعی بسیار بیش از این مقدار است. پارک ملی و تالاب بینالمللی بختگان با وسعت 117 هزار و 47 هکتار و پناهگاه حیات وحش آن با 242 هزار و 223 هکتار شامل دریاچه طشک، عرصههای کوهستانی و دشتی و گونههای مختلف گیاهی، جانوری است. این دریاچه در 70کیلومتری غرب شهرستان نیریز و 160 کیلومتری شیراز واقع شده است. بخشهایی از پارک ملی و تالاب بینالمللی بختگان کنونی، در سال 1347 به عنوان منطقه حفاظتشده و در سال 1354 به عنوان پناهگاه حیات وحش تعیین شد.
بختگان چه ویژگیهایی دارد؟
در واقع از نظر زمینشناسی دریاچههای بختگان و طشک دو فرونشست میانکوهی هستند که ارتفاع آنها از سطح دریای آزاد حدود 1558 متر است. دریاچه بختگان در غرب شهر نیریز قرار دارد و به صورت یک فروافتادگی کشیده به طول تقریبی 70 تا 100 کیلومتر است که روند شمالغربی-جنوب شرقی دارد و سطح زیر پوشش آن حدود 2000 کیلومترمربع است. دریاچه طشک با وسعت تقریبی 800 کیلومترمربع در شمال غربی دریاچه بختگان و 160 کیلومتری شرق شیراز قرار دارد. تنها راه ارتباطی این دو دریاچه، از طریق دلتای رودکر است که بخشی از آن به دریاچه بختگان و بخش دیگر به دریاچه طشک میریزد. دریاچه طشک ژرفایی کمتر از بختگان دارد و در فصول خشک، ارتباط آن با بختگان قطع میشود.
تامینکننده اصلی آب این دو دریاچه، «رودکر» است که از کوههای برآفتاب و موسیخانی، در 50کیلومتری جنوب غربی دهبید سرچشمه میگیرد و در شمال شرقی مرودشت، پس از یکی شدن با رود شادکان (شادکام)، و عبور از دشت مرودشت به دریاچهها میریزد. از طریق چشمهسارها که از سنگآهکها و دولومیتهای پیرامون دریاچه سرچشمه میگیرند نیز مقدار قابل توجهی آب وارد دریاچهها میشد که در حال حاضر به واسطه خشکسالی، برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی و عدم تغذیه مناسب سفرههای آب زیرزمینی اغلب این چشمهها خشکیدهاند یا دبی آنها بهشدت کاهش یافته است.
علت خشکی دریاچه بختگان
در همین حال متاسفانه بروز خشکسالی در سالهای اخیر، احداث سه سد مخزنی ملاصدرا، سیوند و درودزن و در نتیجه عدم تامین حقابه مورد نیاز تالاب بختگان، آن را با خطر از بین رفتن مواجه کرده است. به عبارت دیگر با احداث سدهای مخزنی و تنظیم جریانات سیلابی، ورودی سیلاب به دریاچه کاهش یافته و در نتیجه پدیده خشکی در این دریاچه به وقوع پیوسته است.
همچنین بررسی تغییرات کاربری اراضی پیرامون دریاچه نشان میدهد در یک بازه زمانی 20ساله مساحت اراضی زراعی و باغی از حدود 25000 هکتار به 35000 هکتار افزایش یافته است. از آنجا که بخش عمده این کشاورزی وابسته به برداشت آب از سفره آب زیرزمینی است، سطح آبهای زیرزمینی در منطقه روزبهروز افت کرده و کاهش سطح آبهای زیرزمینی به معنای خشک شدن مناطق پاییندست (مناطق با ارتفاع کمتر که آب جاری در لایههای آبدار تحت اثر گرانش به سمت آنها جریان مییابند) و از بین رفتن چاهها، قناتها و چشمههای آن است. متاسفانه بازدیدهای میدانی و مصاحبه با ساکنان محلی در حوضه بختگان حاکی از حفر چاههای عمیق و برداشت بیرویه آب حتی از عمق 200متری است.
بررسیها نشان میدهد در محدوده تالاب بختگان برداشت آب از منابع زیرزمینی از 47 /56 میلیون مترمکعب در سال 1335 به 42 /306 میلیون مترمکعب در سال 1385 رسیده که 4 /5 برابر شده است. بررسی نحوه بهرهبرداری از منابع آب زیرزمینی نشان میدهد در سال 1335 منابع آب زیرزمینی شامل 39 رشته قنات و 99 دهانه چشمه بوده است. این در حالی است که تنها در دهه 1385-1375 حفر 397 حلقه چاه موجب افزایش 98 /56 میلیون مترمکعبی استحصال آب در بخش کشاورزی از منابع آب زیرزمینی شده و نتیجه آن توسعه ناپایداری است که یکی از علل خشکیدن تالاب را فراهم ساخت. اما چرا اینچنین شد و چرا چنین توسعه ناپایداری مدنظر قرار گرفت و سپس تشدید شد؟
از جمله مهمترین علل دامن زدن به این توسعه ناپایدار عدم اعمال سیاستهای کلان تخصیص منابع و آمایش سرزمین در سطح ملی است. در واقع آنچه میتوانست مانع بروز این ناپایداری شود همانا اعمال سیاستهای ملی بر مبنای آمایش سرزمین بود که متاسفانه هنوز هم در کشورمان اجرایی نشده است.
چرا حقابه تالابها به آنها نمیرسد؟
سطحینگری، توجه به منافع کوتاهمدت و اغماض منافع حاصل از اکوسیستمهای طبیعی، همواره موجب شده است که در کارزار تخصیص منابع آب، فعالیتهای رقیب گوی سبقت را از حقابه مورد نیاز تالابها بربایند و موجبات عدم تامین این حق طبیعی و زیربنایی برای تداوم حیات آنها را فراهم سازند.
از آنجا که در اغلب تصمیمات منجر به توسعه، به سمت کاربریهایی گرایش وجود دارد که محصولات قابل عرضه در بازار داشته باشند، عامل اصلی ناکارآمدی سیاستهای توسعه، عدم موفقیت در توضیح و توجیه کامل هزینههای اقتصادی تبدیل یا نقصان منابع محیط زیستی است. از آنجا که این عدم موفقیت در تصمیمگیری مربوط به کاربری منابع محیط زیستی، به ویژه منابع تالابی، در بخش خصوصی و عمومی همهگیر است، لازم است سود اقتصادی خالص ناشی از کاربریهای گوناگون تالابها به طور کامل و صحیح برآورد شود.
غفلت از حفاظت از محیط زیست
متاسفانه در الگوهای رشد و توسعه آنچه بیش از همه به فراموشی سپرده میشود، اصل حفظ محیط زیست است و نظامهای اقتصادی آنچنان که لازم است به نقش بنیادین بهرهمندی از خدمات طبیعی در توسعه اقتصادی واقف نیستند. شاخصهای تعیینکننده پیشرفت در برنامهریزیهای توسعه نیز به دور از چگونگی روند تغییر و تحول کیفیت زیستمحیطی، تنها بر رشد اقتصادی و رفاه ناشی از آن تکیه دارد و در این میان بهایی برای خدماتی که به رایگان به عنوان نهاده اقتصادی در فرآیند توسعه به کار گرفته میشود وجود ندارد. از این رو الگوی توسعه پایدار، نظامهای برنامهریزی را ناگزیر میسازد تا با ادغام رشد اقتصادی و کیفیت محیط زیست به اهداف توسعه پایدار دست یابند. به نظر میرسد دستیابی به این هدف جز از طریق نهادینهسازی توسعه پایدار در همه ابعاد اندیشهورزی مدیریتی، سیاستگذاری و برنامهریزی در سطح سازمانی، محلی، ملی، منطقهای و بینالمللی، امکانپذیر نیست.
در مجموع میتوان چنین بیان کرد که گرچه بررسیها نشان از کاهش میزان متوسط بارش در سالهای اخیر در منطقه دارد اما تاثیر عوامل انسانی بر خشکیدن تالاب بختگان و سایر تالابهای استان فارس بیش از عوامل طبیعی است. این امر را میتوان به سایر تالابهای کشور که در معرض خشکیدن هستند نیز تعمیم داد. قطعاً آنچه میتواند بختگان و تالابهای مشابه را جانی دوباره بخشیده و احیا کند، بازنگری در سیاستهای کلان تخصیص منابع آب به بخشهای مختلف صنعت، کشاورزی و خدمات است. توسعه بازچرخانی آب، کنترل و کاهش میزان هدررفت آب در بخش کشاورزی با گسترش سیستمهای آبیاری نوین، تغییر الگوی کشت و متناسبسازی آن با ظرفیتهای طبیعی منطقه، واقعیسازی بهای آب، فرهنگسازی در تعدیل الگوهای مصرف و مهمتر از همه منظور داشتن بهای خدمات طبیعی در تخصیص منابع از مهمترین راهکارهایی است که میتواند منجر به احیای دوباره تالابها، به عنوان ارزشمندترین اکوسیستمهای طبیعی خصوصاً در اقلیم خشکی چون استان فارس شود.
دیدگاه تان را بنویسید