تاریخ انتشار:
مرگ عروسکگردان عروسکهای محبوب
غم بم ادامه دارد
حالا بعد از گذشت سالها از زمینلرزه بم با هر رهگذری در این شهر صحبت کنید و از او درباره زلزله بپرسید، دلی پردرد و حرفهایی برای گفتن دارد. هر کسی عزیزی را در زلزله از دست داده است؛ از میوهفروشی که پسرش در جمعه خونین بم از دست رفته و هنوز هم از ترس زلزله در کانکس میخوابد تا رانندهای که همه اعضای خانوادهاش در قبرستان بم خوابیدهاند.
بامداد پنجم دیماه سال 1382 زمین زیر پای مردم بم لرزید. زلزلهای که در پی آن 26 هزار نفر به کام مرگ رفتند و دهها هزار تن مجروح و صدها هزار نفر بیخانمان شدند. ابعاد فاجعه در این زمینلرزه به قدری گسترده بود که پس از 13 سال هنوز زندگی مردم این شهر تحت تاثیر زلزله است. در طول هفته گذشته همزمان با سالگرد وقوع زلزله بم، رسانهها، مسوولان و هنرمندان ابعاد فاجعهبار این زمینلرزه را مرور کردند. ایسنا در گزارشی از وضعیت کنونی زندگی روزانه مردم در این شهر نوشت: «حالا بعد از گذشت سالها از زمینلرزه بم با هر رهگذری در این شهر صحبت کنید و از او درباره زلزله بپرسید، دلی پردرد و حرفهایی برای گفتن دارد. هر کسی عزیزی را در زلزله از دست داده است؛ از میوهفروشی که پسرش در جمعه خونین بم از دست رفته و هنوز هم از ترس زلزله در کانکس میخوابد تا رانندهای که همه اعضای خانوادهاش در قبرستان بم خوابیدهاند. بعد از گذشت ۱۳ سال از آن روز، آنقدر دردِ از دست دادن عزیزان مردم شهر برایشان سنگین است که وقتی راننده جلویِ در آرامستان بم میرسد، میگوید: همه مردم شهر اینجا خوابیدهاند. این همه سال گذشته است و ما هنوز آرام نشدهایم. همه
ما به بیکسی محکوم شدهایم. دو خواهر و یک برادری که داشتم در زلزله از دست رفتند و هنوز هم صحنهها برایم تکرار میشوند... برخی از مردم هم بعد از زمینلرزه و از دست دادن خانوادههایشان تصمیم گرفتهاند به شهرهای اطراف مهاجرت کنند. یکی از آنها تاکسی دارد و در خط کرمان-بم مسافر میبرد. او هم مادر، پدر و برادرهایش را در زمینلرزه از دست داده است و بعد از آن تصمیم میگیرد برای زندگی به کرمان برود. او به سختی خاطرات تلخ آن روزها را مرور میکند و میگوید: شما نمیدانید آن روزها در بم چه خبر بود. بم برای خودش کربلایی بود. هنوز برخی از مردم که نتوانستند از دست دادن خانوادههایشان را باور کنند در آسایشگاه روانی بستری هستند.» برای مرهم گذاشتن بر زخم هنوز تازه بم، هنرمندانی چون حسامالدین سراج، پوری بنایی، نیکی کریمی و فرشته طائرپور به این شهر سفر کردند و همزمان با سالروز وقوع زلزله بم، در کنار جمعیتی از مردم این شهر، یاد قربانیان این زلزله مهیب را گرامی داشتند.
عکاسی با اشک
روزنامه شرق در سیزدهمین سالگرد زلزله بم درباره ثبت خاطرات تلخ این شهر نوشت: «عطا طاهرکناره که سالهاست عکسش از یک پدر با جنازه دو فرزند روی دوش بهعنوان خاطرهای تلخ از بم در دنیا دیده میشود، میگوید بهعنوان عکاس روزنامه همشهری و خبرگزاری فرانسه صبح روز زلزله مطلع و اعزام میشود و تا ظهر جمعه در بم حضور مییابد. او میگوید بارها درباره آن عکس معروف پدر با جنازه فرزندانش به او گفتهاند که برای ثبت این عکس چقدر بیرحم بوده و با چه دلوجراتی این لحظه را تحمل کرده است. او میگوید این عکس با اشک ثبت شده و تا روزها و ماهها و حتی تا همین حالا نمیتواند آن لحظه را فراموش کند. او در روایت یکی از آن لحظات میگوید: شهر در هر گوشهاش جنازه بود، انگار مردم توی خیابان خوابیده بودند. روایت دیگر او از دختر نوجوانی است که بدن و سر کبود و خاکی پدرش را در بغل گرفته و زار میزد.»
احتمال زلزله تهران
کیانوش عیاری هم از هنرمندانی است که در سیزدهمین سالروز وقوع زلزله بم از ابعاد آن سخن گفته است؛ هنرمندی که سال 1383 همزمان با وقوع زلزله مهیب بم، ساخت سریال «روزگار قریب»اش را نیمهکاره رها کرد و به بم رفت تا فیلمی را بسازد که «بیدارشو آرزو» نام گرفت؛ فیلمی که بر اساس گزارش ایسنا، به دلیل تلخی زیاد، خود عیاری هم در آن سالها دل به اکرانش نبست و بارها تاکید کرد این فیلم را برای جشنوارهها یا اکران عمومی نساخته است، بلکه نیتش از ساخت «بیدارشو آرزو» این بوده که آب خوش از گلوی هیچ یک از مسوولان مرتبط با زلزله پایین نرود. ایسنا به نقل از این هنرمند نوشت: «تصور من این بود که پس از گزارشی که حدود چند سال قبل درباره احتمال زلزله تهران به ژاپنیها داده شد و آنها هم هشدار ترسناکی دادند، دستکم اتفاق خاصی بیفتد، چون آن موقع صحبت از انتقال 260 هزار کارمند به خارج از تهران بود که به همراه خانوادههایشان ممکن بود به جمعیت یکمیلیوننفری برسند ولی نه این اتفاق افتاد و نه اتفاق دیگری را شاهد بودیم.» محمد حقانی، رئیس کمیته محیط زیست شورای اسلامی شهر تهران، نیز همزمان با سالروز زلزله بم، درباره آسیبپذیری تهران نهفقط در
مقابل زلزله، بلکه در برابر تغییراتی مثل بارندگی هشدار داد.
باران تهران را شست، برف جان یک نفر را گرفت
تهران هفته گذشته را با آلودگی شدید هوا آغاز کرد. شدت آلودگی به حدی بود که با وجود بارندگی در روزهای یکشنبه، دوشنبه و سهشنبه، روز سهشنبه نیز هوا همچنان ناسالم بود. خبرگزاری فارس نیز طبق روال معمول، انگشت اتهام را به سوی معصومه ابتکار نشانه گرفت و آلودگی هوای تهران را یکسره ناشی از سهلانگاری سازمان حفاظت محیط زیست توصیف کرد و نوشت: «سهلانگاریهای این سازمان کار را به جایی رساند که برای سومین بار در طول یک ماه حتی باران هم نتوانست آلودگی را از چهره شهر پاک کند.» اما در نهایت بارندگیهای مکرر روز چهارشنبه هوای تهران را به شرایط سالم رساند، بارندگیهایی که مثل همیشه معضل ترافیک تهران را هم تشدید کرد. برف و باران و مه در بسیاری از استانهای کشور نیز برقرار شد. بارش برف در محور کرج-چالوس این محور را مسدود کرد و آنطور که خبرگزاریها گزارش دادند، با وقوع چندین بهمن در محور چالوس، متاسفانه یک نفر بر اثر ریزش بهمن در محدوده شهرستانک زیر برف مدفون شد و با اینکه از زیر بهمن زنده بیرون کشیده شد، به دلیل سرمازدگی و علائم ناشی از خفگی، جان خود را از دست داد.
کلاهقرمزی بیحرکت ماند
روز چهارشنبه هشتم دیماه، دنیا فنیزاده، عروسکگردان عروسک محبوب «کلاه قرمزی»، از دنیا رفت. این هنرمند تئاتر عروسکی که از 10 سال پیش به سرطان دست مبتلا شده بود، صبح روز هشتم دیماه در بیمارستان از دنیا رفت. این خبر ابتدا به نقل از همسر این هنرمند روی خروجی خبرگزاری ایسنا قرار گرفت، سپس خبرگزاری ایلنا خبر درگذشت فنیزاده را به نقل از مادر این هنرمند تکذیب کرد، اما در نهایت مشخص شد که خبر اول درست بوده و عروسکگردان عروسکهای خاطرهساز کودکان دیروز و امروز، عروسکهایش را تنها گذاشته است. عروسکگردانی فیلمهای سینمایی «گربه آوازخوان»، «کلاه قرمزی و پسرخاله»، «کلاه قرمزی و سروناز»، «نخودی»، «کلاه قرمزی و بچهننه» و مجموعههای تلویزیونی «هادی و هدی»، «بزبز قندی»، «اتل متل»، «قصههای خاله قورباغه» از کارهای ماندگار این هنرمند هستند. دنیا فنیزاده، دختر پرویز فنیزاده، بازیگر مشهور سینما و تلویزیون بود در سال 1346 به دنیا آمد و در سال 1364 عروسکگردانی را آغاز کرد. این هنرمند اخیراً در گفتوگویی با هفتهنامه چلچراغ گفته بود: «دوست پدرم، کارگردان خوب سینما بهرام بیضایی، به من گفت بازی کنم. قبول این پیشنهاد برایم
خیلی سخت بود. آن هم به خاطر بحث کوچکی که بین من و پدرم برای همیشه نصفه ماند. او دوست نداشت من بازیگر شوم و ما هیچوقت فرصت نکردیم در این مورد با هم صحبت کنیم. شاید اگر الان بودند، با هم صحبت میکردیم. شاید دلیل قانعکنندهای برایم داشتند اما نمیدانم آن زمان در چه شرایطی بودند که دوست نداشتند من، دخترش، بازیگر شوم و چون هنوز آن دلیل را پیدا نکردم، به احترام حرف پدرم این کار را انجام ندادم و تمام نیرویم را برای کار عروسکی و کودک گذاشتم.»
زادروز بهرام بیضایی بهانه شادی است
زادروز بهرام بیضایی از دیگر موضوعاتی بود که رسانهها در هفته گذشته به آن پرداختند. روز پنجم دیماه، روزنامه اعتماد یادداشتی از محمد رضاییراد، کارگردان تئاتر، منتشر کرد که در بخشی از آن آمده است: «بیضایی واقعاً ابعادی غولآسا در نمایش ما دارد. از هر راهی که بخواهی عبور کنی -نمایشنامهنویسی، کارگردانی، پژوهش- لامحاله یا به او میرسی، یا مجبوری مدتی در کنارش توقف کنی... شوخی که نیست، هنوز که هنوز است در برابر این همه سوبسید و رانتی که برای نگارش نمایشنامهها و فیلمنامههای قرآنی و تاریخ اسلام وجود دارد هنوز روز واقعه او بر یک کفه، شاهین ترازو را بهتنهایی جابهجا میکند. او این فیلمنامه را بدون سفارش جایی نوشت؛ او آن پژوهش را بدون چشمداشت به کسب مدارج دانشگاهی نگاشت؛ او همه آنچه تاکنون نوشته و به صحنه برده را سطر به سطر، واژه به واژه، لحظه به لحظه، تنها و تنها به مدد اعتقاد، اراده و عشقاش نگاشته است.» روزنامه شرق نیز به مناسبت زادروز این هنرمند و پژوهشگر که چندی است خارج از وطن زندگی میکند، یادداشتی از مژده شمسایی، همسر بیضایی، منتشر کرد: «قرار است این یادداشت به مناسبت تولدت در روزنامهای چاپ شود که هرگز
نمیخوانی. سالهاست به سفارش پزشک روزنامه نمیخوانی و اخبار گوش نمیدهی. از آن زمان که ناتوانی از تغییر اخبار ناگوار روحت را بیمار کرده بود. پس ناچارم یادداشت را خودم برایت بخوانم همچنان که اخبار دیگر را گهگاه و جستهوگریخته برایت نقل میکنم... خوشا به حال تو که در زمانه تلخیها و زشتیها، کینهها و نفرتها، خشمها و انتقامگرفتنها، زادروزت بهانهای است برای شادی. خوشا به حال تو که در دل بیشماری از مردمان سرزمینت به نیکی جای داری و سربلندی که همواره ارزشهای انسانی را پاس داشتهای و جز بزرگی و سرفرازی سرزمینت و مردمانش نخواستی و عمر در این راه گذاشتهای.»
نوزادفروشی یا فروش نوزاد؟
خبر فروش نوزاد در برخی بیمارستانها از دیگر اخباری بود که در هفتهای که گذشت، در رسانهها منتشر شد. ایسنا به نقل از حبیبالله مسعودیفرید، معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور، درباره خرید و فروش کودکان، نوشت: «متاسفانه این معضل در چند بیمارستان پایتخت وجود دارد.» این مقام مسوول پس از واکنشهای بسیار به این خبر، مجدداً فروش نوزاد توسط برخی مادران معتاد را واقعیتی عنوان کرد که انجام میشود و در این باره گفت: «اینکه مادر معتادی در بیمارستان قصد فروش نوزاد خود را داشته باشد حقیقت دارد اما سوءبرداشت صورتگرفته توسط برخی از سایتها درباره «نوزادفروشی» مبنی بر آن است که پرسنل بیمارستان اقدام به فروش میکنند که این مساله اصلاً صحت و واقعیت ندارد.»
دیدگاه تان را بنویسید