بازار زیرزمینی مدلینگ ایرانی چه مختصاتی دارد؟
جامه نو در مناسبات کهنه
بررسی جزیی از یک کل درهمتنیده بهتنهایی ممکن نیست، به همین دلیل نمیتوان درباره جزیی به نام مدلینگ بدون توجه به بسترهای بزرگتر اقتصادیسیاسی - فرهنگی سخن گفت.
بررسی جزیی از یک کل درهمتنیده بهتنهایی ممکن نیست، به همین دلیل نمیتوان درباره جزیی به نام مدلینگ بدون توجه به بسترهای بزرگتر اقتصادیسیاسی-فرهنگی سخن گفت. اما پیش از هر چیز نیاز است تا در سطحی انتزاعیتر به بازنمودهای مفهومی این پهنه توجه شود و سپس به سطوح انضمامی حرکت کرد. اینکه فعالیتی اقتصادی-هنری مانند مدلینگ به چه دلیل و با چه استدلالی برای برخی فعالیتی ناصواب و نادرست تلقی شده است، موضوع بحث این یادداشت نیست. این یادداشت میخواهد به خود پدیده و بستر ظهورش بپردازد.
پیشزمینه نظری
مد را اگر به معنای سردستی کلمه، تغییر متداوم الگوها و سبکهای پوشش بدانیم، اساساً نیاز به بازار دارد و ممکن است بتوانیم بازار رسمیاش را از آن بگیریم اما پویایی ذاتیاش را نمیتوان متوقف کرد. این همه یک دلیل ساده دارد: مد اگر بخواهد مد یعنی امر تازه باشد، ضرورتاً هم باید شکلهای پیشیناش را نفی کند و هم شکلهای ایجابی تازهای به خود بدهد. در جهان کنونی و با روابط اجتماعی- اقتصادی حاکم بر آن، هیچ شکلی از مناسبات بهتر از بازار نمیتواند این ویژگی سرشتی مد را برآورده کند. مد، کالاست، کالایی که جدا از آنکه باید دارای ویژگیها و خصوصیات متناسب و مربوط به نیاز خریدارانش باشد، باید در بستهبندیهای خاص خود عرضه شود. باید در اینجا تاکید کرد که مساله این یا آن کالای خاص نیست که در برههای به کالای بهروز و مد تبدیل میشود، بلکه مساله خود مُد است، یعنی خود فرآیندهای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی که بدل شدن کالایی به «ابژه میل همگان» را ممکن میکند. ما همواره هنگام اندیشیدن به «مد» نه به خود آن بلکه به این یا آن کالای خاص که بهاصطلاح «مد» است، توجه نشان
میدهیم و آن فرآیندهایی که چنین خاص و یگانهشدنی را ممکن میکنند، نادیده میگیریم. مدلینگ همان بستهبندیای است که کالای مدشده یا کالایی را که میتواند (یا باید) مد شود، عرضه میکند؛ ویترینی است که قرار است آرمانیترین شکل تجلی «محصول» را نشان دهد، قرار است کالا را در آرمانیترین شکل آن عرضه کند. در اینجاست که مشتری توقف میکند، به فکر فرو میرود و این توانایی را مییابد که لباس بر تن دیگری را بر تن خود تصور کند. اینجا جایی برای مشتری است که خود را در آرمانیترین شکلی که میتوانست داشته باشد و اکنون ندارد، باز یابد. این بازیابی میتواند خیالی یا واقعی باشد، برای مشتری پولدار آن تصور بهسرعت به واقعیت میپیوندد اما برای مشتری بیپول همچنان خیالی میماند. هر چند هر دو آنها ممکن است حظ بصری یکسانی ببرند اما بهیکاندازه در واقعیت آن سهیم نیستند. هر چند مدلینگ بهظاهر برای عرضه به «همه افراد» شکل یافته است اما پیشاپیش پسندها، سلیقهها و ترجیحات مشتریان دستبهنقد خود را بیشتر لحاظ میکند.
اما این تصویر همه عاملها و همه کشاکشها را نشان نمیدهد. هرگونه مداخله سیاسی-فرهنگی در این بازار هر چند خود پدیده را از میان نمیبرد اما شکلهای خاصتری به آن میدهد. شکل اول «زیرزمینی شدن» آن است. ممکن است خود کالاها در بازارهای رسمی خریدوفروش شوند اما در جای دیگری ـ دور از چشمان ناظران فرهنگی-سیاسی ـ عرضه، سنجش و داوری میشوند. بازار در این وضعیت خصلتی دوگانه مییابد: از یک سو نمیتواند از سود سرشار عرضه و فروش چنین کالاهایی چشمپوشی کند و از سوی دیگر میخواهد از هزینهای که پنهانکاری (زیرزمینی شدن) به او تحمیل کرده خلاص شود. این همان وضعیتی است که بازار مد و در پیوند با آن، مدلینگ در ایران کنونی گرفتارش شدهاند. شکل دوم «سازگاری» است. مداخله سیاسی-فرهنگی بازار مد را وادار به واکنش میکند و آن هم برای حفظ خود، معیارها و مرزهای خود را بهگونهای تعریف میکند که با خطوط سیاسی-فرهنگی حاکم هماهنگ باشد. شکلهای پذیرفتهتر پوشش و نهاد مد و مدلینگ اسلامی شکلهای سازگاری با فرآیندحاکم هستند. شکل سوم واکنش به هر مداخله فرهنگیسیاسی «حداقلی کردن» خود است. در اینجا بازار بهتمامی به همه خواستهای
سیاسی-فرهنگی مسلط تن میدهد، مشخصاً و بهشکلی محافظهکارانه صرفاً شکلهای مقبول را تولید، عرضه و توزیع میکند. شکل چهارم، عقبنشینی به محیطهای خصوصیتر است. مهمانیها و عروسیها صرفاً جایی برای خوشپوشی نیستند بلکه جایی برای عرضه آخرین مدها به بهترین شکل نیز هست. در یک نظام اقتصادی این امکان وجود دارد که هر چهار شکل بهصورت همزمان وجود داشته باشند و بخشهای متمایز بازار مد را تشکیل دهند. در ادامه صرفاً بر یک شکل از شکلهای بالا یعنی «زیرزمینی شدن» و آن هم در حیطه «مدلینگ» متمرکز میشوم، آن هم به دلیل اعتراف یکی از مدلهای ایرانی به پشیمانی از مدل بودنش.
تبارشناسی یک حرفه
اگر آمدن مد به سبک طراحان معروف اروپایی ـبهویژه فرانسوی ـ مانند کریستین دیور را به کسبوکار «زینت جهانشاه» در خیابان امیریه تهران نسبت دهیم، مدلینگ را باید پیامد رشد شهرنشینی و بهویژه شکلگیری طبقه مرفهی در شهرهای بزرگ در دهه 50 خورشیدی بدانیم. درست است که حتی در این دوره رونق ظاهری، این فعالیت به عنوان صنعتی مدرن جا نیفتاد اما خوانندگان، چهرههای سینمایی و باز هم مردم عادی در مهمانیها یا عرصههای عمومی دیگر نقش مدلهایی را بازی میکردند که امکان عرضه الگوهای متفاوت پوشش را به دیگران فراهم میکردند.
در دهه 60 عرضه این مدلها و الگوها به حوزه خصوصی عقبنشینی کرد و از مدلینگ جز عکسهای زردرنگ مردان خوشپوش روی دیوار خیاطخانهها چیزی باقی نماند. در دهه 70 نیز خبری نیست اما آرامآرام دهه 80 آغازگاهی میشود برای رشد و بالیدن نگاه جدی و حرفهای به مدلینگ. بسیاری از مدلهای اکنون معروف ایرانی در آغاز دهه 80 وارد این بازار تبلیغی شدند. در اواخر دهه 80 و آغاز دهه 90 است که به دلیل فشارهای سیاسی-فرهنگی در کنار مدلینگی که میکوشید خط قرمزهای پوشش را رعایت کند، مدلینگی خصوصی و زیرزمینی شکل گرفت که گاه در میان خبرهای حوادث، خبری هم از کشف آنها میآمد. مدلینگ زیرزمینی میکوشید خود را با تصویری که از «فشنشو»های اروپاییآمریکایی داشت، هماهنگ کند و هر چند آماری دقیق از گردش مالی در آن وجود ندارد، میتوان حدس زد به دلیل مخاطبان و مشتریان متمولاش رونقی چشمگیر داشته است. در همین دوران تلاشهایی صورت گرفت که با در نظر گرفتن ملاحظات سیاسی-فرهنگی از یکسو مدلینگ رنگوبویی اسلامیایرانی پیدا کند و از سوی دیگر بهصورت رسمی بدل به نهادی اقتصادی شود و به صورتی حرفهای درآید. تلاش اولی کموبیش موفقیتآمیز بود و توانست
استفاده از مدل انسانی را برای عرضه کالاهای پوشیدنی جا بیندازد. تلاش دومی، اما، تا امروز موفقیتی ناچیز داشته است. حتی برگزاری نمایشگاههای مد و لباس اسلامیایرانی نیز نتوانست مدلینگ را به فعالیت اقتصادی مشخصی بدل کند.
کسبوکاری اقتصادی؟
درست است که بسیاری از شرکتهای تولیدی خصوصی هم با بهره گرفتن از چهرههای سینمایی و هم مدلهای حرفهای سعی کردند مدلینگ را به صورت حرفهای دنبال کنند اما میشود گفت که هم به دلیل ضعف نهادهای اقتصادی و هم به دلیل مداخلات سیاسی-فرهنگی تا امروز مدلینگ سهمی جدی در اقتصاد پوشاک نداشته است.
هر چه فشارهای سیاسی-فرهنگی در دورههایی افزایش یافته است، به همان نسبت هم این بخش از صنعت پوشاک به حاشیههای خصوصیتر و ناموثر اقتصادی رفته است؛ بخشی که هر چند تا همین امروز هم در شکلهای متفاوتش دوام داشته است اما نتوانسته است نه به بازآرایی پوشش یا بازیابی فرهنگی پوشاک ایرانیاسلامی کمکی کند و نه به بهبود شرایط اقتصادی واحدهای تولیدی یاری برساند. به همین دلیل همچنان و بهشدت مقلدانه مانده است. اسلامی و ایرانی کردن آن هرچند در حوزههای کوچک و محدود ـ مانند لباسهای با الیاف گیاهی ـ توانسته مشتریان و بازاری پررونق برای خود برپا کند اما در کل، بازار مدلینگها را هر چه بیشتر گرفتار مداخلات گاه دلبخواهانه سیاسی-فرهنگی کرده است. درست است که مدلینگ در روند رشد و پیشرفتش از بدنه صنعت پوشاک مستقلتر شده است و خود را در قامت پهنه اقتصادی مستقلی برای فعالیت خلاقانه طراحان شناسانده است اما هنوز سازوکارهای بنیادی آن وابسته و مرتبط با صنعت پوشاک است، صنعتی که در شرایط کنونی، خودش با مشکلاتی فرساینده مانند قاچاق، واردات بیرویه و مانند آن دستوپنجه نرم میکند. صنعت پوشاک ضعیف همه شاخههای مرتبط با خود مانند مدلینگ
را ضعیف میکند و آن را به زائدهای از پسندها و تمایلات سیاسی-فرهنگی یا سرمایهدارانه تبدیل میکند، در اینجا دیگر توفیری ندارد که روزمینی باشد یا زیرزمینی.
دیدگاه تان را بنویسید