تحلیلی کوتاه بر وضعیت ازدواج و طلاق در کشور
برنامهریزی جزیرهای برای طلاق
جوامع در طول حیات خویش با موضوعات، پدیدهها و مشکلات مختلفی مواجه میشوند که میتوانند جنبههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و… داشته باشند.
جوامع در طول حیات خویش با موضوعات، پدیدهها و مشکلات مختلفی مواجه میشوند که میتوانند جنبههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... داشته باشند. از جمله آنها میتوان به آسیبهای اجتماعی اشاره کرد. طلاق یکی از موضوعاتی است که در حوزه آسیبشناسی اجتماعی مورد مطالعه قرار میگیرد. آمار مربوط به سازمان ثبت احوال کشور در سال 93 نشان میدهد در این سال 163569 فقره طلاق در کشور ثبت شده است. این در حالی است که این آمار در سال 1392 تعداد 155369 فقره طلاق بوده است که نشان میدهد در سال 1393 نسبت به سال 1392 درصد تغییرات طلاق 3 /5 درصد مثبت را نشان میدهد. این در حالی است که طبق آمار همین سازمان در سال 1393 تعداد ازدواج دائم ثبتشده 724324 فقره و درسال 1392 تعداد 774513 فقره بوده است. درصد تغییرات ازدواج در سال 1393 نسبت به سال 1392 حدود پنج درصد منفی را نشان میدهد. با توجه به وجود جمعیت 11 میلیوننفری در سن ازدواج در کشور این روندها نمیتواند نشانه خوبی باشد. طبق همین آمار میتوان گفت درسال 1393 به ازای هر ساعت حدود 19 طلاق در کشور ثبت شده است در حالی که این شاخص در سال 1392 کمتر از 18 طلاق در یک ساعت بود. همچنین در سال
1393 نسبت طلاق به ازدواج عدد حدود 23 را نشان میدهد؛ این شاخص در سال 1392 حدود 20 بوده است. طبق همین آمارها در سال 1393 به ازای هر 4 /4 ازدواج یک طلاق ثبت شده است که این شاخص در سال 1392 عدد پنج ازدواج بود.
طبیعتاً باید نسبت به این وضعیت نگران بود و در شناخت عوامل این مساله حتماً این ملاحظه را در نظر گرفت که طلاق جزیره نیست. تعبیر جزیره نبودن طلاق به این معناست که هم در شناخت عوامل موثر در افزایش طلاق باید به علتهای مختلف توجه کرد و هم در بیان پیامدهایی که این آسیب اجتماعی به بار میآورد. در بعد کلان، طلاق معلول شرایط بد اقتصادی، اعتیاد، سوءظن، خشونت، نداشتن مهارتهای لازم، نارضایتی از روابط زناشویی و... است.
در حقیقت چنین مواردی میتواند خاستگاه طلاق در جامعه باشد. این پدیده پیامدهای مختلفی دارد که در ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی قابل ردگیری است. طلاق هم زن، هم مرد، هم کودک و هم جامعه را تحت تاثیر قرار میدهد. درنظر بگیرید در یک مقوله مانند زنان سرپرست خانوار، طلاق باعث میشود تعداد این زنان افزایش پیدا کند و این افزایش تبعات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خود را دارد. بر اساس سرشماری سال 75 تعداد زنان سرپرست خانوار ایران چیزی حدود یک میلیون و 200 هزار نفر بوده است. این تعداد در سال 85 به بیش از یک میلیون و 600 هزار نفر و در سال 90 به بیش از دو میلیون و 550 هزار نفر رسیده است. یک بررسی ساده نشان میدهد در یک دوره 10ساله تعداد زنان سرپرست خانوار 39 درصد افزایش داشته است اما، در یک دوره پنجساله یعنی از سال 85 تا سال 90 شاهد رشد 53درصدی تعداد زنان سرپرست خانوار هستیم. افزایش تعداد زنان سرپرست خانوار و تبعات احتمالی آن تنها یکی از مسائل مترتب بر افزایش طلاق است.
طلاق آفتی اجتماعی است که هیچ جامعهای نمیتواند نسبت به آن بیتوجه بماند. به عبارتی میتوان گفت میزان طلاق، نشانه دقیق سلامت یا بیماری جامعه است. طلاق و پیامدهای آن از مشکلات بزرگ جامعه به شمار میرود. گسستن رابطه زناشویی و رها ساختن زندگی مشترک، زن و مردی را که با هم پیوسته بودند دچار مشکلات متعددی می کند.
مشکلتر از سرنوشت آن دو نابسامانی فرزندان است که ناچارند به محبت یکی از پدر یا مادر بسنده کنند یا در زیر سایه افراد دیگر روزگار را سپری کنند که این مساله خوشایند هیچ خانوادهای نیست. به همین خاطر هم هست که باید تا جایی که میتوان، برنامهریزیهایی برای کاهش این آسیب اجتماعی انجام داد.
در عین حال باید به این نکته نیز توجه کرد که طلاق همانگونه که یک پدیده اجتماعی است و در راه شناخت آن به علل و عوامل اجتماعی باید پرداخت، یک پدیده روانشناختی یا بهتر روانشناختی- جامعهشناختی نیز هست که باید از طریق آموزش حساسسازی انسانها، آگاهسازی آنان و در نهایت، با ایجاد همدلی، چنان کرد که حتی نام طلاق زشت باشد. طلاق مهمترین عامل از همگسیختگی ساختار بنیادیترین بخش جامعه، یعنی خانواده است.
طلاق در لغت به معنی رها شدن از عقد نکاح و فسخ کردن عقد نکاح بوده و پدیدهای است قراردادی که به زن و مرد امکان میدهد تا تحت شرایطی پیوند زناشویی خود را گسسته و از یکدیگر جدا شوند. اما شرایط اقتصادی نیز در گسترش این پدیده بیتاثیر نیست. عدم توانایی در تامین زندگی یا زیادهخواهی و تجملگرایی نیز در این زمینه بیتاثیر نیست.
لذا میتوان گفت طلاق دارای جوانب مختلفی است. یک پدیده روانی است، زیرا بر تعادل روانی نه تنها دو انسان، بلکه فرزندان، بستگان، دوستان و نزدیکان آنان اثر مینهد. دوم آنکه پدیدهای است اقتصادی، چه به گسست خانواده به عنوان یک واحد اقتصادی میانجامد و امحای تعادل روانی انسانها، موجبات بروز اثرات سهمگین در حیات اقتصادی آنان را نیز فراهم میسازد.
سوم آنکه طلاق پدیدهای است موثر بر تمامی جوانب جمعیت در یک جامعه زیرا از طرفی بر کمیت جمعیت اثر مینهد چون تنها واحد مشروع و اساسی تولید مثل یعنی خانواده را از هم میپاشد از طرف دیگر بر کیفیت جمعیت اثر دارد چون موجب میشود فرزندانی محروم از نعمتهای خانواده به جامعه تحویل داده شوند که به احتمال زیاد فاقد شرایط لازم در راه احراز مقام شهروندی یک جامعهاند.
چهارم آنکه طلاق یک پدیده فرهنگی است. بدینسان میتوان گفت جامعهای که در آن طلاق از حدی متعارف تجاوز کند هرگز از سلامت برخوردار نخواهد بود. طلاق از دیدگاهی یک پدیده ارتباطی است. بدینسان در جامعهای که فاقد ارتباطات سالم، درست و طبیعی است پیوند یا رابطه زناشویی نیز استثنا نیست. توجه به طلاق نه تنها از دیدگاه فرد به عنوان انسان و فرزندانش مهم است بلکه از دیدگاه جامعه، فرهنگ، اقتصاد و حتی جمعیت نیز قابل اعتناست.
طلاق و از همپاشیدگی کانون خانواده یک فاجعه بزرگ خانوادگی به شمار میرود، طلاق در مواقع ضروری و هنگامی که سازش و توافق زوجین امکانپذیر نباشد امری لازم و ضروری بهشمار میآید. اما نباید از نظر دور داشت که طلاق و پیامدهای آن از مشکلات بزرگ جوامع کنونی به شمار میرود ولی در شرایط حاضر به صورت سادهترین و متداولترین راهحل یک ازدواج ناموفق در آمده است و کسی به آسیبها و مشکلات ناشی از آن توجهی نمیکند.
گسستن رابطه زناشویی و رها ساختن زندگی مشترک زن و مردی را که با هم پیوسته بودهاند آنها را به راههای گوناگون میکشاند. برهمین اساس هم میتوان گفت این پدیده مسائل مختلف را تحت تاثیر قرار میدهد. به نظر میرسد در سالهای اخیر قبح طلاق از بین رفته است.
اما از طرفی هم، بهنظر میرسد در این سالها مساله مهمی مغفول مانده و آن این که طلاق جزیره نیست و برنامهریزی جزیرهای در این حوزه کارگشا نخواهد بود. برای کنترل و کاهش طلاق باید برنامهای مدون و راهکارهای درازمدت در کنار راهکارهای میانمدت و کوتاهمدت داشت و چنین کاری مستلزم تغییر رویکرد به مقوله طلاق است.
طلاق نباید تنها واقعهای تلقی شود که در خانواده و بین دو نفر بروز میکند. هم کودکان و هم جامعه از این مساله تاثیر میپذیرند بنابراین، طلاق موضوعی صرفاً شخصی نیست و جنبه عمومی دارد.
دیدگاه تان را بنویسید