اموجی؛ زبان همهگیر دنیای آنلاین
ابداع زبان جدید ارتباطی
اموجیها، صورتکهایی هستند که در پیامهای الکترونیکی و صفحات وب استفاده میشوند.
تاریخچه فنی
اموجیها، صورتکهایی هستند که در پیامهای الکترونیکی و صفحات وب استفاده میشوند. این صورتکها ابتدا در ژاپن مورد استفاده قرار گرفتند و سپس توسط کشورها و فرهنگهای دیگر نیز مورد استقبال قرار گرفته و گسترش یافتند. آنها در واقع تصویرگرافی هستند. کاراکترهای استفادهشده برای این اموجیها بسیار شبیه کاراکترهای کد اسکی هستند که البته طیف وسیعتری را شامل میشوند و آیکونهای استانداردی دارند که روی ابزارهای دستی بیشتر مورد استفاده واقع میشوند. اموجیهای اولیه به خاطر اینکه از فرهنگ ژاپن نشات گرفته بودند، رنگ و بوی ژاپنی داشتند اما به مرور زمان آنها شکل استاندارد بینالمللی به خود گرفتند. اموجیها شامل برخی چهرهها در حالات مختلف مثلاً شادی، غصه، هیجان، گریه و بسیاری حالات دیگر هستند. آنها همچنین برخی غذاها و میوهها را نیز دارند. البته روز به روز بر تعداد این شکلکها اضافه میشود و طیف آنها در حال گسترده شدن است.
اولین شکلک گرافیکی توسط «شیگتاکا کوریتا» که از اعضای تیم دوکومو بود و روی پلتفورمهای موبایل کار میکردند، ساخته شد. اولین مجموعه شامل 172 شکلک بود که در ابعاد 12×12 پیکسل بودند و برای سهولت در ارتباطات الکترونیکی و به عنوان یک ویژگی متمایز مورد استفاده قرار گرفته میشدند.
در سال 2010 صدها کاراکتر به حالت استاندارد برای اموجیها اختصاص داده شده بودند که در نسخه6 یونیکد منتشر شدند. به علاوه طبق درخواست گوگل و اپل پیشنویسی برای استاندارد شدن این شکلکها توسط کمیتهای فنی نوشته شد. سپس با اظهار نظر اعضای کنسرسیوم یونیکد و تیم استانداردسازی بینالمللی، کاراکترهای جدیدی نیز به لیست شکلکها اضافه شدند.
اموجیها در سال 2011 به سیستمعامل اپل راه یافتند و با استقبال گستردهای همراه شدند. سپس توسط سیستمعامل اندروید و سایر سیستمعاملها نیز مورد استفاده و استقبال قرار گرفتند. مایکروسافت نیز شکلکهای تکرنگ را ابتدا به ویندوز8 و سپس شکلکهای رنگی را به ویندوز8.1 اضافه کرد. شکلکها امروزه کدهای یکسانی دارند اما میتوانند در شکل و رنگ با هم متفاوت باشند به این معنی که ممکن است یک شکلک در سیستمعامل iOS رنگش متفاوت با همان شکلک در اندروید باشد.
شکلکها در حال افزایش هستند و محبوبیتشان نیز رابطه مستقیم با افزایش تعدادشان دارد. آنها حتی به سمت بومیسازی نیز پیش میروند مثلاً برای سفیدپوستان یا سیاهپوستان و فرهنگهای مختلف طراحی میشوند.
علت پیدایش
پیشرفت تکنولوژی، ارتباط برقرار کردن انسانها با یکدیگر را به صورت سنتی سختتر کرده است. انسانها برای برقراری ارتباط در ابتدا از دیدارهای حضوری و ارتباطات شنیداری استفاده میکردند، اما با پراکندگی دوستان و اقوام و افزایش فاصله فیزیکی، نامهها جایگزین خوبی برای برقراری ارتباط شدند. اما نامهها نیز تا زمان مشخصی جوابگوی نیازهای بشری بودند و تسریع و سهولت برقراری ارتباط به یکی از شاخصههای مهم ارتباطات تبدیل شده بود، لذا با اختراع تلفن، جایگزین بسیار خوبی برای این امر پیدا شد. اما تلفن نیاز به حضور فیزیکی فرد مقابل در لحظه داشت و در بسیاری از مواقع نیاز به ارتباط شنیداری با تلفن وجود نداشت و پیام مورد نظر باید به صورت نوشتاری و در لحظه به فرد مقابل میرسید، در این زمان استفاده از ایمیل همهگیر شد. اما بستر ایمیل نیز برای صحبتهای روزانه و بسیار کوتاه مناسب نبود لذا پیام کوتاه ابداع و تبدیل به یکی از مشهورترین روشهای ارتباطی افراد با یکدیگر شد. سالهای استفاده از پیام کوتاه به صورت سنتی نیز کمکم به پایان خود نزدیک شد زیرا بسیاری از حالات انسانی توسط پیام کوتاه و
متن قابل انتقال نبود. راهکار جدید برای حل این مشکل در ابتدا شکلکهایی بود که توسط حروف و علائم نقطهگذاری تصویر میشد تا حس و حالت صورت شخص نمایش داده شود. مدل تکاملیافته و گرافیکی این شکلکها اموجی نام گرفت. هر تکنولوژی الکترونیکی از کد مورس گرفته تا تلفنهای همراه، همگی به ما این قدرت را دادهاند تا از مرزهای فیزیکی خود بگذریم اما کمتر بتوانیم به صورت فیزیکی و رودررو با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم. هر چقدر ما وارد مفاهیم انتزاعی الکترونیکی و شبکههای ارتباطی مانند پیام کوتاه، توئیت و اموجی میشویم، باید تاثیرات این روشهای ارتباطی را روی توانایی ذاتی خود در برقراری ارتباط فیزیکی بررسی کنیم. به طور مثال امروزه وجود تلفنهای همراه و برنامههای ارتباطی که روی آنها نصب میشوند، باعث شده است نحوه مکالمات روزمره ما نیز تغییر کند. به طوری که مکالمات روزمره ما به مکالماتی منقطع و زنجیرهای از میکرومکالمات تبدیل شده است که به صورت سیالی بین گفتوگوی رودررو و الکترونیکی جابهجا میشوند. نسل جوان هنگام گفتوگوی فیزیکی و رودررو به طور کامل در گفتوگو حضور ندارند و به طور دائم در حال چک کردن تلفنهای همراه خود و سپس
ادامه مکالمات فیزیکی خود هستند. وجود اموجیها نیز به این موضوع دامن زده است زیرا اینگونه میکرومکالمات بسیار سریعتر با اموجیها انجام میشوند و احساس، منظور و عکسالعمل بهراحتی با شکلکهای گویا، منتقل میشوند. به طور کلی افراد با گذر زمان به برقراری ارتباط متنی توسط تلفنهای همراه خود اشتیاق بیشتری نشان میدهند و ارتباطات فیزیکی و رودررو هر روز کمرنگتر میشوند.
منشاء پیدایش
در کشور ژاپن پدیدهای با نام هیکیکوموری (Hikikomori) وجود دارد که به افراد به شدت گوشهگیر گفته میشود. هیکیکوموری در لغت به معنی کناره گرفتن و محصور شدن است. کسانی هستند که به طور کامل از جامعه خود بریدهاند و در تنهایی و انزوای اتاق خود به یک فعالیت سرگرمکننده مثل بازیهای رایانهای مشغولند. این افراد به وسیله یک پدر نسبتاً ثروتمند و پولساز و یک مادر بیش از حد دلسوز پشتیبانی میشوند. بیشتر این افراد در گروه سنی 20 سال هستند و اتاق خود را به ندرت ترک میکنند و تنها از طریق تکنولوژی با دنیای خارج ارتباط دارند. اگر این وضعیت را با کاهش نرخ تولد و تعداد افرادی که مایل به ازدواج و زندگی مشترک هستند، ترکیب کنیم، میتوانیم تاثیرات منفی تکنولوژی روی ارتباطات انسانی را به وضوح ببینیم. حتی میتوان به وضوح دید که چرا اموجی از کشوری مانند ژاپن نشات گرفته است. ارتباط بسیار تنگاتنگی بین فاصله گرفتن افراد از ارتباطات نزدیک و صمیمی با استفاده از وسایل مدرن ارتباطی و انتزاعی وجود دارد.
اموجی و فعالیتهای مغزی
بر اساس تحقیقات صورتگرفته توسط Leonard Shlain، نگاه کردن تلویزیون باعث شده است مغز ما بیشتر به سمت نیمکره راست /تصویری تمایل پیدا کند. به طور معمول، 90 درصد از مراکز مربوط به زبان در نیمکره چپ مغز هستند. اما این درصد در حال تغییر است و مراکز زبان در حال انتقال به نیمکره سمت راست مغز هستند. با توجه به این مساله شاید ابداع اموجیها موجب پر شدن خلاء عدم ارتباط مستقیم و حضوری شود زیرا با وجود رسانههای تصویری نحوه فعالیت مغز ما نیز تغییر پیدا کرده است و ما برای ارتباطات خود به تصاویر نیاز بیشتری داریم. حتی این مساله را در شبکههای اجتماعی تصویریمحور مانند اینستاگرام هم میتوان دید، بهطوری که افراد با تصاویر ارتباط بسیار بهتری برقرار میکنند تا توضیح نوشتاری آن.
تصاویر وزن خاصی را با خود حمل میکنند و با نوشتار ساختار متفاوتی دارند. تصاویر نیمکره راست مغز را فعال و مراکز مختلف تفکر را درگیر میکنند. در نتیجه معنای برداشتشده از تصاویر بیشتر وابسته به بیننده است. تصاویر کمتر قطعی هستند در نتیجه میتوان برداشتهای بیشتری از آن کرد. به علاوه انتقال مفاهیم با تصاویر و مخصوصاً با اموجیها بسیار روانتر و مستقیمتر هستند زیرا دیگر مجبور به ادراک و کدگشایی حروف و کلمات نیستید و در سطوح بسیار پایینتری از زبان میتوانید مفاهیم را ادراک کنید.
دیدگاه تان را بنویسید