علی فرحبخش از پیامدهای اقتصادی ایجاد موانع در برابر ورود تکنولوژی میگوید
منفعت انحصارگران
علی فرحبخش میگوید: رسانهها باید نفعهایی را که برخی افراد از انحصار تکنولوژی یا ممانعت از ورود تکنولوژیها میبرند، مشخص کنند. سپس اهداف آنها را بیان کنند و به این ترتیب راه مقابله با ورود تکنولوژیها را برای این گروهها سختتر کنند.
مدت زیادی از اعتراضات تاکسیرانها در برابر استارتآپهای حملونقل نظیر تپسی و اسنپ نمیگذرد؛ با این حال این تکنولوژیها با وجود برخی محدودیتهای اعمالشده، کموبیش به روند قبلی فعالیت خود ادامه میدهند. در قبال این تکنولوژیها آنچه بیش از همه مورد بحث است، نسبت آن با توسعه اقتصادی و نیز آسیبهای احتمالی آن از قبیل بیکاری استفادهکنندگان روشهای سنتی است. در همین رابطه با علی فرحبخش اقتصاددان و یکی از نویسندگان ارشد روزنامه دنیای اقتصاد به گفتوگو پرداختیم. او معتقد است بهرهمندی از تکنولوژیهای جدید میتواند باعث از بین رفتن شغلهای سابق شود، اما این امر را مقطعی میداند و در مقابل به ایجاد شغلهای جدید با کارایی بهتر و حتی درآمد بیشتر اشاره میکند. او در مقابل از نفوذ گروههای انحصارطلب بهعنوان مانع مهم در این زمینه نام میبرد و جلوگیری از دستاندازی آنها را وظیفه رسانهها، فضای عمومی و نهادهای سیاستگذار میداند. او معتقد است نهادهای سیاستگذار باید با طرح قوانین جدیدی در حوزه تکنولوژیهای روز، امکان رشد گروههای عرضهکننده این سرویسها را مهیا کنند.
♦♦♦
در حال حاضر تکنولوژی روز دنیا با سرعت بسیار زیادی در حال رشد و ورود به کشورهای مختلف است. خود این تکنولوژیها نیز بهسرعت تغییر ماهیت میدهند و زمان استفاده از یک تکنولوژی تا بهروز شدن یک تکنولوژی جایگزین کوتاهتر شده است. بهطور مثال هنگامی که چندین سال پیش شبکه یاهو مسنجر به راه افتاد که تنها قادر به انتقال پیام و شکلک بود، هیچکس فکر نمیکرد که در آیندهای نزدیک شبکهای مثل تلگرام امکان انتقال عکس و فیلم و حتی فایل را مهیا کند. با این حال همواره در کشور خود شاهد برخوردهایی از قبیل محدود کردن دسترسی یا منع ورود تکنولوژیهای جدید بودیم. پرسش اول این است که این ممانعت از ورود تکنولوژی یا پرهزینه کردن آن چه آسیبهایی را برای کشور ایجاد میکند و دامنه آن شامل چه مسائلی میشود؟
در واقع اگر بهصورت مصداقی و مقایسهای به کشورهای توسعهیافته و توسعهنیافته بپردازیم، اولین مساله تفاوت سطح تکنولوژی میان این دو است. در واقع این مساله هم از این جهت قابل اهمیت است که ورود برخی تکنولوژیها و شکستن انحصار آنها برای توسعه اقتصادی کشور ضرورت دارد، هم از نگاه مصرفکننده ایرانی این ممانعت از ورود تکنولوژی یا پرهزینه کردن آن تبعیضآمیز است. بهطور مثال در کشور ما اکثریت مصرفکننده طبقه متوسط امکان بهرهگیری از اتومبیلهای روز دنیا را ندارند. این وقتی اهمیت پیدا میکند که به وضعیت انتقال اطلاعات در کشور هم میپردازیم؛ در واقع در کشوری مانند کره شمالی به خاطر خفقان شدید عموم مردم حتی از وجود بسیاری از تکنولوژیهای روز اطلاعی ندارند حال آنکه در کشور ما وضعیت طور دیگری است. در ایران به خاطر گسترش امکان تبادل اطلاعات، مصرفکننده ایرانی از روند توسعه تکنولوژی آگاه است و حتی از طرق مختلف تلاش میکند به تکنولوژی مطلوب خود دست پیدا کند. البته دسترسی به آنها در بسیاری از موارد در توان عموم مصرفکنندگان ایرانی نیست، و از اینرو این تبعیض، اعتراضات بسیار و راهکارهای دورزننده قانون را به دنبال میآورد؛ مثلاً انتقال قاچاق کالا یا استفاده از نرمافزارهای دورزننده فیلترینگ که با محدودیت استفاده از اینترنت مقابله میکند. این اوامر بهخودیخود آسیب جدی به شمار میروند.
در پاسخ به پرسش قبلی بهصورت کوتاه اشاره کردید که ورود تکنولوژیهای روز و شکستن انحصار آنها یا مقابله با گرانفروشی آن، میتواند به توسعه اقتصادی کشور کمک کند. با توجه به اینکه همین چند وقت پیش اعتراضاتی علیه استارتآپیهایی همچون اسنپ و تپسی شکل گرفت و این اعتراضات از جانب تاکسیرانهای سنتی بود که از کار بیکار شده بودند، این توسعه اقتصادی چگونه ممکن است بهواسطه بهرهمندی از تکنولوژی روز رخ دهد، در صورتی که بسیاری از افراد را در همان ابتدای امر به معضل بیکاری گرفتار میکند؟
در اقتصاد نظریهای وجود دارد به نام نظریه «تخریب خلاق» که بیان میکند با ورود تکنولوژی جدید، جامعه پوستاندازی میکند و در واقع شغل جدید ایجاد میشود. بهطور مثال زمانی شغلی در ادارات وجود داشت به نام مسوول تلگراف که کار آن اطلاع دادن تلگرافها به مسوولان اداره یا تلگراف کردن پیامهای آنها بود. اما کمکم با جمع شدن تلگراف و روی کار آمدن تکنولوژی فکس، افرادی که در قسمت تلگراف کار میکردند وارد قسمت فکس شدند و همین مساله با ظهور تکنولوژیِ ارتباطات الکترونیکی در قبال مسوولان فکس رخ داد. یا مثالی دیگر همین شغل روزنامهنگاری است که ابتدا مسوولیتی به نام حروفچینی سربی وجود داشت و امروز جای خود را به صفحهآرایی با رایانه داده است. اینها همه پوستاندازی جامعه است؛ در واقع یک شغل از بین میرود و یک شغل بهتر با کارایی بیشتر و تکنولوژی بالاتر جای آن را میگیرد و این همان نظریه تخریب خلاق است. بهطور آماری در سالهای 1993 تا 2002 میلادی در ایالات متحده آمریکا، 327 میلیون شغل جدید بهواسطه رشد تکنولوژی ایجاد شد اما با این حال 310 میلیون شغل که با سامانه سنتی مشغول به کار بودند از بین رفت.
بنابراین باید گفت همواره آسیبهایی از قبیل بیکاری وجود خواهد داشت با این حال، این آسیبها عموماً مقطعی هستند و توسعه تکنولوژی این امکان را میدهد که افراد از کار بیکار شده در قسمتهای نوینی به امرار معاش و فعالیت خود ادامه دهند. بهطور مثال تاکسیرانهای سنتی میتوانند وارد شرکتهای اسنپ و تپسی شده و هم از معضل بیکاری رهایی پیدا کنند و هم در فضای رقابتی آزاد به درآمدهای بالاتری دست پیدا کنند و این افزایش شغل و درآمد که بهواسطه همان تخریب خلاق شکل میگیرد به توسعه اقتصادی نیز منجر میشود.
چرا با وجود این عدهای به دنبال کارشکنی برای عدم بهرهمندی از این تکنولوژیها هستند؟ این افراد در واقع شامل چه گروههایی میشوند؟
در اصل بهرهمندی از تکنولوژیهای روز بهصورت مقطعی بازندگانی را همراه خواهد داشت. این بازندگان بهطور مثال در ایران شامل یک دسته انحصارگرانی میشود که با توسعه و فراگیر شدن تکنولوژی در کشور، تحت شرایطی رقابتی قرار گرفته و عموماً هم توان رقابتی بالایی ندارند. این افراد البته جزو گروههای ذینفوذ به حساب میآیند که قادرند با انواع لابی و چانهزنی، انحصار خود را حفظ کنند.
من در مقاله دنیای اقتصاد مثال سرویس ارائهدهنده 4G را زدم که سالهای سال نه توفیقی در زمینه کاریاش کسب کرد و نه امکان فراگیر شدن این تکنولوژی را به عموم مردم داد. از طرفی گروه دیگر هم همانگونه که توضیح داده شد، استفادهکنندگان از روشهای سنتی هستند. نکته جالب این است که این افراد عموماً برای مخالفت خود با تکنولوژی از نقابهای مختلف استفاده میکنند.
در واقع پشتوانه مخالفت با اسنپ و تپسی، منافع اقتصادی تاکسیرانهایی سنتی بود اما این مخالفت را در قالبهایی نظیر عامل دولت بیگانه خواندن صاحبان این سرویس بیان میکردند.
در واقع این نقابها همواره وجود داشتهاند؛ زمانی در ایران با نصب دوش حمام مخالفت میشد و جنبشی به نام جنبش خزینه در همین زمینه ایجاد شده بود که با نصب سیستم مدرن استحمام مخالفت میکردند و این مخالفت را در پوششی از مفاهیم به ظاهر دینی بیان میکردند. البته من همانطور که در پاسخ به پرسش قبلی توضیح دادم، اعتقاد دارم بازندگان به معنی ثابت کلمه وجود نخواهد داشت و این امکان وجود دارد که اکثریت افراد بتوانند از طریق این تکنولوژیهای جدید به وضعیت بهتر از سابق خود برگردند. با این حال نقش گروههای ذینفوذ بسیار اهمیت دارد؛ و این مسالهای است که نهادهای سیاستگذار باید به آن توجه کنند. در واقع در یک نظریه اقتصاد سیاسی بیان میشود که سیاست درست اقتصادی آن است که از منافع اکثریت بیقدرت در مقابل اقلیت قدرتمند دفاع شود.
چطور میتوان بازندگان بهرهمندی از تکنولوژی روز را به برندگان این عرصه تبدیل کرد؟
وقتی در یک سیاست اقتصادی همه برنده باشند و هیچ بازندهای وجود نداشته باشد یا در حداقل ممکن باشد، این سیاست اقتصادی بهینه پارتو خواهد بود ولی این یک حالت ایدهآل است و در واقع هیچ سیاست اقتصادی نیست که بهینه پارتو باشد.
در واقع این روند همواره بازندگانی خواهد داشت و ما باید به این امر دقت کنیم که نمیتوانیم معیار عملکرد اقتصادی خود را بر برنده شدن همگان قرار دهیم. تنها باید با استفاده از روندهای کنترلی، این معضل را در حداقل سطح خود نگه داریم. در واقع امکان ایجاد شغل جدید وجود دارد و باید نهادهای سیاستگذار از این موضوع برای حل این معضل استفاده کنند.
بهروشنی واضح است که مخالفتها با تکنولوژیهایی از قبیل خطوط راهآهن یا همانطور که خود اشاره کردید دوش حمام و سیستم مدرن استحمام، موفق نبود و تنها شاید زمان استفاده از این تکنولوژیها را به تعویق انداخت. به نظرتان این امر چه نسبتی با مطالبه عمومی شدن استفاده از این تکنولوژیها دارد؟ آیا مطالبه عمومی شدن بهرهمندی از این تکنولوژیها میتواند نسخه مناسبی برای حل این مساله باشد؟
با ذکر مثال میخواهم به این موضوع بپردازم. در باب همین سرویس ارتباطی تلگرام، آنچه گفته میشود این است که نصف کاربرهای آن ایرانیاند و از طرفی نصف مردم ایران نیز دارای این تکنولوژی هستند؛ همه گروهها و افراد سیاسی نیز از این سرویس استفاده میکنند. بنابراین مقابله با این سرویس برای افرادی که قصد اعمال محدودیت بر آن را دارند، هزینهساز خواهد بود. یا در قبال استارتآپهایی چون اسنپ و تپسی از آنجا که نشریاتی نظیر دنیای اقتصاد و تجارت فردا مدام تاکید بر این دارند که بهرهگیری از این سرویسها حق مردم است، مقابله با این سرویسها سخت و هزینهساز شده است. اگر مطالبه عمومی در هر جایی که تکنولوژی جدید وجود دارد رخ دهد، این امر در واقع کار را برای گروههایی که میخواهند سد راه این تکنولوژیها بشوند، سختتر میکند. در واقع اگر فشار افکار عمومی، فشار رسانهها یا فشار گروههای مرجع نبود، هیچ بعید نبود که اسنپ و تپسی نیز به عاقبت همان ماشیندودیهای عصر ناصری دچار شوند.
چگونه میتوان بهرهگیری از تکنولوژیهای روز را به یک مطالبه عمومی تبدیل کرد؟ چه افرادی نقش تعیینکنندهتری در این موضوع دارند؟
این در واقع وظیفه رسانههای مختلف است، نظیر همان کاری که در قبال اسنپ و تپسی انجام شد که در پاسخ به پرسش قبلی بیان کردم. در واقع رسانهها باید این مسائل را مطرح کنند و فواید استفاده از این تکنولوژیها را برای مردم خاطرنشان سازند؛ در واقع مردم باید از حقوق خود در این مساله آگاه شوند. از طرفی، یکی دیگر از وظایف این رسانهها، معرفی گروههای ذینفوذی است که مانع از بهرهمندی از این تکنولوژیها میشوند. در واقع رسانهها باید نفعهایی را که برخی افراد از انحصار تکنولوژی یا ممانعت از ورود تکنولوژیها میبرند، مشخص کنند. سپس اهداف آنها را بیان کنند و به این ترتیب راه مقابله با ورود تکنولوژیها را برای این گروهها سختتر کنند. هرچند که این نکته مهم است که برخی از این رسانهها خود حامی این گروههای ذینفوذ هستند ولی این شامل همه رسانهها نخواهد شد. همواره در جامعه رسانههای آزادی وجود خواهند داشت که فشار عمومی از طریق آن بر این گروهها و سیاستهای اقتصادیشان اعمال شود؛ به این دلیل که هیچوقت نمیتوان حمایت تمام رسانهها را برای یک سیاست خاص جمعآوری کرد و نهادهای سیاستگذار باید تمام تلاش خود را در جهت بیان سیاستهایشان از طریق رسانههای خود قرار دهند.
میدانیم که گروههای ذینفوذ گاهی از طریق لابی با نهادهای سیاستگذار به اعمال خود ادامه میدهند. در واقع نقش نهادهای سیاستگذار اقتصادی در این موضوع بسیار گسترده است، بهطور نمونه همانطور که اشاره شد گاهی نهاد سیاستگذار با نقاب حمایت از تولید داخلی بر ادامه انحصار یک تکنولوژی یا ممانعت از ورود آن، صحه میگذارند. در واقع نهادهای سیاستگذار به چه ترتیبی میتوانند به رشد توسعه تکنولوژی و فراگیر شدن آن در کشور کمک کنند؟ چه مشکلاتی در این مسیر وجود دارد؟
وظیفه اصلی نهادهای سیاستگذار در قبال این مساله این است که با بازتعریف قواعد بازی و اعمال آن بر بازار، شرایطی را مهیا کنند که گروههای عرضهکننده تکنولوژیهای جدید، امکان توسعه کار خود را داشته باشند. در واقع باید برای این تکنولوژیها قوانین جدیدی ایجاد کرد؛ بهطور مثال کشور ما هنوز قوانین مشخصی برای مساله استارتآپها بهخصوص سرویسهایی نظیر اسنپ و تپسی ندارد. در واقع با طرح قوانین روشن و مشخص در فضای قانونگذاری کشور برای این مسائل، جایگاه قانونی این استارتآپها مشخص میشود و این کمک خیلی موثری به توسعه تکنولوژی و این استارتآپها میکند. متاسفانه در حال حاضر در کشور ما قوانین منسوخهای در این موارد وجود دارد؛ بهنوعی قوانین ما همچنان نگاه به عقب دارد در حالی که تکنولوژی ما بسیار روبه جلو است و این عدم هماهنگی باعث رخ دادن مشکلات بیشماری میشود. مثلاً قانون تجارت الکترونیک ما از همین جنس است که با وجود توسعه سریع اینترنت، با سرعت کمتری ایجاد شد و در حال حاضر نیز مشکلاتی دارد. از طرفی نهادهای سیاستگذار در مقابل گروههای ذینفوذ نیز دارای مسوولیتهایی هستند؛ این گروهها تمام تلاش خود را برای حفظ وضع موجود خواهند کرد و مانع این رشد خواهند شد. اگر اختیار امر به این گروهها سپرده شود، الیالابد قصد تداوم بر انحصار خود را دارند. بنابراین نهادهای سیاستگذار باید این اختیار عمل را از طریق قانونگذاری از آنها بگیرد و نبایستی توقع انجام اعمال درست بهصورت داوطلبانه را از اینان داشته باشد. البته همانطور که پیشتر گفته شد، رسانهها و فضای عمومی نیز در این زمینه مسوولیت زیادی دارند و باید در این وضعیت همراه با نهاد سیاستگذار در مقابل این گروهها بایستند و بر آنها اعمال فشار کنند.