هوشنگ امیراحمدی / استاد دانشگاه راتگرز آمریکا
هنوز برای یک ارزیابی منطقی از آنچه ممکن است در پی انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیسجمهور آمریکا برای رابطه ایران و آمریکا، و در کنار آن برای برجام پیش آید، زود است. برنامه صد روز اول آقای ترامپ روی مسائل اقتصادی و داخلی تمرکز دارد و عمداً درباره سیاست خارجی ساکت است. نه فقط درباره برجام که درباره هیچ یک از مسائل اساسیتر آمریکا در منطقه خاورمیانه و دنیا (نظیر داعش و سوریه) هم حرفی مطرح نشده است. وقتی هم که درباره کشورهایی مثل چین و مکزیک در برنامه صدروزه صحبت میشود تکیه روی تجارت نابرابر و قراردادهای «بد» تجاری منطقهای است. پس سوای آنچه ترامپ طی مبارزات انتخاباتی درباره ایران و برجام گفته است، سیاست منسجمی را اعلان نکرده و شاید هم تا شش ماه اول، سیاست ایشان در خصوص ایران مشخص نشود. شاید هم به دلیل بیثباتی فکری، ترامپ هیچگاه سیاست منسجمی را برای ایران تدوین نکند و دلخوش به حوادث باشد.
ترامپ بی برنامه و منتقدان هدفمند برجام
ترامپ طی مبارزات انتخاباتی درباره برجام مواضع ضد و نقیضی داشت. زمانی اعلام میکرد که برجام را پاره میکند؛ بعدها کمی کوتاه آمد و صحبت از بد بودن برجام کرد و تجدید مذاکره را به جای پاره کردن سند مطرح کرد. بالاخره بعد از انتخاب شدن، و متعاقب ملاقات با آقای اوباما، درباره برجام سکوت اختیار کرد. اینطور گفته میشود که اوباما واقعیتهای پشت پرده برجام را به ترامپ گفت و وی قانع شد که باید برخورد پیچیدهتری با برجام شود. در همین حال هم مخالفان سرسخت مذاکرات هستهای، از جمله نتانیاهو، ترکی فیصل و کیسینجر هشدار دادهاند که ترامپ برجام را حفظ کند. حتی باب کروکر، رئیس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا هم که طی مذاکرات هستهای اوباما را دروغگو خوانده بود به این جمع منتقدان قدیمی پیوست و نقض برجام را به ضرر منافع ملی آمریکا اعلان کرد.
واقعیت این است که این منتقدان در گذشته نقش پلیس بد را داشتند و میخواستند موضع مذاکره اوباما و جان کری، که نقش پلیس خوب را بازی میکردند، تقویت شود. امروز هم که ایران صنعت هستهای خودش را نمادین کرده است میخواهند که قرارداد را حفظ و از آن بهعنوان یک تله علیه ایران استفاده کنند. مشخصاً، آنها میخواهند با عمده کردن موارد جزئی «نقض» برجام از سوی ایران و ارتباط دادن موارد غیرمربوط به برجام (نظیر موشکهای ایران، دخالت جمهوری اسلامی در سوریه، عراق، لبنان، یمن و فلسطین، و بالاخره نقض حقوق بشر)، تحریمها و تهدیدهای جدیدی را در اطراف برجام بچینند. امیدواری این گروهها این است که با اعمال چنین برنامههایی دیر یا زود ایران از کوره در برود و برجام را صریحاً نقض کند. در چنین وضعیتی، آنها یک آشوب بینالمللی علیه ایران راه خواهند انداخت و امنیت ملی کشور و ثبات نظام را بهطور جدی به مخاطره میاندازند.
هماکنون ایران این فشارها را احساس میکند و برای پیشگیری از افزایش آنها از یک سو تهدید به عکسالعمل شدید میکند و از سوی دیگر مذاکرات جدیدی با گروه 1+5 شروع شده است که هدف آنها عقبنشینی اجباری ایران از برخی امتیازاتی است که در برجام به آن داده شده است. بیشتر اروپاییها پشت سر این مذاکرات هستند و به دروغ میگویند برای بستن دهان ترامپیها و حفظ برجام، دادن امتیازات اندک دیگری لازم است. آنها در ظاهر میخواهند این امتیازات جدید، بهانه نقض برجام از سوی ایران را از آمریکاییها بگیرد. واقعیت این است که اروپاییها به دنبال منافع تجاری خود در ایران هستند و میترسند آمریکا برجام را مستقیم یا غیرمستقیم تخریب کند که در آن صورت کار تجارت آنها با ایران هم مختل خواهد شد.
شناخت بهتر تهدیدات ترامپیسم برای ایران
واقعیت این است که دونالد ترامپ یک ملیگرا و پوپولیست نژادپرست است و ملیگرایان پوپولیست نژادپرست میتوانند به همراه تودههای بازنده بسیار خطرناک باشند. در همین حال، ترامپ یک فرصتطلب خودخواه است که حرکت و سیاست خارجیاش را با مواضع همکارانش در امنیت ملی همسو خواهد کرد تا محبوبیت بیشتری کسب کند. ترکیب این تمایلات و مسائل میتواند به رشد فاشیسم مخصوصاً در سیاست خارجی آمریکا کمک کند که در این صورت به اصطلاح فاتحه دنیا خوانده است. این دقیقاً همان مسیری است که آلمان و ایتالیا را در سالهای بین دو جنگ جهانی به سوی فاشیسم هدایت کرد. اگرچه آمریکا نهادهای دموکراتیک قدرتمندی دارد و نخبگان سیاسیاش هم، در طول تاریخ، انعطاف بیشتری برای تغییر نشان دادهاند، با این وصف نمیشود خطر ظهور فاشیسم در آمریکا را نادیده گرفت. ترامپیسم میتواند به این تمایل دامن بزند و اساس آن هم سوء استفاده از وضعیت بد طبقات متوسط و کارگری، بیتوجهی به اشتغال در مقایسه با تورم، سیاست لیبرالی مهاجرت، مشکل مشروعیت نخبگان سیاسی، تجارت آزاد غیرمنصفانه، ضدیت با جهانی شدن و نئولیبرالیسم، و تحقیر ملی خواهد بود.
از یک طرف ملیگرایی و نژادپرستی افراطی در آمریکا شکل خواهد گرفت و تقاضای طبقات متوسط و فرودست برای وضعیت اقتصادی و سیاسی بهتر دائماً زیاد خواهد شد. از طرف دیگر نخبگان سیاسی فعلی از جمله ترامپ علاقهای به یک تغییر اساسی در جهت بهبود وضع تودهها از خود نشان نمیدهند و کماکان مشغول عوامفریبی هستند. این رهبران ممکن است حتی قابلیت تغییرات داخلی را هم از دست داده باشند که در این صورت برای تخلیه فشار داخلی حتماً به ماجراجوییهای بینالمللی روی خواهند آورد. با توجه به همه شرایط و شواهد موجود، این ماجراجوییها حتماً علیه نیروهای مقاومت در منطقه خاورمیانه به خصوص ایران خواهد بود. از این دیدگاه است که من آینده آمریکا را جداً نگرانکننده میبینم و برای ایران و کشورهایی که با آمریکا ضدیت دارند هم نگرانم. بدیهی است که این یک دیدگاه درازمدت است و بر فرضیاتی هم بنا شده که احتمال ایجاد شرایط برای پیدایش آنها زیاد نیست. با وجود این، رهبران ایران نباید این احتمال را نادیده بگیرند.
اما احتمال افزایش تشنج بین ایران و آمریکای ترامپ در کوتاهمدت و میانمدت بسیار بالا و خطرناک است. ترامپ هماکنون مبادرت به تشکیل یک «کابینه جنگی» کرده است و موضع رهبران منتخب برای شورای امنیت ملی، سازمان سیا و وزارتخانههای دفاع، تجارت و خزانهداری بهترین شاهد این ادعاست، و فهرست کسانی که برای وزارت امور خارجه در نظر گرفته شدهاند نیز حکایت از شکلگیری چنین کابینهای دارد. اینها تماماً از دشمنان سرسخت جمهوری اسلامی هستند. رهبران حزب ترامپ، یعنی حزب جمهوریخواه، از دیگر نیروهای ضد ایران هستند. آنها به دلیل منزوی شدن در مذاکرات برجام و هم به خاطر دشمنی ایران با بعضی از نیروهای دوست آمریکا و حمایت از نیروهای دشمن آن کشور، با ایران ضدیت شدید دارند. متاسفانه برجام هم نه تنها ایرانهراسی را در آمریکا کاهش نداد که به آن دامن هم زده است. یک ضربالمثل چینی میگوید: «اگر بخواهی از من دشمن بسازی حتماً میتوانی.»
این درست است که ترامپ علاقهای به مداخله مستقیم نظامی در خاورمیانه، به خصوص ایران ندارد، و گفته مخالف سیاست «تغییر رژیم» است اما این امر را نمیشود نادیده گرفت که رئیسجمهور جدید آمریکا در حرف و عمل ثبات چندانی نداشته است و اغلب بهطور خیلی فرصتطلبانه و ناگهانی مواضع خودش را عوض کرده است. بزرگترین خطری که رابطه ایران و آمریکا را تهدید میکند پیشامدهای اتفاقی از نوعی هستند که گاه در خلیج فارس میان آنها پیش میآید. نحوه برخورد ترامپ با این اتفاقات با روش همه روسایجمهوری سابق متفاوت خواهد بود چون ترامپ عقبنشینی بلد نیست و همیشه میخواهد برنده باشد. متاسفانه اختیارات رئیسجمهور آمریکا برای مقابله با چنین پیشامدهایی هم نامحدود است. با وجود این اعتقاد دارم که میشود و باید این تهدید را به فرصت تبدیل کرد و برای این منظور جمهوری اسلامی باید سیاست و رفتار بسیار دقیق و حسابشدهای را پیش بگیرد. متاسفانه دولت تمام هم و غم خودش را صرف برجام کرده و نسبت به وضعیت خطرناکی که در هرحال شکلگیری است بیتوجه است. اعتقاد دارم که تا دیر نشده باید توجه ایران از برجام به کلیت رابطه برود چه در غیر این صورت هم برجام و هم شانس
آینده برای تشنجزدایی بیشتر از بین خواهد رفت.
پارامترهای همزیستی مسالمتآمیز با آمریکا
مشکلاتی که بین ایران و آمریکا وجود دارند عدیده و عمدهاند. بزرگترین این مشکلات، شعارهای برآمده از انقلاب اسلامی، زیست مستقل، نگاه بدبینانه آمریکا به «قدرت» ایران، و بالاخره ناسازگاری متقابل دو کشور و متحدانشان است. چون این مشکلات در چارچوب رفتارهای «انقلاب اسلامی» و رفتارهای «جهانخوارانه» آمریکا راهحل ندارد، تهران و واشنگتن باید در حواشی آنها با هم به یک همزیستی مسالمتآمیز برسند، نظیر آنچه شوروی سابق و آمریکا در زمان جنگ سرد به آن رسیدند. فهرست مشکلاتی که قابل مذاکره هستند و میشود آنها را کاهش داد عبارتند از تحریمها، سوریه، اسرائیل، عربستان، فلسطین، حزبالله لبنان، عراق و یمن. مشکل هستهای هم که قرار بود در چارچوب برجام حل شده باشد کماکان بهعنوان یک مساله تنشزا میان دو کشور باقی مانده است. متاسفانه ایران بعد از برجام اهرم مهمی جز قدرت مردم خود و پشتیبانی آنها ندارد در حالی که آمریکا حتماً در موقعیت بهتری از قبل از برجام قرار دارد. بعضیها فکر میکنند که دشمنی و مبارزه ایران با داعش میتواند برای ایران یک امتیاز محسوب شود. من چنین اعتقادی ندارم و باور دارم که آمریکا صرفاً میخواهد از ایران برای
نابودی داعش استفاده تاکتیکی ببرد.
مشکلات ایران و آمریکا سیاسی-نظامی و پیچیدهاند و راهحل صرفاً اقتصادی و ساده ندارند. با وجود این، یافتن راهحل و استفاده از شگردهای اقتصادی غیرممکن هم نیست. ترامپ حتماً نمیخواهد که سرمایهداران آمریکا پشت دروازههای ایران بمانند درحالی که سرمایهداران اروپایی در ایران فربه شوند (اتفاقی که برای آمریکاییان بعد از صلح با ویتنام پیش آمد). اما شروع حرکت باید یک تصمیم و عزم ملی در ایران باشد. خوشبختانه این عزم برای برجام به وجود آمد اما متاسفانه در همان جا متوقف شد و طرفین به یک راهحل نیمبند برای مشکل هستهای رسیدند که امروز دستخوش تهدید جدی شده است. این تجربه نشان میدهد که به دلیل تنیدگی مسائل دو کشور با هم و با مسائلی که در جهان و منطقه در جریان است، یک راهحل جامع ارجحیت دارد. روش رسیدن به این جامعیت باید قدم به قدم و از طریق مذاکره روی مسائلی باشد که برای هر دو طرف در اولویت قرار دارند. در همان شروع هم ایران باید درک بهتری از خود آقای ترامپ کسب کند. ترامپ یک فروشنده است و قبل از هر چیزی دوست دارد که برای خودش بازاریابی کند. عدم درک این روانشناختی ترامپ هر تلاشی را بین ایران و آمریکا برای کاهش تنش به
بیراهه میبرد.
از برجام شروع کنم. آقای ترامپ گفته که میخواهد بر سر برجام دوباره مذاکره کند و ایران آن را به شدت رد کرده است. البته در طرف ترامپ نیروهایی هستند که میخواهند ایشان برجام را دور بریزد و ایران هم تهدید به مقابله به مثل کرده است. این مواضع در هر دو طرف گرفتار احساسات ملی هستند. همانطور که حتی مخالفان سابق برجام هم به آقای ترامپ هشدار دادهاند، خروج آمریکا از برجام به نفع منافع ملی آن کشور نخواهد بود. آنها در عوض میخواهند که آمریکا برجام را به شکل یک تله برای ایران نگه دارد و در حاشیه آن به تحریم و تهدید ادامه دهد. تقریباً قطعی است که ترامپ در صورت اصرار ایران به عدم مذاکره با ایشان این مسیر را در پیش خواهد گرفت و امیدوار خواهد ماند که ایران به دلیل افزایش فشارها برجام را نقض کند، که در آن صورت آمریکا برای ضربهزدن به جمهوری اسلامی مشروعیت بینالمللی خواهد یافت. با درک این واقعیت و شناختی که از شخصیت خود-مرکزبینی ترامپ دارم، معتقدم که اصرار ایران به عدم مذاکره با ترامپ نه تنها تصمیم درستی نیست که خطرناک هم هست.
اما ایران میتواند مسیر ترامپ را با قبول مذاکره مشروط عوض کند و فرصت بزرگی را هم برای کاهش تنش در مسائل دیگر ایجاد کند. از این دیدگاه، رد پیشنهاد تجدید مذاکره ترامپ معقول نمینماید، برعکس، ایران باید از این پیشنهاد استقبال کند و از آن یک فرصت بسازد، اما بهجای «تجدید» مذاکره، پیشنهاد «مذاکره» را بدهد و اعلان کند که حاضر است با ترامپ (نه 1+5) در هر جا و زمانی مذاکره کند. ایران همچنین باید به آمریکا و متحدانش اینطور تفهیم کند که برجام برایش سراسر ضرر بوده و خلل و فرج آن باعث کمترین استفاده ایران از آن شده است. این در حالی است که ایران به تعهداتش بهطور کامل عمل کرده است. در واقع این حرکت ایران توپ را به زمین ترامپ میاندازد و در عوض واشنگتن دچار مشکل خواهد شد. ایران با قبول مذاکره بلوف ترامپ را رو خواهد کرد و برنده میشود. واقعیت این است که ایران از برجام سود چندانی نبرده است و شاید مذاکره با گروه ترامپ به حل برخی از مشکلات برجام برای هر دو طرف کمک کند. مهمترین هدف ایران در این وضعیت خطرناک باید حفظ گفتوگو بین دو کشور باشد اما نباید این گفتوگو را بهعنوان تجدید مذاکرات قبلی دوباره روی برجام منجمد
کرد.
اکثر تحریمها و تهدیدهایی که به جا ماندهاند در مورد حمایت از رژیم اسد در سوریه و نیروهای شیعه در عراق و یمن و نیز به ادعای آنها حمایت از تروریسم هستند. ترامپ و همکارانش برای حقوق بشر ارزشی جز در شعار قائل نیستند و از آن فقط بهعنوان یک ابزار فشار و مشروعیتبخش به تحریمها استفاده میکنند. مشکل سوریه در عوض برای آمریکاییها و متحدانش فوری و جدی تلقی میشود. خود ترامپ گفته است که دوست دارد حل این مشکل را با نابود کردن داعش از سوی ایران و روسیه شروع کند و در ادامه حتماً حاضر خواهد بود که نظام موجود در سوریه، منهای شخص بشار اسد، حفظ شود. آمریکاییها از تجربه عراق و لیبی یاد گرفتهاند که تغییر رژیمها آسان است اما مدیریت جانشین کردن آنها با نیروهای مشروع بسیار مشکل است. اما ایران تنها وقتی موفق خواهد شد برای نابودی داعش از آمریکا امتیاز بگیرد که هماکنون سر سوریه یا عراق بعد از داعش با آمریکا به یک درک رسیده باشد و چنین درکی هم نباید در خفا بماند بلکه باید با بوق و کرنا به گوش همه جهانیان برسد.
روسها هم احتمالاً فرمول ترامپ را خواهند پذیرفت. ایران باید بتواند به سوریه بعد از بشار اسد فکر کرده و برای آن برنامهریزی کند. ایران باید سوریه را بخشی از عمق استراتژیک خود بداند و ارتباط سوریه با حزبالله لبنان را بهعنوان یک محور دفاعی مهم حفظ کند. در مورد سوریه، ایران جداً شانس مذاکره سازنده با آمریکای ترامپ را خواهد داشت و از این طریق میتواند از شر بخش دیگری از تحریمها نجات یابد. ایران باید برای آینده سوریه بعد از اسد همانگونه عمل کند که برای استقرار یک دولت جدید (حامد کرزی) بعد از نابودی طالبان در افغانستان کرد، یعنی همکاری صادقانه برای استقرار یک دولت تماممردمی برای ملت سوریه. البته نقش عربستان و دیگر کشورهای منطقه مشکلات عدیده برای ایران ایجاد خواهد کرد، اما با توجه به عمق ارتباط ایران با نیروهای درون سوریه و اطراف، و قدرت فزاینده حزبالله لبنان و سوریه، ایران اهرمهای بزرگی در آن منطقه دارد.
مشکل موشکها قرار بود با برجام منتفی شود اما متاسفانه این امر همچنان موردی برای تهدید و فشار آمریکا باقی مانده است. در این رابطه بهترین مسیر باز همان گشایش مذاکره با آمریکا به بهانه گفتوگو جهت کاهش کاستیهای برجام برای هر دو طرف است. بدیهی است که ایران نمیتواند و نباید توان دفاعی خود را به مذاکره بگذارد. از طرف دیگر، بیتوجهی به این مشکل هم راهحل نخواهد بود. واقعیت این است که موضوع موشکها در آینده نزدیک بین ایران و آمریکا عمده خواهد شد و نیاز به یک راهحل اصولی خواهد داشت که با امنیت ملی ایران در تضاد نباشد. در این رابطه هر نوع مذاکرهای باید پیشدستانه بوده و مستقیماً نیروهای دفاعی کشور را در رأس خود داشته باشد. تصادفاً بخشی از سران امنیت ملی ترامپ نظامی هستند و آنها حتماً درک واقعبینانهتری از نیازهای دفاعی ایران خواهند داشت و با نیروهای نظامی ایران با واقعبینی بیشتری گفتوگو خواهند کرد.
ایران با دنیای عرب در یک کاسه است. دین و جغرافیای مشترک آنها را تا ابد در کنار هم نگه خواهد داشت. اگر چنین است، ایران چارهای جز یک زندگی شرافتمندانه مسالمتآمیز با اعراب نخواهد داشت. تشنج به هر دلیلی به ضرر هر دو طرف است. متاسفانه با توجه به شرایطی که پیش آمده است، مخصوصاً با عربستان سعودی، ایران باید با احتیاط بیشتری پیش برود. رابطه دو کشور بر سر موضوعات مذهبی، سوریه، عراق، یمن و مسائل دیگر به مرز خطر رسیده است. ترامپ با اسلام میانه خوبی ندارد و برای او شیعه و سنی تفاوتی نمیکند. در حین مذاکرات هستهای، عربستان منزوی و رابطهاش با ایران خراب شد. چرا باید آلمان جزو مذاکرهکنندگان با ایران باشد ولی عربستان نه؟ ترامپ و اطرافیانش به این مشکل آگاه هستند و همچنین میدانند که «تروریسم اسلامی» عمدتاً در میان مسلمانان سنی رشد کرده است. اما اعراب پول دارند و ترامپ هم به پول آنها برای برنامههای خود، به خصوص فروش اسلحه و احیای سرمایهداری مالی و ساختوساز، نیاز دارد. از این دیدگاه اگر ترامپ مجبور شود که بین ایران و عربستان طرف یکی را بگیرد آن حتماً عربستان خواهد بود. اما چرا باید ترامپ را در موضعی قرار داد که چنین
موضعی اتخاذ کند؟
اگر ایران قرار است با آمریکا کاهش تنش نکند و وضعیت رابطه به همین روال بماند یا بدتر شود آنگاه ایران باید انتظار کمک از آمریکا برای حل مشکل با اعراب را نداشته باشد و سیاست خود را بهسوی تنشزدایی مستقیم با اعراب پیش ببرد. البته کاهش تنش با آمریکا در این رابطه یک کمک بزرگ خواهد بود چون بخشی از رفتارهای تهاجمی عربستان به دلیل وضعیت بد رابطه ایران و آمریکاست. از دید اعراب، دشمنی آمریکا با ایران، آنها را قدرتمندتر میکند. متاسفانه رفتار ایران در حین مذاکرات هستهای هم این احساس را به دنیای عرب داد که دولت ایران، بهرغم شعارهای انقلابی، در موضع قدرت نیست و مشکلات زیادی دارد. اعراب همیشه خواستار یک ایران ضعیف بودهاند و از این رو باعث مشکلات عدیده برای خود و ایران شدهاند. همانطور که تجارب تاریخی نشان میدهد، یک ایران قویتر همیشه باعث ثبات بیشتری در منطقه خود مخصوصاً در دنیای عرب شده است. معنی این تجربه این است که ایران، حتی اگر برای رابطه بهتری با اعراب هم شده، باید به قدرتمند کردن خود بپردازد البته نه در حرف بلکه در عمل. از قضا، یکی از بزرگترین امتیازات ایران بر اعراب داشتن ظرفیت بسیار بالا، به دلیل تاریخ و
فرهنگ طولانیتر، برای ساختن قدرت نرم است.
این که ترامپ منطقه را ترک میکند، یک امید واهی است. با وجود مشکلات عدیده آمریکا در خاورمیانه و احتمال بینیاز شدن از نفت منطقه به دلیل افزایش تولید در آمریکا، ترامپ در منطقه خواهد ماند و شاید درگیریهایش وسیعتر از گدشته هم بشود. این امید که شاید طبیعت این درگیری بیشتر جنبه اقتصادی پیدا کند میتواند به واقعیت نزدیکتر باشد اما این تمایل خودبهخود به نفع ایران نخواهد بود. فروش اسلحه بیشتر به اعراب و نفوذ گسترده کمپانیهای آمریکایی در پروژههای منطقه عرب با تشویق ترامپ بخشی از این گسترش اقتصادی خواهد بود. با فرض این تغییر در رفتارهای منطقهای آمریکا، ایران از همین حالا باید خود را برای ایجاد توازن در روابط اقتصادیاش با شرق و غرب آماده کند. اما این توازن نمیتواند تنها با افزایش تجارت با اروپا ایجاد شود. برای ترامپ ملیگرا، اروپا و چین و روسیه با هم فرقی ندارند. از دید ترامپ سرمایهدار، اگر قرار نیست نفعی عاید او بشود بهتر است که عاید هیچکس هم نشود. متاسفانه تحریمها مانع افزایش روابط اقتصادی ایران و آمریکا خواهند بود و برجام هم کمکی نمیکند چون این توافق با هدف گشایش اقتصادی بین ایران و اروپا انجام گرفت.
این شاید مهمترین دلیلی است که برجام را باید بهطور جامعتری تجدید تولید کرد.
در همین حال هم ایران نباید با تکیه بر روسیه، چین، اروپا، و یا کشورهای «غیرمتعهد»، خود را در مقابل آمریکا قرار دهد. همه این کشورها منافع عظیم و عدیده در آمریکا دارند و حاضر نخواهند بود که خود را برای ایران در مقابل آمریکا قرار دهند. از آن طرف هم نزدیکی ترامپ با پوتین لزوماً به نفع ایران نخواهد بود. در گذشته هر وقت، آمریکا و روسیه نزدیکی بیشتری با هم داشتهاند سود کمتری عاید ایران شده است. عکس این وضعیت هم صادق بوده است، یعنی دشمنی بیشتر بین آمریکا و روسیه برای ایران سود زیادتری داشته است. البته ایران نمیتواند و نباید باعث دشمنی آمریکا و روسیه بشود اما میتواند از مسیر روسها و حتی مستقیم، روابط اقتصادی خود را با آمریکا گسترش بدهد. اما آمریکاییها فقط مادی نیستند. به عبارت دیگر، گسترش روابط اقتصادی با آمریکا باید با ارزشهای طرفین و منافع استراتژیک و سیاسی آنها هم جور دربیاید. از این دیدگاه است که یافتن راهحلهای منطقی برای مسائل فیمابین برمبنای منافع ملی دو طرف شروع خوبی خواهد بود. متاسفانه به جای رسیدن به یک توافق بین دو کشور، عدهای سعی کردهاند که به دشمنی بین این دو تمدن دامن بزنند. با ترامپیسم شاید
وقتش رسیده باشد که در این رابطه جداً تجدیدنظر شود.
ایران باید خانهای در خورد پیل بنا کند
برای توفیق در رسیدن به یک راهحل معقول با ترامپ، ایران باید این ضربالمثل را عملی کند که: «یا مکن با پیلبانان دوستی، یا بنا کن خانهای در خورد پیل». ستونهای چنین خانهای حکمت، عزت و قدرت هستند که باید در ساختار قدرت سیاسی و اقتصادی ایران مخصوصاً در حوزه امنیت، دفاع، سیاست خارجی، و توسعه اقتصادی، بر مبنای رشد صنعتی، نمودی درخشان داشته باشند. ترامپ یک «کابینه جنگی» تشکیل خواهد داد و برای یک معامله معقول با این کابینه، ایران نیز باید یک «کابینه جنگی» تشکیل بدهد. اما حرف من را نباید اینطور تعبیر کرد که ایران باید خود را برای «جنگ» احتمالی با آمریکا آماده کند. همانطور که بارها نوشته و گفتهام بین ایران و آمریکا جنگی در کار نخواهد بود، و کابینه جنگی ترامپ هم برای جنگ کردن تشکیل نشده است. صحبت از نمایش قدرت است و جسارت در عرضه خواستهها.
در همین حال هم دولت ایران باید سیاست نئولیبرالیسم اقتصادی را کنار بگذارد و به جای چشم دوختن به خارج برای «رشد» اقتصاد کشور، عاجلانه «توسعه» اقتصاد کشور را بر مبنای منابع داخلی در دستور کار قرار دهد و در این راستا با حمایت و حفاظت از صنایع کوچک و متوسط داخلی یک اقتصاد ملی بادوام بسازد. این تغییر در سیاستگذاری اقتصادی در راستای سیاستهای اقتصادی و جهانی ترامپ هم خواهد بود و شاید هم باعث نوعی همخوانی و همکاری اقتصادی بشود.
ترامپ با نئولیبرالیسم اقتصادی و تجارت خارجی کاملاً آزاد مشکل دارد و با هر کشوری که بخواهد چنین سیستمی را تبلیغ کند در تضاد قرار خواهد گرفت. از طرف دیگر، با ترامپ نئومرکانتالیست (تجارت کنترلشده) تجارت آزاد رابطهای یکجانبه و برد-باخت به نفع ترامپ خواهد بود. ساختن یک اقتصاد ملی یا مقاومتی جزء لاینفک امنیت ملی کشور است و در این راستا باید مدیریتها را هم تصحیح و با فساد مبارزه جدی کرد. در غیر این صورت وضع معیشتی مردم، مخصوصاً اقشار متوسط به پایین، بدتر خواهد شد و در نتیجه امنیت ملی ایران میتواند به وسیله ترامپ یا هر قدرت دیگری به مخاطره بیفتد.
در پایان، برخورد ایران با امنیت ملی خود باید ورای قدرتسازی سخت، رشد اقتصادی و مذاکره با آمریکا باشد. قدرت نرم هم در دنیای امروز به همان اندازه قدرت سخت برای امنیت ملی و انسانی حیاتی شده است. بخش عمدهای از تحریمها علیه ایران به بهانه نقض حقوق بشر اعمال شدهاند و در آینده هم این امکان وجود دارد که دولت ترامپ از این ابزار بیشترین استفاده را ببرد. ایران باید این بهانه را از آمریکا و متحدانش بگیرد. گشایشهای دموکراتیک در حوزههای سیاسی و اقتصادی باید گسترش یابند تا از این طریق مشارکت مردمی در امنیت ملی بالا برود و بهانه برای تحریم و دخالتهای خارجی کم شود. در این رابطه، مبارزاتی که برای انتخاب رئیسجمهوری در پیش است فرصت بزرگی ایجاد خواهد کرد. انتخابات آینده باید تا حد امکان منصفانه و آزاد برگزار شود تا بهانه دست عاملان تحریم نیفتد و دولتی شکل بگیرد که قابلیت دفاع کشور و توسعه بادوام آن را یکجا در خود دارد. اما اگر روال وعده بیعمل ادامه یابد، مشارکت مردمی کاهش یافته و امنیت ملی در خطر خواهد افتاد.
دیدگاه تان را بنویسید