سیاست آمریکا
پیروزی ترامپ
حزب جمهوریخواه طی پیشینه ۱۶۰ساله خود بردگی را لغو کرد، آرای کنگره را برای تصویب قانون حقوق مدنی به دست آورد و به پایان بخشیدن جنگ سرد کمک کرد.
حزب جمهوریخواه طی پیشینه 160ساله خود بردگی را لغو کرد، آرای کنگره را برای تصویب قانون حقوق مدنی به دست آورد و به پایان بخشیدن جنگ سرد کمک کرد. شش ماه آینده به این اندازه شکوهمند نخواهد بود. پس از انتخابات اولیه در ایندیانا، اکنون آشکار است که جمهوریخواهان با کاندیدایی وارد انتخابات ریاستجمهوری میشوند که گفته است خانواده تروریستها را خواهد کشت، با طرفداران خود خشونت را ترویج داده است، نقطهضعفاش تئوریهای دیوانهوار درباره توطئه است و مجموعهای از سیاستهای حمایتی و نادرست اقتصادی را تایید میکند که مضحک و آسیبزنندهاند.
نتیجه انتخابات میتواند برای حزب جمهوریخواه و از همه مهمتر برای آمریکا ویرانگر باشد. آقای ترامپ حتی تا همین مرحله نیز که رسیده آسیب جدی زده و در ماههای آینده نیز خواهد زد. بدتر اینکه در این رقابت دونفره ریاستجمهوری، احتمال پیروزی او بالای صفر است. امکان دارد که آقای ترامپ با تثبیت نامزدیاش لحن خود را عوض کند. اگر تلاش کند حداقل آرای تعدادی از رایدهندگان را به دست آورد، بهخصوص زنان که هماکنون از او متنفرند، بینزاکتی و فحاشیهایش را کنار خواهد گذاشت. ممکن است رفتارش بیشتر به یک رئیسجمهور شباهت پیدا کند (اگرچه نشانههای بسیار کمی از آن در اظهارات عجیب و بیپایه و اساس هفته جاری دیده شد؛ زمانی که گفت پدر تِد کروز، که پیش از این رقیب او بود، دور و بر لی هاروی اسوالد بوده پیش از آنکه جان افکندی را ترور کند). کاری که او قطعاً انجام نخواهد داد تغییر مسیر سیاست است. زیرا کاملاً روشن است که آقای ترامپ نوعی جهانبینی دارد که از آن عدول نمیکند. این باورها فاقد انسجام یا ارتباط با واقعیت هستند. آنها با مهارت ویژه قرن بیستمی در ارتباطات سیاسی، لذت از وجود کشمکش و نادیده گرفتن حقایق به هم بافته شدهاند که با
داشتن شغل برنامه تلویزیونی تقویت شده است. اما آنها باورهایی سخت و قدیمی هستند.
فراتر از خودستایی
این جهانبینی تا حدی زاییده محلهای ساختمانسازی پدرش در نیویورک در دهه 60 میلادی است. آقای ترامپ دوست دارد توضیح دهد که روزگاری تابستان خود را با کار کردن در چنین مکانهایی در کنار نجارها، لولهکشها، و مردانی که تیرهای سنگین داربست را حمل میکردند گذرانده است. او ادعا میکند این تجربه به او قدرت درک و شناخت نگرانیهای طبقه کارگر سختکوش را داده است که سیاستهای آمریکا سبب عقبماندگی آنها شده است. او ناسیونالیسم اقتصادی ریشهدار خود را توضیح میدهد.
آقای ترامپ دههها از توافقات تجاری شکایت کرده است. او در اوایل دهه 90 میلادی علیه نفتا (NAFTA) بحث میکرد. او اکنون آن را بدترین قرارداد تجاری در تاریخ جهان میداند. به همین ترتیب، او همیشه کسری تجاری آمریکا را نشانه بازی اشتباه یا مهارتهای ضعیف در مذاکره دانسته است. برای مردی با چنین باورهایی، آشکار است که قراردادهای تجاری بیشتر از این نوع فاجعه است و اینکه شرکتهای آمریکایی باید تولید را به داخل بازگردانند یا با تعرفهها روبهرو شوند. آقای ترامپ ممکن است بخواهد بر سر جرایمی که آنها باید پرداخت کنند چانهزنی کند، اما اهداف پشت آن ریشهدار است. او طرفدار سرسخت حمایت از تولیدات داخلی است و فرصتطلب نیست. اگر بخواهیم با توجه به نتایج انتخابات اولیه قضاوت کنیم باید بگوییم که حداقل 10 میلیون نفر با او موافقاند. سیاست خارجی آقای ترامپ ترکیبی از سرخوردگی نسبت به هزینههای مربوط به نقش جهانی آمریکا (موردی که پس از جنگ در عراق و افغانستان رایج شد) و اشتیاق به ایجاد ترس و احترام در کشور است. افراد خارج از آمریکا که روی غفلت دیپلماتیک و جغرافیایی او (که مشابه آن فراوان است) انگشت میگذارند اصل سادهای که او را
به تحرک وامیدارد از دست میدهند. آقای ترامپ میخواهد آمریکاییهای خارج از کشور را بر آن دارد که هزینه کامل حمایت هژمونیک را که از آنها میشود پرداخت کنند. متحدان باید هزینه پایگاههای آمریکا در خاک خود، و تجهیز کردن و حقوق دادن به سربازان را پرداخت کنند. درست نیست که این کار را انزواگرایی بنامیم زیرا آقای ترامپ نیز چند ماجراجویی خارجی از جمله اشغال عراق و تصرف میادین نفتی آن را پیشنهاد داده است. این نوعی بینش رومی در سیاست خارجی است که در آن نقش دیگر بخشهای جهان دادن باج و خراج به پایتخت و قدردانی کردن از پادگانهای آمریکاست.
محاسبه خسارت
برای افرادی همچون کارکنان این روزنامه، که به دستاوردهای جهانیسازی و نظم جهانی به رهبری آمریکا معتقدند، این جهانبینی هولناک است. خوشبختانه آقای ترامپ احتمالاً انتخابات کلی را از دست میدهد. برای کاندیدایی که مطلوب دوسوم آمریکاییها نیست کسب 63 میلیون رای دشوار است، و این یعنی همان چیزی که کاندیدای پیروز به آن نیاز دارد. سهم زنان که طرفدار او نیستند حتی بالاتر است.
اما این آسودگی خاطر اندکی است زیرا حتی بدون پیروزی آقای ترامپ در ماه نوامبر، تاجگذاری او به عنوان نامزد انتخابات آسیبزننده است. ممکن است گردهمایی جمهوریخواهان در کلیولند به خشونت بینجامد، منطقهای که حامیان و معترضان آقای ترامپ در آنجا با هم روبهرو خواهند شد. رایدهندگان در شش ماه آینده بارها و بارها خواهند شنید که هیلاری کلینتون، رقیب او از حزب دموکرات، متقلب و دروغگوست. بیشتر اینها همچنان باقی خواهند ماند اگر او پیروز انتخابات شود و افرادی را که به این موارد باور دارند خشمگین خواهد کرد و خانم کلینتون ضعیف خواهد شد. متحدان آمریکا با ترس نتایج انتخابات را مینگرند: چه در شورای امنیت سازمان ملل متحد و چه در گفتوگوهای دوجانبه در پکن، شبح آقای ترامپ بر سر هر جلسه بین آمریکا و نیروی خارجی در فاصله زمان حال و 8 نوامبر سایه خواهد افکند.
حزب جمهوریخواه که همیشه کجخلق است ممکن است واقعاً درهم بشکند. حتی اگر آقای ترامپ شکست بخورد، نشان خواهد داد که مسیری به سمت نامزدی وجود دارد که از ملیگرایی و پوپولیسم اقتصادی میگذرد. کوهنوردان میدانند که مطمئنترین مسیر به سوی قله مسیری است که قبلاً امتحان شده است. بعضی جمهوریخواهان خواهند گفت که پیام آقای ترامپ بدون قسمتهای نیشدار آن، میتواند در انتخابات بعدی به پیروزی او بینجامد. دیگران استدلال میکنند که او بازنده شد زیرا یک محافظهکار واقعی نیست. بدون توافق درباره اینکه چه کاری اشتباه بود، ساختن راهی جدید دشوار است.
و البته امکان برنده شدن او وجود دارد. تعداد افرادی که از خانم کلینتون متنفرند به اندازه افراد متنفر از آقای ترامپ نیست، اما نسبت افرادی که با ناخشنودی او را مینگرند بیشتر از حد نرمال یک نامزد ریاستجمهوری است. درست مانند کشتارهای پاریس در ماه دسامبر که به مبارزه انتخاباتی آقای ترامپ شور و نشاط بخشید، یک حمله تروریستی یا یک رویداد دیگر که آمریکاییها را دچار وحشت کند میتواند آرا را به سوی او بکشاند. کفه ترازوی این احتمال علیه اوست، اما هیچکدام از اینها غیرممکن نیست. این امر دلیل این است که چرا در پیروزی آقای ترامپ نشانههایی از تراژدی برای جمهوریخواهان، برای آمریکا و برای سایر بخشهای جهان وجود دارد.
مبنع:اکونومیست
دیدگاه تان را بنویسید