تاریخ انتشار:
بریده روزنامه ها - ۱
احمدینژاد بوتاکس نکرده است
گفتوگویی با مهدی خورشیدی، داماد احمدینژاد داشته است. وی میگوید: «... ایشان یکهو تصمیم گرفتند و ریاست استاندارد را به من پیشنهاد داد. بالاخره تصمیم ایشان بود من هم دو سه ماهی زیر بار نرفتم بعد هم به درخواست ایشان قبول کردم و رفتم ولی وقتی مسائل و اختلافات و اصطکاکها را دیدم خودم ترجیح دادم سکوت بکنم و کنار بکشم چون به صلاح مملکت نبود. بعد از چند روز هم با اعتراض مجلس کنار گذاشته شدم... من از آقای احمدینژاد دلخور شدم. هنوز هم دلخور و ناراحتم... احمدینژاد بوتاکس نکرده چون بوتاکس بیشتر صورت را باز میکند. البته من کار پوست نکردهام اما ایشان تا جایی که میدانم در سفرهای استانی زیر آفتاب و اینطرف و آنطرف پوستشان خیلی اذیت شد یکسری کرم برای ایشان تجویز شد و خب خیلی بهتر شدند.»
درباره پدیدهای به نام کیهان
عباس عبدی از فعالان سیاسی اصلاحطلب معتقد است مشکل اصلی ما، روزنامه کیهان و نوشتههایش نیست، بلکه مشکل این نابرابری حقوقی است... مساله این است که اتهامات کیهان از دو حال خارج نیست، یا درست است یا نادرست. اگر درست است چرا متهمین صافصاف راه میروند و کسی به آنان کار ندارد و اگر نادرست است، چرا روزنامه کیهان صافصاف! راه میرود و همچنان اتهام میزند؟ مساله این است که این وضع برای جامعه ما فاجعه است. ... وقتی کسانی را به بدترین اتهامات بنوازند و بعد همانها جهتدهنده اصلی انتخاب مردم در ریاستجمهوری باشند در این صورت اگر آن اتهامات درست باشد وای به حال آن جامعه. و اگر نادرست باشد وای به حال آن روزنامه و دستگاه قضایی.
هاشمی پخته سخن بگوید
در سرمقاله خود نوشت: «آیتالله هاشمیرفسنجانی گفت: نمیتوانیم با جهان قهر باشیم، این اندیشه افراطی مخل شعار استقلالخواهی مردم است. اگر منظور آیتالله هاشمی از قهر با جهان، قهر با آمریکاست آمریکا که معادل کل جهان نیست! اولاً: ما که با آمریکا قهر نیستیم، آنها با ملت ما قهر هستند. ثانیاً: این اتهام را که ما با جهان قهر هستیم، آمریکاییها به ما میزنند. این اتهام نباید از زبان یک سیاستمدار پخته و باتجربه در داخل صادر شود. ثالثاً: آمریکاییها یکی از دهها شرطشان برای خروج از قهر با ملت ایران را به رسمیت شناختن یک رژیم جعلی در منطقه به نام اسرائیل میدانند. ما چگونه میتوانیم این شرط را بپذیریم ...رابعاً: اگر هنر آشتی با آمریکا و اسرائیل در دیپلماسی خارجی ایران وجود داشت، در دولتهای سازندگی و اصلاحات از آن رونمایی میشد.»
عرفان احمدینژادی
با ابراهیم فیاض از استادان دانشگاه حامی محمود احمدینژاد مصاحبه کرده است. وی میگوید: «دولت احمدینژاد، دولت عرفانی بود؛ حافظ و مولانا هم رئیسجمهور میشدند مثل او عمل میکردند!... ما در عرفان رندی داشتیم. رندی یعنی دروغ مصلحتآمیز به ز صد راست فتنهانگیز!... قصه هاله نور مصداق عرفان بود. مصداق رندی نبود. بالاخره لابد یک چیزی دیدهاند! من که نمیتوانم بگویم دروغ بود ...عرفان همیشه هوش هیجانی ما را تقویت کرده است. هوش هیجانی یعنی همین مچگیریها و زد و خوردها؛ وگرنه درباره بعد فقهیاش که رهبری گفتند این سخنان خلاف شرع است... اصلاً دولت احمدینژاد دولت عرفانی بود. در دوره اول، عرفان او عرفانی ساده و مردمی بود. اما در دوره دوم، کسانی که در عرفان ابنعربی و مولانا و ملاصدرا کار کردهاند، احمدینژاد را به وادی اومانیسم عرفانی سوق دادند.»
گفتوگویی با مهدی خورشیدی، داماد احمدینژاد داشته است. وی میگوید: «... ایشان یکهو تصمیم گرفتند و ریاست استاندارد را به من پیشنهاد داد. بالاخره تصمیم ایشان بود من هم دو سه ماهی زیر بار نرفتم بعد هم به درخواست ایشان قبول کردم و رفتم ولی وقتی مسائل و اختلافات و اصطکاکها را دیدم خودم ترجیح دادم سکوت بکنم و کنار بکشم چون به صلاح مملکت نبود. بعد از چند روز هم با اعتراض مجلس کنار گذاشته شدم... من از آقای احمدینژاد دلخور شدم. هنوز هم دلخور و ناراحتم... احمدینژاد بوتاکس نکرده چون بوتاکس بیشتر صورت را باز میکند. البته من کار پوست نکردهام اما ایشان تا جایی که میدانم در سفرهای استانی زیر آفتاب و اینطرف و آنطرف پوستشان خیلی اذیت شد یکسری کرم برای ایشان تجویز شد و خب خیلی بهتر شدند.»
درباره پدیدهای به نام کیهان
عباس عبدی از فعالان سیاسی اصلاحطلب معتقد است مشکل اصلی ما، روزنامه کیهان و نوشتههایش نیست، بلکه مشکل این نابرابری حقوقی است... مساله این است که اتهامات کیهان از دو حال خارج نیست، یا درست است یا نادرست. اگر درست است چرا متهمین صافصاف راه میروند و کسی به آنان کار ندارد و اگر نادرست است، چرا روزنامه کیهان صافصاف! راه میرود و همچنان اتهام میزند؟ مساله این است که این وضع برای جامعه ما فاجعه است. ... وقتی کسانی را به بدترین اتهامات بنوازند و بعد همانها جهتدهنده اصلی انتخاب مردم در ریاستجمهوری باشند در این صورت اگر آن اتهامات درست باشد وای به حال آن جامعه. و اگر نادرست باشد وای به حال آن روزنامه و دستگاه قضایی.
هاشمی پخته سخن بگوید
در سرمقاله خود نوشت: «آیتالله هاشمیرفسنجانی گفت: نمیتوانیم با جهان قهر باشیم، این اندیشه افراطی مخل شعار استقلالخواهی مردم است. اگر منظور آیتالله هاشمی از قهر با جهان، قهر با آمریکاست آمریکا که معادل کل جهان نیست! اولاً: ما که با آمریکا قهر نیستیم، آنها با ملت ما قهر هستند. ثانیاً: این اتهام را که ما با جهان قهر هستیم، آمریکاییها به ما میزنند. این اتهام نباید از زبان یک سیاستمدار پخته و باتجربه در داخل صادر شود. ثالثاً: آمریکاییها یکی از دهها شرطشان برای خروج از قهر با ملت ایران را به رسمیت شناختن یک رژیم جعلی در منطقه به نام اسرائیل میدانند. ما چگونه میتوانیم این شرط را بپذیریم ...رابعاً: اگر هنر آشتی با آمریکا و اسرائیل در دیپلماسی خارجی ایران وجود داشت، در دولتهای سازندگی و اصلاحات از آن رونمایی میشد.»
عرفان احمدینژادی
با ابراهیم فیاض از استادان دانشگاه حامی محمود احمدینژاد مصاحبه کرده است. وی میگوید: «دولت احمدینژاد، دولت عرفانی بود؛ حافظ و مولانا هم رئیسجمهور میشدند مثل او عمل میکردند!... ما در عرفان رندی داشتیم. رندی یعنی دروغ مصلحتآمیز به ز صد راست فتنهانگیز!... قصه هاله نور مصداق عرفان بود. مصداق رندی نبود. بالاخره لابد یک چیزی دیدهاند! من که نمیتوانم بگویم دروغ بود ...عرفان همیشه هوش هیجانی ما را تقویت کرده است. هوش هیجانی یعنی همین مچگیریها و زد و خوردها؛ وگرنه درباره بعد فقهیاش که رهبری گفتند این سخنان خلاف شرع است... اصلاً دولت احمدینژاد دولت عرفانی بود. در دوره اول، عرفان او عرفانی ساده و مردمی بود. اما در دوره دوم، کسانی که در عرفان ابنعربی و مولانا و ملاصدرا کار کردهاند، احمدینژاد را به وادی اومانیسم عرفانی سوق دادند.»
دیدگاه تان را بنویسید