راه رسیدن به توافق هستهای طولانی است
همکاران خطرناک
این قرن شاید زمان آرامش باشد اما به نظر میرسد که مهد تمدن جهان چنین چیزی را نمیپذیرد.
این قرن شاید زمان آرامش باشد اما به نظر میرسد که مهد تمدن جهان چنین چیزی را نمیپذیرد. هرچند که اوباما تلاش میکند تا سیاست خارجی خود را بر آسیا متمرکز کند و وعده میدهد تا توازنی دوباره برقرار سازد باز هم به سمت خاورمیانه کشیده میشود. در سال 2014 این الگو قدرت و اهمیت بیشتری پیدا میکند و تاثیر آن چند برابر میشود.
دلیل این امر شورشهای خونین مصر، لیبی و سوریه یا تلاش جان کری وزیر امور خارجه آمریکا برای کشاندن اسرائیلیها و فلسطینیها به سمت صلح نیست. دلیل اصلی آن است که رئیسجمهور میانهرو و جدید ایران که در ژوئن 2013 انتخاب شد حاضر است تا درباره برنامه هستهای کشورش به گفتوگو بنشیند. ایران اصرار دارد برنامه هستهایاش صلحآمیز است در حالی که بسیاری از کشورهای قدرتمند آن را به منظور دستیابی به سلاح هستهای میدانند. شکست یا موفقیت در برخورد با ایران تعیینکننده قضاوت جهان درباره سیاست خارجی اوباما خواهد بود. این کار در شکلدهی آینده کل خاورمیانه نیز نقش خواهد داشت.
دلایلی برای نگرانی
هیچکس حتی تصور نمیکند که این گفتوگوها ساده باشد. به سه دلیل ممکن است گفتوگوها مبهم و بدون قطعیت باشند. اول، آنکه چشمانداز رسیدن به توافق به همان اندازه چشمانداز حمله نظامی موشکی و بمباران با هدف نابودی تاسیسات هستهای ایران امکانپذیر است. اوباما مکرراً اعلام کرده بود که ایران دارای سلاح هستهای را تحمل نمیکند. سناتورهای آمریکایی در سال 2012 با اکثریت 90 در مقابل یک، علیه ایران هستهای رای دادند. حتی اگر اوباما وعده خود را نقض کند اسرائیل تهدید کرده است به تنهایی حمله نظامی صورت میدهد. در این حالت اگر ایران با حمله به شهرهای اسرائیل یا اهداف آمریکایی به اقدامات تلافیجویانه مبادرت ورزد ایالات متحده نیز به این بحران کشیده خواهد شد. در طول سالها مذاکره، دیپلماسی همواره جایگزین حمله نظامی بوده است. ماههای آینده ثابت میکند که این جایگزین واقعاً وجود دارد. پیچیدگی دوم مستقیماً از این موضوع ناشی میشود. از یک طرف، رسیدن به توافق میتواند پاداشی برای رئیسجمهوری باشد که تلاش میکند تا از سیاست خود در زمان بیداری عربی دفاع کند. توافقنامه نهتنها باعث
میشود آمریکا از جنگی دیگر علیه کشور مسلمان اجتناب کند بلکه به ثبات کامل و قطعی امنیت خاورمیانه کمک میکند. از طرف دیگر، به همان اندازه که آمریکا در جستوجوی دستیابی به توافق است نسبت به اقدامات مخفی و آشکار ایران بدگمان است. در طول سالها گفتوگو، مذاکرهکنندگان ایران صحبتهایی دوپهلو داشتند. بنابراین آنها ممکن است فکر کنند این بار هم مانند زمانهای گذشته اتفاقات تکرار میشوند. سومین مشکلی که بر گفتوگوها سایه افکنده زمان است. تحریمها اقتصاد ایران را ضعیف کردهاند. فروش نفت که در گذشته 80 درصد از درآمدهای دولت را تشکیل میداد تا سال 2011 به نصف تقلیل یافت. ذخایر ارزی کشور روبه کاهش است و حتی منابع رسمی میزان تورم را حدود 40 درصد اعلام کردهاند. از آنجایی که این مشکلات به دولت آسیب میزند برطرف ساختن آنها ضروری است. اما برنامههای هستهای ماهیتی فنی دارند. حتی اگر ایران همکاری کند رسیدن به توافق قطعی ماهها طول خواهد کشید. با توجه به فقدان اعتماد و مشکل برگرداندن تحریمهایی که در صورت توافق رفع میشوند کشورها در اعطای امتیازات به ایران تردید خواهند کرد مگر اینکه واقعاً از پیشرفت توافقها مطمئن و قانع شده
باشند. خطر در آنجاست که آقای روحانی با تحریک انتظارات و گشودن درها بر روی غرب ممکن است اختیارات کافی برای برقراری رابطه با غرب نداشته باشد. موضع نهایی ایران به تایید رهبر کشور بستگی دارد. تاکنون آیتالله خامنهای از گفتوگوها استقبال کرده است هر چند در مواردی نیز آمریکا را مورد تحقیر قرار داد.
روشن کردن فیوزها
وجود بیاعتمادی و تهدید امری ناخوشایند است. هیچکس از موضع قدرت مذاکره نمیکند. بنابراین اگر قرار است گفتوگوها به جایی برسند لازم است حس موفقیت آینده آنها ایجاد شود. اولین نشانه باید از طرف مذاکرهکنندگان ایرانی بیاید. رفتار آنها میتواند جدیتشان را به جهان ثابت کند. اگر ایرانیان بتوانند اولین نشانههای حسننیت را آشکار سازند بلافاصله باید به آقای روحانی پاداش داد. نمیتوان از اوباما انتظار داشت بتواند کنگره را در زمان کوتاه برای رفع تحریمها مجاب کند. در واقع کنگره که قصد دارد این افتخار را از اوباما بگیرد و در مقابل نگرانیهای بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل نیز حساس است میتواند در این موضوع نقشی حیاتی داشته باشد. یکی از پیشنهادات آزادسازی پولهای مسدودشده ایران و پیشنهاد دیگر رفع برخی تحریمها از جانب کشورهای اروپایی است. این رویه گام به گام میتواند راهی ممکن به سوی توافق نهایی باشد. در بهترین حالت آمریکا و ایران میتوانند به آشتی برسند. این دو کشور از برخی جهات متحدانی ذاتی هستند. در زمان شاه، آمریکا از ایران برای ایجاد ثبات در منطقه متلاطم
خاورمیانه استفاده میکرد. کاهش مواضع ضدآمریکایی میتواند این نقش را به ایران بازگرداند. اما به احتمال زیاد توافقنامهها به اندازه کافی جامع نخواهند بود. با کاهش تحریمها و کمتر شدن احتمال اقدام نظامی، ایران ممکن است یک بار دیگر بازی را آغاز کند. آقای اوباما فقط تهدید ایران را مهار میکند اما آن را از بین نمیبرد. اما با وجود بحرانها و ناآرامیهای خاورمیانه حتی این کار هم میتواند موفقیتی غیرمنتظره باشد.
دیدگاه تان را بنویسید