شناسه خبر : 39838 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

نبرد در وقت اضافه

برجام و مذاکرات بازگشت به آن به کدام‌سو خواهد رفت؟

 

سینا عضدی / پژوهشگر روابط بین‌الملل در شورای آتلانتیک 

وضعیت دومین مرحله از دور هفتم مذاکرات احیای برجام در وین به شکلی است که ارزیابی کیفی آن بستگی مستقیمی به دیدگاه و خواسته‌های طرف‌های مذاکره پیدا کرده و از همین‌رو، شاید به روشنی نتوان گفت چه وضعیتی بر روند این دوره از مذاکرات حکم‌فرماست. طبیعتاً بریتانیا، آلمان و آمریکا مواضع هشدارآمیزی مبنی بر «اتمام زمان» ابراز می‌کنند و پنجره مذاکرات را رو به بسته شدن می‌دانند. در همین راستا «رابرت مالی» نماینده ویژه دولت آمریکا در امور ایران، اعلام کرده است که به سرانجام نرسیدن مذاکرات، آمریکا را مجبور به استفاده از انتخاب‌های دیگر خود خواهد کرد و از طرف دیگر نماینده روسیه نیز مواضع متفاوت‌تری را ابراز کرده است به شکلی که اخیراً در توئیتی در مورد «ترتیبات» در دستور کار قرارگرفته (Sequencing) سخن گفته بود که برای نخستین‌بار است به این مساله پرداخته می‌شود. مجموع این مسائل و اخباری که از مذاکرات به گوش می‌رسد نشان می‌دهد که وضعیت کنونی، نسبت به آنچه در تابستان سال جاری رخ داد و امید می‌رفت که در سالگرد عقد تفاهم برجام در ماه جولای طرفین به توافق بازگردند، چندان امیدوارکننده به نظر نمی‌رسد.

 

بازگشت به نقطه صفر

اگرچه تیم جدید مذاکره‌کننده ایران مدعی در پیش گرفتن راه و ایده‌های جدید است اما رفته‌رفته اذعان کرده است که در همان مسیر پیشین گام برمی‌دارد و اساساً راهی غیر از این وجود ندارد. اگرچه در دوره دولت حسن روحانی نیز امکان تسریع توافق و حصول نتیجه وجود داشت اما به نظر می‌رسد ترجیح بر این بوده است که اعتبار بازگشت به برجام به خالقان برجام اعطا نشود. از همین‌رو، تیم پیشین نیز عجله بیشتری برای حصول توافق و بازگشت همه طرف‌ها به برجام داشت که چنین نشد. با این حال مساله مطرح، مربوط به امکان حصول توافق است که این پرسش مطرح می‌شود که اگر در دوره قبل، توافق تا این حد در دسترس بوده است پس چرا اکنون چنین روندی با سرعتی قابل قبول در پیش گرفته نمی‌شود؟ آیا تفاوت کارگزاران و نقش قابل توجه و تاثیرگذاری که در روند حصول توافق دارند در این مساله اثرگذار است؟ پاسخ به این دو پرسش و پرسش‌هایی از این دست می‌تواند رمزگشای وضعیت کنونی باشد. واقعیت این است که نقش کارگزار و نگاه آنها به روابط بین‌الملل نقش مستقیمی در روند مذاکرات و رسیدن به توافق دارد. نقش ایدئولوژی نیز در این مساله بی‌تاثیر نیست به شکلی که برخی از مقامات کنونی تیم ایران حتی نام برجام را در دل این مذاکرات بر زبان نمی‌آورند و با یاد کردن از آن با واژه «معاهده» تلاش می‌کنند برجام را از یاد ببرند اگرچه بر اصل ماجرا خدشه‌ای وارد نمی‌شود.

 

مواضع اروپا؛ نشانه راند پایانی؟

مواضع متفاوت اروپا و حتی ایالات متحده نیز در این میان نقطه تمایزی در مذاکرات محسوب می‌شود. از نگاه اروپا و آمریکا تیم جدید مذاکره‌کننده ایرانی جایی برای انعطاف‌پذیری باقی نگذاشته است و سه پیش‌نویسی که از سوی ایران به طرف‌های مذاکره ارائه شده است و ابراز موضع در مورد عدم پذیرش مذاکرات تا دور ششم که در دولت روحانی انجام شده بود اما پس از آن به پذیرش آن روی آوردند نوعی «عقب‌نشینی» تلقی می‌شود که اگرچه تیم مذاکره‌کننده پیوسته بر عدم تمایل به عقب‌نشینی اصرار دارد اما همین رویکرد، نوعی «عدم جدیت» از سوی ایران را در باور طرف‌های مقابل ایجاد می‌کند. از سوی دیگر، این وضعیت برای سایر تیم‌های حاضر در مذاکرات این تلقی را ایجاد کرده است که ایران در پی تلف کردن وقت در راستای تسریع بخشیدن و پیشرفت بیشتر برنامه اتمی است.

 

ایران و گسترش برنامه هسته‌ای

وضعیت کنونی مذاکرات و شیوه کنش تیم مذاکره‌کننده جدید شباهت زیادی به رویکرد دولت احمدی‌نژاد پیدا کرده است. در آن زمان، مسابقه‌ای شدید بین افزایش گستره برنامه اتمی و تحریم‌های بین‌المللی پدیدار شده بود. به باور برخی طرف‌ها، هرچه ایران با سرعت و شدت بیشتری برنامه خود را به جلو هدایت کند فشار بیشتری بر آمریکا تحمیل خواهد کرد که می‌توان بر آن عنوان «کارزار فشار حداکثری ایران علیه آمریکا» نهاد. یعنی ایران با این شیوه، فشار بر آمریکا را افزایش خواهد داد و با «افزایش ریسک»، ایالات متحده را وادار به اعطای امتیازات بیشتر خواهد کرد. بعید به نظر می‌رسد که ایران تمایلی به افزایش توان هسته‌ای خود در راستای رسیدن به سلاح اتمی داشته باشد و این مساله حتی از سوی مقامات رسمی آمریکا از جمله «بیل برنز» رئیس CIA نیز تایید شده است. با این حال به نظر می‌رسد که ایران در راستای دریافت امتیازات بیشتر در تلاش است تا برنامه هسته‌ای خود را تا جای ممکن به پیش ببرد. در واقع، دستیابی به دانش هسته‌ای در این حوزه نقش اصلی «اِعمال فشار» را بازی می‌کند و مثلاً ساخت سانتریفیوژهای IR-9 و تاکید بر فناوری‌های هسته‌ای هم به لحاظ کیفی و هم به لحاظ کمی می‌تواند کارت‌های بیشتری برای ایران برای پر کردن دست آن در پشت میز مذاکرات و با هدف لغو تحریم‌ها به همراه بیاورد. هر قدر این داشته‌های ایران بیشتر باشد، مزایای برجام اولیه‌ای که در سال ۲۰۱۵ نگارش شد از بین خواهد رفت و لزوم تدوین یک «توافق جدید» را بیش از پیش گوشزد خواهد کرد. هر قدر برنامه هسته‌ای ایران پیشرفت بیشتری داشته باشد، برجام اولیه نیز کمتر با توافق بین ایران و 1+5 تناسب خواهد داشت و از درجه اعتبار احتمالاً ساقط خواهد شد.

 

رویکردهای متفاوت-منافع گوناگون

تردیدی نیست که منافع کشورهای مشارکت‌کننده در مذاکرات با یکدیگر کاملاً متفاوت است. از همین‌رو، هر یک از آنها به دلایل خاص خود، رویکرد ویژه‌ای را در پیش می‌گیرند اما بدون شک همگی در یک مساله اتفاق نظر دارند و آن «جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای» است. روسیه به هیچ وجه تمایل به «ایران اتمی» در جنوب کشور خود که می‌تواند نفوذ بیشتری در قفقاز پیدا کند ندارد و ایران اتمی دیگر احتمالاً اتکای چندانی به روسیه نخواهد داشت و می‌تواند سیاست مستقل‌تری را دنبال کند و اصطلاحاً از چتر حمایتی حداقلی سیاسی روس‌ها کم‌کم خارج شود. چین نیز ایران اتمی در خلیج‌فارس را که از قضا منابع نفت بسیاری هم دارد تحمل نخواهد کرد چرا که چینی‌ها از افزایش تنش و جنگ در خاورمیانه دوری می‌کنند زیرا منابع باثبات تامین انرژی مورد نظر چینی‌ها در این منطقه مورد تهدید قرار خواهد گرفت. تکلیف آمریکا هم در این میان کاملاً مشخص است و این کشور به خاطر هم‌پیمانان سنتی خود از جمله اسرائیل و عربستان سعودی به ایران اجازه دسترسی به سلاح اتمی را نخواهد داد. با وجود این، دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای اسرائیل را مجبور به اعلام علنی دارا بودن سلاح هسته‌ای (مساله‌ای که تاکنون به آن اذعان نکرده) خواهد کرد که این مساله به لحاظ قانونی، سیاست‌های آمریکا و کمک‌های سیاسی و اقتصادی این کشور به اسرائیل را دستخوش چالش و معضلات خاصی خواهد کرد. اروپا نیز موضعی نزدیک به ایالات متحده دارد اما نزدیکی جغرافیایی به خاورمیانه، شرایط را برای آنها کمی حساس‌تر می‌کند. در مجموع، همگی این کشورها در مقابل یک ایران هسته‌ای، با قدرت خواهند ایستاد اما احتمالاً هر یک واکنش متفاوت و خاص خود را خواهند داشت. لغو تحریم‌های ایران موقعیت‌های تجاری، مالی و سرمایه‌گذاری مناسبی را برای روسیه، چین و حتی اتحادیه اروپا فراهم خواهد کرد اما این مساله برای آمریکا متفاوت است. نبود مراوده مالی بین ایران و آمریکا کمترین منفعتی برای این کشور در لغو تحریم‌های ایران را نیز در پی نخواهد داشت و این نکته‌ای است که پیشتر توسط دونالد ترامپ نیز اعلام شده بود و او اذعان کرده بود که همه طرف‌ها از توافق هسته‌ای با ایران منافع مالی کسب کرده‌اند به جز آمریکا. اگرچه، تحریم‌های کنگره و قوانین موجود در آمریکا معامله با ایران را بسیار دشوار کرده است و چشم سرمایه‌گذاران و افرادی را که تمایل به تجارت با ایران دارند از ایران برداشته است. بر همین اساس، طرف‌های دیگر طبیعتاً منافع بیشتری از لغو تحریم‌های ایران به دست خواهند آورد. از سوی دیگر، ادامه تحریم‌ها نیز باز هم منافع چین و روسیه را تامین خواهد کرد چرا که ایران نیاز و وابستگی بیشتری به این دو پیدا خواهد کرد. در شرایط غیرتحریمی، ایران می‌تواند نفت خود را به هر مشتری و متقاضی خود در جهان بفروشد اما در وضعیت تحریم مجبور است نفت خود را باقیمت بسیار پایین‌تر به مشتری‌های چینی و روسی بفروشد که قطعاً منافع اقتصادی آن قابل مقایسه با شرایط عادی نیست.

 

تهدید مستقیم اسرائیل

21به‌طور کلی در اسرائیل هیچ نخست‌وزیری نمی‌تواند دست روی دست بگذارد تا ایران به سلاح هسته‌ای دست پیدا کند. تهدیدهای نظامی فزاینده اخیر اسرائیل علیه ایران نیز متاثر از همین وضعیت است و در دوره نتانیاهو نیز این مواضع ابراز می‌شد. اسرائیل به خوبی می‌داند که اگر آمریکا اقدامی صورت ندهد، این کشور نیز نمی‌تواند به صورت منفرد علیه ایران کاری بکند. از همین‌رو، اسرائیل درصدد است تا کشورهای دیگر از جمله آمریکا یا اتخادیه اروپا را با اعلام احتمال بروز یک جنگ در خاورمیانه، تحریک کند تا آنها به شکلی با ایران درگیری پیدا کنند و از این راه آنچه اسرائیل تهدیدی علیه خود می‌داند را خنثی کند. با این حال، طرح مساله جنگ و تهدید نظامی اسرائیل علیه ایران در واقع تلاش این کشور برای تحت فشار قرار دادن ایران است که هم می‌تواند تحریم‌های اقتصادی و فشار خردکننده آن را افزایش دهد هم در قالب فشار دیپلماتیک می‌تواند عرصه را بر ایران تنگ‌تر کند. نمی‌توان از تاثیر این فشارهای اقتصادی-سیاسی به آسانی چشم‌پوشی کرد و آنها را نادیده گرفت. یکی از نمونه‌های تاریخی که مشابهت قابل توجهی با وضعیت ایران دارد پاکستان است که در وضعیت نسبتاً مشابه، مورد تحریم‌های شدید اقتصادی و سیاسی آمریکا قرار گرفت. از آنجا که پاکستان همواره به کمک‌های آمریکا وابسته بوده است این تحریم‌ها فشار بیشتری بر روی این کشور وارد کرد. اما پس از رخدادهای تروریستی ۱۱ سپتامبر، پاکستان با اعلام همکاری با آمریکا به نوعی از زیر تحریم‌های این کشور خارج شد. در مورد ایران اما این روند کمی تامل‌برانگیزتر است. لیبی نمونه جالب دیگری است که تحت فشارهای شدید خارجی برنامه اتمی خود را کنار گذاشت. نوع کنش این کشور البته وابستگی شدیدی به کنش شخص معمر قذافی داشت چرا که او تمایل داشت رابطه کشورش با غرب را بهبود ببخشد، مساله تروریسم را رفع کند و برخی مسائل دیگر از جمله برنامه هسته‌ای خود را نیز کنار بگذارد. نوع تعامل لیبی در واقع برای ایران درس‌آموز شده و این واهمه را به وجود آورده است که اگر ایران در برخی مسائل با غرب کنار بیاید، باز هم در مورد دیگر مسائل باقی‌مانده، احتمال بروز خطرات دیگری نیز موجود است. با همه این مسائل، تحریم اقتصادی غالباً نمی‌تواند مانع دستیابی کشورها به سلاح اتمی شود و اگر کشوری واقعاً نیاز امنیتی به دسترسی به این سلاح داشته باشد، تحریم اقتصادی نمی‌تواند مانع آن شود.

 

گزینه‌های شکست

اگر مذاکرات به هر دلیلی به سرانجام مطلوب نرسد احتمالاً باید منتظر کنش‌های خاصی در این دوره بود. دوره ترامپ به سر آمده است و بایدن رهبری آمریکا را بر عهده دارد و شکاف بین آمریکا و اروپا رفته‌رفته در حال کمتر شدن است و نفوذ آمریکا بر اتحادیه اروپا نیز افزایش یافته. آمریکا به شکل راحت‌تری می‌تواند با اروپا فرآیند حل اختلاف برجام را آغاز کند و اگر نتیجه‌ای حاصل نشد، پرونده ایران را به سازمان ملل ارسال کنند. از طرف دیگر، آمریکا می‌تواند با چین نیز وارد معامله شود و این کشور را قانع کند که از خرید همین میزان نفتی که چین از ایران می‌خرد، خودداری کند. در واقع آمریکا احتمالاً به سوی جدی‌تر کردن و سخت‌تر اجرا کردن تحریم‌های پیشین خواهد رفت و اگرچه قبلاً در برخی تحریم‌ها سختگیری چندانی به خرج نمی‌داد اما این‌بار احتمالاً تمامی روزنه‌های تحریم‌ها را خواهد بست و ایران را در گوشه رینگ قرار خواهد داد. در این وضعیت، مساله دوستانِ ایران نیز قابل توجه است. پیچیدگی مسائل اخیر بین‌المللی، باعث شده است که آمریکا با چین و روسیه نیز دچار تنش شود به شکلی که در مساله اوکراین، آمریکا به روسیه هشدار داده است که تحریم‌های شدیدی علیه این کشور اعمال خواهد کرد. آمریکا با چین نیز در حوزه مسلمانان اویغور، هنگ‌کنگ، دریای چین جنوبی و... دچار چالش است و باید دید که آمریکا در قبال همکاری چین و روسیه حاضر است به آنها چه امتیازاتی بدهد. نباید فراموش کرد که به‌طور تاریخی، چین در رابطه‌اش با ایالات متحده غالباً از ایران به عنوان یک «کارت بازی» استفاده کرده است. این دوره، دوره نوینی است و باید دید که چین و آمریکا تا چه حد در این مساله منافع خود را در نظر می‌گیرند. چین در دهه ۹۰ میلادی یک قرارداد اتمی با ایران امضا کرده بود اما در اثر فشارهای آمریکا در دوره بیل کلینتون به چین و معامله‌ای که بین این دو کشور صورت گرفت و قرارداد فروش جنگنده‌های اف-۱۶ به تایوان توسط آمریکا لغو شد، چین نیز از پروژه ایران کنار کشید و ایران را تنها گذاشت. چینی‌ها غالباً حرف‌های زیبایی در مورد لزوم همکاری‌های دوجانبه به ایران می‌زنند اما در عمل نشان داده‌اند که هرگاه منافعشان اقتضا کند، ایران را در راه رسیدن به منافع ملی خود رها می‌کنند. در مثالی دیگر، هرگاه پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع داده شده، چین به خاطر حفظ روابط خود با آمریکا به تحریم‌های سازمان ملل علیه ایران رای مثبت داده و تنها لطفی که به ایران کرده تغییر لحن بیانیه‌ها و آرام کردن آنها بوده است.

 

چشم به توافق

با همه مسائلی که به آن پرداخته شد به نظر می‌رسد که در سال ۲۰۲۱ این مذاکرات نمی‌تواند به سرانجام برسد و احتمالاً کماکان در سال آینده میلادی نیز این مسابقه هسته‌ای ادامه پیدا خواهد کرد. با این حال باید اذعان داشت که اگر طرف‌های مذاکره به این مساله اطمینان یابند که ایران صرفاً در حال «خرید زمان» است آنگاه احتمالاً مذاکرات به‌طور جدی قطع خواهد شد و کارزارهای فشار بین‌المللی دوباره بر ایران اعمال خواهد شد. چنین وضعیتی می‌تواند چشم‌انداز بسیار خطرناکی را برای ایران به وجود بیاورد. تاکنون تحریم‌هایی که فشار شدیدی بر ایران اعمال کرده، تحریم‌های یک‌جانبه آمریکا بود و اگرچه فشار شدیدی بر ایران وارد کرد اما وجاهت قانونی نداشت. اما اگر تحریم‌های بین‌المللی نیز به آنها اضافه شود علاوه بر افزایش فشار بر ایران، این مساله وجهه قانونی و بین‌المللی پیدا خواهد کرد و حتی عضویت ایران در پیمان شانگهای را نیز به خطر خواهد انداخت چرا که طبق مفاد این پیمان، عضو شانگهای نباید زیر تحریم‌های بین‌المللی قرار داشته باشد. به این دلایل، ایران باید مذاکرات را جدی بگیرد و انعطاف لازم در این مسیر را به خرج دهد تا خطر تحریم‌های سازمان ملل را از خود دور کند. 

دراین پرونده بخوانید ...