خطر کنار آمدن
نگرانی از آمریکا
برای توصیف رویکرد تجاری رئیسجمهور دونالد ترامپ فقط شش کلمه کافی است: تهدید کردن، معاهده بستن و اعلام پیروزی. در هفتههای اخیر تهدیدهای دوران مبارزات انتخاباتی ترامپ در سال ۲۰۱۶ به صورت تعرفههای ۲۵ درصدی بر واردات فولاد، ۱۰ درصدی بر واردات آلومینیوم و عوارضی تا میزان ۶۰ میلیارد دلار برای کالاهای چینی شکل عملی گرفت.
برای توصیف رویکرد تجاری رئیسجمهور دونالد ترامپ فقط شش کلمه کافی است: تهدید کردن، معاهده بستن و اعلام پیروزی. در هفتههای اخیر تهدیدهای دوران مبارزات انتخاباتی ترامپ در سال ۲۰۱۶ به صورت تعرفههای ۲۵ درصدی بر واردات فولاد، ۱۰ درصدی بر واردات آلومینیوم و عوارضی تا میزان ۶۰ میلیارد دلار برای کالاهای چینی شکل عملی گرفت. متعاقب آن کشورهای خارجی خود را آماده و تلاش کردند آرامش را حفظ کنند. کره جنوبی در ۲۶ مارس پذیرفت تا صادرات فولاد خود به آمریکا را کاهش دهد و افزایش تعرفههای آمریکایی برای وانتبارهای کره را قبول کرد. گفته میشود چین در مورد کاهش تعرفه واردات خودروهای آمریکایی، افزایش خرید محصولات نیمههادی از آمریکا و باز کردن بیشتر صنعت مالی خود وارد مذاکره شده است. از آنجا که بسیاری از متحدان آمریکا (هرچند با تاخیر) از تعرفههای فلزات مستثنی شدهاند و همچنین سیاستمداران و گروههای تجاری عقیده دارند که چین باید رفتارش را تغییر دهد، بازارهای بورس نگران بروز جنگ تجاری نیستند. مردی که زمانی در توئیتر نوشت «جنگ تجاری خوب است و به آسانی میتوان در آن برنده شد» اکنون میتواند ادعا کند بدون شلیک حتی یک گلوله پیروزیهای زیادی به دست آورده است.
اما آیا همه عقبنشینی کردهاند؟ ظاهراً اینگونه نیست. هنوز هیچ پیمان تجاری با چین بسته نشده است. کشورهای دیگر حتی کشورهای خودکامه نیز سیاستهای خود را دارند. با وجود معاهده آمریکا با کره جنوبی و علاقهمندی چین به اجتناب از جنگ تجاری (که از علاقهمندی ترامپ نیز بیشتر است) خطر بروز اختلاف در دو سوی اقیانوس اطلس همچنان جدی است. حتی اگر از بحران جلوگیری شود و چین کوتاه بیاید نتیجه کلی هم برای جهان و هم برای آمریکا بد خواهد بود. بخشی از این امر به شخصیت آقای ترامپ مربوط میشود. اگر او به این باور برسد که جنگ را برده است به احتمال زیاد جنگی دیگر را آغاز میکند. علاوه بر این، رویکرد آقای ترامپ بر مبنای دیدگاههای پوسیده اقتصادی و سیاستهای پرخطر قرار دارد.
ابتدا به دیدگاههای اقتصادی میپردازیم. کسری تجاری آمریکا بهشدت ذهن رئیسجمهور را مشغول کرده است. این نگرانی در مورد کل کسری تجاری یعنی ۵۶۸ میلیارد دلار یا 9 /2 درصد تولید ناخالص داخلی در سال گذشته نیست، بلکه به کسری تجارت دوطرفه بازمیگردد. به ویژه میتوان به کسری ۳۷۵ میلیارد دلاری در تجارت با چین اشاره کرد. ترامپ قصد دارد این کسری را به ۱۰۰ میلیارد دلار کاهش دهد. این جاهطلبی و رفتار پرخاشگرانه نمیتواند منطق زیربنایی علم اقتصاد را تغییر دهد. کسری تجاری کلی آمریکا کاهش پسانداز خانوارها، شرکتها و دولت این کشور را نشان میدهد. مخارج آنها از درآمدشان فراتر است. تعرفه و وضع سهمیه فقط در صورتی میتواند شرایط را متوازن سازد که مشوق پسانداز ملی یا کاهش سرمایهگذاری باشد. حمایتگرایی عامل ایجاد توازن تجاری نیست. تجربه تاریخی هند نشان میدهد تعرفههای تجاری بالا و کسری تجاری شدید میتوانند همزمان وجود داشته باشند بدون اینکه توازنی حاصل شود.
کسری تجارت دوجانبه را میتوان به سادگی با سیاست تجاری برطرف کرد. اگر آمریکا بر کالاهای چینی مالیات ببندد (و هیچ اتفاقی رخ ندهد)، واردات کالای چینی به آمریکا کاهش مییابد و شکاف تجاری ۳۷۵ میلیارد دلاری کوچکتر میشود. با وجود این اگر آمریکاییها در رفتارهای مخارج و پسانداز خود تجدیدنظر نکنند و آنها را تغییر ندهند واردات آمریکا از کشورهای دیگر افزایش خواهد یافت.
امضای قانون کاهش مالیاتها در ماه دسامبر از سوی ترامپ منطق او برای ترمیم کسری تجاری را زیر سوال میبرد. افزایش کسری بودجه تا پنج درصد تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۱۹ حتی با شرط ثابت ماندن دیگر عوامل شکاف تجاری را گستردهتر میسازد. نمیتوان حتی تصور کرد که ترامپ به خاطر چنین کاری ابراز پشیمانی کند. همیشه راه سادهتر برای ترامپ آن است که دور جدیدی از تهدیدها را علیه کشورهای خارجی آغاز کند.
اساسیترین خطای رئیسجمهور آن است که تجارت را یک بازی با حاصل جمع صفر میبیند که در آن برندگان به صادرات میپردازند (اگر خارجی باشند تقلب میکنند) و بازندگان به واردات کالا روی میآورند. در حقیقت منافع تجارت از تخصصیسازی مجاز در مبادله آزاد کالا، سرمایه و دانش به دست میآید که به عنوان مثال اجازه میدهد آیفونهای طراحیشده در کالیفرنیا در چین مونتاژ شوند و در سراسر جهان به صورت انبوه به فروش برسند.
خداحافظ کنوانسیون ژنو
درک غلط ترامپ از علم اقتصاد بیان میکند چرا سیاستهایش تا آن اندازه دور از مسوولیتپذیری هستند. او به جای اتحاد با سایر کشورهای آسیبدیده برای اعمال فشار قانونی برچین، متحدان بالقوه خود را تهدید میکند. به جای کار کردن در نظام قانونمند تجارت که آمریکا خود به ایجاد آن کمک کرده و حتی با وجود کاستیها به نفع آمریکا بوده است، به عمد آن را دور میزند. او ادعا میکند تعرفههای فولاد و آلومینیوم به دلایل نگرانیهای امنیت ملی وضع شدهاند. بهانهای که میتوان با آن از مقررات سازمان تجارت جهانی تخطی کرد. اما اگر آمریکا به سازمان تجارت جهانی بیاعتنا باشد هیچ دلیلی وجود ندارد که کشورهای دیگر همان رویه را در پیش نگیرند.
تجارت مدیریتشده یک اشتباه است نه پیروزی. این کار باعث میشود قدرت لابیگری سیاسی جایگزین نیروهای بازار شود، تولیدکنندگان قدرتمند و پرسروصدا نفع بیشتری ببرند، مصرفکنندگان بیدفاع متضرر شوند و هوشمندی اقتصادی لازم برای پذیرش تحولات فناوری حاصل نشود. از طرف دیگر، سایر کشورها نیز جسارت بیشتری پیدا میکنند تا از الگوی آمریکایی پیروی کنند. در این حالت خطر جنگ تجاری دیگر موضوعی برای یکبار نخواهد بود بلکه شکلی دائمی پیدا میکند. رویکرد آقای ترامپ اوضاع همگان را آشفته خواهد کرد.