انزوای زیانبار
مشکلات سیاست خارجی چگونه حل میشود؟
منافع ایران اقتضا میکند که همواره در عرصه نظام بینالملل حضور داشته باشد. کشوری که اصول تعامل سازنده با نظام بینالملل را سرلوحه کار خود قرار میدهد؛ زمینه رشد و توسعه اقتصادی را مهیا میکند. تجربه تمامی کشورهایی که در امر توسعه موفق بودهاند، نشانگر آن است که این کشورها تعامل با جهان را به عنوان یکی از مهمترین اولویتهای سیاست خارجی خود قرار دادهاند.
به هر حال بخش مهمی از تکنولوژیها، سرمایهها و تجربیات در اختیار کشورهای پیشرفته است، که تنها با تعامل سازنده میتوان آنها را جذب و در راستای منافع و قدرت ملی از آنها استفاده کرد. در این راستا انزوای بینالمللی بیشترین خسارت را به ایران وارد کرده است. تعامل با جهان میتوانست ایران را به یکی از بزرگترین قدرتهای اقتصادی در منطقه تبدیل کند. انزوای بینالمللی به انزوای تجاری ایران هم منجر شده است. پیوستن به FATF لازمه خروج از انزوای تجاری است. عدم تصویب FATF و قرار گرفتن ایران در فهرست سیاه پولشویی باعث به حداقل رسیدن دادوستد مالی و بانکی حتی با کشورهای دوست مانند چین و روسیه شده است. به عبارت دیگر نپذیرفتن FATF یعنی خودتحریمی؛ ایران با تصویب لایحه CFT و پیوستن به FATF مطابقتپذیری خود با قوانین و نرمهای بینالمللی را اعلام میکند و بزرگترین بهانه نظام بانکی بینالمللی برای همکاری نکردن با ایران را از بین میبرد. بنابراین پذیرفتن FATF به لحاظ توسعه اقتصادی امری لازم و حتمی است؛ و نپذیرفتن آن عواقبی به همراه خواهد داشت که بعضاً جبرانناپذیر بوده و باید تمهیدات اساسی برای آن اندیشیده شود.
تقابل با غرب
ساختار سیاسی در ایران به ویژه جناح اصولگرا از همان ابتدای انقلاب عمدتاً با کشورهای چین و روسیه رابطه بهتری داشتند. واقعیت امر این است که روابط ایران با کشورهای غربی (به جز آمریکا) همواره شاهد نوسانی از تنشزدایی به تقابل و برعکس بوده است. به عبارت دیگر این یک وضعیت مسبوق به سابقه در تاریخ روابط خارجی جمهوری اسلامی با کشورهای اروپایی است. اما آنچه وضعیت فعلی را قدری متفاوت از تنشهای پیش کرده است شرایط خاص بینالمللی جمهوری اسلامی ایران است. از یکسو پرونده هستهای ایران در آستانه امنیتی شدن و ارجاع به شورای امنیت قرار دارد و از سوی دیگر اتهام نزدیک شدن ایران به روسیه و درگیر شدن در جنگ اوکراین جنبه رویارویی مستقیم با اروپا را پیدا کرده است. مساله جنگ اوکراین برای اروپا و آمریکا از اهمیت بالایی برخوردار است و هرنوع اقدام یا کمکی به روسیه که احتمال تغییر جنگ به نفع روسیه را افزایش دهد؛ از نظر آنها یک تهدید است.
موضع میانه اروپا در پی شکست دور پیشین مذاکرات هستهای تضعیف شد و طبیعتاً خروج از بنبست، با تداوم مواضع قبلی امکانناپذیر است. درواقع اروپا و آمریکا معتقد بودند که ایران به دنبال توافق هستهای نیست و به دنبال خرید وقت است. حداقل نتیجهگیری آنها این بوده است. در حالی که ایران به خاطر پرونده هستهای و افزایش غنیسازی در کانون توجه بینالمللی قرار داشت بهواسطه موضوع پهپادها وارد درگیری روسیه و اروپا شد.
به نظر نمیرسد که روسیه با آن تکنولوژی گسترده و موشکهای بالستیک به دنبال خرید سلاح از ایران باشد. اگر هیچ کجای دنیا هم مزه موشکهای بالستیک روسیه را نچشیده باشد ما چشیدهایم. در جنگ ایران و عراق بود که صدها موشک روسی از عراق به سمت ایران شلیک شد و در واقع عراق با موشکهای روسی به کشتار ایرانیان مشغول بود. بنابراین اگر هم روسیه پهپادی را از ایران خریده باشد به این خاطر بوده که ایران را به عنوان متحد خود وارد جنگ کند و مانع از تفاهم و تعامل ایران با جهان غرب شود. این در حالی است که در شرایط فعلی هم اختلاف منافع جدی در موضوعات مختلفی از جمله مساله قفقاز و همکاری روسیه و اسرائیل در سوریه، میان ایران و روسیه وجود دارد.
علاوه بر این عکسالعملی که رهبران اروپایی از جمله اولاف شولتس صدراعظم آلمان و امانوئل مکرون رئیسجمهور فرانسه در رابطه با اعتراضات در ایران نشان دادند تند و بعضاً بیسابقه بوده است. با توجه به اتفاقاتی که در داخل ایران میافتد و تبلیغاتی که برای آن میشود؛ افکار عمومی در جهان غرب و به ویژه در اروپا به دولتهای متبوعشان فشار میآورند که در مقابل دولت ایران سکوت نکنند. بنابراین مجموعه این جریانات باعث شده است که مواضع غربیها و از جمله اروپاییها تندتر از گذشته شود. حتی آلمان هم که همیشه مواضع نرمتری از انگلستان و بریتانیا و فرانسه داشته است اخیراً رهبری این جریانات را به دست گرفته است. آنالینا بربوک وزیر خارجه آلمان و اولاف شولتس صدراعظم این کشور چندین بار اظهارت تندی علیه ایران داشتند و از اعمال تحریمهای جدید علیه ایران خبر دادند. در این میان فرانسه هم نمیخواهد از قافله عقب بماند و در پی این است که رضایت افکار عمومی را به نحوی جلب کند.
خروج از بنبست
برای بهبود روابط ابتدا باید یک تفاهم ملی در داخل کشور شکل بگیرد. اگر اعتراضات پایان گیرد افکار عمومی چه در داخل و چه در خارج از کشور آرام میشود. در مرحله بعدی ایران باید به نحوی اقدام کند که این احساس را از بین ببرد که در جنگ اوکراین به روسیه سلاح میدهد. این موضع خوبی نیست که آنها مطرح میکنند و طبیعتاً اگر ادامه داشته باشد پیامدهای سنگینی برای کشور دربر خواهد داشت. ایران باید دیپلماسی فعالتری را در رابطه با اروپا و اوکراین در پیش بگیرد و در جنگ میان روسیه و اوکراین مانند بسیاری از کشورها موضع بیطرفی اتخاذ کند. علاوه بر این، لازم است که هرچه زودتر توافق هستهای به سرانجام برسد؛ اگر اروپاییها احساس کنند که این توافق شکل نمیگیرد اوضاع را تند میکنند. در این صورت باید منتظر قطعنامه آژانس باشیم؛ قطعنامهای که ممکن است پرونده ایران را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع دهد. اگر این اتفاق بیفتد اوضاع بیش از پیش سخت میشود.
باید این نکته را هم در نظر بگیریم که بخشی از جریانات در داخل کشور تحت تاثیر اوضاع اقتصادی است. اگر سیستم اقتصادی کارآمدی وجود داشت اوضاع کشور رو به وخامت نمیرفت. اگر برجام احیا میشد اقتصاد ایران در شرایط بهتری قرار داشت. من فکر میکنم که گزینههای دیگر به عنوان عامل فشار همیشه وجود دارد اما اگر طرفین خردمندانه فکر کنند میتوانند به مذاکرات برگردند و در نهایت برجام احیا میشود، در غیر این صورت اوضاع رو به وخامت میرود.