مهاجرت معکوس
بازگشت مغزها به اروپای شرقی
بعد از 10 سال زندگی در انگلستان، آلکسی کرلوف ناگهان تصمیم گرفت که به کشورش برگردد. در ماه مارس 2020 اروپا مرزهای خود را بست و آقای کرلوف، مشاور استراتژی در لندن، باید بین زندگی در تنهایی در یک شهر گران و برگشت به خانهاش در جمهوری چک و گذراندن این دوران در کنار خانوادهاش، یکی را انتخاب میکرد. او برنامهای برای برگشت به کشورش تا 5 یا 10 سال آینده نداشت. ولی کووید 19 نظرش را تغییر داد. اکنون که نزدیک به یک سال از برگشتنش میگذرد، او مغازهای در کشور خود دارد و برگشت موقت او تبدیل به برگشت دائمی شده است. او حتی از اینکه زودتر تصمیم به برگشت نگرفته خود را سرزنش هم میکند.
مهاجران بسیاری تجربهای مشابه او داشتهاند. اروپا در سال 2020، به دلیل بازگشت افراد جویای کار به کشور خودشان، شاهد بزرگترین مهاجرت معکوس خود بوده است. البته عدد و رقم دقیقی در این خصوص وجود ندارد. ولی بهطور تخمینی میتوان گفت حدود 3 /1 میلیون رومانیایی به رومانی برگشتند که معادل سه برابر جمعیت دومین شهر بزرگ این کشور است. احتمالاً 500 هزار بلغاری هم به بلغارستان برگشتند که برای کشوری با جمعیت هفت میلیون نفر، رقم بزرگی حساب میشود. لیتوانی هم بعد از سالها شاهد بیشترین ورود شهروندانش نسبت به گذشته بوده است. بقیه آمار نیز نتایج مشابهی را نشان میدهند. در ورشو، اپلیکیشنهای دوستیابی مملو از افرادی شده که به کشور برگشته و در جستوجوی دوستهایی برای تفریح و وقتگذرانی هستند. سیاستمدارها در اروپای شرقی سالهاست که از پدیده فرار مغزها، ترک کشور توسط افراد تحصیلکرده و متخصص و مهاجرت به کشورهای غربی برای دستمزدهای بالاتر، شکایت میکنند. اکنون به دلیل عواقب پاندمی، تغییرات اقتصادی و تغییر الگوهای کاری، بسیاری از آنها در حال برگشت به کشورهایشان هستند. روند «بازگشت مغزها» شروع شده است.
مهاجرت، همیشه مقامهای سیاسی اروپایی را خشمگین میکند. آزادی سفر -امکان جابهجا شدن به کشورهای دیگر اروپایی- یکی از مزیتهای زندگی در اتحادیه اروپاست. این مزیت بهخصوص بسیار مورد استقبال شهروندان کشورهای کمونیستی سابق قرار گرفته است که سالها طعم محدودیتهای سفر را از طرف سیاستمدارهای خودشان چشیدهاند. اگرچه بسیاری از اروپاییها از آزادی سفر در اروپا برای خودشان استقبال میکنند، اما از اعطای چنین آزادیای به دیگران خیلی راضی به نظر نمیرسند (برگزیت نتیجه همین نوع نگرش است) و در این میان دولتهایی که قشر جوان باهوش و کارآفرین خود را از دست میدهند نیز جزئی از این قشر گلهمند هستند.
نمودارهای وبسایت دولتی لیتوانی نشان میدهد که چگونه جمعیت از 7 /3 میلیون نفر در سال 1990 به 8 /2 میلیون نفر در سال 2019 رسیده که مهاجرت و پایین آمدن میزان زادوولد دو دلیل اصلی این کاهش جمعیت بوده است. حدود دو میلیون نفر لهستانی که معادل پنج درصد جمعیت این کشور هستند، در نقاط دیگر اروپا زندگی میکنند که تعداد زیادی از آنها جمعیت تحصیلکرده جامعه محسوب میشوند. دکترها و پرستارهایی که رومانی را ترک میکنند تبدیل به کابوس این کشور شدهاند.
مهاجرت همیشه تضاد منافع زیادی بین مردمی که بهترین را برای خودشان میخواستند و دولتهایی که نیاز به مالیات و نیروی کار دارند، ایجاد کرده است. به گفته ایوان کراستِو، نویسنده بلغاری، رفتن به آلمان بسیار راحتتر از تبدیل بلغارستان به آلمان است. مردم هم دقیقاً همین کار را انجام میدهند.
البته قبل از پاندمی هم این روند مهاجرت معکوس در بعضی مناطق شروع شده بود. مهاجران کشورهای حوزه دریای بالتیک با سرمایه و تخصصی که در کشورهای اروپای غربی به دست آوردهاند، در حال برگشتن به کشورشان هستند. برای اولینبار از سال 2017، استونیاییهای در حال برگشت به کشور، تعدادشان از استونیاییهای در حال ترک کشور بیشتر شده است. یک برنامه دولتی برای کمک و مشاوره برای برگشت ساکنین لیتوانی به کشور، در سال 2015 فقط 215 مشاوره ارائه داد که این رقم در سال 2019 به 9 هزار مشاوره رسید. همین موضوع در کشورهای بزرگتر هم مشاهده شده است. طبق گزارش انستیتو اقتصادی لهستان، در سال 2018 تعداد لهستانیهای خارج از کشور برای اولین بار در 10 سال گذشته به پایینترین رقم خود رسید و از همان سال روند کاهشی خود را حفظ کرده است. برنامههای تشویقی متفاوتی در کشورهای حوزه دریای بالتیک اجرا شده از جمله تبلیغات خوش آبورنگ گسترده در خصوص زندگی در این کشورها تا آموزش رایگان زبان لهستانی به کودکانی که در خارج از این کشور به دنیا آمدهاند.
در اروپا عوامل زیادی باعث برگشت مردم به کشورشان شده است. لئام پاتوزی از انستیتو سیاستگذاری مهاجرت اروپا که یک سازمان پژوهشی بهشمار میآید، معتقد است شکاف اقتصادی بین اروپای شرقی و غربی در حال کوچکتر شدن و بازار کار در اروپای شرقی در حال رونق گرفتن است. قبل از پاندمی، نرخ بیکاری در جمهوری چک معادل دو درصد بود که پایینترین نرخ در کشورهای منطقه بهشمار میآمد. این نرخ در سال 2004 و زمانی که جمهوری چک به اتحادیه اروپا پیوست معادل 9 درصد بود. تفاوت دستمزد اروپای شرقی و غربی اگرچه هنوز هم زیاد بوده ولی روند آن رو به کاهش است. در سال 2010 یک رومانیایی که به ایتالیا مهاجرت میکرد انتظار دستمزد پنجبرابری نسبت به دستمزد کشورش داشت ولی این اختلاف در سال 2019 فقط سه برابر شد.
مزایایی مانند معافیت مالیاتی برای توسعهدهندگان نرمافزار در رومانی و تبلیغاتی در جهت اینکه یک شغل در بخارست میتواند یک شغل در بروکسل را شکست دهد باعث شده این تفاوت دستمزد برای افراد متخصص بسیار کمتر باشد. دورکاری نیز محاسبات درآمدی را بسیار به هم ریخته است. یک بازار کار خاکستری در سراسر اروپا شکل گرفته است که در آن نیروی متخصص در یک کشور زندگی کرده و در کشور دیگر کار میکند (و طبیعتاً در کشوری اشتباه مالیات پرداخت میکند). درواقع این افراد در کشور خود مانند بیگانههایی هستند که حضور فیزیکی دارند ولی در حال رفتوآمد غیرفیزیکی به کشورهای دیگر هستند.
مشاوران شغلی اکنون گزینه کار کردن در همه جای دنیا را هم در گزینههای خود دارند ولی زمان پرداخت مالیات، این قشر خاکستری شاغل باید تصمیم بگیرند که بمانند یا بروند.
دودلی نیروی کار
کارگرهای معمولی همیشه انتخابهای کمتری دارند. نظافتچیها و پیشخدمتهای رستوران که اکثرشان مهاجر هستند، نمیتوانند دورکاری کنند. حدود 700 هزار نفر در طول دوران پاندمی، لندن را ترک کردند. آنها به این نتیجه رسیدند که آینده درخشان زندگی در شهری مانند لندن نمیتواند بالا بودن اجاره و کم بودن موقعیتهای شغلی را جبران کند.
اما برای نیروی کار متخصص ارتباط بین موقعیت جغرافیایی و موقعیتهای شغلی میتواند ارتباط کمرنگی باشد که همین امر باعث شکلگیری الگوهای جدید مهاجرتی شده است. یونان که در دوران ریاضت اقتصادی خود شاهد خروج قشر بزرگی از جوانانش بود، در تلاش است که آنها را به کشور برگرداند. اگر آفتاب درخشان یونان نتواند آنها را برای برگشتن وسوسه کند حتماً معافیتهای مالیاتی خواهد توانست. کارگرانی که به کشور برگردند تا هفت سال از 50 درصد معافیت مالیاتی برخوردار میشوند.
البته تعداد مهاجرانی که روند مهاجرت معکوس خود را به اروپای شرقی آغاز کردهاند هنوز بسیار کمتر از تعداد مهاجران اولیه به غرب اروپاست. احتمال دارد آنهایی هم که به دلیل شیوع کرونا به کشورشان برگشتند، بعد از پایان این پاندمی مجدداً به غرب اروپا برگردند. بر اساس پژوهشی که توسط شورای اروپایی ارتباطات خارجی انجام شده حدود دوسوم از بلغاریهایی که به خانه برگشتند میخواهند دوباره به غرب اروپا مهاجرت کنند. در طولانیمدت با وجود کوچک شدن شکاف دستمزد، همیشه کسانی خواهند بود که به دنبال ماجراجویی در کشورهای خارجی هستند. گشایش مرزها، مردم را مجدداً ترغیب میکند که برای محل زندگی خود دست به انتخاب بزنند و بهطور طبیعی هرچه محل زندگی جذابیت کمتری داشته باشد، جمعیتش با سرعت بیشتری کم میشود. ولی هیچ چیز ثابت نمیماند. کشورها میتوانند شرایط زندگی را برای مردم خود بهبود ببخشند و همزمان مردم هم میتوانند نظرات خود را در خصوص محل زندگی، بهطور ناگهانی تغییر دهند. اگر باور ندارید از آقای کرلوف بپرسید.
منبع : اکونومیست