ترامپ مُرده است؛ زندهباد مکرون
تحلیل رفتار کارشکنانه فرانسه در روند برجام در گفتوگو با عبدالرضا فرجیراد
سفیر سابق ایران در نروژ و مجارستان بوده است و چند سالی است که تخصص اصلی خود یعنی ژئوپولیتیک را با تدریس در فضای آکادمیک دنبال میکند. عبدالرضا فرجیراد در این گفتوگو که به بهانه اظهارات رئیسجمهور فرانسه، امانوئل مکرون، در باب دعوت از عربستان سعودی برای حضور در مذاکرات مرتبط با برجام انجام شده است، دلایل اقتصادی و سیاسی را عامل اصلی سنگاندازیهای فرانسوی میداند و تاکید دارد اگرچه این کشور در خلأ حضور ترامپ، در پی کسب حداکثر امتیاز از ایران، عربستان و حتی آمریکاست اما مواضع فرانسه، چندان ریشهدار نیست و خللی در روند بازگشت همه طرفها به برجام و ازسرگیری رابطه ایران و آمریکا وارد نخواهد کرد.
♦♦♦
همانطور که از مذاکرات هستهای پیش از حصول برجام به خاطر داریم، فرانسه در برخی مقاطع به ویژه در کوران مذاکرات هستهای در سال 2013، مانع پیشبرد مذاکرات شد و «لوران فابیوس» وزیر خارجه وقت این کشور با نیمنگاهی به کشورهای عربی خاورمیانه و طرح این مساله که «تعهد فرانسه به امنیت اسرائیل، تعهدی دیرینه و تزلزلناپذیر است»، اختلالاتی در روند مذاکرات ایجاد کرد. اخیراً نیز با وجود تمایل تلویحی دولت جدید آمریکا مبنی بر بازگشت به برجام، فرانسه از الزام حضور عربستان سعودی در مذاکرات جدید حول محور برجام سخن گفته است. اساساً دلیل چنین رفتارهایی از سوی فرانسه چیست؟
مواضع و رویکردهای فرانسه و «امانوئل مکرون» رئیسجمهور این کشور، دو دلیل عمده اقتصادی و سیاسی دارد که بُعد اقتصادی آن، بر بعد دیگر میچربد. در دوره چهارساله ریاستجمهوری «دونالد ترامپ»، در واقع ایالات متحده همانند یک اختاپوس بر روی اقتصاد و درآمد کشورهای عربی همچون امارات متحده، عربستان سعودی و حتی قطر افتاده بود و به بهانههای مختلف و به شکلهای گوناگون از جمله فروش سلاح، آموزش نظامی و... از این کشورها منافع اقتصادی کسب میکرد و علناً هم این مساله را اعلام میکرد که ما هزینه دفاع از این کشورها را دریافت میکنیم اما دفاع چندانی هم از آنها نکرد. اروپاییها به دلیل رفتارهای تهاجمی ترامپ تلاش میکردند که تا حد امکان با آمریکاییها وارد درگیری نشوند و در رقابتهای اقتصادی-سیاسی خاورمیانه ورود نکنند. آنها تلاش میکردند از کنار برخی موضوعات با یک رویکرد صرفاً «ناظر» عبور کنند اما در حال حاضر، فرصتی فراهم شده است که «جو بایدن» و افراد منتخب او، مواضع خود را به تدریج اعلام میکنند و موضعی که آنها چه قبل از پیروزی و چه پس از پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا اتخاذ کردند، موضع مثبتی در قبال عربستان سعودی نبوده است. دولت بایدن هم در رابطه با انصارالله یمن، موضع عربستان سعودی را تضعیف کرده و حوثیها را موقتاً از فهرست تروریستها خارج کرده و تاکید دارد که جنگ یمن باید پایان یابد و همچنین بر رویکردهای ضد حقوق بشری عربستان و بمباران غیرنظامیان توسط این کشور که متحد خودشان نیز هست انتقاداتی وارد کرده است. این رویکرد در قبال متحد مهم آمریکا تا حد زیادی بیسابقه است و آنها اخیراً حتی در مورد مساله قتل «جمال خاشقجی» نیز مواضعی انتقادی را مطرح کردهاند. مجموع این رخدادها موجب شده است که فرانسه احساس کند این رفتارهای آمریکا حداقل میتواند روابط دولت بایدن با عربستان سعودی را تحت تاثیر قرار دهد، به شکلی که در نهایت میتواند کیفیتی برابر با رابطه این دو کشور در زمان باراک اوباما رقم بزند. از طرف دیگر، دلخوریهایی نیز از سوی دموکراتها نسبت به عربستان وجود دارد چراکه عربستان و دولت ترامپ همکاریهای زیادی با یکدیگر داشتند و عربستان کمکهای قابل توجهی هم در انتخابات گذشته و هم در انتخابات اخیر به ترامپ کرد و این مسائل منجر به تیرگی روابط بین این جناح سیاسی و عربستان شده است.
علاوه بر آن، اخیراً دوستان دیگر آمریکا در اروپا مثل ایتالیا با اینکه در وضعیت نامناسب اقتصادی قرار دارند، ناگهان فروش سلاحهای خود را که طبق قرارداد با عربستان سعودی و امارات متحده منعقد شده بود بهطور یکطرفه به حالت تعلیق درآوردهاند که نشان میدهد این کشور و برخی دیگر از کشورهای اروپایی قصد دارند سیاست خود را با سیاستهای دولت جو بایدن در منطقه هماهنگ کنند. ایتالیا قطعاً بدون هماهنگی با واشنگتن چنین عملی را انجام نمیداد. از اینرو میتوان تصور کرد که فرانسویها به این نتیجه رسیدهاند که در این مقطع، روابط آمریکا و عربستان، روابط صمیمی و گرمی نخواهد بود اگرچه این دو کشور متحد هم هستند و حمایتهایی نیز از هم خواهند کرد اما در قبال برخی رویکردهای عربستان مواضعی منفی گرفته خواهد شد. بر همین اساس، فرانسویها این فرصت را غنیمت شمردهاند تا از این وضعیت فرصتهای اقتصادی-سیاسی مناسبی را برای خود به ارمغان بیاورند. نفوذ اقتصادی بیشتر در عربستان با توجه به لطمه جدی کرونا به اقتصاد فرانسه قابل توجیه است.
مساله بعدی، مبتنی بر مسائل سیاسی است. اگر به خاطر بیاوریم، امانوئل مکرون در دوره ترامپ تلاش گستردهای کرد تا بین ایران و ایالات متحده واسطهگری کند تا هم تنشهای بین دو کشور افزایش نیابد و هم با در کنار هم قرار دادن مقامات ایرانی و آمریکایی بتواند برجام را حفظ کند. میزان خصومت بین این دو کشور به قدری بالا رفته بود که فرانسه احساس میکرد که موظف است با واسطهگری، این تنش را کاهش دهد. در این راستا، فرانسه تلاش میکرد وضعیتی را به وجود بیاورد که ایران نتواند بیش از این، تعهدات هستهای خود را کاهش دهد. در واقع میتوان گفت در آن وضعیت، فرانسه موضع مثبتی را اتخاذ کرده بود اما اکنون، میگوید ایران که حاضر است به تعهدات خود جامه عمل بپوشاند تا به وضعیت دوره برجام بازگردد و از سوی دیگر نیز آمریکا اعلام میکند که آماده بازگشت به برجام است، نهایتاً دو کشور به توافق خواهند رسید؛ در چنین شرایطی که فرانسه و اروپا نقش کمرنگتری پیدا میکنند، فرانسه درست همانند زمان وزارت خارجه لوران فابیوس، شروع به سنگاندازی میکند و با تلاش برای نزدیکتر کردن فرانسه به اعراب میخواهد از آنها امتیاز بگیرد و در عین حال، امتیازاتی را نیز از ایران کسب کند. اگر به خاطر داشته باشید، پس از قهر فابیوس در مذاکرات هستهای گفته شد که قولهایی از سوی ایران به فرانسویها داده شد که فرانسه به لحاظ اقتصادی و تجاری ضرر نخواهد کرد و پس از برجام نیز دیدیم که فرانسه بیشترین نقش را در اقتصاد ایران ایفا کرد و از فروش هواپیمای مسافربری تا خودروسازی و نفت توتال و... همگی منتفع شدند.
این رفتار و علاقه فرانسه به نفوذ در منطقه به ویژه در کشورهای حاشیه خلیجفارس و حتی حمایت این کشور از اسرائیل را به لحاظ ژئوپولیتیک چگونه میتوان تشریح کرد؟ آیا فرانسه برای رابطه با عربستان سعودی نسبت به رابطه با ایران اولویت قائل است؟
فرانسه همواره علاقهمند بوده است که نقشآفرینی ژئوپولیتیکی در خاورمیانه داشته باشد و در تمام تحولات نیز این نقش را ایفا کرده است. این کشور با بیشتر کشورهای جنوبی حاشیه خلیجفارس، قراردادهای استراتژیک دارد. فرانسویها پس از حمله عراق به کویت، نقش مهمی را در منطقه ایفا کردند به شکلی که سال گذشته حدود 10 میلیارد دلار سلاح به کشورهای گفتهشده فروختهاند. آنها به این نقشآفرینی ادامه خواهند داد همانطور که در برجام، در مسائل سوریه و لبنان و... نیز اثرگذار بودند. در آغاز درگیریها در سوریه، فرانسه نخستین کشوری بود که رابطه خود را با سوریه قطع کرد. در لبنان نیز نقش قابل تاملی دارند و تحرکات آنها پس از انفجار اخیر در لبنان گویای آن است و امروزه نیز در شکلگیری دولت لبنان، در حال مهرهچینی هستند. فرانسه در مدیترانه و درگیری با ترکیه نیز حضور دارد و حتی در مسائل قفقاز نیز ورود کرده است و این سوال مطرح میشود که مثلاً چرا آلمان خود را درگیر اینگونه مسائل نمیکند؟ بنابراین روشن است که دلایل حضور فرانسه، قطعاً ژئوپولیتیک است.
با این همه، در مورد بخش دوم این سوال باید گفت که برای فرانسه قطعاً رابطه با عربستان سعودی بیش از رابطه با ایران دارای اولویت است اما نمیخواهد ایران را هم از دست بدهد چراکه میداند حوزه نفوذ ایران در غرب کشور مانند عراق، سوریه و لبنان، با حوزه نفوذ فرانسه که در همین منطقه و کشورهاست، همپوشانی دارد و فرانسه میخواهد حوزه نفوذ خود را در این منطقه حفظ کند و فعالیتهای تجاری و اقتصادی خود را ادامه دهد. فرانسه به خوبی میداند که حتی اگر رابطه ایران و اروپا بهبود یابد، باز هم نمیتواند درآمدی مانند درآمدهای چند ده میلیارددلاری را که سالیانه از عربستان و دیگر کشورهای حوزه خلیجفارس به دست میآورد، از ایران حاصل کند.
آیا میتوان در سکوت دو ضلع دیگر تروئیکای اروپایی یعنی آلمان و انگلیس، این رفتار فرانسه را در واقع موضع دوفاکتوی اتحادیه اروپا دانست یا این کشور در غیاب آمریکای ترامپ، نقش پلیس بد را بر عهده گرفته است؟ آلمان و انگلیس در این بین چه نقشی دارند؟
من باور دارم که هیچگونه هماهنگی بین این سه کشور در این موضوع وجود ندارد. انگلیس پس از خروج از اتحادیه اروپا بر آن سوی آتلانتیک یعنی آمریکا متمرکز شده است و اولین تماس جو بایدن پس از استقرار در کاخ سفید نیز با «بوریس جانسون» نخستوزیر انگلیس برقرار شد. این نشانهای است مبنی بر اتحاد درجه اول آمریکا با انگلیس. در آن سو، آلمانیها اما بیشتر بر ابعاد اقتصادی مسائل تاکید دارند و روابط گرمی نیز با فرانسه به ویژه در چند سال اخیر نداشتهاند. در سالهای دورتر، رهبران آلمان و فرانسه ارتباطات دورهای و بیشتری با یکدیگر داشتند اما در سالهای نزدیکتر به ویژه بعد از بحران اتحادیه اروپا متاثر از برگزیت، این روابط کمرنگتر شده است و مگر در مورد برخی مسائل بحرانی مثل کرونا یا نشستهای مشترک، آلمان و فرانسه را بتوان نزدیک به یکدیگر دید. بنابراین بین آلمان و فرانسه شاهد رقابتی هرچند ضعیف خواهیم بود و انگلیس نیز رسماً خودش را بیشتر با آمریکا هماهنگ خواهد کرد. روحیات این دو کشور تناسب بیشتری با هم دارد و طبیعی است با خارج شدن از اتحادیه اروپا، انگلیس به لحاظ اقتصادی و سیاسی تضعیف خواهد شد و اتحاد با یک قدرت جهانی که تجربه خوبی نیز در اتحادهای گذشته با این کشور داشته است میتواند به خوبی چالشهای پیش روی انگلیس را پر کرده و توان اقتصادی و نفوذ جهانی این کشور را بیشتر کند. اما آلمان نسبت به فرانسه نمیخواهد در حوزه کشورهای خلیجفارس دخالت کند و بهطور تاریخی نیز در مورد مسائل استراتژیک و ژئوپولیتیک کمتر دخالت میکند و تمرکز این کشور بیشتر بر روابط و مسائل اقتصادی بوده است. انگلیس و آلمان به صورت مقطعی و کوتاهمدت در مورد برخی مسائل از جمله بحران یمن دخالت کردهاند به شکلی که در مقاطع کوتاهی، ارسال سلاح به منطقه را متوقف کردند. با این حال، هیچ یک از این رفتارها در مورد فرانسه (بهرغم ادعاهای پررنگ حقوق بشری) دیده نشد.
آلمانیها در هفتههای اخیر بهطور مرتب در حال اعلام این مساله هستند که در تلاشاند تا آمریکا را برای بازگشت زودهنگام به برجام متقاعد کنند که این موضع، با موضع فرانسه بسیار متفاوت است. انگلیسیها نیز در این مورد سکوت کردهاند که سکوت آنها نشانهای از رضایت و هماهنگی با کاخ سفید است. آلمانیها واهمه بیشتری نسبت به سایر کشورهای اروپایی از بحرانهای خاورمیانه دارند چون به دلیل شرایط اقتصادی خوب آلمان، بیشترین مهاجران وارد این کشور میشوند و حساسیت آلمان را میتوان ناشی از این مساله دانست. یکی از دلایل اصرار وزارت خارجه آلمان بر احیای برجام این است که آنها میدانند ادامه این وضعیت و افزایش غنیسازیها در ایران ممکن است به یک بحران ختم شود. بنابراین اگر برجام عملیاتی نشود، آمریکا به برجام بازنگردد، تحریمها رفع نشود و ایران نیز تعهدات خود را انجام ندهد، تنش در منطقه افزایش مییابد و همین مسائل موجبات ترس آلمان را فراهم میکند چراکه این تنشها تنها به ایران اختصاص ندارد و قطعاً به کشورهایی مثل عراق، سوریه و لبنان نیز تسری پیدا خواهد کرد.
ایران در قبال چنین رفتارهایی از سوی فرانسه چه تدابیر خاصی باید بیندیشد؟ آیا فقدان استراتژی سیاسی و اقتصادی خاص در کشور در این موضوعات ما را به چنین سرانجامی رسانده است؟
رفتار فرانسه را نمیتوان یک رفتار ریشهدار و عمیق تلقی کرد بلکه این، رویکردی نمادین، کاسبکارانه و تاکتیکی است. هم ایران و هم سایر کشورها به خوبی میدانند که رفتار فرانسه حرکتی نیست که بتواند بر آن اصرار بورزد بلکه فرانسه به دنبال «کسب امتیاز» است و تلاش میکند از هر کشورِ ممکن شامل آمریکا، عربستان و ایران این امتیازات را کسب کند اما این رفتار، وقفهای در کار اصلی ایجاد نخواهد کرد. از اینرو خیلی نباید این مباحث را جدی گرفت. ما نباید فقط منتظر بمانیم که آمریکاییها به برجام بازگردند اگرچه روشن است که آنها از برجام خارج شدند و خودشان نیز باید به آن برگردند اما ما نیازمند کنشهای سیاسی هستیم. ما باید با اروپا وارد مذاکره میشدیم و از زمان انتخاب جو بایدن لازم بود ایران با تروئیکای اروپایی روابط نزدیکتری از راه گفتوگو، سفر، ارزیابی مواضع و تقویت مواضع آنها نسبت ایران در پیش بگیرد. کار ایتالیاییها را میتوان حرکتی زیبا و غیرمنتظره ارزیابی کرد و باید با این کشورها نیز لابی کنیم چراکه این رفتارها میتواند بر روی آمریکا اثرگذار باشد. روابط کشورهایی مثل ایتالیا با کاخ سفید همواره خوب بوده است و بازگشت بایدن میتواند این مسائل را احیا کند.
اروپاییها میتوانند شرایط بازگشت آمریکا به برجام را تسهیل کنند. ایران باید در حوزه همسایگی و حتی در اروپا کنشهایی را انجام دهد که بتواند موضع کشور را تقویت و احیای برجام را تسریع کند. هرچه این مساله عقب بیفتد، لابیهای خبیث از جمله لابیهای اسرائیل و عربستان سعودی میتوانند نقش مخربی در داخل آمریکا ایفا کنند و این لابیها به میزان کافی قدرتمند هستند که بر اروپا نیز اثرگذار باشد. حتی موضع اخیر امانوئل مکرون را نیز میتوان در راستای درخواست محمد بنسلمان ولیعهد عربستان سعودی از دولت فرانسه مبنی بر میانجیگری این کشور برای بهبود روابط بین عربستان سعودی و دولت جدید آمریکا در راستای کاستن از مواضع تند بایدن در برابر عربستان دانست. در واقع مکرون خود را در وضعیت مناسبی دیده است که عربستان سعودی به فرانسه نیازمند است و فرانسه نیز کنشی را ترتیب داده است که از این وضعیت امتیاز بگیرد. اگر لابیهای اسرائیل و عربستان طولانیتر و با هم متحد شوند نیروی قدرتمندتری را به وجود خواهند آورد (کمااینکه به وجود آوردهاند) بنابراین هرچه زمان طولانیتر شود، احتمال اینکه تکتک نمایندگان مجلس نمایندگان و سنا، رسانهها و افراد مردد در حزب دموکرات تحت تاثیر این لابیها قرار گیرند بیشتر میشود و آنها حتی میتوانند کنگره آمریکا و اروپا را نسبت به مساله هستهای حساستر کنند.
جهان بر پایه «منافع» اداره میشود. حتی عربستان اخیراً طرح خرید سامانه اس-400 و سوخو-35 از روسیه را در دست دارد تا بتواند در صورت افزایش غنیسازی در ایران، روسها را به سمت خود متمایل کند. این بازیهای سیاسی را باید در نظر داشت و لازم است که ما نیز بازیهای خاص خود را طرح کنیم و با نزدیک کردن خود به اروپا به آنها اطمینان دهیم که تعهدات خود را انجام خواهیم داد.