تجارت خودیها
کسبوکار افراد مرتبط
دادستانها و بازپرسهای جرائم تجارت افراد مرتبط همیشه تعداد زیادی از موارد کوچک را کشف میکنند اما بسیاری از مردم بر این عقیدهاند که دانهدرشتها همواره در امان میمانند. سه مطالعه اخیر دانشگاهی بزرگترین نگرانیها را مطرح ساختهاند. یکی از این پژوهشها بیان میکند که خودیها حتی از بحرانهای مالی نیز سود میبرند. مطالعات دیگر پا را از این هم فراتر میگذارند و بیان میکنند که کل نظام مبادله اشتراکی آلوده است.
این بازرسیها هستند که اطلاعات مربوط به تجارت خودیها را افشا میکنند. اما این کار مستلزم لو رفتنهای تصادفی، تحقیقات گسترده و پرهزینه و بررسی شواهد پیچیده حاصل از تماسهای تلفنی، ایمیلها یا جاسوسها خواهد بود. سردرگمی حاصل از اعداد و ارقام قضات و هیات منصفه را دربر میگیرد مگر آنکه جزئیات شفافی مانند کلمات رمزی یا چمدانهای پر از پول نقد در اختیار آنها قرار گیرد.
مطالعات دانشگاهی با تحلیل الگوهای دادهها به این نتیجه میرسند که احتمالاً تجارت خودیها امری فراگیر شده است. رویکرد آنها بیانگر روش تحلیل جدیدی در بازارهای مالی است. همچنین سوالاتی را درباره چگونگی برخورد با رفتارها مطرح میکند به ویژه اگر این رفتارها سیستمی باشند نه ناشی از وجود گاهگاه مبادلهگران مرتبط.
اولین مقاله کار خود را با بررسی جلسات خصوصی مقامات دولت آمریکا با موسسات مالی در طول زمان بحران آغاز میکند. آنچه در آن زمان در اختیار عموم قرار نگرفت جزئیات مربوط به برنامه «آزادسازی داراییهای مشکلدار (TARP)» بود که بیان میکرد چه مقدار پول لازم است و چگونه این پول باید تخصیص یابد. این موضوع اهمیت بسیار زیادی داشت. بقای برخی از موسسات در خطر بود. در نهایت متعهد شد که صدها میلیون دلار پرداخت شود. آگاهی قبلی از ساختار و دامنه برنامه نجات موسسات میتوانست در آن دوران برای سرمایهگذاران عاملی بسیار حیاتی باشد.
مقاله، عملکرد 497 موسسه مالی را در طول سالهای 2005 تا 2011 بررسی میکند و توجه ویژهای به افرادی دارد که قبلاً در دولت فدرال و نهادهایی مانند فدرالرزرو کار میکردند. در دو سال قبل از برنامه TARP هیچگونه شواهدی دال بر آگاهی و اطلاعات غیرعادی در معاملات این افراد مشاهده نشد. اما مشاهده شد که در 9 ماه پس از ابلاغ برنامه این افراد منافع زیادی بهدست آوردند. مقاله به این نتیجه میرسد که خودیهای مرتبط با سیاستمداران در طول بحران مزیت اطلاعاتی قابل توجهی داشتند که آنها در معاملات خود از آن بهره بردند.
مقالههای دیگر از دادههای سالهای 1999 تا 2014 مربوط به هزینههای تراکنشهای تجارت استفاده میکند. دادهها به 300 کارگزار مربوط میشوند اما مقالات به 30 کارگزار بزرگ پرداختند که 80 تا 85 درصد حجم تجارت از طریق آنها جریان مییافت. آنها شواهدی پیدا کردند که نشان میداد سرمایهگذاران بزرگ در دوران قبل از ابلاغهای مهم دولتی تجارت بیشتری انجام میدادند. این بدان معناست که آنها به اطلاعات فوقالعاده خوب دسترسی داشتهاند.
آنها میتوانند از چند طریق به این اطلاعات دست یابند. بیطرفانهترین استدلال آن است که بگوییم کارگزاران اخبار مربوط به تمایل یک مشتری خاص برای خرید یا فروش حجم زیادی از سهام را پخش میکنند تا به نوعی بازارسازی کنند، درست همانگونه که در مزایدههای فروش یک اثر نقاشی اتفاق میافتد. اما مقالات همچنین میگویند این امکان وجود دارد که کارگزاران این اطلاعات را به یک مشتری موردنظر خود بدهند تا کسبوکار خود را رونق بخشند.
یکی از عوامل تقویتکننده این استدلال آن است که بدانیم بنگاههای بزرگ و مدیریت دارایی که از کارگزاران وابسته به خود استفاده میکنند معمولاً بازنده نمیشوند.
موسسات بزرگ میتوانند هم ذینفع و هم قربانی اینگونه درز اطلاعات باشند. اما در مجموع آنها برنده نخواهند بود. مقالات به این نتیجه میرسند که بازندگان واقعی مشتریان خرد و بنگاههای کوچک مدیریت دارایی هستند. در نهایت هر سه مطالعه نتیجه میگیرند که همانگونه که نظریهپردازان توطئه از مدتها قبل میگفتند بازارهای عمومی در واقع اصلاً عمومی نیستند. تغییر قوانین برای ترمیم این مشکل عملی نیست اما حداقل میتوان در موارد سوءاستفادههای بزرگ از دادهها نوعی بازرسی و تحقیق شرکتی انجام داد.