حمله رابینهود
موانع استفاده از نرمافزارهای معاملاتی رایگان در میزگردی با حضور مهدی حقباعلی و حسین صبوری
سعید نادری: پس از وقایع اخیر والاستریت و خودنمایی کارگزاری آنلاین و بدون کارمزد رابینهود در ماجرای سهام شرکت گیماستاپ، توجه بسیاری از فعالان بازار سرمایه و تحلیلگران و ناظران بازار به عملکرد متفاوت این کارگزاری جلب شد. تصویری که از بروکرهای کلاسیک بازار سرمایه وجود داشت در دیدگاه بسیاری از مردم جهان فروریخت و همهجا بحث بر سر رابینهود بالا گرفت. برای بررسی عملکرد رابینهود و امکان پیادهسازی الگویی مشابه در بازار سرمایه ایران در دورانی که انتقادات از انحصار و عملکرد نامناسب کارگزاریها گاهو بیگاه بالا میرود سراغ دو تحلیلگر که در زمینه ابزارهای نوآورانه در بازارهای مالی فعالیت داشتهاند، رفتیم. مهدی حقباعلی و حسین صبوری مهمانان میزگرد تجارت فردا با محوریت بررسی امکانات نوآورانه در بازارهای مالی همچون رابینهود و زیر ذرهبین بردن عملکرد کارگزاریها و مشکلات موجود در این حوزه از بورس تهران هستند.
♦♦♦
این روزها درباره اپلیکیشن رابینهود زیاد میشنویم اما به نظر میرسد هنوز خیلیها با کارکرد آن آشنا نیستند. این نرمافزار چگونه کار میکند؟
مهدی حقباعلی: مدل کسبوکار رابینهود بر این اساس است که از مشتری کارمزدی دریافت نکند و این امر برای کسانی که زیاد معامله میکنند جذاب است. در عوض بخشی از پولی را که در حساب کارگزاری است سه روز بلوکه و به حساب بانکی منتقل میکنند تا از آن سود حاصل شود. ایدهای جالب که فرد سهامش را میفروشد و به جای اینکه فوراً پول به حساب او بیاید، سه روز در حسابی که سود به آن تعلق میگیرد، نگه داشته شود. پیشبینی از ابتدا بر این پایه بوده که وقتی حجم به اندازه کافی بزرگ شود، سود این پول از هزینهها پیشی خواهد گرفت، که به نظر موفق هم بوده است.
حسین صبوری: به نظرم با توجه به پیشرفتی که حاصل شد و کارگزارها مثل شرکتهای مدیریت ثروت پلتفورمهایشان را به حوزه دیجیتال بردند، رابینهود هم با این هدف وارد شد و بعدتر اپلیکیشن آن هم به بازار آمد. شعار اصلی رابینهود کارمزد رایگان و مهمتر از آن دسترسی آزادانه به بازار سرمایه بود. این شرکت بعد از جنبش تسخیر والاستریت با هدف تسهیل دسترسی مردم عادی به بازار سرمایه ورود کرد و در این زمینه موفق هم بود. رابینهود اکنون ۱۳ میلیون حساب کاربری دارد که در میان پنج کارگزاری بزرگ آمریکا قرار میگیرد. البته آنلاین بودن کارگزاری امر جدیدی نیست، مساله اصلی بحث کمیسیون صفر و دسترسی آزاد همگانی به بازار است. مزیت رابینهود انقلابی است که در کارگزاریها به وجود آورد؛ مثلاً در سال ۲۰۱۹ فیدلیتی به عنوان کارگزاری برتر به کارمزد رایگان روی آورد و پس از آن نیز چارلز شوآب نیز به این امر دست زد. حالا کمیسیون صفر دیگر فقط مزیت رابینهود نیست اما حضور آن باعث تحول صنعت کارگزاری شد، هرچند رابینهود به دلیل نوع پلتفورم و کسبوکارش برای سرمایهگذاران کوچک ۱۳ میلیون کاربر دارد که کل پورتفوی موجود در آن بر اساس آمار سال ۲۰۲۰ برابر ۲۰۰ میلیارد دلار بود. یعنی سرانه براساس هر حساب کمتر از ۱۵ هزار دلار بود، ولی این آمار برای کارگزاری مانند فیدلیتی ۲۳۵ هزار دلار است که برای ۳۱ میلیون حساب کاربری و حدود 7 /5 تریلیون دلار تراکنش مالی است. در واقع رابینهود سرمایهگذاران کوچک و جدید را هدف قرار داده است.
رابینهود چه نقاط ضعف و چه نقاط قوتی دارد؟
صبوری: یکی از مهمترین نقاط قوت و مزیتهای اصلی رابینهود بحث دسترسی آسان و کارمزد رایگان آن است. البته بهرغم نقاط قوت زیاد، در حوزه آموزش و تحقیق کارگزاریهای دیگر مانند فیدلیتی بسیار کار کردهاند، اما رابینهود توجهی به آموزش ندارد چراکه هدف خود را سرمایهگذار خرد مشخص کرده است. همچنین در حوزه پلتفورمهای معاملاتی هم کار خاصی انجام نداده است که آن را متمایز کند.
یکی از مشکلات اساسی این کارگزاری سامانه معاملاتی آن است؛ در مارس ۲۰۲۰ که بازار آمریکا به هم ریخته بود، سامانه معاملاتی رابینهود هنگ کرد و سرعت پایین بستر معاملاتی ۱۳ میلیون کاربر آن با انتقادات زیادی مواجه شد. البته مساله مهمتر روش درآمدزایی رابینهود است که ۵۰ درصد درآمد آن از طریق هدایت جریان سفارشها بود که سفارشهای کوچک مشتریان را به سمت بازارسازها و معاملهگران بزرگ هدایت میکند و اخیراً هم از سوی سازمان تنظیم مقررات صنعت مالی چند ده میلیون دلار جریمه شد. به دلیل اینکه در بحث بهبود قیمتها بدترین عملکرد را از آن خود کرده است. رابینهود به دلیل هدایت جریان سفارشها به سمت چند بازارساز و معاملهگر خاص، تخفیفهای بسیار خوبی گرفته که آنها را برای خود حفظ کرده و به همین علت قیمتهای خرید و فروش به نسبت میانگین بازار به مراتب بدتر بوده است. جالب اینکه رابینهود ۱۵۰ میلیون دلار در سهماهه دوم سال ۲۰۲۰ فقط از این محل درآمد داشته که حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد درآمد شرکت بوده است. به همین دلایل در چند مقطع جریمههای سنگینی توسط سازمان تنظیم مقررات صنعت مالی علیه آنها اعمال شده که باعث بدبینی به این پلتفورم شده و اکنون رابینهود قصد اصلاحات دارد.
البته مشکلات دیگری هم وجود دارد، مثلاً در حال حاضر اگر وارد رابینهود شوید و بخواهید تماس بگیرید نمیتوانید دسترسی داشته باشید. حتی اگر عضو شوید یا اکانت داشته باشید هم فقط از راه ایمیل میتوان با کارگزاری تماس گرفت. به همین دلیل، دسترسی هم یکی از مشکلات جدی رابینهود است.
در ایران هم کسبوکارهای آنلاین با استقبال مناسبی مواجه شده و بخش بزرگی از تقاضا را به سمت خود کشاندهاند؛ اگر در بازار سهام از الگویی چون رابینهود استفاده شود با توجه به واقعیت بازار و مساله نظارت، تا چه اندازه امکان دارد رابینهود ایرانی، اجرایی باشد و چه مزایا و معایبی ممکن است داشته باشد؟
حقباعلی: نکته خوبی که آقای صبوری اضافه کرد این است که رابینهود واقعاً رابط کاربری بسیار سادهای بود. تجربه شخصی من زمانی که تدریس میکردم این بود که دانشجویان میآمدند اپلیکیشن را نشان میدادند و میگفتند قصد داریم این سهام را بخریم. اولین چیزی که توجه من را جلب کرد ساده بودن رابینهود بود و این خود سبب شد کاربران زیادی بسیار سریع با آن ارتباط برقرار کنند. همچنین حرکت صعودی آن بسیار سریع بود و دائماً ابزارهای مالی اضافه کرد. این در حالی است که این ابزارها در ابتدا محدود بودند به سهام و سپس آپشنها اضافه شدند و بعد حرکت سریع دیگری انجام داد که اضافه کردن رمزارزها بود. بیتکوین اولی بود بعد اتریوم و بقیه اضافه شدند که این خود خیلی تاثیر داشت چون ثبتنام در صرافیهای رمزارزها اینطور ساده نبود که رابینهود خیلی خوب و سریع به آن وارد شد و بنابراین از این جهت که ساده بود توانست مخاطبان جدیدی کسب کند. این نقطه قوت بود از لحاظ اینکه در ایران وجود دارد یا نه، به باور من چنین است. ما در ایران میبینیم نرمافزارها و اپهای موبایل پایه بیشتر نفوذ پیدا کردند. در ایران کسی ایمیل نمیزند و اغلب با واتساپ و تلگرام فایلهای خود را جابهجا میکند. چون طبقات و گروههای سنی مختلف راحت با آن ارتباط گرفتند همین اتفاق مسلماً در مورد یک کارگزاری هم میتواند بیفتد، ممکن است دایره سرمایهگذارانش بزرگتر شود. کسانی که دانش کافی در کامپیوتر نداشتند، وارد شوند. بهطور طبیعی اگر فرض کنیم بدون مشکل راه بیفتد. اول اینکه یک رقیب جدید در کارگزاریها اضافه میشود و این جدید نیست که انحصار مجوزها نهفقط در کارگزاریها بلکه در سایر نهادهای مالی وجود دارد و سازمان بورس در صدور مجوز برای سبدگردانها، کارگزاریها حتی تامین سرمایهها کُند است و این باعث شده تا در بازار انحصار قدیمیها به وجود بیاید. یعنی کسانی که زودتر در بازار بوده و مجوز گرفتهاند، کاملاً بازار را به تسخیر خود درآورند و خیلی احساس نیاز نکنند که خدمات و عملکردشان را بهبود دهند. به همین دلیل رقابت بالایی در بازار احساس نمیشود. هرچند سازمان بورس تلاش میکند رقابت را افزایش دهد اما در این زمینه کُند است. شاید به این دلیل که آنقدر ناگهان حجم همه چیز در بورس زیاد شده که نتوان چندان انتقادی را مطرح کرد اما در نهایت باید سریعتر اقدام کنند. در این شرایط اگر یک پلتفورم جدید بیاید، میتواند جذب مخاطب راحتتری داشته باشد چون این پتانسیل وجود دارد که بخشی از بازار جذب شوند، اما اینکه بتواند رقیب جدی برای راهبران بازار و کارگزاریهای بزرگ شود، این اتفاق نخواهد افتاد. چون مشتریان اهداف متفاوتی دارند و به همین دلیل بخش بزرگی از کمیسیونی که گفتیم از مشتریهای بزرگ و حقوقیها میآید که برای آنها پلتفورم رابینهود نه به درد میخورد و نه اهمیتی به آن میدهند. زیرا سفارشهای بزرگ میگذارند و برایشان بسیار مهم است که نحوه اجرای معامله دقیق باشد. اپلیکیشنهای ساده تلفن همراه امکان پیادهسازی چنین درخواستهایی را ندارد. اپلیکیشنی مانند رابینهود در بازار ایران میتواند راه بیفتد و سهمی از بازار را بگیرد، یعنی قابلیت اجرایی دارد و بازار را هم رقابتیتر میکند، اما نهایتاً در حد یک بازیگر بازار میماند و تغییر چندان بزرگی رخ نخواهد داد.
از نظر تئوریک اینکه افراد بیشتری جذب بازار شوند، خوب است یا بد؟
حقباعلی: در نظریه مالی این بحث مطرح است که یک فرد معقول و ریسکگریز معمولاً یک گزینه بدون ریسک مانند خرید اوراق قرضه دولتی را برای سرمایهگذاری انتخاب میکند اما حتی کسانی که میخواهند تصمیمگیری منطقی انجام دهند باز هم یک گزینه ریسکی مانند سهام را هم در کنار آن انتخاب میکنند، یعنی با وجود ریسکگریز بودن برای بهینه کردن آینده، بخش کوچکی از سرمایه خود را در سهام سرمایهگذاری میکنند. حالا این سوال مطرح است که چرا ضریب نفوذ سهامداری چندان بالا نیست و به عبارت دیگر اینگونه نیست که ۸۰ درصد مردم در بازار سهام سهامدار باشند. یکی از جوابها این است که با وجود موانع متعدد، ورود به بازار سخت است. عده زیادی از مردم بلد نیستند کارگزاری انتخاب کنند و وجود چنین اپلیکیشنهای سادهای به این افراد اجازه میدهد وارد بازار سهام شوند. جنبه بد ماجرا هم این است که این سادگی یک شمشیر دولبه است: افراد میبینند معامله کردن راحت و ساده است و مشتاق میشوند که مدام بیشتر و بیشتر معامله کنند. در حالی که در علم مالی، شواهد متعددی وجود دارد که حتی مدیران حرفهای سرمایهگذاری هنگامی که تعداد معاملاتشان بالا میرود راندمان آنها کاهش مییابد. این خطر برای سرمایهگذار غیرحرفهای بیشتر است که دائم معامله کند و ثروتش کمتر و کمتر شود و سرمایه خود را از دست بدهد. این دوگانه واقعی است و باید به افراد تازهوارد این هشدار داده شود که گرچه در این فضا معامله کار راحتی است اما نباید در دام این سادگی افتاد و بیمحابا معامله کرد.
صبوری: از نظر من حضور اپلیکیشنی مانند رابینهود برای بازار ایران قطعاً خوب است. بازار ایران بزرگتر شده و از این راه سود کارگزاریها از درآمد کارمزد آنها از ۴۰۰ میلیارد تومان در سال ۹۴ به ۲۰ هزار میلیارد تومان در حال حاضر رسیده در حالی که اتفاقی در صنعت کارگزاری نیفتاده است. این حکم میکند که بازار باید رقابتیتر شود. در دنیای جدید کسبوکار کارگزاریها کمیسیون رایگان به جزء لاینفک آن تبدیل شده و مکانیسم درآمد کارگزاریها نامشهود است و مانند کارمزد قابل لمس نیست. کارگزاریها از روشهای دیگر درآمدزایی میکنند، بنابراین این اتفاق هم باید در بازار ما بیفتد. در حال حاضر بهانه اصلی این است که بازار کوچک است و اگر مجوز بیشتری صادر شود کارگزاریها نابود میشوند. اما این اتفاق باعث شده صدمات زیادی به کل بازار وارد شود، مثلاً اینکه کارگزارها برخی وظایفی را که برعهدهشان است انجام نداده و در حوزه آموزش، تحقیقات یا پلتفورمهای جدید کاری انجام ندادهاند چون فضای رقابتی نبوده است.
با این همه صدور مجوزهای بیشتر پیشنیازهایی دارد. برای نمونه هسته معاملاتی بازار سهام در ایران را شرکت آتوس در سال ۸۴ راهاندازی کرده که بر پایه استانداردهای جهانی است اما در بازار سرمایه ایران تغییراتی از جمله دامنه نوسان، حجم مبنا و... به آن تحمیل شده که مشکلاتی برای هسته به وجود آورده است. در حال حاضر اِیپیآی (API) که دارای اهمیت بالایی است در اختیار سه شرکت عمده ارائهدهنده خدمات برخط (OMS) است. در عمل منعی برای ورود نبوده و طبق قوانین بالادستی مجوزهایی صادر شده اما اِیپیآی فقط به این شرکتها داده میشد. برای اینکه اپلیکیشنهای جدید مانند رابینهود و افراد جدید وارد بازار شوند باید اِیپیآی در دسترس همه باشد، سازمان باید مانند دیگر سازمانهای تنظیم مقررات صنعت مالی در دنیا اِیپیآی را در دسترس اشخاص حقیقی و حقوقی قرار دهد و هر کس که بخواهد بتواند طبق ضوابط از آن استفاده کند. در حال حاضر اشخاص برای انجام هر کاری باید با شرکتی که اِیپیآی را در اختیار دارد مذاکره کنند. مساله مهمتر این است که بازار ما معاملهگرمحور (Dealer Base) نیست و بار توزیع نمیشود، کل بار بر سر چند شرکت محدود ریخته میشود. در حالی که این شرکتها هنوز همان پروتکلها و کارهایی را که ۱۰ سال پیش انجام میدادند ادامه میدهند و هیچ تغییری در کار خود ندادهاند. نتیجه اینکه همزمان با بزرگ شدن بازار و افزایش تعداد معاملات ما با مشکل مواجه شدیم. در این شرایط هیچگونه نوآوری در این صنعت و بازار رخ نمیدهد. شخص برای دریافت اِیپیآی باید ابتدا یک شرکت نرمافزاری باشد، بعد باید کارگزار شریک داشته باشد و آن کارگزار برای اِیپیآی درخواست دهد. چون فقط کارگزار میتواند درخواست دهد. یکی از مهمترین دلایل اتفاقاتی که در چند وقت اخیر در بازار سهام شاهد بودیم به همین دلیل است.
از طرفی با توجه به پیشرفتهایی که صورت گرفته و تغییر ساختارهای سنتی که در روندهای بازار اتفاق افتاده، دیگر روشهای سنتی و قدیمی ابزار کارآمدی برای نظارت و برخورد با تخلفات نیست. هماکنون با تعدد بازار و افزایش تعداد بورس مواجه هستیم بنابراین هدایت بازار و اجرا کردن بهتر سفارش مشتریان از کانال کامپیوترها صورت میگیرد. کارگزارها، دلالها و سرمایهگذارها مدل معاملاتی از قبیل الگوریتمی و رقابتی به کار میگیرند. فرض کنید سرمایهگذار وقتی سفارش سهم خاصی را در سیستم قرار میدهد، دیگر از محل اجرای سفارش و چگونگی اجرای آن اطلاعی ندارد؛ این سفارش ممکن است از مسیر چند دفتر معاملاتی عبور کند؛ کوچکتر شود و با سایر سفارشهایی که کسی از آن اطلاع ندارد، ترکیب شود. اما باوجود پیچیدگیهایی که به وجود آمده، در بیشتر موارد، در دنیا این کار درست و کارآمد انجام میشود و این ساختارها به نفع سرمایهگذار بوده چون هزینههای اجرایی پایین آمده، نقدشوندگی بالا رفته و بازار هم انعطافپذیرتر و رقابتیتر شده است. در ابزارها، نهادها و پلتفورمها، نوآوری رخ داده است در نتیجه نیاز بالاتری به قوانین جدید، ساختارها و پلتفورمهای جدید وجود دارد. در این شرایط نقش نهادهای معاملاتی بسیار حیاتی است. ممکن است یک بازیگر بخواهد در بازار دستکاری کند، سفارشها را تجزیه کند و در دفاتر معاملاتی مختلف مخفی کند و از ابزارهای مدرن مختلف برای انجام آن استفاده کند. ناظر و قانونگذار نمیتواند هر شرکت یا هر ابزار مالی را به صورت مجزا نظارت کند. کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا سال ۱۹۳۴ به عنوان یک نهاد مستقل از دولت تشکیل شد. سازمان تنظیم مقررات صنعت مالی که یک نهاد خودانتظام غیردولتی و غیرانتفاعی است در سال ۲۰۰۷ از ادغام انجمن ملی معاملهگران و واحدهای نظارتی خود بورس اوراق بهادار نیویورک تشکیل شد و وظیفه آن حمایت از سرمایهگذاران در بازار سرمایه بود که این کار را از طریق تنظیم مقررات لازم برای کارگزاریها و معاملات انجام میدهد. این نهاد حدود ۳۸۰۰ کارگزار و هزاران معاملهگر را حمایت میکند و کارش را به نحو احسن انجام میدهد. سیستمها و فناوری استفادهشده نقش مهمی در سیستم مالی آمریکا بازی میکند. با استفاده از این فناوریها بازار اوراق بهادار و کارگزاریها به شکل درست و کارآمد مورد بازرسی و نظارت قرار میگیرند. تقلب و ریسکهای بالقوه کشف میشوند و سرمایهگذاران از طریق کانالهای مختلف به سرعت از آن مطلع میشوند.
سازمان تنظیم مقررات صنعت مالی و کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا حدود ۲۰ بورس را روزانه مورد بررسی قرار میدهند. وظیفه اصلی سازمان تنظیم مقررات صنعت مالی، نظارتی است که الزام قانونی هم در خصوص آن دارد؛ همچنین نهاد قانونگذار فدرال یعنی کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا هم حضور دارد که مسوولیت حمایت از حقوق سرمایهگذار، حفظ یکپارچگی، انسجام بازار و تسهیل تامین مالی را به عهده دارد و هر شرکت کارگزاری هم بر اساس پروتکلهای خاصی مورد نظارت قرار میگیرد. سازمان تنظیم مقررات صنعت مالی از سه ابزار برای نظارت استفاده میکند که یکی از آنها جمعآوری دادههاست که این کار از طریق پروتکلهای خاصی انجام میگیرد. ابزار دوم توسعه ابزارها و تکنولوژیهای نوآورانه است و سوم هم از نیروهای متخصص در زمینه بازار و حوزه قانونگذاری استفاده میکند. این نهاد جمعآوری داده را از طریق سیستم پیگیری و بررسی سفارشها انجام میدهد که از لحظه ثبت یک سفارش تا زمان انجام کامل، آن را به طور دقیق رصد میکند. وظیفه دوم هم از طریق سیستمهای ابری مستقر انجام میشود که به طور متوسط ۳۷میلیارد تراکنش در روز را با سرعت بسیار زیاد و هزینه بسیار کم و سطح امنیت بالا بررسی میکند. در گذشته برای انجام این کار از سرورهای بسیار زیادی استفاده میشد که نگهداری و ذخیره داده را با مشکل مواجه کرده بود. نهایتاً در سال ۲۰۱۴ تصمیم بزرگی گرفتند و کل دادهها را به سیستم ابری جابهجا کردند. همچنین این نهاد به صورت همزمان از ۱۷۵ مدل و پلتفورم مستقل برای کشف معاملات و رفتارهای مشکوک استفاده میکند و در سالهای اخیر از یادگیری ماشین هم برای ارتقای این فرآیند استفاده کرده است. به همین دلیل یک گروه راهبری به نام گروه مشاوران نظارت بر بازار ایجاد شده که از متخصصان این حوزه برای راهبری سیستم کمک میگیرند. مساله دیگر هم سیستم پیگیری و بررسی یکپارچهای است که سال ۲۰۱۲ برای جلوگیری از تداخل نظارت از سوی سازمانهای نظارتی دیگر ایجاد شده و همه ناظران و قانونگذاران بورسها به سیستم یکپارچه کل اطلاعات مشتریان دسترسی دارند.در بازار ایران نهادهای نظارتی اما در قالب سازمان بورس و معاونت نظارت بر نهادهای مالی و واحد مدیریت نظارت بر کارگزاریها شکل گرفته که خود آن هم شامل دو قسمت اداره کارگزاران و اداره بازرسی میشود. یکپارچهسازی و سیستمهای نو در ایران اصلاً وجود ندارد و این روندها به شکل کاملاً سنتی انجام میپذیرد و هیچ همخوانی با بحث نوآوری تکنولوژی ندارد. همه این مشکلات در حوزه اجرا و نظارت است. در بخش قانونگذاری هم مسائل و موانع بسیار بزرگی وجود دارد که رفع آن نیاز به کار ویژه دارد.
در بورس کشور ما مساله زیرساخت یک مشکل تقریباً حاد است. مشکل دوم هم به انحصار کارگزاریها بازمیگردد. مانند هر بازار دیگری، وقتی بازیگرانی بسیار بزرگ شوند بهترین تصمیم برایشان این است که با هم رقابت نکنند. راهحل این چالشها را در چه میبینید؟
حقباعلی : راه چاره این مساله رقابت است و تا زمانیکه سازمان بورس تا این اندازه در تصمیمگیری برای مجوز دادن کُند عمل میکند، فقط به کسانی که در بازار جای پای خود را سفت کردهاند، فرصت میدهد که فربه و فربهتر شوند. بهطور طبیعی با گذشت زمان بیشتر، تغییر دادن این شرایط سختتر میشود و چهبسا اصلاً عملی نشود. در حدی که حتی اگر خود سازمان بورس هم بخواهد تغییری در بازار ایجاد کند از به هم ریختن آن توسط بازیگران بزرگ بترسد. راه چاره چنین شرایطی از نظر نگاه کلانی که به پیشرفت وجود دارد، این است که بازار رقابتی مقداری نسبت به گذشته آزادتر شود؛ درست است که عدهای در حال حاضر در بازار پیش افتادهاند اما به تعبیر شومپیتری میتواند تخریب سازنده اتفاق بیفتد و فردا روز بازیگری جدید با ایدهای بهتر از رابینهود وارد بازار شود و بخشی از بازار را به سمت خود بکشد.
این امر غیرممکن نیست اما با سختگیریهایی که در مورد مجوزها صورت میگیرد، طبیعتاً از سوی دیگر خروجی خاصی هم ندارد. پارادوکسی که در این زمینه وجود دارد این است که مسوولان سازمان بورس مدام در تلویزیون، روزنامهها و فضای مجازی در مورد اهمیت بازار و مکانیسم رقابتی و عدم دخالت در بازار صحبت میکنند و از مزایای تعیین قیمت در بازار آزاد سخن میگویند. این حرفها بسیار خوب است، اما در حوزه مدیریت خود دقیقاً برخلاف آن عمل میکنند و با بحث مجوزها راه را برای رقابت بستهاند، از طریق دامنه نوسان در قیمتگذاری دخالت میکنند؛ حتی خیلی از روزها با بازارگردانها تماس گرفته میشود و میگویند حق فروش ندارید یا روزهایی به فروشندهها میگویند باید سهامی را که دیروز فروختهاید، دوباره بخرید. این دقیقاً همان بر هم زدن بازاری است که خودشان دارند تبلیغ آن را انجام میدهند و پارادوکسیکال بودن رفتارشان را نشان میدهد. خلاصه اینکه اگر مقداری اجازه بدهند رقابت شکل بگیرد احتمالاً به تدریج این مساله انحصار تعدیل میشود. تا زمانی که زمینه برای رقابت مساعد باشد میتوان حدس زد در درازمدت به این سمت برویم که هزینهها کاهش پیدا کند.
در زمینه رقابت بارها شنیدهایم که انحصاری در بازار وجود ندارد و مجوزهای زیادی صادر شده است و بانکها کارگزاری دارند یا فلان تعداد کارگزاری فعال وجود دارد. آیا به نظر شما از نظر قانونگذاری نیازی نیست دست به بازنگری در مقررات زده شود و در صورت تخلف یا ایجاد مونوپولی در بازار با کارگزاریها برخورد شود؟
حقباعلی: اینکه بخواهیم با یک کارگزاری صرف اینکه سهم بازارش زیاد است برخورد کنیم، مبنای خاصی از نظر حقوقی و اقتصادی ندارد. در جایی قوانین آنتیتراست وارد میشوند که انحصارگر به نحو غیراخلاقی جلوی ورود بازیگران دیگر را بگیرد. مثلاً قیمتها را به حدی پایین بیاورد و با ضرر کالایش را بفروشد صرفاً به این قصد که بازیگر کوچکی را از بازی خارج کند یا مثلاً قراردادهایش را طوری تنظیم کند که مشتریانش نتوانند به هیچ عنوان از قرارداد خارج شوند، اگر کارگزاریها این کار را انجام دهند میتوان گفت انحصار غیرطبیعی بوده که مقصر همان کارگزاری است. ولی تصور من این است که شواهد و مستندات کافی برای اینکه بگوییم چنین برنامه خبیثانهای در کار بود وجود ندارد. به نظر من اینگونه است که کارگزاری در کنار چند بازیگر دیگر عملکرد خوبی داشته و رشد کرده است؛ در چنین شرایطی هر چه بازار بزرگتر شده و به موازات آن به دیگران برای ورود به بازار مجوز داده نشده، کارگزاریهای موجود مدام بزرگ و بزرگتر شدهاند. این انحصاری است که کاملاً طبیعی به وجود آمده و فکر نمیکنم رفتار معقولی باشد که با کسی بابت داشتن سهم بزرگی از بازار برخورد شود. اگر قرار بر ایجاد تغییری در بازار باشد باید ایجاد فضای رقابت بیشتر در بازار باشد که انجام آن بر عهده متولیان بورس است؛ آنها باید اجازه دهند کارگزاران جدیدی وارد بازار شوند. امری که شاید به طور حتم در کوتاهمدت رخ ندهد، اما در درازمدت تجربه اقتصاد جهانی نشان داده است که این اتفاق خواهد افتاد. برای مثال یکی از کارگزاریهایی که لیدر بازار نبود اما از بزرگان محسوب میشد، اتفاقات ناگواری برایش رخ داد و مدتی دسترسی به سامانهاش قطع شد این امر خودبهخود منجر به خروج برخی مشتریان از کارگزاری شد و دیگرانی بودند که جای آن را گرفتند. فکر نمیکنم راه درست، برخورد کردن با کسی باشد که توانسته بهتر عمل کند و مشتریان بیشتری جذب کند؛ اینجا طبق قاعده نهاد تنظیمگر باید در رویکرد خود تجدید نظر کند.
اساساً کارگزاریها در بحث خدماتدهی چه وظایفی دارند و مطابق استانداردها چه نمرهای میتوان به عملکرد کارگزاران فعال در بازار ایران داد؟
صبوری: همانطور که اشاره شد دلیل مشکلات موجود در خدماتدهی، انحصار بوده است. در چند سال گذشته بعضی کارگزاریهای بزرگ خصوصی به خاطر پیشرو بودن، از ارائه خدمات جدید نتایج خوبی گرفتند و سهم بزرگی از بازار را به دست آوردند و درآمد زیادی هم کسب کردند.
هماکنون کارگزاران در دنیا به دو دسته کلی تقسیم میشوند؛ کارگزاران مستقل و کارگزاریهایی که معمولاً زیرمجموعه نهادهای مالی بزرگی مانند بانکها هستند. در ایران چند کارگزاری مستقل هستند که تجربه سرویسدهی موفق داشتهاند و مابقی انگیزه چندانی برای کار نداشتهاند. تعداد بسیار زیادی از کارگزاران تا سال ۹۴ زیانده بودند و از سال ۹۷ با افزایش حجم معاملات بازار و ابزارهای جدیدی که معرفی شد مقداری حوزه خدماتدهی خود را بالا بردند. عمده درآمد این کارگزاریها هم مثلاً از حق مدیریتی بود که به خاطر مدیریت صندوقهای مختلف دریافت میکردند، یعنی کارمزد چندانی یا انگیزه زیادی برای درآمد از ناحیه کارمزدها نداشتند. بیشتر ترجیح میدادند که صندوقی با درآمد ثابت با همکاری یک نهاد دیگر راهاندازی کنند و حق مدیریت این صندوقها هزینههایشان را پوشش میداد.
حالا اگر از نظر میزان و کیفیت خدماترسانی کارگزاریهای دنیا را با نمونههای داخلی مقایسه کنیم، حقیقتاً کارگزاریهای ما اصلاً وضعیت قابل قبولی ندارند. در جهان کارگزارها طیف متنوعی از خدمات را ارائه میدهند که به بخشهایی از آن پیشتر اشاره کردم. در همین بحث سود تقسیمی شرکتها در بازار داخل مشکلات زیادی داریم، اما در سراسر جهان کارگزاران بورسی در حال حاضر خدمات بسیار خوبی داده میشود مثلاً پس از واریز سود تقسیمی به حساب مشتری بر اساس پلتفورمی که کارگزاری در اختیار شما قرار میدهد، این مبلغ به صورت خودکار و بر مبنای پورتفوی که خود مشتری از قبل مشخص کرده باز سرمایهگذاری میشود. کارگزاریها در حال حاضر خدمات سرمایهگذاری دورهای ارائه میدهند که به صورت خودکار انجام میشود و پلتفورمهای متنوعی را در اختیار سرمایهگذاران و معاملهگران قرار میدهند، چیزی که اساساً در ایران وجود ندارد. ریشه این مشکلات و ضعفها هم باز به همان مبحث انحصار بازمیگردد، امری که با فراهم کردن دو پیشنیاز دسترسی آزاد به اِیآیپی و دیلر بیس شدن بازار از یکسو و حل شدن مساله قوانین و نظارت از سوی دیگر این انحصار شکسته میشود. در بحث نظارت و قوانین هم گفته میشود اگر مجوز کارگزاریها زیاد شود، نظارت بر آنان مشکل و پیچیده خواهد شد و تخلفات گسترده میشود، بخشی از بهانه این است که مجوزهای زیادی داده شده و نباید دیگر مجوزی داد که نتیجه این دیدگاه را امروزه میبینیم. کارگزاریها به واسطه خدمات خود در جهان طیف وسیعی از مردم را به بازار وارد کردهاند و ما هم اگر میخواهیم سرمایه بیشتری جذب بازار شود و اقتصادی بازارمحور داشته باشیم، یکی از الزاماتش خدمات کامل کارگزاران است. کارگزاریها میتوانند مانند کارگزاریهای معمول در جهان با پیشبرد بحث آموزش مردم را جذب بازار کنند که به نظر من نمره ما در این حوزه بسیار پایین است. دلیل این نمره پایین را هم در ضعف قوانین و انحصاری که در بحث نظارت در زیرمجموعه سازمان وجود دارد میدانم. چراکه نهاد مستقل و غیردولتی در کار نیست و کارگزاران دائماً به سازمان و شورای عالی بورس میگویند مجوز جدید ندهید چراکه ما زیانده میشویم، کارگزاران تازه در حال جان گرفتن هستند و حرفهایی از این دست که صرفاً در راستای منافع خودشان است. اگر میخواهیم بازار توسعه پیدا کند و مردم بیشتری جذب بازار شوند راهی جز انحصارشکنی و انجام انقلابی در مبحث کارگزاریها و نظارت نداریم. البته اتفاقات مثبتی هم در این میان رخ داده، به طور مثال وقتی امسال نرخ ارز بالا رفت و دولت به دنبال تامین مالی بود، از بازار حمایت شد و تبلیغات زیادی در کنار ورود سهام عدالت به بورس انجام شد و افراد بسیار زیادی کد بورسی دریافت کردند. برای مثال عرض میکنم که همین سامانه سجام اتفاق مثبتی در بازار بود و حتی به کارگزاریها هم کمک شایانی کرد؛ مشکلات احراز هویت افراد به کمک سجام برای کارگزاریها هم حل شد و اجرای این روند در جذب سرمایهگذاران جدید در بازار نقش مهمی داشت. در نهایت اگر ما بیاییم و عنوان کنیم کارگزار زیانده میشود، پس به این دلیل انحصار باید ادامه پیدا کند و مجوزهای جدید صادر نکنیم، از نظر رفاه اجتماعی و سود جامعه به ضرر مردم است و طبیعتاً سیاستگذار باید این مسائل را مدنظر قرار دهد، نه منافع بخش خاصی که قدرت زیادی دارند و در نهادهای بالادستی هم حضور دارند و از اعطای مجوزهای جدید جلوگیری میکنند. حالا میخواهند مجوز هم صادر کنند میگویند باید فلان مقدار سرمایه داشته باشی که این درست نیست. این انحصارها باید شکسته شوند و اگر این چنین نشود صحبت از توسعه بازار، سهامدار کردن مردم و جذب آنها به سوی بازار سرمایه تنها در حد حرف باقی میماند و شاهد اتفاق مهمی نخواهیم بود.
حقباعلی: من در اینباره فکر میکنم قانونگذاری بیشتر، راهحل مناسبی نیست. چراکه هماکنون هم شاهد آن هستیم که رقابت بسیار کم است و عدهای توانستهاند انحصار به وجود بیاورند. در این وضعیت اگر شما بیایید و قانونهای بیشتر و سفت و سختتری بگذارید، قطعاً کسانی که پتانسیل حضور در بازار را دارند، کمتر میشوند و کماکان همینها که در بازار هستند و قدرت زیادی دارند امکان ماندن در بازار را خواهند داشت. ترجیح من بر آن است که قوانین بخشهای مربوط به امنیت، نقل و انتقال اطلاعات و حساب مشتریان تا جای ممکن سفت و سخت باشند که الان هم تا جایی که دیدهام قوانین خوبی وجود دارد و مساله امنیت به شکل جدی مدنظر است. در زمینه خدماتدهی هم اینکه ما بیاییم و قوانین را بیشتر کنیم، نتیجهاش از بین بردن انحصار و بهبود کیفیت نیست و چهبسا در طولانیمدت دقیقاً در جهت عکس آن عمل کند.