تا به حال تعداد کمی از وزرای خزانهداری ایالات متحده به مبارزه برای حل بحران مالی احضار شدهاند و تعداد کمتری نیز تاکنون توانستهاند در این مسیر به شهرت برسند.
نویسنده: رابین هاردینگ
منبع: واشنگتن
تا به حال تعداد کمی از وزرای خزانهداری ایالات متحده به مبارزه برای حل بحران مالی احضار شدهاند و تعداد کمتری نیز تاکنون توانستهاند در این مسیر به شهرت برسند. تیم گایتنر روز جمعه 25 ژانویه به عنوان یکی از اعضای خانواده کوچک خزانهداری ایالات متحده، از این پست کنار رفت. گایتنر در مدت خدمت خود، بیشتر به هنری مورگنتا نزدیک بود، فردی که بعد از سال 1934 به پایان رکود بزرگ کمک کرد، تا به اندرو ملون، فردی که با تلاشهایش برای تعطیلی بانکهای ضعیف به بدتر کردن این رکود کمک کرد. اکنون خیلی مهربانانه به منتقدان او میگویند، بهرغم بحثها و جدالهایی که در دوران ریاست گایتنر پیرامون حل بحران مشکلات مالی بانکهای بزرگ وجود داشته، این پتانسیل وجود دارد تا او را به پاس خدماتی که انجام داده از تاریخ جدا کنیم. او این کارها را توانست برای سرعتبخشی به بهبود اقتصادی ایالات متحده پس از سال 2009 انجام دهد. اکنون آقای گایتنر همچنین برخی از میراثهایی را که کمتر برای هر کسی آشکار است، ترک میکند: وزارت خزانهداری نسبت به قبل اصلاحات داد - فرانک، اکنون برای خود نهاد قدرتمندتری شده است، اکنون اختیارات جدیدی بیش از تدوین
مقررات مالی به خزانهداری داده شده است و در این راه این گایتنر بود که در پشت صحنه، نقش حیاتی را بازی میکرد؛ در این زمان بحران منطقه یورو از سال2010 به بعد آشکار شد. آلن گرینسپن، رئیس پیشین فدرالرزرو میگوید: «رئیسجمهور اوباما بسیار خوششانس بود که چنین وزیر امور خزانهداری را به خدمت گرفته بود؛ این فرد یک متخصص مالی ماهر و باتجربه بود. جای خالی او از این به بعد به شدت احساس خواهد شد.» مهمترین تصمیم آقای گایتنر، هم در خزانهداری و هم قبل از آنکه به عنوان رئیس بانک فدرال نیویورک خدمت میکرد، کمک به حل مشکلات بزرگترین بانکهای بحرانزده با آزمایشهای بستن مالیاتهای سنگین و تزریق سرمایه بود. تد ترومن، عضو ارشد موسسه پیترسون برای اقتصاد بینالملل و مشاور آقای گایتنر در بهار سال 2009 در این باره میگوید: «من فکر میکنم گایتنر فرد مصری بود و به خوبی توانست از عهده چگونگی رسیدگی به مشکلات موسسات مالی بزرگ برآید.» امروز بانکهای بزرگ ایالات متحده که حامی بخش خصوصی هستند، توانستهاند بازگشت سرمایه خوبی داشته باشند و دولت نیز توانسته دوباره پول خود را برگرداند. آقای ترومن خاطرنشان میکند اکنون وضعیت بانکهای
ایالات متحده با بانکهای انگلستان و اروپا قابل مقایسه نیست. دو مورد از بزرگترین بانکهای انگلستان هنوز تحت کنترل عمومی قرار دارند، و در اروپا نیز، مدام شک و تردیدهای مصرانهای درباره کفایت میزان سرمایه بانکها وجود دارد. اما تصمیماتی که آقای گایتنر طی بحران مالی بانکها گرفته است، گروهی از منتقدان را خشمگین کرده است. آنها میگویند گایتنر پس از سالها کار با متخصصان مالی، به دنیا از دریچه چشمان خود مینگریست. شیلا بیر، رئیس شرکت بیمه سپردهگذاری فدرالرزرو، طی دوره بحران مالی بانکها، گایتنر را با عنوان فردی خطاب کرده بود که به شرکتهایی با مشکلات عدیده مالی، کمکهای مالی فراوانی کرده بود، در حالی که نیل باروفسکی، که یک بازرس ویژه طرح نجات این شرکتها بود، میگوید آقای گایتنر در دوران ریاستش شاهد تغییرات وام مسکن به عنوان راهی برای «کمک به بانکها» به جای کمک به مالکان خانه بود. این اتهامات در ادامه همچنان به آقای گایتنر وارد بود. رونوشتهای مربوط به جلسات بانک فدرالرزرو که سال 2007 برگزار شده بودند و هفته سوم ژانویه منتشر شد، شامل مبادلهای پولی است که در آن جفری لکر، رئیس بانک فدرال ریچموند، پیشنهاد
میکند آقای گایتنر به کن لوئیس مدیر اجرایی بانک مرکزی امریکا، بیش از حد درباره یک حرکت سیاسی گفته بود. آقای گایتنر در آن زمان این مورد را تکذیب کرد. تفسیر خوشبینانهتر این است که بگوییم آقای گایتنر روی حل بحران مالی بانکها تمرکز کرده بود، به این معنی که روی تثبیت بانکهای بزرگ به جای تنبیه آنها به خاطر اشتباهاتشان متمرکز شده بود. یکی از مقامات سابق وزارت خزانهداری، که با گایتنر بیش از چندین سال کار کرده است، میگوید: «واقعیت این است که آقای گایتنر تنها یک فرد ایدئولوژیک نیست.» این مقام رسمی میگوید: «شما هرگز درباره سخنرانی گایتنر در مورد سحر و جادویی که کمک به بانکها میتواند داشته باشد و یا در مورد بدهیای که ما به خدای خورشید مالی (افسانه یونان) مدیون هستیم، چیزی نشنیدهاید. از طرف دیگر، او تجارب و شک و تردیدهایی را درباره درگیری بخش دولتی در تخصیص اعتبارات دارد.» اینکه گایتنر خیلی کم از بخش مسکن حمایت کرده است، را نمیتوان رد کرد. آقای ترومن میگوید، برنامه اصلاح وام مسکن سال 2009 به طور برجستهای بیاثر بود. ترومن در ادامه میگوید یک طنز درباره بحران مالی این است که مالیاتدهندگان پول میسازند.
ترومن میگوید: «شما میتوانستید بگویید ما باید بیشتر از آن پولی که برای ترمیم بخش مسکن هزینه کردیم، هزینه میکردیم.» پاسخ آقای گایتنر این است که «او آنچه را که میتوانسته، انجام داده است». افرادی که اصرار دارند ما باید بیش از اینها تلاش میکردیم، ما را مجبور به حمل بار توضیحی میکنند که نمیتوانیم پاسخگوی آن باشیم، حقیقت این است که ما در این زمینه اختیاراتی نداشتیم. گایتنر ماه ژوئیه گذشته، در مصاحبهای روی شبکه تلویزیونی چارلی روز گفت: «من معتقد نیستم که آنها جایگزین معتبری داشته باشند که در آن زمان برای ما امکانپذیر بوده باشد. من در حال حاضر آن را باور نمیکنم.» در نیمه دوم دوره ریاست آقای گایتنر، همان طور که قدر و قیمتش افزایش مییافت، پروفایلش رنگ میباخت. با توجه به گفته تعداد زیادی از مردم، روابط چندینساله او با بانکهای مرکزی منطقه یورو و وزرای دارایی این کشورها، او را به یک دلال قاطع طی سالهای 2010 و 2011 تبدیل کرده بود، سیاستگذاران منطقه یورو حتی از او برای ارسال پیامهایشان به یکدیگر استفاده میکردند. حرکت بعدی آقای گایتنر نامعلوم است، اگرچه او آماده میشود تا به نزد خانوادهاش در نیویورک
برگردد. شاید او نوشتن خاطرات را نیز از خود دریغ نکند؛ خاطراتی که میتواند سودآور باشد. در سن 51سالگی، او برای انجام کارهای بزرگتر به اندازه کافی جوان است. جهان به آینده او امیدوار خواهد بود، با این حال آرامشی در تقاضا برای مهارتهای خاص او در مدیریت بحران وجود خواهد داشت.
دیدگاه تان را بنویسید