رایدهنده در تور رایگیرنده
چرخه انتخابات چگونه کار میکند؟
یکی از پرحاشیهترین رویدادهای سیاسی در هر کشوری انتخابات است. در شرایط فعلی که اقتصاد دغدغه اصلی مردم است، انتخابات فرصت مناسبی برای بیان نظرات گروههای مختلف سیاسی و عامه مردم در خصوص مسائل گوناگون در سطح جامعه است. قطعاً افرادی که پا به عرصه انتخابات گذاشتهاند بحث اقتصاد را فراموش نخواهند کرد. در این نوشتار ضمن مروری بر دو مورد از نظریههای کلان انتخاباتی، تاثیر انتخابات بر اقتصاد و همچنین تاثیر شرایط اقتصادی کنونی کشور را بر انتخاب افراد و رفتار انتخاباتی و میزان مشارکت مردم بررسی میکنیم.
سیکل تجاری-سیاسی
الگوی سیکلهای تجاری-سیاسی رفتار متقابل بین رایدهندگان و دولت را مورد بررسی قرار میدهد. این نظریه، بیانگر تاثیر قابل توجه عوامل اقتصادی بر الگوی رفتاری رایدهندگان است. بدین صورت که، دولتها با اتخاذ سیاستهای مختلف اقتصادی سعی میکنند به نحوی رضایت رایدهندگان را فراهم سازند. در واقع بر اساس نظریههای کلان انتخاباتی، اکثر علمای اقتصاد سیاسی و دانشمندان علوم سیاسی بر این باورند که در بسیاری از کشورهای جهان، سیاستمداران و مقامات سعی میکنند با بهکارگیری سیاستهای اقتصادی مناسب قبل از برگزاری انتخابات شانس انتخاب دوباره خود را افزایش دهند تا بتوانند منافع خود و احزابشان را تامین کنند. در ادبیات اقتصاد سیاسی، این دیدگاه به اختصار تحت عنوان سیکل تجاری-سیاسی نامیده میشود. سیکل تجاری-سیاسی بر اساس رفتار متقابل رایدهندگان و دولت، نوسانات اقتصادی را توضیح میدهد. بر اساس این نظریه، در تحلیل الگوی رفتاری رایدهندگان، عوامل اقتصادی نقش بسزایی دارد و دولتها تلاش میکنند با اتخاذ سیاستهای اقتصادی متفاوت، میزان رضایت رایدهندگان را افزایش دهند. نتایج تحقیقات متفاوت نشان میدهد متغیرهای اقتصادی نظیر تورم، بیکاری، رشد اقتصادی، کاهش مالیاتها و... تاثیر بسزایی در جلب رضایت رایدهندگان و در نتیجه انتخاب مجدد کاندیداها دارد. اگر یک مسوول سیاسی بتواند تورم یا بیکاری کشور خود را کاهش دهد، تمایل مردم برای رای دادن به او در انتخابات بعدی افزایش مییابد. به عبارت دیگر در این رابطه نوعی تابع محبوبیت تعریف میشود. در سیکل تجاری-سیاسی اساس استدلال این است که در زمانهای نزدیک به انتخابات، سیاستمداران حاکم، سیاستهای اقتصادی را برمیگزینند که با ایجاد رونق اقتصادی شانس آنها را برای انتخاب مجددشان افزایش دهد.
سیکل تجاری-سیاسی دو بخش عمده دارد:
بخش اول رفتار مقامات سیاسی حاکم و بخش دوم رفتار رایدهندگان است. تا آنجا که به رفتار مقامات سیاسی حاکم مربوط میشود این رفتار بر فروضی استوار است: از جمله اینکه مقامات سیاسی حاکم تمایل دارند بار دیگر انتخاب شوند یا قدرت را در دایره همفکران خود نگه دارند. معمولاً گفته میشود رایدهندگان در انتخابات فقط منافع اقتصادی آن را لحاظ میکنند و در فرآیند ارزیابی و قضاوت کردن عملکرد اقتصادی مقامات سیاسی، گذشتهنگر هستند و گذشتهنگری آنها هم عمق زمانی محدود دارد. مفروضات کلیدی سیکل تجاری-سیاسی فرصتطلبانه را چنین میتوان برشمرد:
1- سیاستمداران دارای روحیه یکسان هستند و ترجیح میدهند در قدرت باقی بمانند.
2- دو گروه کاندیدا وجود دارند: آنکه بر سر قدرت است و آنکه تلاش میکند به قدرت برسد و وابستگیهای حزبی در این حالت نادیده انگاشته میشود.
3- رایدهندگان؛ بیکاری و تورم را دوست ندارند. آنها به عملکرد اقتصادی دولتمردان توجه میکنند و روند گذشته را مرور میکنند و به گذشته نزدیک بیشتر اهمیت میدهند و اهداف یکسان دارند.
4- سیاستگذاران ابزارهای سیاست پولی را تحت کنترل خود دارند. در حالی که گونههای اولیه سیکلهای تجاری-سیاسی بر سیاستهای پولی دولت تاکید میکردند، مطالعات بعدی سیاستهای مالی دولتها نظیر پرداخت یارانه، کاهش مالیات کسری بودجه دولت و پرداخت کالاهای نقدی را مورد توجه قرار دادند.
نظریه چرخههای اقتصادی
نظریه چرخههای اقتصادی نیز سازوکار اقتصاد و انتخابات را از سه زاویه مورد بررسی قرار میدهد:
1- اثر وضعیت اقتصادی قبل از انتخابات بر رای مردم
۲- تعیین زمان انتخابات بر اساس دورههای اقتصادی
۳- ایجاد چرخههای اقتصادی مثبت، قبل از برگزاری انتخابات توسط دولت موجود.
اساس بحث این مدل این است که؛ متصدیان امور مملکتی درصدد هستند با توجه به حافظه کوتاهمدت رایدهندگان، سیاستهایی در زمانهای نزدیک به انتخابات اتخاذ کنند که وضعیت معیشتی جامعه و عملکرد اقتصادی خود را بهبود بخشند. بنابراین دولتها پیش از انتخابات تلاش میکنند با دستکاری اقتصاد از کانال سیاستهای پولی به گونهای رفتار کنند که دوباره خود یا کاندیداهای همسو با آنان توسط رایدهندگان انتخاب شوند و در قدرت باقی بمانند.
تحلیل انتخابات از نگاه اقتصاد
با استفاده از علم اقتصاد و با بهکارگیری یک شبیهسازی مناسب، بسیاری از فرآیندهای انتخاباتی قابل تحلیل است. «سیاست» نیز به عنوان پدیده جذاب دارای عوامل موثری است که با استفاده از مدلهای اقتصادی قابل تحلیل است. بهطور مثال همانطور که هدف از علم اقتصاد تولید «ثروت» است، در سیاست نیز «قدرت» محور فعالیتهاست. تولید ثروت در اقتصاد از طریق «بنگاه» اقتصادی است در حالی که «احزاب» در فرآیند انتقال قدرت سیاسی دخیل هستند. «مصرفکننده» به عنوان آخرین حلقه فرآیندهای اقتصادی مطرح است در حالی که «شهروند» در حلقههای سیاست آخرین حلقه بهشمار میرود. انتخاب و خرید کالا برای مصرفکننده در یک «بازار آزاد و رقابتی» قابل قبول است و یک شهروند نیز در یک روند دموکراتیک با یک «انتخابات آزاد و رقابتی» قادر به فعالیت مناسب و تصمیمگیری منطقی است. آنچه باعث پویایی اقتصاد خواهد شد «بهبود فضای کسبوکار» است و آنچه باعث شور بیشتر در انتخابات خواهد شد حضور همه آرا و اندیشهها، «توسعه گستره همگانی» است. با «پول» است که یک معامله اقتصادی برای مصرفکننده معنا پیدا میکند و یک شهروند با «رای» خود میتواند در یک فرآیند سیاسی شرکت کند. آنچه باعث میشود یک مصرفکننده در بازار حضور پیدا کند «نیاز به کالا و خدمات» است، این در حالی است که «سیاستها و برنامههای» احزاب و کاندیداهاست که باعث جذب شهروندان به انتخابات میشود و در نهایت همانگونه که در هر اقتصادی فعالیت مجاری غیررسمی مانند «قاچاق و پولشویی» وجود دارد، در هر انتخاباتی نیز «گروهها و تشکلهای غیررسمی»، در برابر احزاب رسمی، وجود دارند. زایش تشکلهای خلقالساعه در ایام انتخابات در این رابطه قابل توجه است.
هر یک از پدیدههای اقتصادی به تنهایی یا در مقایسه با مابهازای سیاسی خود قابل بسط و تعمیم هستند. در جامعه ما نیز بسیاری از پدیدههای سیاسی ملموس است و به دلیل نبود حزب که بنیانیترین واحد سیاسی است، اصولاً تحلیل مناسبی در حوزه سیاسی امکانپذیر نیست.
به زبان ساده، تا زمانی که احزاب به شکل کلاسیک آن، با یک مانیفست و تشکیلات منسجم شکل نگیرد، چرخش قدرت به صورت مطلوب نخواهد بود. در چنین مواقعی و در ایام انتخابات، بازیگران غیررسمی مانند افراد مستقل، جبههها و تشکلهای سیاسی بر اساس منافع مشترک شکل گرفته که معمولاً عمر کوتاهی دارند، اینان با طرح شعارهای عامهپسند تلاش میکنند به قدرت برسند. در این حالت چون رفتار فردی جایگزین رفتار حزبی شده، رفتار نامزد و رایدهندگان بر مبنای جلب رضایت طولانیمدت شکل نمیگیرد، بنابراین از سوی طرفین اهمیت چندانی پیدا نمیکند. این در حالی است که در صورت فعالیت احزاب، نامزدها مجبورند جهت حفظ وجهه حزب، شعارها و رفتارهای منطقیتری داشته باشند، تا بتوانند قدرت را برای حزب مورد نظر نگه دارند.
در نظام بدون حزب، تخریب رقیب و سر دادن شعارهای رویایی بیشتر به چشم میخورد، چراکه رایدهندگان به هر نامزد، نمیتوانند در پایان دوره نمایندگی، او را مواخذه و شعارهای سر دادهشده را مطالبه کنند. در صورت وجود احزاب، تخریب حزب رقیب با تبعات فراوانی همراه بوده و هزینه زیادی را به حزب تحمیل خواهد کرد، از اینرو احزاب بیشتر بر ارائه برنامههای خود تمرکز دارند تا بر تخریب حزب رقیب. زمانی که یک حزب شعار انتخاباتی سر میدهد برای حفظ موقعیت و محبوبیت خود در انتخابات بعدی مجبور است به تحقق آن شعار نیز فکر کند، از اینرو شعارهای غیرواقعی و رویایی در انتخابات سر نمیدهد.
اثر اقتصاد بر انتخابات
یکی از پرسشهای مهم پیرامون انتخابات در شرایط کنونی میزان تاثیر متغیرهای اقتصادی بر سطح مشارکت مردم در انتخابات است. به عبارتی دیگر مقدار اثرگذاری متغیرهای درآمد سرانه، مالیات، سطح سواد، نرخ تورم و بیکاری بر میزان مشارکت مردم چه اندازه است؟
مشارکت سیاسی یکی از پیچیدهترین مسائل جوامع جدید و در عین حال پرطرفدارترین حوزههای مشارکت در عصر حاضر است. در خصوص انتخابات نیز میزان مشارکت حرف اول را میزند. بدیهی است که هرگونه مشارکتی از سوی مردم در عرصه انتخابات نیز مستلزم انگیزه است. از اینرو هدف همه وعدهها و شعارهای کاندیداها در هر انتخابات، بالا بردن انگیزه است. آنتونی داونز در کتاب «نظریه اقتصادی دموکراسی» نظریهای فایدهگرایانه از مشارکت را طرح میکند که محدود به رفتار رای دادن است که در آن فرد پس از محاسبه اقتصادی و منافع فردی، خود تصمیم میگیرد رای بدهد یا نه. او یک فرد محاسبهگر اقتصادی را مطرح میکند که میخواهد هزینهها را کاهش داده و به حداقل برساند و منافع را به حداکثر برساند. رایدهنده در سیستمی عمل میکند که احزاب برای به حداکثر رساندن رای، فعالیت میکنند و شهروندان بهطور عقلانی رفتار میکنند.از اینرو با توجه به مشکلات اقتصادی موجود در کشور، گمانه و ابهاماتی در خصوص میزان مشارکت مردم در انتخابات آتی وجود دارد. چراکه تورم، رکود و بیکاری از عوامل تاثیرگذار بر مشارکت مردم است. در واقع باید گفته شود؛ انگیزه در هر فعالیت اجتماعی از جمله انتخابات، اهمیت زیادی داشته و همواره احزاب و نامزدها در تبلیغات انتخاباتی، سعی میکنند با وعدههای مختلف اقتصادی، جامعه را برانگیزانند تا بین رقبای مختلف به آنها رای دهند. از طرف دیگر اگر مردم نیز تشخیص دهند وعدههای آنان تحقق نخواهد یافت یا اینکه دولتها یا نامزدهای پارلمان نمیتوانند وضعیت اقتصاد و معاش آنها را بهبود بخشند، انگیزه کافی را برای مشارکت در انتخابات نخواهند داشت.مردم برای مشارکت انتخاباتی، وضعیت اقتصادی و مقدار متغیرهای اقتصادی در آخرین مقطع زمانی قبل از انتخابات را ملاک تصمیمگیری قرار میدهند. هر چقدر این متغیرها برای مردم مطلوبتر و باعث بهبود سطح معاش و رفاه مردم و جامعه باشد، به همان اندازه برای شرکت در انتخابات رغبت دارند.البته برای اقشار و طبقات مختلف، متغیرهای اقتصادی متفاوتی مدنظر قرار میگیرد. به عنوان مثال برای تولیدکنندگان و صاحبان سرمایه، متغیرهای مالیات، سود بانکی و... ؛ برای مصرفکنندگان و خانوارها، متغیرهای نرخ تورم، افزایش رفاه و درآمد، برای جوانان متغیرهای اشتغال و بیکاری، مسکن و... اولویت و اهمیت بیشتری دارد.اثر چرخههای اقتصادی یا وضعیت اقتصادی قبل از انتخابات بر مشارکت، همدلی و اشتیاق مردم جامعه برای برگزاری انتخابات مطلوب استوار است. این تحولات و وضعیت معاش جامعه به دو صورت در انتخابات موثر است.
اول، وضعیت اقتصادی باعث میشود نظر مردم به مشارکت در انتخاب جلب شود (یا نشود). یعنی اشتیاق شرکت در انتخابات در جامعه ایجاد شود.
دوم، اینکه وضعیت اقتصادی بر رای مردم به نامزدها (احزاب یا گزینهها) موثر است. به عبارتی به چه احزاب یا کسانی رای خواهند داد. مبنای بحث چنین است که تصمیمگیران (حاکمان و دولتها) میتوانند برای جلب آرای مردم در انتخابات، متغیرهای اقتصادی را به سمتی حرکت دهند که رضایت مردم جلب شود. البته برخی از اقتصاددانان عقیده دارند که شهروندان عاقلتر از این هستند که توسط سیاستمداران به سمتوسوی خاصی هدایت شوند. در واقع شهروندان میتوانند تشخیص دهند که آیا کاندیداها توان بهبود رشد معاش و اقتصاد جامعه را داشته و دارند یا همچنان در حد شعار انتخاباتی تکرار شده و باقی خواهد ماند.در هر صورت این واقعیتی است که حضور پرشور مردم در پای صندوقهای رای بر اعتماد مردم، بخش خصوصی و آینده ایران نیز تاثیر خواهد داشت، بهطوری که امید ایجادشده در دل صاحبان سرمایه، تولیدکنندگان و مسوولان اقتصادی، فعالیت در این عرصه را افزایش خواهد داد. وعدههای اقتصادی و رفع مشکلات در این حوزه در شرایط فعلی احتمالاً در اولویت تمامی نامزدهای انتخاباتی خواهد بود.
نتیجهگیری
«تبلیغات انتخاباتی» نقشی بسیار تعیینکننده، حساس و موثر در جذب آرای مردم بازی میکند؛ چراکه افراد به صورت مستقل بوده و گرایش آنان از قبل تعیینشده نیست. رایدهندگان سعی میکنند از میان تبلیغات نامزدها، به نامزد و برنامهای رای دهند که منافع آنان را به خوبی تامین میکند. اینکه کدام شعار آرای بیشتری را جذب خواهد کرد، سوالی است که کاندیداها به آن میاندیشند. اگرچه واقعیت این است که با توجه به تحریمها و تنگناهای موجود در سیاست خارجی و ساختار اقتصادی هیچیک از نامزدها یا ائتلافهای انتخاباتی نمیتوانند وعده تحول سریع در وضعیت معیشتی مردم و اوضاع اقتصادی را مطرح سازند، اما به نظر میرسد در شرایط کنونی خواسته اصلی رایدهندگان، بهبود وضعیت اقتصادی است.
اقتصاد بر سیاست و قدرت، تاثیری شگرف دارد. این تاثیرگذاری امری نسبی بوده و میزان آن از جامعهای به جامعه دیگر فرق میکند. دوره زمانی انتخابات در هر کشوری، از لحاظ ساختارها و تحولات اقتصادی ملت، دارای اهمیت است. بهطوری که از یک طرف کسانی که خواهان جذب آرای مردم هستند به شدت به طرح برنامههای خرد و کلان اقتصادی در جهت توسعه و رونق و افزایش معاش مردم اقدام میکنند و شعارهای بسیار رنگی و جالب سر میدهند. از طرف دیگر دولتهای وقت در دوره انتخابات نیز درصدد خشنود ساختن مردم از خود و جریان سیاسی همسو، از طریق افزایش حقوق و دستمزدها و دادن وعده و وعید بسیار به مردم بوده تا قدرت و جریان همسو را در قدرت حفظ کنند.
آیا انتخابات پیشرو سبب خواهد شد قواعد حکمرانی اقتصادی کارآمدتر شود یا تشتت احزاب و گروهای سیاسی مانعی بزرگتر بر سر راه بهبود شرایط اقتصادی خواهند شد. بدون شک در صورت تعریف صحیح برنامههای اقتصادی و وجود یک رویکرد در راستای تامین منافع ملی، انتخابات پیشرو میتواند گامی در جهت حل مشکلات اقتصادی کشور باشد.