اشتراک در تحریم، افتراق در عمل
چرا ایران نسبت به روسیه در مقابل تحریمها قدرت مانور حداقلی دارد؟
تهدید؛ کلیدواژهای است که این روزها در نظام بینالملل بیش از هر زمانی پررنگ شده و یکی از مهمترین دلایل بروز خطکشیها و شکلگیری اتحادها در نظم منطقهای و فرامنطقهای است. اگر این گفته والز را به یاد بیاوریم که دولتها حداقل به دنبال صیانت از خود و حداکثر در جستوجوی سلطه بر جهان میکوشند؛ بنابراین گزاف نیست برای حفظ قدرت خویش و تبدیل شدن به هژمونهای منطقهای یا جهانی با هر گونه تهدیدی که در مقابل این رویکرد یا به تعبیری امنیت مطلوب حداکثری آنها قرار دارد متحد شوند. طبیعتاً در این میان از ابزارهایی بهره میبرند که یکی از اصلیترین آنها تحریم با هدف فشار حداکثری برای مهار تحریم است.
از همینرو است که مطابق دیدگاه رئالیست تدافعی، هنگامی که واحدهای سیاسی تهدیدی را مقابل خود احساس میکنند با یکدیگر ائتلاف میکنند تا قدرت بیشتری برای مهار حداکثری آن پیدا کنند. اجازه بدهید از همین زاویه کمی عینیتر به بررسی آنچه در نظم جهانی در دهه دوم از قرن بیست و یکم میگذرد، معطوف شویم. امروز جهان شاهد ائتلاف ناراضیان در تقابل با نظم جهانی لیبرال مستقر در نظام بینالملل است و در مقابل وحدتی بسیار یکپارچه برای مهار آن شکل گرفته است.
به نظر میرسد که مبتنی بر خوانش واشنگتن و متحدانش، سه تهدید فرعی منطقهای در مقابل نظم جهانی قرار دارد: روسیه در یوروآتلانتیک، جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه و افغانستان در آسیای جنوبی؛ که پس از مهار آن باید بر اصلیترین تهدید یعنی چین معطوف شد که اگر تا سال ۲۰۳۰ این فرآیند تحقق نیابد، کنترل چین بسیار دشوار است. موضوع افغانستان با موفقیت انجام شد؛ ایالات متحده سربازان خود را در سپتامبر ۲۰۲۱ از آنجا خارج کرد تا با ظهور طالبان به عنوان تهدیدی در شرق ایران و جنوب شرقی خارجِ نزدیکِ روسیه، موازنه تهدید جدیدی را رقم بزند. اما برای آنچه بلندپروازیهای هستهای جمهوری اسلامی و رفتارهای منطقهای او میخواند، متوسل به ابزار تحریم شد تا به واسطه فشار حداکثری محدودیتها، رفتارهای جمهوری اسلامی را کنترل کند. بحران اوکراین نیز کارزار مناسبی بود تا روسیه در این دام گرفتار شود و نه فقط دوران طلایی مسکو-بروکسل که در دوره ترامپ شکل گرفته بود به سر آید، بلکه یخبندان جدی در روابط روسیه و اتحادیه اروپا شکل بگیرد که دیگر بازگشت آن به پیش از ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ حتی در زمان صلح هم بسیار دور از ذهن باشد.
بنابراین طی یک سال گذشته ما با سه جبهه فعال در نظام بینالملل روبهرو هستیم:
الف- ایالات متحده، ناتو، اتحادیه اروپا و متحدان غیرغربی آن که در ائتلافی با محوریت کاخ سفید، انزوای روسیه در یوروآتلانتیک را دنبال میکنند.
ب- ائتلافی از ناراضیان به نظم جهانی مستقر در نظام بینالملل که یک دوقطبی متقارن با ظرفیتهای نابرابر را در مقابل اتحاد الف به وجود آورده است که میتوان به همکاریهای روسیه، بلاروس و جمهوری اسلامی اشاره کرد.
ج- کشورهایی که مبتنی بر سیاست خارجی چندبردار، منافع حداکثری خویش را در رقابت میان ائتلافهای الف و ب جستوجو میکنند؛ همچون ترکیه که هم عضو ناتو است، هم به اوکراین پهپاد میفروخت و هم همکاریهای اقتصادی بسیار گستردهای را با روسیه دنبال میکند که از آغاز تحریمها رشد قابل ملاحظهای نیز داشته است. یا عربستان سعودی که به عنوان شریک سنتی واشنگتن در خاورمیانه، سیاستهای حوزه انرژی خود را با رویکردهای کرملین پیش میبرد.
بیایید توجه داشته باشیم در سالی که گذشت، روسیه با پیشی گرفتن از ایران، سوریه و کره شمالی بیشترین تحریمها علیه اشخاص حقیقی و حقوقی را به خود اختصاص داد. تاکنون ۹ بسته تحریمی علیه روسیه به تصویب رسیده است که بخشهای مختلف اقتصاد این کشور و البته طیفهای گستردهای از بازرگانان، سیاستمداران و البته مقامات را شامل میشود. تحریمهایی که البته با وجود تمام فشارها همچنان موفق نشده است مطابق خواسته غرب، رفتار روسیه را متوقف کند و البته در عین حال تاثیر منفی آن بر اقتصاد اروپا نیز پوشیده نیست. البته هویداست که پس از سال ۲۰۱۴، هم غرب چنین روزی را محاسبه میکرد و خود را برای تحریمهای گسترده علیه روسیه آماده کرده بود که تاثیر منفی آن را به حداقل نسبی برساند و هم روسیه چنین شرایطی را محاسبه میکرد و وابستگی اقتصاد خود به دلار و یورو را به حداقل نسبی رسانده بود؛ اما با وجود این، این فشارهای اقتصادی و البته حوزه انرژی برای هیچ یک از طرفین مطلوب نیست.
روسیه اگرچه طی سالهای گذشته وابستگی خود را به حداقل رسانیده بود و بارها رکورد ذخایر طلایی آن جابهجا شد؛ یا بهرغم اینکه سال ۲۰۲۰ خط لوله قدرت سیبری را بهرهبرداری کرد تا بخش قابل ملاحظهای از چین به گاز روسیه وابسته شود، اما باز هم تحریمهای غرب بر روی اقتصاد آن موثر بود همانطور که تاثیر منفی بر اقتصاد اروپا نیز داشت.
در این میان اما تحریمها بر ایران، دیگر کشوری که در کنار روسیه قرار دارد، تاثیر به مراتب جدیتری گذاشته است؛ به عنوان نمونه میتوان به تاثیر تحریمها بر ارزش پول ملی این دو کشور توجه داشت: سال ۲۰۱۴ که با آغاز بحران اوکراین، روسیه برای اولینبار تحریم را تجربه کرد، هر یک دلار از ۳۲ روبل به ۵۲ روبل رسید و در سال ۲۰۲۱ پس از ورود نظامی روسیه به اوکراین هر یک دلار از ۷۲ روبل تا بیشتر از صد روبل هم بالا رفت، روندی که پس از یک ماه کنترل شد و پس از آن تا اکنون هر دلار رقمی در نوسان میان ۶۰ تا ۷۰ روبل قرار گرفت؛ یعنی حتی ارزش روبل بالاتر هم رفت. یا اجازه بدهید توجه داشته باشیم هنگامی که تحریمهای نفتی علیه روسیه شکل گرفت، مسکو موفق شد به واسطه تخفیفهایی که اعمال کرد، رکورد صادرات نفتی خود به آسیا را جابهجا کند. بنابراین به نظر میرسد آنچه به روسیه امکان داد تا برخلاف جمهوری اسلامی بتواند حتی در شرایط تحریم نیز فرصتهایی را برای خود ایجاد کند، سیاست خارجی چندجانبه و عملگرایانه مبتنی بر واقعیتهای نظام بینالملل است. توجه داشته باشیم با وجود اینکه کرملین تاریکترین دوران روابط خود با کاخ سفید را به واسطه جنگ نیابتی در اوکراین تجربه میکند نیز همچنان خط تماس خود با واشنگتن را حفظ کرده است و هنوز به واسطه موضوعاتی میان آنها گفتوگو وجود دارد. یا از سوی دیگر روسیه هنگامی که گسترش روابط با عربستان یا ترکیه را در حداکثر سطح خود دنبال میکند، چنین تصور مطلقگرایانهای ندارد که آنها باید یا با مسکو همکاری داشته باشند یا با واشنگتن.
در مقابل به نظر میرسد که این درست همان پاشنهآشیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی است که سبب شده ایران نتواند شرکای استراتژیکی برای خود تعریف کند و ذیل اتحادهایی بتواند حداکثر منافع ملی خود را مبتنی بر یک بازی برد-برد کسب کند. همین قرار گرفتن در دوقطبیهای مختلف باعث شده ائتلافهای گوناگونی علیه ایران شکل بگیرد و اقتصاد بسته و خسته ایران بیشترین آسیبها از تحریمها را فهم کند. چرا که روسیه نهایتاً در یک جبهه با واشنگتن رقابت جدی را جستوجو میکند و در دوقطبی قرار گرفته که نهایتاً عملکرد گذشته مقامات این دو کشور نشان داده بر سر میز مذاکره مینشینند و ذیل بازی برد-برد اصطکاکها را کاهش میدهند؛ اما جمهوری اسلامی ایران از یکسو با آمریکا در دوقطبی قرار دارد، از سمتی اسرائیل را دشمن خود میداند؛ از طرفی با همسایگان خود نظیر عربستان یا جمهوری آذربایجان به دلیل همکاری با واشنگتن یا تلاویو در تنش قرار میگیرد و نهایتاً مصداق بارزی از همان تهدیدی میشود که دیگر واحدهای سیاسی در مقابل او ائتلاف میکنند و حتی بازیگرانی نظیر چین که قرارداد محرمانه ۲۵ساله با جمهوری اسلامی دارند نیز ذیل همین رقابت تهران-ریاض موازنه تهدیدی در راستای منافع ملی خود را رقم میزنند که مصداق بارز آن موضوعگیریهای اخیر شی جین پینگ در دیدار با همتای سعودی خود است.